درباره کتاب درسی و حذف و اضافههای ادبی
تاریخ 22 آبان, 1398 - 14:47.
یک:
کتاب درسی در میان تمام اقشار جامعه منتقدان سرسختی دارد؛ به راستی چرا؟ حتی گمان میکنم مخالفت با کتاب درسی نوعی ادای فاضل بودن است! با این حساب حتی بنده نیز اهل فضلم! اما به نظرم به دو دلیل کتب درسی منتقدان زیادی دارد. الف) بعضی از کتابهای درسی مناسب نیستند؛ پس منتقدانی دارد و حق با آنهاست. کتاب درسی باید بهترین متن آموزشی ممکن باشد. خیلی از کتابهای درسی اینگونه نیستند. هر روز شیوههای نوینی در علم آموزش رونمایی میشود.
ب) کتاب درسی منتقد دارد، چون از آن توقع بیجا داریم. اغلب ما وقتی وضعیت نابهنجار آموزشی و تریبتی را در سطح جامعه می بینیم، بلافاصله یاد مدرسه و آموزش و کتاب درسی میافتیم؛ اما به راستی در روزگار ما که کودکانمان با انواع و اقسام رسانهها در ارتباطاند و بسیاری از دانستههای خود را از آن رسانه ها اخذ می کنند، کتاب درسی چه سهمی از آموزش و پرورش را میتواند عهده دار شود؟ بسیاری از بزرگان گمان میکنند همان قدر که کتاب درسی در آموختههای خودشان نقش داشته، همان قدر هم در دانش نسل فعلی نقش دارد. آری! روزگاری کتاب درسی شاید تنها رسانة مکتوب برای بسیاری بود.
دو:
نظام آموزشی ما و به تبع آن کتاب های درسی نقص های فراوانی دارد؛ اما تا «آموزش و پرورش» به معنای واقعی مسئله و دغدغة فرهیختگان، صاحب نظران و سیاستمداران ما نشود، این مشکلات حل نخواهد شد. در کشوری که دغدغة توسعه و پیشرفت دارد، مگر سالانه چند کتاب و مقالة مفید دربارة آموزش و پرورش نوشته می شود؟ !
برای بهتر شدن نظام آموزشی ما چه تحقیقاتی-دولتی یا غیر دولتی- انجام شده است؟
بسیاری از اهل فضل، از کتاب درسی انتقاد دارند؛ اما یادشان نیست کی و کجا کتاب درسی فرزند یا نوة خود را ورق زده اند و خبر ندارند که سالهاست بسیاری از کتابهای درسی از بیخ و بن تغییر کرده اند.
از سوی دیگر آموزش و پرورش مسئلة دست چندم سیاستمداران ماست؟ چند درصد از مباحث مجلس و دولت به آموزش و پرورش اختصاص دارد؟ سهم بودجة سالانة آموزش و پرورش از کل بودجة کشور چقدر است؟ چند درصد از تولید ناخالصی ملی به آموزش و پرورش اختصاص یافته است؟ این مقدار چقدر کمتر از میانگین جهانی آن است؟
سه:
تغییرات کتابهای درسی ( بخوانید: حذف نامهای بزرگان از این کتابها) از چندین سال پیش آغاز شده است؛ اما چرا امسال؛ آنهم به واسطة یک خبر نه چندان دقیق در فضای مجازی؛ توجهها به این موضوع جلب شد؟ به راستی چند درصد منتقدان، کتابهای درسی را ورق زدند تا به صحت و سقم این موضوع پی ببرند؟ چند نفر از دلسوختگان این موضوع را
تا حصول نتیجه پیگیری خواهند کرد؟ خب عدهای هم که همیشه در صحنهاند تا از هر موضوعی برای بالابردن تعداد لایکهایشان استفاده کنند. همین روزها موضوع جدیدی پیدا میشود و که لایک گیریاش بیشتر از حذفیات کتابهای درسی است.
چهار:
از منتقدان کتابهای درسی خواهش میکنم تاریخچة ورود نام بزرگان معاصر را به کتابهای درسی (و همچنین خروج آنها را) بررسی کنند. اگر حوصلة چنین کاری را ندارند، عجالتا این چند سطر را که از حافظه می نویسم، بخوانند.
تا پیش از سال تحصیلی هفتاد و چهار -هفتاد و پنج، در کتابهای درسی نه نامی از غلامحسین ساعدی بود نه هوشنگ ابتهاج و بهرام بیضایی . در این سال به بهانة تلیف کتابهای ادبیات فارسی پیش دانشگاهی آثار تعدای از بزرگان ادبیات معاصر به کتاب درسی راه پیدا کردند. بعد از آن با تالیف کتابهای ادبیات فارسی و زبان فارسی تعداد این نامها بیشتر شد. تالیفهای جدید از سال هفتاد و پنج شروع شد و سال هفتاد و هفت آخرین کتابهای فارسی جدید وارد چرخة آموزشی شد.
ملاحظه فرمودیدکه: ورود این سامی به کتابهای درسی حتی ربطی به فضای سیاسی سال هفتاد و شش به بعد نیز ندارد. به این اضافه کنید که برنامه ریزی برای چنین تغییراتی چندین سال زمان نیاز دارد. خوانندگان این نوشته توقع ندارند که مؤلفان این کتابها علاوه بر این نامها، آثار کسان دیگری را هم به نظام آموزشی راه میدادند که عملا یا همساز مخالفان نظام بودند یا دمخور دولتهای متخاصم! چنین انتظاری از رژیم سوئیس هم بعید است، چه رسد به دولت انقلابی اسلامی ایران! حتما ماجرای نوبل ادبی امسال را از خاطر نبردهاید. بسیاری اعتراض کردند که چرا این جایزه به کسی تعلق گرفته است که مدافع قصاب بوسنی است!
اینها را نوشتم که بگویم: نظام آموزشی ما هر ایرادی که داشته و دارد، در استفاده از آثار بزرگان ادبیات فارسی چندان هم تنگ نظر نبوده است.
حتما میپرسید: پس آن متون حذف شده چه میشوند؟ عرض میکنم: باید برای برنامة درسی فعلی فکری کرد تا آثار درخشانتر از چرخة آموزشی ما بیرون نیفتند.