وضعیت نابسامان محتوای آموزشی ریشه در ساختار و سازوکار معیوب نظام آموزش و پرورش دارد



اکثر مسئولین، خود تربیت‌یافته سیستم نظری هستند؛ از این‌رو، نگاه نظری به آموزش و پرورش نگاه غالب در بین مسئولین است. در چنین فضایی، معرفی و بسط دیدگاه‌های دیگری، متفاوت با رویکرد نظری به آموزش، کاری دشوار است. می‌توان چنین بیان داشت که افراد پرورش‌یافته با معیارهای غالباً نظری، به‌سختی می‌توانند تابوی این رویکرد را بشکانند و از حصار این چارچوب محدود عبور کرده و رویکردهای دیگر را نیز بپذیرند و به‌کار بندند. ‌‌‌

در قالب طرح رسانه‌ای‌پژوهشی گام دوم آموزش و پرورش، در مجموعه‌یادداشت‌هایی، نگاه انتقادی دانشگاهیان و کنشگران تعلیم و تربیت را به سازوکارهای و سیاست‌های نظام آموزشی ایران منعکس می‌کند و در پی پاسخ به این پرسش‌هاست: مهم‌ترین خطاهای راهبردی و سیاست‌گذاری کلان چهل سال گذشته در حوزۀ آموزش و پرورش چه بوده است؟ تبیین تخصصی از این خطاها و کاستی‌ها چگونه است؟ برای رفع معایب و بهبود وضعیت نهاد آموزش و پرورش چه پیشنهادهایی وجود دارد؟

 

این طرح با عنوان «درآمدی انتقادی به گام دوم در آموزش و پرورش؛ گام اول در محک نقد متخصصان جوان» و با دبیری محمد گودرزی، دانشجوی دکتری فلسفۀ تعلیم و تربیت دانشگاه فردوسی، اجرا می‌شود. برای آشنایی بیشتر با این طرح، توضحیات دبیر طرح را اینجا بخوانید.

در ادامه، آسیب‌شناسی محتوای آموزشی و عوامل آن، موضوع دومین یادداشت را به خود اختصاص داده است. دکتر هادی مصدق، پژوهشگر پژوهشکده سیاست‌پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت و استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه قم، در این یادداشت علل نامناسب‌بودن محتوای آموزشی را برشمرده و اصلاحات آن را در گرو شناخت دقیق و درست این علل عنوان کرده است.

 

چکیده

محتوای آموزشی دوره رسمی عمومی دارای اشکالاتی است که تاحدی مانع از دستیابی به اهداف دوره شده است. یکی از اصلی‌ترین مشکلات محتوای کنونی آموزش و پرورش، متناسب‌نبودن با نیازهای روز فرد و جامعه و دیگری حجم بالای محتواها می‌باشد. لکن این اشکالات، خود علت‌های ریشه‌ای دارد که بدون پرداختن به این علت‌ها، نمی‌توان برای اصلاح اشکالات کنونی گام برداشت. در ادامه، علت‌های ریشه‌ای نامناسب بودن محتوا بیان گردیده است. پر واضح است که برطرف شدن این مشکلات می‌تواند منجر به بهبود محتوای آموزشی دوره رسمی عمومی گردد.

 

طرح مسئله

یکی از اساسی‌ترین اجزاء هر نظام آموزشی، محتوای مناسب است. محتوای مناسب چهار ویژگی را در بر دارد؛ اول؛ مبتنی بر نیاز (فرد، خانواده و جامعه) است. دوم؛ از فیلترهای فلسفی و روانشناسی عبور کرده است.  سوم؛ مبتنی بر آخرین یافته‌های علم روز است و چهارم؛ در کل دوره آموزشی از یکپارچگی مشخصی برخوردار است. به نحوی که بتواند در بلند مدت تمامی اهداف نظام آموزشی را محقق کند. بررسی‌ها نشان می‌دهد نظام آموزشی ما با یک حجم زیادی از محتواها روبه‌رو شده است که در خیلی موارد نه مبتنی بر نیاز جامعه است و نه نیاز منطقه و فرد. از طرفی دیگر ضعف در پژوهش‌محور بودن برنامه‌های درسی، زمینه تحول در آن را کاهش داده است. در برخی موارد برنامه‌های درسی منطبق با توان یادگیری فراگیران طراحی نشده است یا برنامه‌ها از انسجام کافی برخوردار نیستند. حجم زیاد محتوا و دیگر عوامل، طولانی شدن دوره آموزش را با خود به همراه آورده، که در مجموع منجر به کاهش میزان موفقیت یک سازمان آموزشی می‌شود. البته منظور از سنگینی حجم محتوا، به طور دقیقتر سنگینی چگالی محتوا است وگرنه اگر حجم به شکل، مثال و تمرین و تشریح و جدول و شکل برای یک مفهوم باشد، مشکلی ایجاد نمی‌کند، بلکه مشکل از زیاد بودن مفاهیمی است که فرصت پردازش را از دانش‌آموزان می‌گیرد و طول دوران تحصیل را افزایش می‌دهد. این مشکلات توسط مقام معظم رهبری و اساتید حوزه علوم تربیتی نیز بیان گردیده است، به طور مثال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • بیانات مقام معظم رهبری (12/2/1387): «آن‌ها کتاب درسی با درس‌های مختلف داشتند، گفتند این‌ها را تعلیم بدهید، ما هم همین‌طور این تراکم تعلیمات را فراگرفتیم. شیوۀ سازماندهی آموزش و پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوۀ تقلیدی محض است. این درست نیست. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوه‌ای که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبی دارد که یکی از عیب‌هایش همین حافظه‌محوری است به‌جای فکرمحوری. آموزش و پرورش ما حافظه‌محور است. بچه‌ها باید همین‌طور دائم محفوظات درست کنند.»
  • فانی (1390: 273): «کم‌توجهی به کاربردی‌کردن آموخته‌های دانش‌آموزان از ضعف‌های محتوایی به شمار می‌رود.»
  • فاضلی (1385: 241): «به نظر من حجم متون محتوایی که به دانش‌آموزان منتقل می‌گردد باید تا حد زیادی کم شود.»
  • صفایی موحد (مصاحبه، خرداد 1396): «یک قاعده‌ای در بعضی از کشورها مثلاً در همان فنلاند وجود دارد به نام Lees Is More یعنی کمتر ولی عمیق‌تر»

 

بحث و بررسی:

همان‌طور که بیان گردید، محتواهای آموزشی دوره عمومی، دارای ضعف‌های مختلف می‌باشد که ارتقاء این محتوا نیازمند اصلاح و برطرف شدن این ضعف‌هاست. جهت برطرف‌کردن ضعف‌های محتوای کنونی آموزش و پرورش، لازم است که ابتدائاً دلایل ریشه‌ای رخداد این ضعفها را شناسایی کرده، راهکارهای اصلاحی متناسب با هر کدام تبیین گردد. در ادامه 12 مورد از دلایل ریشه‌ای نامناسب‌بودن محتواهای کنونی بیان گردیده است:

 

  1. مسئله تضاد منافع در برخی از مؤلفان گروه‌های تألیف کتب درسی

فرشیدی(1397): یکی از گلایه‌های معلمان این است که برخی مؤلفان کتاب‌های درسی، همزمان مؤلف کتاب‌های کمک آموزشی در همان رشته و در مجموعه موسوم به «مافیای کنکور» هستند.

این مشکل، خود زمینه پیچیدگی در تولید محتوا را ایجاد کرده، مؤلفان را به سمت تولید محتوای بیشتر و محتوایی که از گویایی کمتری برخوردار بوده سوق می‌دهد،؛ چراکه محتوای بیشتر زمینه تدوین کتاب‌های قطورتر کمک آموزشی را ایجاد می‌کند و محتوای ضعیف، نیاز به کتاب‌های کمک آموزشی را تشدید می‌کند.

 

  1. نبود مرکز نیازسنجی مستمر و طولی محتواهای آموزشی

محتواهای کارآمد و به‌روز که مبتنی بر نیازهای روز جامعه و فرد شکل گرفته باشد، نیازمند نیازسنجی مستمر و طولی است که باید انجام شود، لکن عدم وجود مرکز مشخصی برای هدف مزبور، نیازسنجی‌ها را محدود کرده است به دوره‌های خاص و فاصله‌های زمانی طولانی. امری که فاضلی (مصاحبه، مهر1396) نیز به آن اشاره کرده است: «مهم‌ترین بحث در تولید محتوا، نیازسنجی است، که ما مرکز نیازسنجی به صورت طولی و مستمر نداریم.»

 

  1. عدم وجود مشوق‌های مناسب برای تولیدکنندگان محتوا

آموزش‌وپرورش در حالی سیاست چندکتابی را در پیش گرفته که به دلیل برخی مشکلات از جمله؛ گستردگی دروس مختلف، محدودیت‌های مالی، عدم اهتمام مدیران و همچنین عدم اعلام نیاز جدی از طرف جامعه، عملاً اکثر کتاب‌های درسی به تک کتاب نگارش شدۀ دفتر تألیف کتب درسی محدود شده است، این در حالی است که هر چند آموزش و پرورش بخش‌های خصوصی و معلمان و مدیران را به نگارش کتاب مبتنی بر برنامه درسی طراحی شده توصیه می‌کند، لکن مشوق‌های لازم برای رخداد یک حرکت علمی قوی در این زمینه وجود ندارد.

 

  1. عدم اعتقاد برخی از مسئولان وقت به ضعف در محتوای آموزشی

این مسئله‌ای که است که رعنایی[1] (مصاحبه، دی1396) بدین‌گونه به آن اشاره کرده است: «تغییر محتواها از موضوعاتی است که با تغییر هر وزیر و آمدن وزیر دیگر برای چندمین بار مطرح شده است. اما اینکه اجرا نمی‌شود، چون با مقاومت کارشناسان سازمان پژوهش و کتاب‌های درسی روبه‌رو می‌شود. چون به نظر مؤلفان و کارشناسان سازمان پژوهش حجم کتب زیاد نیست، عملاً کاری صورت نمی‌گیرد.»

 

  1. عدم ارتباط قوی بین سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی و دفتر تألیف کتب درسی

همان‌طور که قبلاً نیز بیان شد، متاسفانه ارتباط قوی و منظمی بین سازمان پژوهش و دیگر بخش‌های آموزش‌وپرورش وجود ندارد، عدم وجود این رابطه منسجم به ضعف ارزشیابی محتوا و بازبینی‌های منظم آن منجر می‌شود. غالباً می‌توان اذعان داشت که ارزشیابی محتوا بر اساس نیازهای پژوهشی و هماهنگ با اولویت‌های پژوهشی سازمان انجام نمی‌گردد، حتی برخی از موارد حاکی از آن بوده که هر کدام از بخش‌ها به صورت جزیره‌ای اقدام می‌نمایند.

 

  1. ضعف نسبی نیروی انسانی آموزش‌وپرورش و عدم توانایی و انگیزش کافی برای نقد و بررسی و ارائه پیشنهادات کاربردی جهت اصلاح کتب درسی

 

به دلیل آنکه بسیاری از کارمندان، مدیران و معلمان آموزش‌وپرورش از مهارتهای لازم برای بررسی و اصلاح محتوا، برخوردار نیستند، خود‌به‌خود نمی‌توان انتظار بررسی محتواها و استخراج اشکالات آن و تلاش برای به‌روز کردن محتوا را از آن‌ها داشت (صادقیان، مصاحبه دی1396).

 

  1. ضعف آموزش‌های ضمن خدمت

ضعف نظام آموزش ضمن خدمت، در کنار ضعف اولیه نیروی انسانی جذب شده، سیستم آموزشی را از حضور نیروهای قوی و مؤثر که بتوانند به تجزیه و تحلیل مداوم محتواها پرداخته و مبتنی بر برنامه‌های درسی، نیازهای فرد و نیازهای جامعه، به نگارش و تولید کتب درسی مناسب بپردازند، محروم کرده است. قابل ذکر است که آموزش‌های ضمن خدمت نیز خود در حصار محدودیت بودجه می‌باشد، چراکه بر خلاف اکثر ارگان‌ها که یک ردیف بودجه ویژه برای آموزش ضمن خدمت دارند، بودجه‌های آموزش ضمن خدمت آموزش‌وپرورش ذیل بند «سایر» قرار گرفته و معمولاً در موارد دیگر به مصرف می‌رسد. اگر بخواهیم دقیق‌تر و ریشه‌ای‌تر به مسئله بپردازیم که چرا، سازمان برنامه و بودجه بند جداگانه‌ای به این امر اختصاص نمی‌دهد، خود دلایل زیادی دارد، از جمله نگاه منفی سازمان برنامه و بودجه به افزایش بودجه آموزش‌وپرورش است؛ چراکه سازمان معتقد است، آموزش‌وپرورش بیش از آنکه نیازمند افزایش بودجه باشد، نیازمند تغییر ساختار خود، کاهش نیروهای ستادی، کاهش مناطق آموزشی، افزایش بهره‌وری در نیروی انسانی و …. می‌باشد. این مسئله در کنار روش بودجه‌ریزی افزایشی که در آن، افزایش بودجه مبتنی بر عدد بودجه سال گذشته شکل می‌گیرد، عملاً اختصاص یک ردیف بودجه جدید برای آموزش ضمن خدمت را منتفی کرده است.

 

  1. جایگاه پایین مهارت‌آموزی نسبت به مباحث نظری در دیدگاه مسئولان کشور و آموزش‌وپرورش

اکثر مسئولین خود تربیت‌یافته سیستم نظری می‌باشند، از این‌رو نگاه نظری به آموزش‌وپرورش نگاه غالب در بین مسئولین بوده و معرفی و بسط دیدگاه‌های دیگر کاری هزینه‌بر می‌باشد. می‌توان چنین بیان داشت که افراد پرورش‌یافته با معیارهای نظری، سخت می‌توانند تابوی مباحث نظری را شکانده، از حصار این مباحث عبور کرده و دیدگاه‌های دیگر را رواج دهند.

 

  1. نگاه جزیره‌ای گروه‌های تولید کتب درسی

دفتر تألیف کتب درسی از گروه‌های درسی مختلفی تشکیل شده است که هر کدام مسئولیت نگارش کتب مربوط به حیطه خاصی را دارند، لکن ارتباط منطقی و قوی بین این گروه‌ها وجود نداشته و همین موضوع منجر به آن شده است که هر گروه درسی مبتنی بر نگاه جزیره‌ای خود، سعی بر آن داشته که کامل‌ترین و جامع‌ترین محتوای درسی را پدید آورد و همین مسئله منجر به حجیم شدن کتاب‌های درسی شده است. بنیانیان (مصاحبه، تیر1396) این‌گونه به این مسئله اشاره کرده است: «نکته حائز اهمیت این است که بسیاری از مواد درسی جداگانه تهیه می‌شوند و مثلاً به گروهی می‌گویند شما محتوای کتاب‌های جغرافیا را تهیه کنید و از آنجایی که این افراد به جغرافی خیلی اهمیت می‌دهند، مطالب گسترده‌ای برای درس جغرافیا پیشنهاد می‌دهند. همین اتفاق برای ریاضی، تاریخ و دروس دیگر می‌افتد و به این ترتیب، حجم وسیعی از کتاب تولید می‌شود که دانش‌آموزان باید آن‌ها را بخوانند.»

 

     10٫ نظام ارزشیابی کنکورمحور

کنکور به عنوان آخرین و موثرترین سیستم ارزشیابی همچون قطب‌نمایی، مدارس دولتی و خصوصی را خط‌دهی کرده، نظام ارزشی مدیران، معلمان، خانواده‌ها و دانش‌آموزان را شکل‌دهی می‌کند. در این مسیر تمامی برنامه‌ریزی‌ها و محتواها و … مبتنی بر موفقیت در کنکور شکل گرفته است، اساساً تربیت به حاشیه رانده شده و آموزش، محور اصلی برنامه‌های مدارس و حتی والدین قرار گرفته است. پر واضح است که ارزشیابی متمرکز کنکور سراسری، نیازمند وحدت در منابع درسی بوده و بنابراین به ناچار کتب منتشر شده توسط دفتر تألیف به عنوان مبناء آزمون قرار می‌گیرد. در این ورطه اساساً زمینه هر نوع نوآوری و تألیف و انتشار کتب جدید با محتواهای دیگر به حاشیه رانده شده، و حتی امکان حرکت به سمت برنامه‌ریزی درسی غیرمتمرکز را نیز از بین می‌برد.

 

  1. پرداخت حق التحریر به صورت حجمی

این اشکال توسط رعنایی (مصاحبه، دی1396) این‌گونه بیان شده است: «شنیده شده که نوع تعامل دفتر تألیف کتب درسی با نویسندگان به شکل حجمی و صفحه‌ای می‌باشد، این مکانیزم پرداخت ناخواسته، نویسندگان را به سمت افزایش حجم مطالب درسی سوق می‌دهد.»

 

  1. قدیمی بودن نظام آموزشی و الگوبرداری از کشورهای خارجی در تدوین دورۀ 12 سالۀ تربیت رسمی عمومی

الگوبرداری از شیوه‌ها و ساختار آموزشی کشورهای دنیا بدون در نظر گرفتن پایش دوره‌ای و متناسب با نیاز و شرایط کشور، از عوامل قدیمی به شمارآوردن نظام آموزشی محسوب می‌گردد تا جایی که مقام معظم رهبری نیز در بیانات خویش در دیدار جمعی از معلمان و پرستاران و کارگران (9/2/88) به این نکته اشاره نموده‌اند:

«از روز اول که نظام آموزش و پرورش را در دوران سیاه پهلوی و اندکی پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنت‌های کشور را در نظر نگرفتند. دوم این‌که همان هم کهنه است. خود آن کسانی که یک روزی مرجع تقلید مسئولان وابسته کشور ما قرار گرفتند، امروز از این روش‌ها عبور کرده‌اند و روش‌های تازه‌تری را آورده‌اند؛ اما ما چسبیده‌ایم به همان روش‌های قدیم! تحول لازم است.»

 از جمله ویژگی‌های نظام‌های آموزشی پویا و باکیفیت پایش دوره‌ای و تغییر بر اساس ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی و … بوده که متأسفانه در سال‌های اخیر حیطۀ آموزش‌وپرورش چندان رغبتی به این موضوع نشان نداده است.

[1] . معاون دبیر کل شورای عالی آموزش‌وپرورش

ارسال نظر

Image CAPTCHA