کرونا اثبات کرد خدا فقط "رخنه پوش" نیست



تا پیش از طرح اندیشه پوزیتیویستی از سوی آگوست کنت(1798-1857م) فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی و پیش از انقلاب صنعتی، متفکران جهان، بخصوص پیروان ادیان الهی، همه پدیده های جهان را در ارتباط با خدا فهم می کردند. 

آنها جهان و پدیده های آن را در چارچوب نظام آفرینش مطالعه کرده و با توسل به برهان های عقلی همچون برهان نظم، به خدای جهان و هستی معترف بودند. این نوع نگاه به هستی، به دانش بشر بخصوص دانش تجربی جهت می داد و از گرفتاری بشر به بحران می کاست .

 
اما انسان و جهان پس از انقلاب صنعتی، گرفتار غرور شد؛ به طوری که به تدریج دانش جای خدا را گرفت. نیوتن (1643-1727م) که خود فرد دینداری بود و از طرفی در پیش بردن دانش بشری نقش برجسته ای داشت، نام خدا را خدای رخنه پوش نهاد. به این معنی که هر جا دانش کارساز بود و پاسخگوی نیاز بشر، دیگر جای خدا نبود. فقط هر جا علم کارگر نبود، به خدا تو ّسل می جوئیم. از این رو، خداوند، خدای رخنه پوش نام گرفت. هر چه دانش تجربی بشری پیش می رفت، جای این خدای رخنه پوش، تنگ تر می شد. 

دیدگاه آگوست کنت، مزید بر علت گردید و موجبات تقدس زدایی از هستی و انسان را فراهم ساخت. کنت بر این باور 
نادرست بود که سرگرم شدن به مفاهیمی همچون خدا، انسان را گرفتار رکود علمی کرده است. او با تقسیم ادوار گذشته تاریخ بشر به سه دوره رّبانی، فلسفی و علمی، دوران جدید را دوره علم و دین این دوران را دین انسانیت نام نهاد. انسانیتی که فقط بر محور دانش تجربی حرکت می کرد و علوم انسانی نیز با همین روش اعتبارسنجی می شدند. 

با وجود پیشرفت های حیرت انگیز بشر در علم و دانش تجربی، متاسفانه انکار نقش خدا در زندگی، جامعه بشری را 
دچار بحران معنویت کرد. ریشه بسیاری از بحران های امروز را باید در بحران معنویت و نبود نقش خدا در زندگی دانست. بحرانی که فیلسوفی همچون توین بی(1889-1975م)، غرب را از خطر فقدان آن هشدار داده بود. 

چند ماهی است جهان گرفتار بیماری به نام ویروس کرونا است. بحرانی که امروز این ویروس به وجود آورده، بار دیگر بشر را متوجه خدا و معنویت کرد. با نگاه معنویت گرا، میان خدا، انسان و طبیعت، رابطه تنگاتنگ وجود دارد و از هم جدایی ناپذیرند. به فرمود قرآن : 
ِان ِمن شی ء الاّ 44 (یعنی چیزی نیست که تسبیح خدا نگوید ولی شما ُیسبّح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء/ تسبیح آنها را نمی فهمید.

 
به گفته سعدی شرط آدمیت نیست که مرغ تسبیح گوی خدا باشد و من خاموش باشم: 
دوش مرغی به صبح می نالید 
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش 
یکی از دوستان مخلص را 
مگر آواز من رسید بگوش 
گفت باور نداشتم که تو را 
بانگ مرغی چنین کند مدهوش 
گفتم این شرط آدمیت نیست 
مرغ تسبیح گوی و من خاموش 

داستانی را که مولوی از عجز و ناتوانی پزشکان از درمان یک بیمار روایت کرده، بسیار شنیدنی است. (دفتر اول، ابیات 35- 55 ) ماجرا بدین قرار است که پادشاهی دل در گرو عشق کنیزی بست. اما معشوقه او بیمار شد. پادشاه، طبیبان حاذق را گرد آورد و از آنها خواست که در درمان کنیز از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. پزشکان با غرور گفتند: 
هر یکی از ما، مسیح عالمی است 
هر الم را در کِف ما مرهمی است 

طبیبان فراموش کردند نام خدا را ببرند و ِان شاءالله بگویند: 
گر خدا خواهد نگفتند از َبَطر 
پس خدا بنمودشان عجز بشر 
بنابراین از درمان بیمار ناتوان شدند. البته مولوی بلافاصله یادآور می شود که منظورم از ِان شاء الله گفتن، لقلقه زبان نیست 
بلکه غفلت و قساوت قلب است: ترک استثناء، ُمرادم قسوتیست 
نه همین گفتن که عارض حالتیست. 
ناچار خود پادشاه برای تضّرع به درگاه خداوند، رو به مسجد نهاد. 
امروز داستان کرونا همان داستان فراموشی خدا و غرور علمی بشر است. کرونا موجب شد نه تنها از جوامع سنتی که از سکولارترین جوامع بشری صدای تضرع و مناجات برخیزد. 

کرونا بار دیگر اثبات کرد دین و دانش دو بال برای پرواز بشرند که هر یک بدون دیگری ره بجایی نمی برد. 
کرونا اثبات کرد خدا فقط خدای رخنه پوش نیست، بلکه در تمام هستی حضور و ظهور دارد. 
کرونا اثبات کرد راه وسط در این است که تعّهد و تخصص در کنار یکدیگر و کمک کار هم باشند. افراط در علم زدگی و نادیده گرفتن معنویت و تفریط در بی توجهی به علم و دانش، هر دو رفتاری جاهلانه اند. علم و دین دو عنصر تمدن سازند که همیشه، بخصوص در بحران ها، بیشتر به هم نیازمندند. 
*استاد گروه معارف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان

 

ارسال نظر

Image CAPTCHA