سیاست امید در نظام آموزشی



«امید» احساسی یا حالتی توأم با انتظار و امکان بهبود وضع موجود و توانایی تأثیر در ایجاد وضع مطلوب است. چنین احساس و حالتی ریشه در «علقه‌ اجتماعی» دارد. علقه ‌اجتماعی نگرشی جمع‌گرایانه و مبتنی بر احساس تعهد و مسئولیت ‌اجتماعی است که فرد را با دیگران و گروه‌های اجتماعی پیوند می‌زند؛ به نحوی که افراد پیشرفت و سعادت خود را هم‌سو و در پرتو منافع و خیر اجتماعی دنبال می‌کنند. چنین نگرشی به زندگی اجتماعی در فرایند جامعه‌پذیری و تربیت، از نخستین سال‌های زندگی شروع می‌شود. نهادهای مختلفی که مسئولیت اجتماعی‌کردن و تربیت افراد را دارند - مانند خانواده، گروه‌ هم‌سالان، مدرسه، رسانه‌ها و گروه‌های اجتماعی و مدنی - در ایجاد علقه ‌اجتماعی نقش بسزایی دارند.

علقه‌ اجتماعی کارکرد انسجام‌بخشی دارد و با تقویت ارتباطات و تعاملات اجتماعی، موجبات مشارکت ‌اجتماعی فعال فرد  را در حوزه‌های گوناگون زندگی‌ اجتماعی فراهم می‌کند. به علاوه، مشارکت ‌اجتماعی و ارتباطات گسترده فرد را در زنجیره و شبکه‌ای از تعاملات قرار می‌دهد و زمینه یادگیری و کمک متقابل را در تنگناها و مسائل و مشکلات اجتماعی فراهم می‌آورد. چنین شرایطی موجب می‌شود افراد در برابر مصائب، حوادث، اتفاقات و نامرادی‌های زندگی احساس تنهایی و درماندگی نکنند.

جامعه ما در مسیر تغییر و تحولات خود با وجود آموزه‌های فرهنگی و دینی که بر جمع‌گرایی و علقه‌ اجتماعی تأکید دارند و نیز علیرغم ارزش‌های انقلابی جمع‌گرایانه و مبتنی بر احساس مسئولیت اجتماعی، متأسفانه چندی است در مسیر نوعی «فرد‌گرایی خود‌خواهانه و منفعت‌طلبانه» حرکت می‌کند که علقه‌ها و پیوند‌های اجتماعی را ضعیف و کمرنگ کرده است. اندیشه فرد‌گرایی خودخواهانه موجب شده است، گفتمان «موفقیت به هر قیمتی» در جامعه ما مستولی شود. گفتمان، دستاوردهای مادی و مالی، رقابت و به‌طور کلی ارزش‌های اقتصادی و پولی ـ کالایی را در مرکز توجه قرار می‌دهد. در چنین شرایطی نهادهایی چون خانواده، دین، فرهنگ و آموزش نیز که باید تعدیل‌کننده ارزش‌های فردگرایانه و مادی باشند، مقهور «بازار» شده و ارزش‌های اقتصادی و مادی را به عنوان معیار کنش مطلوب اجتماعی پذیرفته و ترویج می‌کنند.

نگاهی دقیق و موشکافانه از چنین منظری به جامعه نشان می‌دهد، نظام آموزش‌های اجتماعی و جامعه‌پذیری کودکان، نوجوانان و جوانان ما در خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه‌ها و به‌ویژه در آموزش‌وپرورش در جهت تشویق و ترغیب فردگرایی و رقابت، و مغایر با علقه‌های اجتماعی حرکت می‌کند. موفقیت در نظام آموزشی و مدارس ما مبتنی بر رقابت و پیشی‌گرفتن  در کسب نمره و رتبه بالاتر برای پیشرفت و دستیابی به آینده شغلی مطمئن است. چنین نظامی کودکان و نوجوانان را در میدان مبارزه‌ای سخت و طاقت‌فرسا قرار می‌دهد که برای پیروزی در آن باید دیگران را پشت‌سر گذاشت و یا حتی از روی آن‌ها رد شد. این نظام ‌آموزشی دانش‌آموزان را تشویق می‌کند، برای موفقیت تنها باید به خود فکر کنند و نه دیگران و منفعت، پیشرفت و لذت فردی را بر همکاری، دوستی، انصاف، عدالت، عشق و خیر‌ اجتماعی ترجیح دهند.

در جامعه‌ای که منافع فردی بر خیر اجتماعی پیشی ‌گیرد و رقابت اصل ‌شود، اضطراب، دلهره، نگرانی و ترس به خصوصیت بارز افراد تبدیل می‌شود و به‌طور کلی، ناامنی اجتماعی و روحی‌ـ روانی بر جامعه تسلط می‌یابد. در چنین شرایط ناایمن و پراضطرابی، امید، شور، شوق و  انگیزه رنگ می‌بازد و افسردگی، رخوت، رکود، یأس و  ناامیدی اوج می‌گیرد. این در حالی است که اساسی‌ترین وظیفه نظام‌ آموزشی،   پرورش نسلی پرشور، باانگیزه و امیدوار به تغییر وضع موجود و ساختن آینده‌ای مطلوب است. نتایج و پیامدهای خسارت‌بار نظام آموزشی فردگرا و رقابتی، ضرورت  توقف چنین روندی و تجدید‌نظر اساسی در جهت‌گیری‌ها و رویکردهای نظام آموزشی را در جهت «سیاست امید» ایجاب می‌کند.

سیاست امید در نظام آموزشی قبل از هر چیز باید به آموزش بدون پرورش پایان بخشد و اخلاق و پرورش را در اولویت قرار دهد. سیاست امید باید فردگرایی، رقابت، خودخواهی و نفع‌طلبی را از میان بردارد تا فراگیرندگان و دانش‌آموزان موفقیت فردی را در پرتو منافع و خیر اجتماعی جست‌وجو کنند. چنین سیاستی باید کارگروهی و مشارکت اجتماعی را مبنای آموزش قرار دهد. به آموزش‌های جدا از زندگی پایان دهد و آموزش نظری را با  مهارت‌های عملی همراه کند. تنوع و تکثر، علاقه‌ها و نیازهای فراگیرندگان را به رسمیت بشناسد، به آموزش‌های یکسان و کارت بانکی پایان دهد، به پرسش و نقدونظر میدان دهد، آموزش یکطرفه و فرهنگ سکوت را بشکند، و به‌طور کلی، به‌جای «رام‌کردن»، «رها‌کردن» را سرلوحه برنامه‌های آموزشی قرار دهد.

سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش از ظرفیت بالقوه‌ای برای حرکت در جهت سیاست امید برخوردار است. امید است با خوانشی نو از این سند این ظرفیت بالقوه، تقویت، تحکیم و بالفعل شود و سیاست امید معقول و واقع‌بینانه و نه تخیلی و فوق طاقت و امکانات، سرمشق جهت‌گیری و برنامه‌های نظام آموزشی قرار گیرد.

ارسال نظر

Image CAPTCHA