یادداشتی تحت عنوان ابعاد و شاخصهای مدیریت با استفاده از آموزههای قرآن کریم و نهجالبلاغه توسط دکتر محمدحسن حسنی منتشر شد.
مقدمه
راهبری و مدیریت به عنوان یکی از زیرنظامهای نظام آموزش و پرورش در سند تحول بنیادین بیان شده است. براین اساس بمنظور تببین الگوی مدیریت با آموزههای اسلامی نیازمند چارچوبی است تا برمبنای آن الگو استانداردها، شاخصها و معیارهایی تعیین و در جهت آن آموزش و نظارت شود.
برای تبیین و شناسایی الگوی مدیریت با آموزه های اسلامی نیازمند رجوع به مبانی شناختی در نظام اسلامی میباشد که قرآن کریم، نهجالبلاغه و سیره نبوی و امامان مهمترین آنها می باشند. همانطور که برای اداره ساختار مبتنی بر نظام سرمایهداری، مدیریت متناسب برای اداره آن ساختار تعریف شده است نیاز است در ساختار مبتنی بر دولت اسلامی از مدیریت متناسب با ساختار اسلامی استفاده نمود. با توجه به آنکه ساختار نظام دولتاسلامی مبتنی بر سیاستهای تعهدآور دولتاسلامی میباشد، برای مدیریت مبتنی بر این ساختار نیز لازم است از مولفههای مدیریتی متناسب با سیاستگذاریهای دولت اسلامی استفاده نمود.
از دیدگاه امامعلی(ع) دولت در برابر شهروندان خود تعهداتی دارد که با رویکرد الگوهای رایج در سرمایهداری امکان عملیاتی کردن آن وجود ندارد. این تعهدات شامل حفظ کرامت انسانی، ارتباط با مردم، حمایت از اقشار آسیب پذیر جامعه و تخصیص عادلانه منابع و امکانات و رعایت اولویتها از یکسو و از سوی دیگر افزایش سطح درآمد مردم، گردش سرمایه و جلوگیری از انباشت آن، برقراری امنیت و ایجاد نظم اداری و انضباط اداری و جلوگیری از رانت خواری هستند که همگی از سیاستهای راهبردی حکومت علوی به شمار میآید. بنابراین دامنه تعهداتی که دولت اسلامی در مقابل شهروندان خود دارد طیف وسیعی را شامل میگردد که این تعهدات موجب تحقق حقوق شهروندی میشود که نه تنها دربرگیرنده اعمال روابط انسانی میشود بلکه شامل افزایش کیفیت زندگی در جامعه و افزایش درآمد و سرمایه احاد جامعه نیز میگردد.
قرآن کریم میفرماید: تا آنجا که ممکن است نیروی خود را آماده کنید[1]. این نیرو در سازماندهی مدیریتی، یعنی ایجاد ساختاری که موجب درونزایی گردد و از مباحث اصلی سیاستگذاریهای جاری با عنوان اقتصادمقاومتی میباشد. تحقق این مهم نیاز به مدیریتی دارد که با شناسایی ظرفیتهای درونی اعم از مادی و انسانی بتواند مقاومت ساختاری سازمان را افزایش دهد. شناسایی ظرفیتهای درونی از سوی مدیر نیازمند دانش کافی در استفاده از منابع مادی و قدرت تشخیص بالا در بهرهمندی از توانایی متفاوت افراد میباشد. توانایی دانشی مدیر با استفاده از سوابق تحصیلی و توانایی علمی و سوابق کاری وی قابل سنجش است اما برای توانایی دوم مدیر یعنی قوه تشخیص بالا که در قرآن کریم از آن به عنوان فرقان یاد شده است علاوه بر سوابق کاری وی نیازمند ممارست و نظارت درونی است که مفهوم ایمان و پرهیزگاری مدیر بیانگر آن است. برای سنجش این وجه از توانایی مدیران جهادی میبایست آنرا در چارچوبی قرار داد که دین(مرجعیت اخلاقی) آنرا تعریف کرده است.
بنابراین برای تحقق تعهدات دولت اسلامی که در واقع منبعث از دستورات الهی در قرآن کریم و سیره نبوی است، نیازمند دو ویژگی مهم در مدیریت جهادی است؛ وجه اول توانایی مدیر جهادی از نظر توانمندی دانش در جهت افزایش بهرهوری سازمان و کاهش هزینهها و افزایش اثربخشی آن و همچنین توجه به کرامات انسانی و ایجاد روابط انسانی مطلوب با تشخیص شایستگیهای متفاوت انسانها که نیازمند قدرت درونی و تشخیصی مدیر است. در مقاله حاضر به وجوه متفاوت مدیریت با آموزههای اسلامی پرداخته می شود.
ویژگیهای مدیریت در آموزه های اسلامی
خداوند در سوره بقره آیه 53، راهنمایی حضرت موسی برای قوم خود را بر دو اساس قرار داده است : یکی، داشتن کتاب است. منظور سندی برای راهنمایی می باشد که بصورت کتابی مستند در اختیار پیامبر از جانب خداوند قرار داده شده است و دیگری لزوم داشتن فرقان یعنی قوه تشخیص حق از باطل. مبحث دوم قدرت تفکر جهادی را برای اداره جامعه تکمیل کننده میداند. در قرآن کریم رسیدن به فرقان که دومین اصل مهم هدایت برآن بنا نهاده شده است را ایمان و پرهیزگاری میداند(سوره انفال، آیه28).
در خطبه 42 نهجالبلاغه نیز، آفات شناخت حق و باطل را پیروی هوای نفس میداند که امام بیش از هر چیز دیگر از ابتلای مردم به آن نگران است، زیرا پیروی از هوی، حجابی در برابر حق است و چشم انسان را بر روی حق و حقیقت می بندد.
بنابراین آنچه که مبحث مدیریت در آموزه های اسلامی را از سایر مباحث مدیریتی بخصوص مدیریت در هزاره سوم جدا میکند مبحث توانایی مدیر در دستیابی به فرقان است. در واقع حلقه مفقوده مدیریت هزاره سوم که بر مفاهیمی چون اعتماد، تعهد، پشتکار، مشارکت، روابط صمیمانهو واقعی، حساس به مشکلات کارکنان، مشتری محوری، توانمندسازی کارکنان، کارتیمی، شجاعت، پذیرش مدیر از سوی کارکنان و غیره تاکید دارد تماماً مفاهیم ارزشی هستند که در نظریههای مدیریت هزاره سوم برروی کاغذ قابلیت اجراشدن را دارا میباشند! اما برای استمرار و پایداری و عملیاتی کردن این مفاهیم نیازمند تغییر مدیران از درون خود مدیر است تا بتواند بااستفاده از این تغییر محیط اجتماع و سازمان خود را نیز تغییر دهد. چراکه انسان همواره در معرض خسران[2] قرار دارد .
آنچه در قرآن کریم بهعنوان وجه دوم و تکمیلکننده برای مدیر از آن تفسیر شده است و میتواند موجب تغییر مدیر از درون و در نهایت تغییر محیط اطراف خود گردد، توانایی مدیر در دستیابی به قوه تشخیص و فرقان است. در این رابطه تعبیر مبارزه با نفس که به عنوان جهاد اکبر توسط امامخمینی(ره) ارائه گردید، این موضوع را در ذهن متبادر میکند که آیا داشتن تفکر جهادی تنها مقابله نظامی با دشمن است در حالیکه مقابله نظامی در شرایطی که در معرض حمله سخت افزاری دشمن قرار داریم قابل اجرا است اما در شرایط حملات نرم دشمن که حمله فرهنگی و نفوذ دشمن پایههای فکری را سست مینماید نیاز است از جهاداکبر که به تعبیر امام خمینی مبارزه با نفس است استفاده نماییم.
بنابراین با توجه به اساسی که در قرآن کریم برای راهنمایی جامعه در نظر گرفته است دو نوع مولفه کلی در مدیریت جهادی باید با یکدیگر ترکیب شود. اول آشنایی مدیران به مستنداتی که در کتاب آسمانی برای راهنمایی بشر نوشته شده است. استفاده از مستندات قرآنی و سیره نبوی و امامان برای اداره جامعه و سازمان، دانش مدیر را برای اجرای مدیریت جهادی افزایش میدهد. دوم فرقان یا قوه تشخیص که بصورت مستند در دسترس مدیر نیست بلکه با به کمال رسیدن به آن توانایی وی افزایش مییاید.
براین اساس کسی که دارای قدرت بالای تشخیص حق بر باطل است و یا کسی که در مبارزه با نفس خود پیروز است؛ در حالیکه عالم بر مواردی نیست که در کتاب آسمانی برای راهنمایی اشاره شده است را نمیتوان بعنوان یک مدیر جهادی تلقی نمود. از سوی دیگر کسی که از توانایی راهنمایی براساس رهنمودهای کتاب آسمانی برخوردار است درحالیکه در مبارزه با نفس خود ضعیف و سست است را نمیتوان مدیر جهادی نامید.
بنابراین با تعبیری که مقام معظم رهبری از مبحث مدیریت جهادی بیان فرمودند رویکرد جدیدی را در دائرهالمعارف مدیریتی اضافه نمودهاند که سبکهای مدیریتی دیگر از بیان آن عاجز بودند. در حالیکه در سبکهای مدیریتی موجود در کتب مدیریت چارچوبی را برای تفکر مدیر تعریف نمودهاند که اگر مدیر براساس آن چارچوب عمل کند سبک مدیریت خاصی در ذهن متبادر میگردد که منجر به سوددهی کوتاهمدت میشود. در حالیکه مبحث مدیریت جهادی تفکری اقتضایی است که براساس توانمندی روحی و روانی مدیر تبیین میگردد که نه تنها در کوتاهمدت فایده آن مشخص میگردد بلکه چشماندازی را برای برگشت سرمایه مادی و معنوی به جامعه ترسیم مینماید. بنابراین در مبحث مدیریت جهادی تصمیمگیری مدیر منحصر به خود و سازمان خود نمیگردد بلکه خود را مدیر کلیت جامعه میداند. بنابر این تعبیر مدیر تنها مسئول سازمان خود نیست بلکه مسئول کلیت مواردی است که به سازمان وی وابسته می باشد.
مدیریت جهادی توانایی فرد در استفاده از توانایی تشخیص حق از باطل، تفکر، تجسم فکری و دستیابی به معرفتی درونی است که پیوستگی یا ارتباط با خود، دیگران، اجتماع، جهان هستی را برای فرد مهیا می کند. این شرایط به فرد مدیر کمک می کند هر لحظه هوشیار و حساس باشد.
فردی که دارای خلوص نیت باشد، توانایی کنترل همة اعمال خود را خواهد داشت. مدیریت با این اوصاف توانایی تشخیص خوب و بد را دارد و بدین نحو میتواند از خود در مقابل استرسهای زندگی محافظت نماید؛ به طوریکه منجر به انحراف او از مسیر درست زندگی نشود. لذا مدیریت بدین معنا یک روحیه است که در افراد نهادینه میگردد و اینگونه نیست که با شعار بتوان آن را تحقق بخشید بلکه همانند دیگر منشها و خلق و خوی بشر، میبایست با تمرین و تکرار ایجاد و نهادینه شود و بهعنوان شاکلة شخصیتی فرد درآید. خلاصه آنکه اگر یک مدیر در حوزة مدیریت تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار گیرد، بیماری کشنده و آفتی مخرب سازمان را فرا خواهد گرفت. برای پیشگیری از رفتار مخرب که سازمان و جامعهای را درگیر خواهد کرد لازم است توانمندی مدیران برای کنترل درونی آنان از طریق شاخصهای پرهیزگاری که در دین تعریف شده است افزایش یابد. بدیهی است که شاخصهای تعریف شدة دینی، چه مواردی که موجب کنترل درونی مدیر میشوند و چه ابزارهای نظارتی بر مدیر، همگام با یکدیگر در پایداری رفتار مدیران سازمانها مؤثر خواهند بود.
تبیین ویژگی ایمان و پرهیزگاری با بهره گیری از حکمت 31 نهجالبلاغه
همانطور که قبلاً اشاره شد در قرآن کریم رسیدن به فرقان که دومین اصل مهم هدایت برآن بنا نهاده شده است را ایمان و پرهیزگاری میداند(سوره انفال، آیه28). از سوی دیگر شناخت پایههای ایمان و پرهیزگاری از سوی امیرالمومنین علی(ع) 16 شاخص معرفی شده است که میتواند به عنوان معیارهایی برای شناسایی مدیران از آنها بهره برد. بعبارتی این معیارها در کنار علم و دانش مدیریتی میتواند شاخصهایی برای ارزیابی عملکرد مدیران باشد.
شاخص های 16 گانه را امیرالمومنین در قالب 4 بعد صبر، یقین، عدل، جهاد تعیین کرده است و براساس این ابعاد چهارگانه پرهیزگاری 16 شاخص برای آن در نظر گرفته است(نهجالبلاغه، حکمت 31) که عبارتند از:
صبر: شوق، ترس، زهد انتظار
یقین: بینش هوشمندانه، تفسیر حکیمانه، پند گرفتن از زمان، معرفت و شناخت سنت پیشینیان
عدل: فهمی ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن، در بردباری استوار بودن
جهاد: امر به معروف، نهی از منکر، راستگویی در هر حال، دشمن داشتن فاسقان.
برای هریک از شاخصهای 16 گانه معیارهایی برای مدیران به فراخور سازمانی که در آن مشغول است میتوان طراحی کرد که چارچوبی برای رفتار سازمانی مدیران با آموزههای اسلامی در سازمان محسوب گردد.
نتیجهگیری
در تئوریهای رایج غربی که در کتب مدیریت دیده می شود اساساً مدیریت را ترکیب بین علم و هنر میدانند. براین اساس وظیفه مدیر در عین آنکه افزایش توانمندی خود برای حل مسائل جامعه میباشد؛ هنر استفاده از علم خود به اقتضائات محیطی میباشد. اما آنچه که در این تعریف از آن غفلت شده، توانایی مدیر در افزایش قدرت تشخیص خود میباشد. بعبارتی آنچه که در آیه کریمه 53 از سوره بقره در هدایت جامعه توسط حضرت موسی(ع) بیان شده است دو ویژگی را برای هدایت بشر مورد توجه قرار داده است اول کتاب و یا دانشی است که توسط خداوند اعطا شده است و دوم فرقان و یا قوه تشخیص میباشد. در قرآن کریم رسیدن به فرقان که دومین اصل مهم هدایت برآن بنا نهاده شده است را اصل ایمان و پرهیزگاری میداند(سوره انفال، آیه28). بنابراین آنچه که در تئوریهای رایج مدیریت برای اداره جامعه از آن غفلت شده است پرهیزگاری مدیر است که با نظارت مرجعیت اخلاقی میتوان بر پرهیزگاری مدیر نظارت مستمر داشت.
این تمایز بیانگر اصل مهمی است که نظام اسلامی را از نظام غربی متمایز مینماید و آن اصل جدایی دین از سیاست میباشد. براساس این اصل تئوریهای مدیریت رایج در محافل غربی با پذیرش اصل جدایی دین از سیاست تئوریهای مدیریت را ترسیم و شاخصهایی را برای اجرای آن مشخص نموده اند. اما آنچه که مدیریت جهادی را از آنها متمایز مینماید تاکید بر چارچوبهای دینی و نظارت بر عملکرد مدیر از این طریق است که پرهیزگاری مدیر را موجب میگردد. ایمان و پرهیزگاری مدیر تقویتکننده اصل فرقان(قدرتتشخیص) مدیر میگردد که از وجوه هدایت افراد از منظر قرآن کریم میباشد.
اثربخشی و کارایی هر سازمانی؛ مستلزم ساختاری است که برای آن ترسیم شده است و نوع مدیریتی که برای ساختار اعمال می شود نیز اساساً به نظریه سیاسی حاکم بر جامعه وابسته است(علاقهبند، 1389). براین اساس در حکومت جمهوری اسلامی که اساس سیاستهای خود را بر مبانی شناختی برگرفته از آموزههای قرآنی و سیره نبوی و امامان بنا نهاده است نیازمند نگاه مدیریتی متناسب با آن سیاستها است بنابراین نیازمند مدیریتی انعطافپذیراست که شناسایی مولفههای مدیریت جهادی میتوانند نقش عمدهای در تحقق سیاستهای ترسیم شده در الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی ایفا کند.
لذا براساس شناسایی پایههای ایمان و پرهیزگاری که امیرالمومنین علی(ع) حکمت 31 معرفی نموده اند میتوان برای تبیین میزان توانایی در قوه تشخیص مدیران از چهار بعد صبر، یقین، عدل، جهاد در ارزیابی رفتار مدیران در سازمان ها بهره برد. بر مبنای این چهار مولفه امیرالمومنین علی(ع) 16 شاخص را برای شناسایی پایههای ایمان برشمرده که عبارتند از:
شوق، ترس، زهد انتظار، بینش هوشمندانه، تفسیر حکیمانه، پند گرفتن از زمان، معرفت و شناخت سنت پیشینیان، فهمی ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن، در بردباری استوار بودن، امر به معروف، نهی از منکر، راستگویی در هر حال، دشمن داشتن فاسقان.
بنابراین معیارهای ارزیابی عملکرد مدیران در سازمانها را براساس شاخصهای 16 گانه میتوان برای هر سازمانی تبیین نمود و مورد ارزیابی و شناسایی قرار داد.
با توجه به اینکه مدیریت اسلامی از مبانی غنی برخوردار است و دستاوردهای حاصل از هشت سال دفاع مقدس و جهاد سازندگی تجارب عملیاتی و کارکردی مطلوبی را در اختیار قرار داده است و با عنایت به خلأ معنویت در ساختار و محتوای مدیریت غربی که تناقص مشهودی را در کارکردهای مدیریت خود بهجا گذاشته، نیاز است دانش ضمنی حاصل از این مبانی و تجارب را به دانش آشکار تبدیل کنیم و با تبدیل آن به بانک اطلاعاتی، از ظرفیتهای بالقوة مدیریت در آموزههای اسلامی استفاده نظری و عملی نماییم.
ارسال نظر