دکتر حسن رحیم پور ازغدی در بیست و هشتمین نشست بزم اندیشه در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با موضوع " نقش دانشمندان اسلامی در پایه گذاری علوم" مباحث مهمی را مطرح کرد که نقد و نظرهای مختلفی را در پی داشت.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، خبر این نشست بزم اندیشه پیش از این در تارنمای سازمان بارگزاری گردیده و اکنون متن کامل و مبسوط این نشست جهت استفاده مخاطبان گرامی بارگزاری می گردد.
یادآور می شود مشروح این نشست های بزم اندیشه در قالب کتابی با عنوان " دفتر دوم" بعد از تکمیل منتشر خواهد گردید.
متن کامل این نشست به شرح زیر می باشد:
حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست بزم اندیشه حول مسائل مربوط به کتابهای درسی و اهمیت آن سخنرانی کرد که مشروح در ادامه آمده است:
عنوانی که برای نشست در نظر گرفتند عنوان بسیار مهمی است اما مجهول بزرگی در جامعه دانش آموزی و دانش آموختگان ما محسوب میشود.
این تعبیر که اندیشمندان مسلمان تولید کننده های علم جدید هستند، مشکل اصلی تفکر محصلان، استادان و معلمان است که به این موضوع توجه ندارند و از کتاب های آموزش و پرورش هم چنین چیزی استخراج نمیشود.
کتابهای آموزش و پرورش از ابتدایی تا پیش دانشگاهی برای هویتیابی اندیشمند مسلمان ایرانی که نسل آینده ما میشود و باید تمدن سازی اسلامی و ایرانی داشته باشند، چه برداشتی دارد آیا اساسا خود را متعلق یک فرهنگ تمدن ساز میدانند؟
تاریخ علم برای تمام دانشگاه های دنیا تاریخ نیمه جعلی و کاملا سیاسی است، این تاریخ را عمدتا انگلیس ها و فرانسوی ها نوشتند و به مستعمرات آنها هم رسید.
مستعمره های انگلیس، فرانسه و روسیه در مدارسشان زبان های مربوط به این کشورها را یاد دادند و گفتند این زبان علم است، قبل از مشروطه مبارزه با خط و زبان فارسی ممنوع شد، که این موضوع تمدن و فرهنگ تاریخی را با سایرین قطع کرد.
البته اکنون در دانشگاه بوسنی 46 دیوان به زبان فارسی داشتند، در تونس 600 کلمه فارسی در زبانشان دارند، در میان مسلمین چین که جمعیتی دو برابر کل جمعیت ماست، زبان فارسی دارند، در واقع زبان دوم اسلام فارسی است.
در دو مقطع دارالفنون سیاست حاکم در این مدرسه تغییر کرد و در مقطع دوم باغچه مدرسه نقشه بریتانیا بود و خود دانش آموزان متوجه نمی شدند.
نبود تعریف مشخص از اهداف و دروس آموزش و پرورش
آموزش و پرورشی که برای جامعه وابسته و تمدن سوز در خدمت سیستم سکولاریسم کادر سازی می کند با آموزش و پرورشی که برای نسلی خدا شناس و با اعتماد کار میکند، نظام درسی آنها متفاوت است.
در چند دهه گذشته خواسته واحدی را از سه دانشگاه کوالالامپور، بوسنی و خارطوم در سه قاره شنیدم در
که به من گفتتد منتظر کتاب های درسی شما هستیم.
هیچ تعریفی از دروس آموزش و پرورش و مدارس نداریم و بابد ببینیم به دنبال ساختن چه جامعهای هستیم، الان نمی دانیم چرا بعضی مسائل در بعضی دروس گنجانده شده است.
در 30-40 سال اخیر جز کشورهای برتر دنیا شدیم که افتخار بزرگی است اما این که با دیگران مسابقه میگذاریم و در اسناد می نویسند تا سالی مشخص باید رتبه بیاوریم، دلیلش معلوم نیست؛ هر کشوری شرایط، فرصت ها و تهدیدهای و وضعیت نسبی خودش را دارد.
نظام آموزشی یک کشور را چند نفر میتوانند ساماندهی کنند، در زمان پهلوی دو سه نفوذی مانند بهشتی، باهنر، گل زاده غفوری در زمینه کتابهای دینی وارد شدند اکنون هم شما نفوذی هستید، چون نظام آموزشی جهان هنوز تحت کنترل و آتوریته غرب است، در حالی که کشور استثنایی داریم و باید از این فرصت استفاده کنیم؛ برخی دوستان اکنون کتابهای ما را می نویسند که فکر میکنم از همان بهشتی، باهنر و گل زاده غفوری در زمان شاه، نه تنها قویتر نیستند بلکه ضعیف ترند.
در همین شرایط فعلی فراماسونریها قوی ترین پایگاه را در نظام بانکی، آموزش و پرورش، رسانهها، نهادهای تصمیم گیری، سازمان برنامه و بودجه و مواردی نظیر آن دارند، جکومت دست اینهاست اما بی سر و صدا در داخل و خارج فعالیت دارند.
به دنبال ایجاد جامعه اسلامی هستیم
اکنون باید ببینیم دنبال چه جامعهای هستیم امت اسلامی که به جامعه سکولار نه بگوید؛ امتی که همه خواهر و برادر باشند و فقط شهروندان دارای شماره اکسلی محسوب نشوند.
در شرایط فعلی نیازمند تخصص، جامعه صنعتی و آداب شهروندی با ارزشهای لیبرال و به دور از مفاهیم سکولار هستیم.
خروجی آموزش و پرورش خروجی آینده جهان اسلام استاکنون خروجی آموزش و پرورش همان خروجی نیم قرن آینده کل کشور و جهان اسلام است و ما جامعه ای فعال، خود باور، خدا محور، عدالت خواه، راستگو، امیدوار، پرتلاش، کم مصرف و پر تولید میخواهیم بنابراین باید در ابتدا اهدافمان را تعیین کنیم.
هنوز پاسخ این سوال را نمیدانیم که در کتابهای درسی چه مطالبی و به چه دلیلی آورده شده است؟ چرا باید برخی مطالب آورده شود و سازوکار رصد مفسد بودن آن چیست؟
ما یک معیار داریم و آن این است که چه جامعهای میخواهیم داشته باشیم، اکنون در خواب و رویا دانشآموز تربیت میکنیم.
هرچه حقیقت است مفید خواهد بود، اما صحبت این است که چه نوع درس و بحثی در کتاب ها داشته باشم که فایده داشته باشد.
تعریفی که از علم در مدارس و دانشگاه ها میشود به 100 سال قبل باز میگردد، این نگاه به علم در کشور ما ابدا در فلسفه و جامعه شناسی علم دنیا وجود ندارد و به حاشیه رفته است.
رسالت علم واقع بینی است بنابراین اهمیت نوشتن تاریخ علم ضرورت دارد، الان تاریخ علم را از نیوتن و افتادن سیب میدانند در حالی که این دروغی بزرگ است، اصلا قوانین نیوتن به این فرد مربوط نمیشود.
تا قبل از قرن 17-18 بشریت در قاره ها بوده است و همه چیز با سنت و تخیلات بود اما به تدریج شرایط تغییر کرد و بشریت، بدن انسان کشف شد اما همه اینها دروغ است، تا 150 سال پیش غربیها بیمارستان نمیدانستند چیست.
این اسامی دروغ در کتاب ها آمده است چون خود مولفان هم واقعیت را نمیدانستند؛ برخی منابع غربی خودشان این دروغ را اعتراف کردند؛ هنوز در برخی دانشگاه های اروپا از صحبتهای دانشمندان مسلمان و ایرانی استفاده میشود.
گامهای موسیقی غربی و اعداد انگلیسی ابداع فارابی است، جبر و مثلثات قبل از خوارزمی معنی نداشت، اگر علم فیزیک دانشمند مسلمان نبود، امکان حضور در فضا میسر نمیشد.
شهرنشینی که از رنسانس آغاز شد، دروغ است، شهرنشینی از جهان اسلام آغاز شد و با خواندن سفرنامه ناصر خسرو میتوان به این دروغ پی برد.
هر ملتی جز ما این سابقه را داشت آیا اینطوری بود، اگر نتوانیم تمدن و انقلاب اسلامی را در کتابها به این نسل منتقل کنیم، عقیم میماند، 40 سال از انقلاب میگذرد اما هنوز از غرب پرستی و غربگرایی صحبت میشود.
ملتی که ترجمه اش بیش از تولید علم باشد، محال است تمدن سازی کند، ملتی که وارداتش بیش از صادرات باشد، وابسته است و شکست می خورد، در حالی که رنسانس غربی ها محصول ترجمه از جهان اسلام است.
همگانی کردن دانش در جهان اسلام مطرح شد، پیش از این علم مختص طبقه خاصی بود، اسلام علم را برای هر طبقهای، زن و مرد فراهم کرد.
آموزش و پرورش همچنان غرب پرور است
باید اهمیت موج سوم را مولفان کتابهای درسی بدانند و در حین تدریس فیزیک و شیمی از دانشمندان و نوابغ صحبت شود، در آمریکا کشوری که حدود 200 سال قدمت دارد و بدون جنگ اموراتش نمیگذرد، تاریخ قلابی برای خود درست کردند و از حقوق بشر صحبت میکنند.
زبان انگلیسی در ایران اجباری است، در حالی که اقتصاد اول جهان چین است؛ در آموزش و پرورش سه تا چهار زبان باشد که بنابر شرایط اقتصادی، اجتماعی دانش آموز آموزش ببینند؛ در آموزش و پرورش ما همچنان غرب پروری وجود دارد.
مترجمان غربی آثار دانشمندان مسلمان همچون ابن سینا، فارابی و غیره در آتش سوزانده شوند چرا که دادگاههای غربی معتقد بود این کار ترجمه آثار کفار است.
اندیشههای نوین در تمام عرصههای نوین و علمی هیچ جا به سرعت جهان اسلام نبوده است، خانواده هایی در جهان اسلام داشتیم که همه دانشمند بودند، زنان دانشمند در تمدن اسلامی حضور داشتند که با امضای خود فعالیت داشتند.
اگر ترجمه بدون نقد باشد کپی سازی است، ما طرفدار ترجمه با نقد هستیم اما جوان غربزده طرفدار کپی سازی است، تولید علم بدون ترجمه و گفتگو میسر نیست اما تا آخر که نباید ترجمه شود.
" سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و الصلاه و السلام علی نبینا و نبیه رحمه ابوالقاسم محمد
صلوات
عرض سلام محضر خواهران و برادران و سروران عزیز و مکرم
بنده قطعا قدر این جمع و توفیقی که به محضر شما شرفیاب شدم را می دانم و به همین دلیل به خاطر این جلسه از مشهد کلاس هایی که داشتم را تعطیل کردم تا در محضر شما باشم و برگردم.
با علم به اینکه اینجا چه خواهم گفت نکته ی جدیدی برای شما نیست اما تاکیدی است بر آن چه که همه ی ما باید به نحو موکد به آن ها نظر داشته باشیم.
نکته ی اول که دوستان در این نشست عنوانی را که مطرح نمودند و نکته ی مهمی است یک مجموعه ی مهمی است در جامعه دانش آموزی و دانش آموختگان ما، به این تعبیر که اندیشمندان مسلمان تولیدکنندگان آن چیزی هستند که به نام علوم جدید خوانده می شود و عمدتاً با پیش فرض های سکولار و غیردینی تعریف شده است که وقتی دین و الهیات به حاشیه رفت، علوم جدید و طبیعی و تجریدی مطرح شد.
ما مشکل اصلی مان این است که اتکای ذهنی نه دانش آموزان ما و نه دانش آموختگان ما و نه معلمان و نه اساتید دانشگاه، حتی آن ها که مذهبی اند و شخصا متدین اند، اتکای ذهنی شان چنین چیزی نیست و در کتاب های آموزش و پرورش مطلقا چنین چیزی بیرون نمی آید .
اول باور کردن اینعنوان که اصلا ما از این موضوع خبر داریم یا نه مهم است. از دوستان خواستم چون اطلاعات دقیقی نداشتم ولی اجمالا با این وجود این را می دانستم بگویند که در کتاب های آموزش و پرورش از ابتدایی تا پیش دانشگاهی، این هویت سازی که در واقع باید گفت، هویت یابی برای اندیشمند مسلمان ایرانی که به نسل جدید ما، به بچه های ما، که نسل آینده ی ما هستند و قرار است تمدن سازی مجدد اسلامی ایرانی داشته باشند بعد از انقلاب که این نقطه ی عطفی ست در تاریخ تمدن اسلامی . این ها چه برداشتی از خودشان به عنوان یک ایرانی و یک مسلمان دارند؟ آیا اساسا خودشان را متعلق به یک فرهنگ، یک ملت و تاریخی می دانند که تمدن ساز بودند؟
نوشتن تاریخ علم خیلی اهمیت دارد .
این تاریخی که الان برای علم در تمام دانشگاه های دنیا در 100 سال اخیر دارد تدریس می شود یک تاریخ نیمه جعلی است .
این تاریخ دقیق علم نیست ! یک تاریخ سیاسی و ایدئولوژیک است.
این تاریخی است که برای علوم و تمدن در پایان قرن 19 و آغاز قرن 20 نوشتند.
عمدتا هم انگلیسی ها و فرانسوی ها نوشتند و مستعمراتشان که در کل جهان اسلام حدود 100 سال پیش بین انگلیس و فرانسه و روسیه تقسیم شد و آخرین تمدن اسلامی از هم پاشید
عثمانی، قبلش صفوی، همان حول و حوش تمدن بورکانی هند که قبلش همه ایرانی اسلامی بودند(فارسی بودند).این ها که از هم پاشید، کل جهان اسلام را این سه تا تقسیم کردند و تاریخی که برای علم تمدن نوشتند، آغاز و مرکزش این ها بودند. پایان تاریخ هم اینها بودند. این که در مدارس کشورهایی که مستعمره ی انگلیس بودند، زبان انگلیسی اجباری شد، در آموزش و پرورش گفتند این زبان علم است. ایران، عراق، شبه قاره هند، جزیره العرب، مستعمرات فرانسه، مثل سوریه، لبنان، الجزایر، تونس، زبان فرانسه در مدارس آموزش و پرورش اجباری شد و گفتند این زبان علم است .
مستعمرات روسیه، در آسیای میانه، زبان روسی اجباری شد.گفتند این زبان علم است و اگر می خواهید متمدن شوید باید این زبان را بیاموزید.
از مشروطه و از قبل از مشروطه مبارزه با خط و الفبای فارسی و عربی در جهان اسلام ممنوع شد و در کشوری مثل ترکیه، انگلیسی ها لاتین یاد دادند و در مستعمرات روسیه، مثل تاجیکستان که پدران ادبیات فارسی اند، هیچ کس نمی تواند خط فارسی بخواند.
زبان و خط چرا در نظام های آموزش و پرورش آمد؟ یکی از دلایل اصلی اش قطع ارتباط نسل های آینده با کل فرهنگ و تمدن این تاریخ بود. یعنی جوانان دو نسل در ترکیه که مرکز طولانی ترین امپراطوری در تاریخ بوده، ششصد سال ؛ دو سوم اروپا تا وین اتریش زیر پرچم عثمانی بوده است.
فقط فرانسه و آلمان مانده بود .کل اروپا 300، 400 سال تا همین قرن گذشته حکومت اسلامی داشته است ولی الان جوانان ترکیه هیچ کدام نمی توانند خط عثمانی، خط اسلامی و عربی و فارسی بخوانند. در صورتی که زبان دیوان سالاری حکومتی و زبان علم در کل دایره ی امپراطوری عثمانی، فارسی بود. از این طرف در چین، سفرنامه ابن بطوطه گفته است، در سواحل چین، دختران رقاص چینی در عرشه ی کشتی، در شرق چین، برای مسافران و خنیاگران آهنگ شعر فارسی می خوانند. از این طرف در بوسنی، قلب اروپا، بالکان هفت هشت سال پیش من در در دانشگاهی در بوسنی جلسه ای داشتم. رییس آنجا گفت ما اینجا 46 دیوان به زبان فارسی از شاعران بوسنیایی -اروپایی (اوشنیاک) داریم.
از آن طرف در تونس به دانشگاه خارطوم رفتیم گفتند حدود 600 کلمه فارسی در زبان ماست. از آن طرف مالزی و اندونزی می رویم، صدها کلمه فارسی آنجا هست. در چین می رویم مسلمین چین که جمعیتشان از کل ایران(دو برابر کل جمعیت ایران ماست) هنوز کلمات فارسی هست . به وضو دست نماز می گویند.
زبان دوم اسلام فارسی بود.
اسلام با زبان عربی به ایران آمد و ایران از شمال و شرق و غرب به زبان فارسی رفت.
خود ما، خود من، این تاریخ علم و تمدن که اربابان برای ما نوشتند، این را باور کردیم !
قضیه کاملا سیاسی ست. اسپانیا قاره ی آمریکای جنوبی و قاره ی آمریکای مرکزی را گرفت، کل مردم را اسپانیایی و از لحاظ زبان اسپانیش و از لحاظ دین کاتولیک کرد.
بزرگترین تجمع کاتولیک جهان در اروپا نیست ، در آمریکای لاتین است. مستعمرات فرانسه همه به زبان اسپانیایی صحبت می کنند .زبان و خط و دینشان همه با شمشیر و زور تغییر دادند .
برزیل سهم پرتغال بود. وارد برزیل که می شوید زبان رسمی و علم و زبان اجرایی در مدارسشان پرتغالی ست.
در دارالفنون تفاوت دو مقطعش وقتی امیرکبیر اگر چه مصلح اسلامی و صدای مبازراتش با انگلیسی ها و روس ها و هم با جریان بابی ها، واقع ایشان " شهید " است .
برنامه دارالفنون تا وقتی امیرکبیرهست این است که استاد از کشورهای استعماری انگلیس و روس نیاورید. استاد از بلژیک و از کجا و کجا بیاورید که با ما سابقه ی استعماری نداشته باشد.
دوباره وقتی ایشان را می کشند، نخست وزیر بعدی که می آید، تابعیت انگلیسی دارد، که ناصرالدین شاه می گوید، من تحت فشار انگلیسی ها تو را صدراعظم می گذارم. لااقل دوباره تابعیتت را ایرانی کن. قانون تابعیت ها در حکومت از آن دوره مانده تا الان. ما هنوز هم در عالی ترین سطوح دو تابعیتی داریم. صدایش را در نمی آورند!
باید گفت: تو از کدامشان دستور می گیری؟ دنبال منافع کدام هستی؟ این یا آن؟
آن آدم که آمد، موقتاً تابعیت انگلیسی اش را لغو کرد و شد صدراعظم، سیاست حاکم بر دارالفنون کلا تغییر کرد.
سفیر انگلیس می گوید :
در دوره ی دوم دارالفنون به آنجا رفتم. برنامه ریزی کردیم که باغچه های دارالفنون را بر اساس پرچم بریتانیا بکارند. از بالای پشت بام که می رفتیم می فهمیدیم که گل کاری داخل حیاط دارالفنون نقشه ی بریتانیا بود ولی خود بچه ها نمی فهمیدند که در نقشه بریتانیا و در طرح جامع ما در حال تربیت اند.
آموزش و پرورشی که کادرسازی می کند برای یک جامعه وابسته و غیرتمدن ساز و تمدن سوز در خدمت یک سیستم تحمیلی و سکولار با آموزش و پرورشی که خروجی هایش را می خواهد آماده کند برای یک نسل تمدن ساز متکی بر خداوند با اعتماد به نفس و این که ما " می توانیم " . این ها میزان درسی اش فرق می کند .
به سه مساله اشاره می کنم .
بعد جلسه را باز می گذاریم تا هر کسی پرسشی دارد مطرح کند .
بسا حرف هایی که بارها گفته شده اما شنیده نشده است ! خیلی از حرف ها هست که بارها گفته شده است ولی برای اولین بار شنیده شده است .
مگر امام تمام حرف هایش تازه بود؟ همه حرفهایش را قبلا گفته بود. ولی چرا شنیده نمی شد؟ ما می خواهیم کاری کنیم که حرف ها شنیده شود .خودمان شنیده شویم .
در یکی دو دهه ی گذشته، یک خواسته ی واحد را از سه دانشگاه مسلمان در سه قاره شنیدم که مخاطبش شمایید.
رییس دانشگاه مرکزی کوالالامپور در مالزی این حرف را به من زد . در همین بوسنی، مرکز مسلمانان در اروپا رییس دانشگاه مرکز مسلمانان اروپا در سارایوو، در خارطوم سودان در آفریقا این مطلب را به من گفتند.
از هر سه دانشگاه من پرسیدم شما به دانشجویانتان چه چیزی آموزش می دهید؟ گفتند ترجمه ی از انگلیسی ها، آمریکایی ها و متون فرانسه .
او به من گفت : ما منتظر کتاب های درسی شماییم
برادران و خواهران توجه کنید. کاری که شما می کنید، ابعاد جهانی خواهد داشت. اینها منتظرند کتاب از اینجا بیاید، ترجمه کنند و به جای انگلیسی، آمریکایی و یا فرانسوی در مستعمرات بگذارند. این کتاب ها فقط مربوط به اینجا نیست. سرنوشت جهان اسلام در صد سال گذشته، آماده شنیدن دعوت به تمدن سازی نبود. چون اصلا در این اندازه ها نبود . در این وضع و زمان نبود. دستور می گرفتند. الان گوش هایشان باز شده و چشمشان در درجه اول به ایران است.
خود حادثه های کوچک مهم نیست. معنایش مهم است. معانی بزرگی دارد. نفتکش انگلیسی ها را که گرفتند و هواپیمای آمریکایی ها را زدند، همین قضیه اخیر ناو که دو تا حادثه ی ظاهرا کوچک است ولی می دانید چقدر پیام به دنیا داده بود؟
همه جا در جهان اسلام و خارج از آن کاریکاتورش را کشیدند که ایران با یک دست از حلقوم آمریکا و با دست دیگر از حلقوم انگلیس گرفته است و همه می گویند ما که صد سال است از این ها می ترسیم و نفس می کشیم و به ما دستور می دهند .ببین ایرانی ها چطوری این ها را گرفتند وهیچ غلطی هم نمی توانند بکنند!
این ها دارد اتوریته آن ها را می شکند .
این ها پیام های تاریخی و تمدنی دارد .فقط دو تا حادثه نیست. این سخت جنگیدن بچه های ما، در کل جهان اسلام الگو سازی کرده. یمن یک مدلش هست، لبنان هم یک مدل است. سوریه و عراق هم مدلی دیگر. الان هفت هشت کشور با ما بسیج هستند.
سه مسئله اصلی را می خواهم خدمتتان فقط یادآوری کنم.:
1- ما هیچ تعریفی از دروس آموزش و پرورش و مدارس نداریم الا اینکه قبلا یک تعریف داشته باشیم از هدف. ما دنبال ساختن چه جامعه و چه نسلی هستیم؟
به نظر من کلا راجع به این موضوع فکر نکردیم، چون کل این سیستم ترجمه شده آمد. از طرز قالب بندی، دانشگاه و ... چون احساس کردیم عقب ماندیم و آن ها جلو افتادند. ارباب ما هم هستند. بخشی تحمیلی، بخشی از آن تقلیدی و بدون ابتکار و خلاقیت راه افتادیم. قطعا بخشی از آن هم مفید و لازم است.
اما حتی فکر یک پروژه مفید اگر تو ندانسته باشی که چرا مفید است به نظرم نهایتا مضر است. چون تو فقط مصرف کننده ای. تو اصلا نمی دانی چرا این کار را انجام می دهی؟ ما الان نمی دانیم چرا برخی درس ها در برخی کتاب ها هست!
خود شما هم که می نویسید خودتان هم نمی دانید چرا هست ! چون بوده، چون بقیه ی جاها هم هست. چون این ها نباشد چه کار کنند؟
چون مطالب مفیدی است. اصلا مفید بودن یک امر نسبی ست. تا با هدف مفایسه نکنی هیچ چیز نه مفید است نه مضر!
همه چیز وسیله است. هیچ جای دنیا نیست که کتاب درسی نداشته باشند. کتاب ها در صد سال گذشته، همه ترجمه است. در حوزه ی علوم انسانی ما جز ترجمه چه کار می کنیم؟ در مهندسی و پزشکی چه می کنیم؟ با این همه نبوغی که هست. در همین سی چهل سال با همین تعلیمات علمی در برخی رشته ها ما جزو دو یا پنج یا ده کشور اول جهان شدیم. آمار می دهیم ما در تولید مهندس در دنیا در رتبه ی دومیم. یعنی ما و آمریکا دو کشور اولیم. یک زمانی هم ما و روسیه.
در نانوتکنولوژی ما در دنیا جزو هفت هشت کشور اول جهانیم. ما با چه کسی مسابقه گذاشتیم؟ افتخار بزرگی است . ولی با کی مسابقه گذاشتیم؟
یکی از چیزهایی که من هنوز نفهمیدم این نوع سند نویسی ها برای پیشرفت یا چشم انداز است. می گویند باید در منطقه اول شویم. یا در جهان باید چهارم شویم . با چه کسی داریم مسابقه می گذاریم؟
مثل کسی که آن طرف خیابان می رود، وقتی یک کمی تند می رود با او مسابقه می گذارد . وقتی این تمام می شود، طرف دیگری آن طرف خیابا می رود می گوید حالا با او مسابقه بگذارم !
هر کشوری شرایط و اهدافش، فرصت ها و تهدیدهایش، وضعیت نسبی اش فرق می کند. آخر مسابقه با کی؟
یکی از چیزهایی که من هنوز نفهمیدم این نوع سند نویسی ها برای پیشرفت یا چشم انداز است. می گویند باید در منطقه اول شویم. یا در جهان باید چهارم شویم . با چه کسی داریم مسابقه می گذاریم؟
مثل کسی که آن طرف خیابان می رود، وقتی یک کمی تند می رود با او مسابقه می گذارد . وقتی این تمام می شود، طرف دیگری آن طرف خیابا می رود می گوید حالا با او مسابقه بگذارم !
هر کشوری شرایط و اهدافش، فرصت ها و تهدیدهایش، وضعیت نسبی اش فرق می کند. آخر مسابقه با کی؟
تو اول باید با خودت مسابقه بگذاری .
باید ببینی چه می خواهی؟ چه چیز نمی خواهی؟
می خواهیم در منطقه اول شویم؛ برای چه؟ !
مثلا با امارات داریم مسابقه می گذاریم، با ترکیه، با عربستان؛ برای چه؟
مگر این جا مدال می دهند؟
تو باید تعریفی از تمدن اسلامی ایرانی جدیدی که می خواهی بسازی، نیازهای اولیه، نیازهای ثانویه، تهدید ها، فرصت ها، شعارهایت چیست؟ اهدافت چیست؟ اول تکلیفت را با خودت حل کن.
یک سؤالی را که همه ی ما نقشش را مهم می دانیم .
زمان " شاه " دو سه تا نفوذی مثل بهشتی، باهنر، گل زاده غفوری در حوزه ی کتاب های دینی در دو سه سال آخر وارد شدند، به این دلیل بود که این حوزه خیلی کار داشت. حالا شما الان همه نفوذی هستید، چون نظام آموزشی جهان هنوز تحت کنترل و سلطه ( آتوریته ) غرب است . همه تان نفوذی هستید !
و اینجا کشور استثنایی هست، از این فرصت استفاده کنید.
در حالی که الان برخی از دوستانی که دارند کتاب های ما را می نویسند، من فکر می کنم از همان بهشتی و باهنر و گل زاده غفوری در زمان شاه، ضعیف ترند. قوی تر نیستند !
البته حسن نیت، خدمات، همگی به جای خود محفوظ، ولی باید ببینیم چه طور هست ! نظام آموزشی کشور را پنج، شش نفر می توانند کشف کنند.
محمد علی فروغی ، علی اصغر حکمت، چهار پنج تا و دو سه تا بهایی، چند نفر مسلمان ظاهری بودند . مجموعا به نظر من ده پانزده نفر نظام آموزشی و سبک زندگی را در این کشور به تبع اهداف انگلیس کاملا عوض کردند. با اینکه آدم های فاضلی بودند . برخی از اینها قبلا آخوند بودند. ملا بودند. ولی عملا نظام فراماسونری هر جا رفته، در هر کشوری با سی تا آدم، یا حتی 20 تا، سرنوشت کشور را عوض کرده است.
همین فراماسونری صهیونیسم الان یک شبکه ی کاملا واقعی است .
همین چند وقت پیش پاریس بودیم. دوستان هم بودند. در دانشگاه پاریس، خود فرانسوی ها می گفتند در رده ی یک و دو کل حاکمیت در فرانسه، دست جبهه فراماسونری هاست.
علنا پروکان ها هستند. یعنی صحبت قبل و یل بعد از مشروطه نیست. اسم هایشان عوض شده . نمی گویند ما سون هستیم، یا ما فراماسونری هستیم.
فراماسونری ها همین الان در این کشور، قوی ترین پایگاه را دارند. در نظام بانکی ما، در نظام آموزش و پرورش ما، در رسانه های ما، در نهادهای تصمیم گیری ما، در سازمان برنامه و بودجه ما هستند. اینها آدم های ملا، با سواد و ساکت هستند.
می گویند این جناح بیاید، آن جناح بیاید. شما ریش همدیگر را بکنید. پسِ کله ی همدیگر بزنید. همه می روید. شما آب آن بالایید و ما ریگ کف آبیم. حکومت دست این هاست !
خونش را یک عده دیگر می دهند، شعارهایش را یک عده ی دیگری می دهند، انتخابات این گروه می آید، ان گروه می آید ولی حاکمیت عوض نمی شود . همان سبک ادامه پیدا می کند. آموزش و پرورشش همان سبک ادامه پیدا می کند.
من معتقدم پروژه های بسیار قوی و دقیقی نیست و آدم های خیلی ملایی پشت این قضیه است. ولی بی سر و صدا در داخل و خارج .
ببینید وقتی پیاژه می آید در حوزه ی آموزش نظریه می دهد. وقتی اسپنسر نظریه می دهد. قبا از آن که درباره آموزش و پرورش بحث کنند و یا پراگماتیست های آمریکایی... . قبلش همه اینها می گویند : " من چه جامعه ای می خواهم؟ "
اسپنسر دویست صفحه راجع به شهروندی که من می خواهم و ما می پسندیم؛ بحث می کند.
می گویند من می خواهم آدمی که تربیت شود، کیست؟ می گوید : شهروند دموکرات جامعه صنعتی . من این را می خواهم . یاد بگیرد چگونه شهروندی باشد. قانونمند باشد و یاد بگیرد باید یک مهارت صنعتی داشته باشد. به لحاظ فلسفی هم تعریفش می کند .هیچ نسبتی با دین ندارد .
می گوید هیچ عنادی با دین ندارد. من با دینی که مزاحم این تفکر نباشد، مشکلی ندارم به شرطی که هیچ دخالتی نکند. دینی هم که مزاحمت ایجاد کند، با آن مشکل دارم. خود اسپنسر، یک آدم آکادمیک هم نبوده است. اصلا یکی از افتخاراتش این است که می گوید، من کتاب نخوانده ام . بعضی از همکارانش در دانشگاه انگلیس می گفتند رفتیم در اتاق و خانه اش اصلا کتابخانه ندارد . کلا هفت هشت تا کتاب دارد.
باید پرسید، آیا خودت کتاب های این حوزه ای که داری نظر می دهی را خوانده ای؟ می گوید : نه . من آنقدر احمق نیستم که عمرم را به کتاب خواندن بگذرانم . من عمرم را به فکر کردن می گذرانم.
شماها کتاب خوانید. بروید بخوانید. فیش دربیاورید ! کتاب ها را از کتابخانه به دفتر بیاورید و دوباره از دفتر به کتابخانه . فقط اسم خودتان را رویش می گذارید. همه از همدیگر کپی بزنید ! از هر هزار کتاب، دو تا کتاب نیست که حرف تازه داشته باشد. این حرف این ها را کسانی می فهمند که در هر فنی وقت گذاشته باشند. صد تا پنجاه تا کتاب بخوانند می فهمند که ما تقریبا در هر رشته ای ما جز دو تا و چهار تا کتاب بیشتر نداریم. بقیه همه تکرار است. عبارت هایش را عوض می کنند. حاشیه می زند .الکی بدون رفرنس است.
کلا از 100 تا کتاب کسی چهار تا را بخواند، مخ نظریات اصلی را در علوم انسانی و اجتماعی می فهمد.
اگر شما بوعلی سینا، رازی و فارابی و... دارید، شما هم کانت و هگل و.. دارید. این ها که شخص نیستند . سرگردنه ایستاده است .
اینها چیزی گفته اند که بعد از اینها کسی نمی تواند راجع به آن نظر بی تفاوت باشد . باید حرف بزند .سؤالی که طرح کردید، هیچ کسی نمی تواند رد شود .
آن آدم با صدتای دیگر فرق می کند .
ما چه می خواهیم؟ چه جامعه ای می خواهیم؟
تعریف می کنیم " امت اسلامی " نه جامعه ی سکولار، نه جامعه مدنی . دنبال امتی هستیم که همه خواهر و برادر باشند ، نه شهروند دارای شماره اکسلی. تخصص می خواهیم . جامعه ی صنعتی می خواهیم. آداب شهروندی می خواهیم ولی نه به مفهوم سکولار با ارزش های لیبرال .
تمدن سوسیالیستی آمد . هفتاد سال، ظرف چند دهه، چون قدرت اول جهان بود . یادتان هست. شوروی از آمریکا خیلی قوی تر بود. ارتش اش خیلی قوی تر بود . اول او سفینه فرستاد کره ی ماه .برای رفتن به مریخ آماده می شد. ارتشش بزرگ تر بود. 50 درصد کنترل جهان دست چپ ها بود. شعار هایشان هم انقلابی تر و انسانی تر بود.
خب حالا این ها شروع کردند . فقط تعریف از جهان سرمایه داری . گفت می خواهید چه شهروندی تربیت کنید؟ چه نسلی می خواهیم تربیت کنیم؟ گفتند : ما می خواهیم نسلی بسازیم که مقدمات حاکمیت بریتانیا را محقق کند. کمک کند جامعه ی چند طبقه و جامعه دو طبقه را تبدیل به جامعه ی بی طبقه و مذهب و سرمایه داری را حذف کنیم. وقتی زمینه اش آماده شد، برویم به سمت حذف دولت. این ها حرف های قشنگ و مفتی بود. عملا جامعه ی دو طبقه دو طبقه ماند . سرمایه داری هم از بین نرفت. فقط سرمایه داری سرمایه داران به سرمایه داری دولت تبدیل شد. حزب حاکم ماند. حتی ارزش افزوده هم هیچ . ولی بالاخره همین کمونیست ها توانستند در مدارس چند نسل تربیت کنند و این دانشگاه در مسکو را من رفته ام که الان اسمش دوستی ملل هست .
قبلا اسمش چیز دیگری بود .
همان نخست وزیر چپ انقلابی آفریقا را کشتند. بله اسمش پاتریس لومومبا بود. در این دانشگاه هشت تا رییس جمهور تربیت کردند. انگلستان یکی . در اسناد وزارت خارجه انگلستان ببنید .
این ها برای هر کشوری سهمیه داشتند . می گوید ما بری کنیا در آفریقا 500 سهمیه دانشجو داشتیم که آن ها را به لندن بیاوریم . مرکز گفت : آقا این ها خرجشان زیاد است. بودجه اش از کجا باید تامین شود؟ ما کنیا را گرفتیم که بدوشیم. ما که نمی خواهیم برای کنیا سرمایه گذاری کنیم. ما می خواهیم برداریم نه اینکه سرمایه گذاری کنیم.
کارشناسان وزارت مستعمرات به او می گویند که : این سرمایه گذاری است حواست نیست !
شما 5 هزار دانشجو تا 10 سال، سالی هزار تا، حداقل سالی 500 تا بورسیه بگیر از این ها، از این 500 تا 50 تا وزیر و وکیل و رییس جمهور و استاندار و نویسنده و استاد دانشگاه و روزنامه نگار بیرون می آوریم. آن 450 تا هم سمپات ما هستند. کتاب های درسی شان را هم ما برایشان می نویسیم. از 12 تا 15 سالی که از اول ابتدایی تا آخر دانشگاه آن ها می خوانند، چیزی بیرون می آید که ما می خواهیم. اینها تا آخر آرزو می کنند کاش سفید بودند. کاش چشم هایشان سبز بود. کاش در لندن و روستاهای حاشیه لندن به دنیا آمده بودند. چقدر برای این ها ما اربابان خوبی بودیم. این ها وحشی بودند و ما اهلی شان کردیم. ما داریم فداکاری می کنیم برای این ها نه اینکه اینها را غارت کنیم. کاری می کنیم که انگلیسی های سیاه پوست بر کنیا حکومت کنند. بعد به دست خودشان این ها را غارتشان می کنیم. شما چطور نمی فهمید که ما داریم تجارت می کنیم. این سود است. این ضرر نیست !
همین دانشگاه آکسفورد، لیستی دادند که چه تعداد رییس جمهور و نخست وزیر و وکیل از این ها در کشورهای مختلف هستند. در یک قلم می گوید 55 کشور فارغ التحصیلانش این جا در دست ما بودند . جزئیات اخلاق و خصوصیاتشان را ما می دانیم و از خیلی هایشان مدرک و سند داریم و خیلی هایشان هم با ما هم کاملا همکاری می کنند. نخواهند هم کاری بکنند کاری می کنیم که بخواهند ولی خودشان می خواهند.
آقا ! خروجی آموزش و پرورش الان یعنی خروجی نیم قرن آینده ی کل کشور و کل جهان اسلام، ما باید این تعریف را داشته باشیم . ما جامعه ای می خواهیم فعال، خود باور، خدا محور، عدالت خواه، راستگو، امیدوار، پر تلاش، کم مصرف، پر تولید؛ این ها می خواهیم. اول هدفهایمان را روشن کنیم.
توکیو رفتم .
پیاده سازی و ویرایش: آتوسا دولتیاری و نرگس کارگری
ارسال نظر