در نقد سخنرانی دکتر جمیله علم‌الهدی درسازمان پژوهش؛ نقش آموزه‌های فلسفه صدرایی در فرایند تربیت و یادگیری



  نقد سخنرانی دکتر جمیله علم‌الهدی؛ نظریه‌پردازان فلسفۀ تربیت اسلامی نتوانستند نظریه‌ای کاربردی برای تربیت اسلامی تدوین کنند

  اگر متفکران تعلیم و تربیت اسلامی در 40 سال گذشته با وجود حاکمیت مطلق بر آموزش و پرورش نتوانسته‌اند الگوی موفقی از تعلیم و تربیت اسلامی ارائه دهند، احتمالا در آینده نیز از ارائه چنین الگویی ناتوان خواهند بود.نشست نقش آموزه‌های فلسفه صدرایی در فرایند تربیت و یادگیری، 5تیر1398، با سخنرانی دکتر جمیله علم‌الهدی در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی برگزار شد. این سخنرانی، نگاه‌های همسو و ناهمسویی را در پی داشت.

شیرزاد عبداللهی، خبرنگار حوزۀ آموزش و پرورش در نقد این سخنرانی نوشته است:

 

نظریه‌پردازان فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی در 40 سال گذشته با وجود بسط ید و قرار‌داشتن در موضع مسلط و گاه انحصاری، نتوانسته‌اند نظریه‌ای جامع و راهگشا و کاربردی برای تعلیم و تربیت اسلامی تدوین کنند. اغلب اظهارنظرها مبتنی بر بحث‌های کلی و ستایش‌گرانه از فلسفه تربیت اسلامی است. در این مدل معمولا بدون دلیل،   تربیت اسلامی بهترین نوع تربیت معرفی می‌شود. حمله به تعلیم و تربیت غربی، همراه  با برخی جزئیات پراکنده و احساسی، این تلاش‌ها را سیاسی‌عقیدتی جلوه می‌دهد. در کتاب‌ها و مقالاتی که درباره تربیت اسلامی نوشته شده، یک سیستم تربیتی نظام‌مند (به صورت ایجابی) که قابلیت اجرا داشته باشد، دیده نمی‌شود.

 

خانم جمیله علم‌الهدی با حمله به سکولاریسم معتقد است که در این 40 سال تعلیم و تربیت اسلامی اجرایی نشده است. رئیس سابق کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ظاهرا آخرین فردی است که اذعان کرده است که «سکولاریسم در متن مدارس ما وجود دارد و  تربیت دینی آن طور که باید پیش نرفته است.» خانم علم‌الهدی، 5تیر1398، به دعوتسازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش‌و‌پرورش در همایش «بزم اندیشه» با عنوان «نقش آموزه‌های فلسفه صدرایی در فرایند تربیت و یادگیری» سخنرانی کرد. در این سخنرانی، بر اساس گزارش سایت سازمان پژوهش، تنها یک جمله مرتبط با عنوان سخنرانی دیده می‌شود.

 

سخنرانی خانم علم‌الهدی مصداق «از هر دَری سخنی»  یا سخنان بی‌معنا است: «اگر بخواهیم علم تعلیم و تربیت دینی داشته باشیم نیاز به روش‌شناسی تجربی است.»، «تعلیم و تربیت موضوع بسیار تخصصی است و برای ورود دین به این مقوله باید امکان ورود بررسی شود.»، «بخش اعظم علم مربوط به جهان‌بینی توحیدی است همان‌طور که دین چنین جهان‌بینی را دارد.»، «سکولاریسم در متن مدارس ما وجود دارد.»، «با رشد انقلاب رقبایش هم رشد کردند.»، «سازمان پژوهش باید تجربیات موفق را به کتاب و مقاله تبدیل کند، چراکه جهان غرب تشنه آن است.»، «علم اسلامی که موفق بوده است، علم فقه است که توفیق آن هم به سبب روش به کارگیری آن بوده»، «برای تولید علم دینی باید محقق علم را پرورش دهیم و این موضع از مهد کودک باید مورد توجه قرار گیرد».

 

 

اصولگرایان افراطی در انتقاد از آموزش و پرورش سکولار زبان گویایی دارند. اما در ارائه یک سیستم تعلیم و تربیت اسلامی تا کنون ناتوان بوده‌اند. مهم‌ترین راه حل دینی  آن‌ها اشباع کتاب‌های درسی از  تعالیم  اسلامی است که معمولا دانش‌آموزان به آن واکنش منفی نشان می‌دهند. اگر متفکران تعلیم و تربیت اسلامی در 40 سال گذشته با وجود حاکمیت مطلق بر آموزش و پرورش نتوانسته‌اند الگوی موفقی از تعلیم و تربیت اسلامی ارائه دهند، احتمالا در آینده نیز از ارائه چنین الگویی ناتوان خواهند بود. تعلیم و تربیت علم است و خانم علم‌الهدی و آقای ذوعلم دیر یا زود باید بپذیرند که مقاومت در مقابل این واقعیت‌، تنها مشکلات آموزش و پرورش و رویگردانی معلمان و دانش‌آموزان از سیاست اشباع دینی را  افزایش می‌دهد.

 

 

رئیس سابق کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید: «البته تربیت دینی را شکست‌خورده نمی‌دانم؛ چراکه ضمن گفت‌وگو‌های موفق در حوزه بین‌المللی مدارس موفقی داریم. به عنوان مثال نوجوان ما در شرایط فعلی برای اسلام می‌جنگد». خانم علم‌الهدی برای «گفت‌وگو‌های موفق در حوزه بین‌المللی» و «مدارس موفق» در تربیت دینی فکتی ارائه نکرده، اما ادعای ایشان در مورد جنگیدن نوجوانان برای اسلام ربطی به تربیت دینی ندارد، کما اینکه نوجوانان و جوانانی که در جریان انقلاب و جنگ با عراق شهید شدند،   اغلب پرورده سیستم آموزشی سکولار زمان شاه بودند و اصولا تأکید بر چنین معیاری مورد توافق کارشناسان نیست. واقعیت این است که تربیت دینی در مدارس شکست خورده است و دانش‌آموزان ایرانی از نظر تربیتی و رفتاری تفاوت عمده‌ای با دانش‌آموزان دیگر کشورها ندارند.

 

غایت تعلیم و تربیت در نظرات ملاصدرا رنگ فلسفی و دینی دارد؛ یعنی معرفت به خویشتن و پروردگار جهان و تخلق به اخلاق الهی، درحالی‌که اهداف نهاد آموزش و پرورش، آموزش مهارت‌های زندگی و تربیت افراد نیمه‌متخصص و سازگار با جامعه با داشتن اخلاق و انصاف است. نهاد آموزش و پرورش به شکل فعلی، نهادی مدرن است که در دنیای ماقبل مدرن وجود نداشته است. اگر نهاد آموزش و پرورش را نهادی اجتماعی با کارکردهای مدرن بدانیم، نمی‌توانیم ارتباطی بین فلسفه تعلیم و تربیت ملاصدرا و نهاد آموزش و پرورش پیدا کنیم. اگر این حدیث از امام علی (ع) را بپذیریم که : «آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده‌‌اند.»، دیگر نیازی نیست که برای فلسفه تعلیم و تربیت به ملاصدرا مراجعه کنیم.

ارسال نظر

Image CAPTCHA