تأکید رهبر انقلاب بر یک اصل واژه گزینی



اشاره : مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب به مناسبت میلاد حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام طی سخنانی پیرامون مسائل فرهنگی کشور بیاناتی ایراد فرمودند که در آن به نکاتی در زمینه واژه گزینی برای واژه های بیگانه و بومی سازی آنها اشاره داشتند. اهمیت موضوع بومی سازی واژگان بیگانه که ایشان مطرح کردند لازم آورد تا جستاری در این زمینه صورت گیرد و به تبیین نگاه زبانشناختی معظم له پرداخته شود. قابل ذکر است نکته ای که در این سخنان تاکید شده است جزء اصول و ضوابط واژه گزینی فرهنگستان زبان وادب فارسی آورده نشده و در عمل نیز هیچگاه مورد توجه قرار نگرفته است . 

واضح است که زبان هر جامعه ای علاوه بر اینکه دائماً در حال تغییر است، بر اثر ارتباط و تماس با جوامع دیگر دستخوش دگرگونی می شود. یکی از این تغییرات که در اثر برخورد و اصطکاک دو جامعه حاصل می گردد، تغییر در فرهنگ جامعه است. در این برخورد، هر جامعه ای می تواند عناصر فرهنگی جامعة دیگر را به قرض بگیرد. همچنین ارتباط میان جوامع باعث میشود که زبانهای گوناگون نیز در یکدیگر نفوذ نمایند و عناصری را از هم به عاریت بگیرند. به پدیدة ورود برخی عناصر از زبانی به زبان دیگر را "قرض گیری" یا" وام گیری" می گویند.

در طول تاریخ عواملی مانند کمبود واژگان، بی اطلاعی یا بی مایگی، ضعف مترجمان، کوتاهی علما، شدت انس با زبان بیگانه، فضل فروشی و احساس افتخار در استفاده از لغات غربی و معاشرت مردم با اقوام و کشورها بویژه آنان که به زبانهای انگلیسی، فرانسه، روسی، لاتین و یونانی تکلم می کنند و یا از تمدنی کهن برخوردارند و نیز گسترش قلمرو اسلام، در امر وام گیری واژگانی و رواج واژه های بیگانه مؤثر بوده است و عامه مردم، بازرگانان، صنعتگران و پس از آن ادبا و شعرا بتدریج، از سر ضرورت، واژه های بیگانه را به کار گرفته‌اند. به این نوع واژه ها که از زبانی گرفته می شود و در زبان دیگری به کار برده می شود «وامواژه» یا «واژه دخیل» گویند.

مترجمان وقتی با چنین واژه هایی مواجه می شوند معمولاً سعی در پیدا کردن معادلی در زبان فارسی نمی کنند و آنها را به همان صورت در ترجمه خود می آورند. در اینجا وظیفه فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که با توجه به قواعد زبانشناختی الفاظ تازه ای با عناصر موجود در زبان فارسی بسازد و جایگزین وامواژه ها نماید. وگرنه به دست افراد به ظاهر تحصیل کرده و ملالغتی می افتد که بر اثر خودباختگی به غرب و زبان آنها و یا تعصب خاص به زبان عربی سعی می کنند دقیقاً مطابق زبان مبداء تلفظ کنند که اگر توجه جدی در این زمینه صورت نگیرد آسیبهای جبران ناپذیری به هویت زبان فارسی وارد خواهد شد. 

معمولاً وقتی نمی توان برای واژه های بیگانه در رشته های گوناگون علمی معادل سازی کرد و یا برای اختراعات و وسایل جدید نام فارسی برگزید، به دو صورت عمل می شود:

الف:  از همان ابتدا قشر تحصیل کردة جامعه واژه ها و عبارتهای قرضی را با رعایت حروف فارسی به صورتی که در زبان اصلی خود هستند به کار می برند؛ مانند: اتوموبیل، تلگراف، کارت پستال و کودتا؛  که بدون تغییر در ساختارشان وارد زبان ما شده است.

ب: وامواژه ها به طور گسترده در سطح عامة مردم به کار برده می شوند و بر طبق نظام آوایی زبان سخنگویان به تلفظ در می آیند. به عبارت دیگر، وامواژه ها از لحاظ آوایی دستخوش تغییر گشته و با نظام آوایی زبان فارسی هماهنگ می شوند. در این فرایند، ساختار کلمات شبیه اوزان کلمات فارسی می شود. به این نوع فرایند، « بومی سازی» و برای زبان ملی ما « فارسی سازی» وامواژه گویند .در واقع تلفظ مطابق طبیعت آوایی زبان فارسی که عموم مردم به کار می برند انجام می شود . این نوع فرایند واژه گزینی از جهت حفظ خصوصیات آوایی زبان فارسی مفید و منطقی است. فرایند بومی سازی کلمات بیگانه در انگلیسی Anglicization  و در فرانسه francization  و در عربی تعریب گویند.

پس فارسی سازی یعنی ساختار ( وزن و قافیه ) فارسی دادن به واژه دخیل؛ لفظ بیگانه ای که فارسی زبانان آن را پذیرفته و به شکلی به کار می برند که تلفظ آن برای آنها راحت و با ساختار زبان فارسی نیز متناسب است. 

غالب وامواژه هایی که قابل بومی شدن هستند معمولاً اسم خاص (عَلَم) اند و یا اسم جنس؛ مانند: اسم‌های ابزارها و خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و لباس‌ها. مردم وقتی از این وامواژه ها استفاده می کنند گاهی قانون و قاعده ای برای فارسی سازی کلمات نمی یابند و لذا هر طور که تلفظ کلمات را آسانتر ومناسبتر با زبان خود می یابند به کار می برند؛ مانند: واژه « باتون» و « پرنسیپ » در فرانسه که در فارسی به صورت « باتوم» و « پرنسیب » درآمده است. یا واژه « برنز » که به صورت « برنج » تلفظ می کنند؛ همان آلیاژی که از مس و روی است. در واقع فارسی سازی وامواژه ها یک پدیده سماعی است که طی آن، کلمه با صورتی آشناتر و مأنوس تر در نزد اهل زبان تلفظ میشود؛ به طوری که زبان می تواند در ادای آن به راحتی و بدون ثقل کلام در دهان بچرخد.

در این زمینه، در بند 6 .3 جزوة اصول و ضوابط واژه گزینی فرهنگستان آمده است : « در واژه گزینی باید قواعد آوایی زبـان فارسـی رعایـت شـود. همچنـین بایـد تلفظـی از وامواژه ها اختیار شود که با قواعد واج آرایی و ساختار هجـایی زبـان فارسـی مطابقـت داشـته باشد» .

در مورد قواعد واجی و ساختار هجایی می توان گفت که مثلاً در زبان فارسـی هـیچ واژه ای بـا دو صـامت آغاز نمیشود، ازاینرو، واژة  standard در فارسی به صورت «استاندارد» تلفظ مـیشـود کـه باید همین تلـفظ را پذیرفـت و ضبط کرد. بر همین قیاس واژه پروژه ( projet) را به صورت ُپروژه یا پِروژه تلفظ می کنند؛ چون دو صامت متوالی در هجای آغازین واژه فارسی وجود ندارد. همچنین سه صامت متوالی در یک هجا، خلاف الگوی هجایی زبان فارسی است؛ و لذا loustr  وtambr را در فارسی لوستِر و تَمر تلفظ می کنند. یعنی صامتهای پایانی یک واژه به دو صامت کاهش می یابد.

آنچه مقام معظم رهبری مطرح کرده و بدان تاکید ورزیده اند بومی سازی یا فارسی سازی وامواژه هاست که هیچگاه موضوع واژه گزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی قرار نگرفته است . ایشان می فرمایند : « ما می‌توانستیم مثلا همین‌طور عرب‌ها وقتی که تلویزیون آمد، به آن گفتند «تِلْفاز» -تلفاز یک ساخت لغت عربی است؛ ([مثل] مرحاض؛ تلفاز)- بگوییم «تلویزان» که یک شکل فارسی دارد. ما اصلا در فارسی کلمه‌ای شبیه رادیو نداریم، مگر حالا ممکن است بندرت چیزی پیدا شود؛ چه اشکال داشت که ما رادیو را می‌گفتیم «رادیان» تا می‌شد فارسی؛ اشکالی هم نداشت؛ این کار را هم نکردیم» .

اینکه ایشان اظهار فرمودند کلماتی مانند رادیان با ساختار آوایی زبان فارسی سازگاری دارد کاملاً یک نظر محققانه و علمی است. واژه های مختوم به «ان» در زبان فارسی یکی از پربسامدترین ساختارهای زبان فارسی است . واژه هایی مانند آپارتمان، رستوران، برلیان، ارگان و اکران بر قیاس واژه های فارسی مانند سازمان، ساختمان و خانمان و ... ساختار واحدی را در دو زبان تداعی می کنند.این ساختار می تواند الگوی آوایی برای فارسی سازی سایر وامواژه ها قرار گیرد. چنانکه دلیجانس (کالسکه) در زبان فرانسه به « دلیجان » در فارسی تبدیل شده است. 

وقتی واژه ها از یک زبان وام گرفته می شوند معمولاً مطابق نظام واجی زبان قرض گیرنده در می آیند؛ چنانکه صامتهای « ق» و« خ » که در زبان انگلیسی وجود ندارند ناگزیر به صورت / K/ ادا می شوند؛ مانند قرآن و خمینی که به صورت / Koran / و /  komeini/ در زبان انگلیسی به تلفظ در می آیند. یعنی سعی می کنند آوایی را که در آن زبان وجود ندارد با نزدیکترین و مشابه ترین آوای زبان قرض دهنده به زبان آورند؛ بخصوص در اسامی خاص دینی مانند یعقوب ( Jacob) و اسحق(Isaac ) که در برخی فرهنگها و زبانها مشترک هستند . البته بومی سازی وامواژه ها فقط یکی از فرایندهای قرض گیری واژگانی است . فرایندهای واژه گزینی دیگری هم در مورد وامواژه ها وجود دارد که موضوع سخن ما در اینجا نیست.

کلماتی مانند «رادیو» چنانکه رهبری فرمودند ساختار فارسی ندارند؛ ولی چون موضوع برنامه ریزی زبانی فرهنگستان قرار نگرفته به همان صورت زبان مبداء توسط قشر تحصیل کرده جامعه به کار رفته و در زبان مردم نهادینه شده اند. اگر این واژه و سایر واژگان مشابه مانند رادیو، سناریو، استودیو و پاسیو که از نظر سماعی اساساً با ویژگیهای زبان فارسی همخوانی ندارند، در میان عامه مردم _ نه قشر تحصیل کرده _ به حال خود رها می شدند طبیعتاً طبق الگوی آوایی زبان فارسی، ساختار مناسبی پیدا می کردند. چنانکه در زبان کردی کرمانجی و ترکی محلی شمال خراسان هم اکنون کلمه « رادیو» را « رادیان» تلفظ می کنند و در کردی سورانی « رادون» . همچنین در کردی سورانی تلویزیون به تناسب نظام آوایی آن زبان به صورت تِلِبزوِن به کار رفته است. اما در زبان ترکی آذری قواعد واجی در مورد کلمه رادیو به گونه دیگری است . در این زبان،  ساختار واژگانی در مورد واژه هایی که با صامت «ر» / r/ شروع می شوند، چنین ا ست که قبل از صامت « ر» / r / مصوت او / U / قرار می گیرد؛ مانند: «اورادیو»، «اورگ» و «اوروس» که به ترتیب در فارسی یا زبانهای قرض دهنده «رادیو»، «رأی»، «روس» بودند؛ و واژه تلویزیون نیز به صورت « تله ویزور» در آمده است که بر سیاق واژه های سوپور و یوغور و اوغور شکل ترکی به خود گرفته است. 

ساختارهای بیشماری در زبان فارسی هست که می تواند الگوی مناسبی برای فارسی سازی وامواژه ها قرار گیرد تا از قرض گیری تمام و کمال واژه های بیگانه جلوگیری گردد. واژه «آنشتاین» آلمانی هم که به صورت «انیشتن» فارسی سازی شده بر سیاق واژه هایی مانند پیلتن و تهمتن و اهریمن ساخته شده است. اگرچه این واژه با واژه هایی مانند ساتن، بولتن، کوسن و مانکن در زبان فرانسه هماهنگ است؛  ولی از نظر سماعی به فارسی نزدیکتر است؛ و چنین است در مورد خود واژه آلمان. «دویچلن» نامی است که آلمانی ها به کشورشان نهاده اند، در حالیکه انگلیسی ها به آن ژرمنی می گویند، اما فارسی زبانان هیچ کدام از این دو واژه را برنتافته و به جای آن لفظ «آلمان» را برگزیده اند. اگرچه این لفظ از زبان فرانسه وام گرفته شده ولی از نظر ساختار آوایی به فارسی نزدیکتر است.

درست است که عناصر قاموسی بیگانه مانند واژگان فرانسه، بخصوص اگر با الگوی ساختاری واژگان زبان فارسی مغایرت نداشته باشد، به زبان ما لطمه‌ای نمی‌زند، ولی اگر این عناصر فراوان باشند و ما حتی مجال پیدا نکنیم که آن‌ها را به هیئت مأنوس درآوریم، به همراه خود الگوها و عناصر دستوری بیگانه را وارد زبان ما می‌سازند. بنابراین لازم است فرهنگستان زبان و ادب فارسی با توجه به ساختارهای سماعی و الگوهای مناسب اقدام به فارسی سازی وامواژه ها نماید تا از از این طرق در حفظ و صیانت از زبان فارسی که بخشی از هویت ملی ماست گامی برداشته شود.

ارسال نظر

Image CAPTCHA