آنچه آموزش‌وپرورش باید از کرونا بیاموزد و بیاموزاند



تعطیلی رسمی مدارس و دانشگاه‌ها یکی از جنبه‌های فراگیر ویروس کرونا در مقیاس جهانی است؛ بااین‌همه تلاش‌های قابل‌تقدیری در راستای به تعطیلی نکشاندن امر تربیت، نظیر در دسترس قرار گرفتن منابع علمی، چه در داخل کشور و چه در سطح جهان، در حال گسترش است ولی نکته نگران‌کننده این ماجرا، گزینش رویۀ انفعال از سوی نهادهای رسمی تربیتی کشور از جمله دو وزارتخانه علوم و آموزش‌وپرورش در این رابطه است.

 

اینک بیش از آنکه انتظار می‌رفت کرونا جهان را درگیر خود ساخته است و فراتر از این آینده‌ای نامطمئن و پر از تفسیر را در برابر همه ازجمله اندیشمندان قرار داده است. تعطیلی رسمی مدارس و دانشگاه‌ها یکی از جنبه‌های فراگیر این ویروس در مقیاس جهانی است؛ بااین‌همه تلاش‌های قابل‌تقدیری در راستای به تعطیلی نکشاندن امر تربیت، نظیر در دسترس قرار گرفتن منابع علمی، چه در داخل کشور و چه در سطح جهان، در حال گسترش است. ولی نکته نگران‌کننده این ماجرا گزینش رویه انفعال نهادهای رسمی تربیتی کشور از جمله دو وزارتخانه علوم و آموزش و پرورش در این رابطه است.

 

آنچه شواهد نشان می‌دهد این دو وزارتخانه مهم گرچه در سطح رسانه‌ها تلاش می‌کنند تا از بسترهای گوناگونی بهره‌برداری کنند و امر آموزش را تعطیل‌ناپذیر جلوه دهند ولی در عمل رویه این دو نهاد نه تنها این را نشان نمی‌دهد بلکه  با کاستی‌های جدی هم روبه‌رو است. در این یاداشت به برخی از مهم‌ترین کاستی‌های این مهم در ارتباط با وزارت آموزش و پرورش اشاره و در پایان چند پیشنهاد برای برون‌رفت از این وضعیت بیان خواهد شد.

 

این روزها نماهنگی کوتاه از یک خانواده ایرانیِ ساکن ژاپن در فضای مجازی دست به دست می‌شود که در آن نشان می‌دهد کتاب‌های دوره دبیرستان این کشور تا چه اندازه نسبت به پوشش‌دادن مباحث روز دنیا جدیت به خرج می‌دهند. در مثل پوشش برجام و جنگ سوریه و اشاره به طرفین درگیری و نسبت آن‌ها با یک دیگر، تنها یکی از نمونه‌های به‌کاررفته در این کتاب‌هاست. گرچه آموختنی‌های این نماهنگ کوتاه بسیار است ولی یکی از مهم‌ترین آن‌ها این است که نظام تربیتی ژاپن نه تنها چارچوب تربیتی دانش‌آموزان خود را محدود به چاردیواری کوچک خود نساخته بلکه آنچه در پهنه گیتی در حال رخ‌دادن است، داده‌های دست اول و خوراک کتاب‌های درسی دانش‌آموزان این کشور را  تشکیل می‌دهد.

 

با توجه به این نکته به موضوع اصلی این یادداشت، یعنی مواجهه نظام تربیتی ما با پدیده کرونا باز می‌گردیم. روشن‌ترین واکنش نموددار وزارت آموزش‌وپرورش ما کشاندن مباحث درسی به رسانه ملی و در کنار آن پیامک‌هایی برای سر خط نگاه داشتن معلمان در بستر فضای مجازی بوده است. گر چه با اطلاع دقیق‌تر می‌توان نقد مفصلی‌تر را به هر دو مورد بیان نمود ولی با توجه به مجال کنونی تنها به چند نمونه کوتاه در این زمینه اشاره می‌شود.

 

نکته نخست غافل‌گیری است؛ شواهد بسیاری وجود دارد که در سیاست‌گذاری کلان نهاد تربیتی، چنین وضعیتی نه تنها تعبیه بلکه پیش‌بینی هم نشده بوده است. روشن است شتاب‌زدگی در تهیه محتوا (دست‌کم بر اساس نیاز واقعی و کنونی آن‌ها) و نامشخص‌بودن ابزار مناسب برای پیگیری فعالیت دانش‌آموزان از کاستی‌های اساسی رویه کنونی است.

 

درباره نکته دوم یعنی به‌روز نگاه داشتن معلمان نیز چالش‌های ذکر شده به گونه دیگر قابل‌بیان است که روشن‌ترین آن‌ها امکانات و میزان دسترسی به بستر فضای مجازی در مقیاس کشوری از یک سو و میزان مشارکت، تمایل و توانمندی جامعه معلمی از این فضا از سوی دیگر است. بدیهی است در مورد آخر اکتفا به داشتن اجباری مهارت‌های اساسی فناوری اطلاعات الزاما به‌معنای مهارت فراگیر در این زمینه را در پی نخواهد داشت.

 

در کنار این موارد آنچه بیش از همه مورد فراموشی قرار گرفته است و البته اهمیت آن نیز از نکات پیش‌گفته به هیچ روی کمتر نیست، عبارت است از بی‌توجهی به ظرفیت‌های تربیتی قابل‌توجه و متفاوت پدیده کرونا. در شرایط حاضر که تمرکز بخش قابل‌توجهی از جامعه در ماندن در خانه و تهیه مایحتاج لازم زندگانی است و تمرکز بخش دیگری از جامعه بر استفاده بهینه و بیشینه از تعطیلات چه در خانه و چه در بیرون از خانه! چطور می‌توان انتظار داشت دانش‌آموز به نسبت فراری از مدرسه، دل به تدریس‌های تلویزیونی آن هم مباحثی که در خود مدرسه و به صورت حضوری درباره چنگی به دل زدن آن‌ها تردید وجود دارد، دهد؟ بماند که باید پرسید چه تضمینی یا ابزاری برای سنجش این تمایل وجود دارد، چنانکه دست‌کم با بررسی اطرافیان‌مان هر کس می‌تواند تا حدودی ارزیابی خام و البته خوبی در این زمینه داشته باشد.

 

افزون بر این‌ها، آینده ناروشن این ویروس و اخبار ضدونقیض درباره آن که به سرعت وزنه تحلیل‌ها را به این‌سو و آن‌سو جابه‌جا می‌کند انتظار می‌رود سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های نظام تربیتی رسمی به جای انفعال بر کنشگری فراگیر و بیشینه مقدار متمرکز باشد تا بتواند افزون بر دانش‌افزایی زمینه بینش‌افزایی را برای مخاطبین خود فراهم سازد و هم کنارنهادن لاک انفعال در تحول آنچه قرار است رقم بخورد، مؤثرتر حضور داشته باشد؛ به بیان دیگر نمی‌توان نقش نظام تربیتی را در تداوم برنامه‌ریزی‌های ناکارآمد پیشین و سیاست «هر چه  پیش آید خوش آید» خلاصه کرد.

 

به‌گفتۀ دوست نه چندان ظریفی باید این وزارتخانه «حالت‌های گوناگونی را برای آینده پیشبینی نماید و متناسب با هر کدام برنامه‌های متنوع ملی و محلی را در دستور کار قرار دهد.» بر اساس آنچه گفته شد اینک راحت‌تر می‌توان پیش‌بینی کرد که اگر وضعیت حاضر تا خردادماه سال جاری تداوم یابد نه تنها سیاست‌های کنونی چندان پیامد دندان‌گیری را رقم نخواهد زد بلکه فرصت‌های بیشماری را از بین خواهد برد.

 

با توجه به آنچه گفته شد و با تکیه بر اهمیت روزآمدی برنامه درسی می‌توان پیشنهاد کرد چالش‌های اجتماعی و تربیتی این ویروس فراگیر در دستور کار وزارت متبوع قرار گیرد. چندان اتفاقی نخواهد افتاد اگر چندهفته‌ای مباحث کنونی کتاب درسی رنگ‌وبوی دیگری به خود بگیرد. در مثل مفهوم عدالت در قالب‌های متنوع پیاده و به دانش‌آموزان ارائه شود یا به‌عنوان نمونه دیگر چالش‌های حاصل از این ویروس در زمینه اجتماعی، فرهنگی و به‌خصوص اقتصادی، اکنون در اختیار نوجوانان ما قرار گیرد. مدیریت بحران، تسلط بر رفتار و افکار مواجهه با چالش‌های احتمالی مانند هجوم به فروشگاه‌ها و در آخر اهمیت و نقش مرگ در رشد انسان، همگی ظرفیت‌هایی است که اینک بیش از همیشه می‌تواند روح دوباره‌ای را به کالبد برنامه درسی رسمی ما ببخشد.

ارسال نظر

Image CAPTCHA