در این نوشتار کوشیده شده تا به کارنامه شهید سلیمانی از منظر مدیریت نگریسته و به راز موفقیت و محبوبیت و نیز خصال و خصوصیت ایشان اشاره شود. تلاش شده تا نگاهی گذرا و تطبیقی به جنبههای مدیریت افکنده شود و نیز ساحتهای خدمت و مردمی بودن مورد توجه قرار بگیرد.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، در این نوشتار، تحلیل ویژگیهای شخصیتی شهید از نقطه نظر مدیریت و نیز اندیشههای ایشان در زمینههای ملی و بینالمللی مورد اهتمام بوده است. تلاش این قلم، نشان دادن خط مشی ایشان و نیز ساخت شخصیت و ساحتهای خدماتی ایشان به مدیران فعلی و آینده کشور میباشد.
مقدمه:
شهید سلیمانی را باید به حق، یکی از چهرههای محبوب در ساحت خدمت و مدیریت دانست. دور نباشد اگر بگوییم که ایشان در زمینه امنیت و استقلال و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی، امیرکبیر کم تکرار تاریخ خواهد بود.
سردار سلیمانی یکی از خدمتگزاران گمنام، اما پرآوازه ایران و جهان و بهخصوص منطقه است. اینک که من این نوشته را آماده میکنم، در ارتباط با این سردار خدمت و امنیت، کتاب و مقاله قابل توجهی جز چند کتاب در قالب خاطره و نیز چند جزوه تحلیلی که از سر احساس در ارتباط با شهید و حاشیههای شهادت و تشییع پیکر مطهر ایشان نوشته شده است، نوشته قابل توجهی وجود ندارد؛ که این نگارشها هم غالباً حاصل همین چند ماه اخیر بوده است.
این باور وجود دارد که در زمینه خدمات خالصانه ایشان به ایران و منطقه، در آینده زود در قالب همایشهای علمی و دفاعی ملی و بینالمللی و یا در قالب رسالههای ارشد و دکتری، آثار متعدد علمی و تحقیقی ارائه گردد. علت طرح موضوع و نوشتن پیرامون این شهید، کوششی بود تا ضمن پرداختن به چهره مدیریتی این شهید؛ اشارهای به حلقه مفقوده مسؤولیتپذیری در ساحتهای مختلف و بهخصوص در ارتباط با ناکارآمدی مدیریت، داشته باشم.
همچنین تلاش شده است به عوامل و زمینههای موفقیت مدیریت شهید سلیمانی، اشاره شده و به ویژگیهای شخصیتی ایشان از این منظر پرداخته شود. تحلیل شخصیت و خصال و خصوصیت شخصی، از انگیزههای اصلی این نوشتار بوده است. در پایان مقاله کوشیده شده است تا به برخی از اهم دیدگاههای ایشان پرداخته و به جمعبندی مناسبی در ترویج مدیریت رفتار مدار، دست یابیم.
ما و هویت ایرانی اسلامی
ما ایرانیها بیش از آنکه در مورد اصل و اساس رویدادی بیندیشیم، بیشتر بهشکل هیجانی و از سر احساس با آن برخورد میکنیم. حال اگر این فرصت و ظرفیت در اختیار دیگران باشد، تا موضوع را از زوایای مختلف بررسی نکنند و بهانه و دلیلهای ماندگارسازی آن را نیابند، به موضوع خاتمه نمیدهند. اسطورهانگاری و برندسازی هویتی؛ یکی از اقدامات در برتری انگاری و تمرکز فکر و اندیشه است. مراکز مطالعاتی و پژوهشگاههایی ذیل نام شخصیتهای چون «کانت» و «دکارت» و... که سالهاست در جهان فلسفه و دانش، محمل مطالعات و کرسیهای بررسی قرار میگیرند و در محافل علمی و دانشگاهی به بحث درمیآیند، از این جمله و شاهد این مدعاست.
سوگمندانه گاهی شرقیها و بهخصوص جامعه اندیشهورز ایرانی؛ که خاستگاه اندیشه و دانشمندان مهم و مؤثر در سطح جهان است و از میراثداران اندیشه و خاستگاه بزرگان دانش میباشد؛ مخاطب یک طرفه همین کرسیها قرار میگیرد. این در حالی است که خود برخوردار از میراث گرانبهایی است که از آن اطلاع درستی ندارد.
آیا ما برای شخصیتهای بزرگی چون ابوعلی سینا، خواجه نصیر، ملاصدرا و... و چهرههای معاصری همچون علامه طباطبایی و امام خمینی و شهید مطهری و شهید صدر، حرکتهای علمی بنیادین و کرسیهای اندیشهورزی در داخل و خارج داشته و دیدهایم؟
این موضوع فقط محدود بخش علمی نیست، بلکه در حوزههای نظامی نیز با وجود رویدادهای بزرگ نظامی و دفاعی چون هشت سال دفاع مقدس و اسطورههای بزرگی که هر کدام میتوانست یکی از بسترهای مهم برای بررسی و مطالعه بنیادین باشد را نیز شامل میشود.
کتابهای متعدد و متنوعی که سالهای اخیر در ارتباط با سرداران و فرماندهان هشت سال دفاع مقدس تألیف شده و نیز مستندهایی که ساخته شده، گویای همین ظرفیت و میراث ارزشمند است.
چرا مکتب سلیمانی؟
سپهبد شهید سلیمانی از جمله شخصیتهای بزرگی است که با وجود عظمت ملی و بینالمللی و نقش و سهم تاریخی که در معادلات دفاعی و سیاسی ایران و جهان دارد، مثل تعداد پرشماری از بزرگان تاریخ ساز، در چنبره مراسمهای باشکوه و کم مانندی چون وداع و تشییع و بزرگداشتهای مناسبتی سطحی، به بایگانی سپرده و فراموش میشوند.
شاید این تأکید رهبری در نخستین نماز جمعه بعد از شهادت ایشان، به «مکتب و مدرسه شهید سلیمانی» بیارتباط با بیم ایشان از خموشی و سکوت محافل اندیشهورزی نباشد. چراکه نگاه به شخصیتهای مؤثر در تاریخ، وقتی در قالب مکتب و مدرسه قرار میگیرد، ناظر به ساحتهای مختلف و زمینه و زمانهای گوناگون میگردد و این امر بیش از هرجا، به عهده مراکز علمی و پژوهشی است.
اقدام شایسته تقدیر
اینک ضمن سپاس از دانشگاه وزین «کوثر بجنورد» که میداندار این حرکت علمی بنیادین شده و تصمیم دارد شخصیت این شهید بزرگ مقاومت را از ابعاد و جنبههای مختلفی به کاوش بگذارد؛ تصمیم گرفتم از نقطه نظر«مدیریت» به گفتمان سیدالشهدای مقاومت بپردازم.
گفتمان مدیریت
امروز که به اذعان اکثر دغدغهمندان، مشکل اصلی در کشور ما مدیریت است، لازم دیدم به بخشی از خصال و خصوصیت سردار بزرگ ملی از این زاویه نظری انداخته و دریافتهایم را فراروی نمایم. بهنظرمیرسد آنچه بیش از هر چیز در موفقیت این شهید در عرصههای نظامی و بینالمللی و بهخصوص همگراییهای ملی و منطقهای تأثیرگذار بوده «مدیریت» است و امروز لازم است به این موضوع سهل و ممتنع! با مداقّه و تأملی افزون پرداخته شود تا شاید بسیاری از مشکلات مدیریتی که حاصل چالش ناکارآمدی است، مرتفع گردد.
از نظر نگارنده این موضوع به رغم در حاشیه بودن، کمتر از بسیاری از زوایای آشکار شخصیت ایشان نیست.
گفتمان مقاومت
امروز خدمات مبارک و ماندگار شهید سلیمانی، مورد وفاق همه طبقات و طیفهای جامعه است. امنیت امروز، مرهون تلاشهای شبانهروزی و مداخله هوشمندانه ایشان در بازیهای خطرناک قدرتها در منطقه است. اگر تدبیر ایشان در مهار و نابودی این سیاستها در قالب گروهها و جریانهای نظامی و سیاسی نبود؛ ما امروز امنیت را به عنوان بزرگترین نعمت الهی نداشتیم. با تدبیر ایشان، «گفتمان مقاومت انقلاب» معرفی، ترویج و نهادینه شد. با طرح «همگرایی اسلامی» ایشان، زیادهخواهیهای استکبار در تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به سرانجام شوم خود نرسید.
با همت ایشان مشارکتهای مستشاری ایران در پیروزیهای منطقهای مقاومت در حماسههای 33 روزه لبنان و 22 روزه و 8 روزه غزه و نیز پارهای جنگهای نیابتی و... به ثمر نشست. اینها بخشی از خدمات زیاد و محسوس این شهید بزرگ به امنیت منطقه است. بیشک نقشهای ماندگار سیاسی و اجتماعی داخلی و منطقهای که کمتر از فعالیتهای دفاعی و امنیتی ایشان نیست؛ در حافظه تاریخ معاصر بازخوانی خواهد شد.
به راستی چه عواملی در شکلگیری شخصیت شهید سلیمانی، تأثیرگذار بوده است؟ به دیگر عبارت، ساختمندی شخصیت سردار، مبتنی برچه عواملی بوده است؟
مدیریت با ادبیات شهید سلیمانی
بهنظر میرسد راز توفیقات مدیریتی شهید سلیمانی، در انجام حرکتهای بزرگ ملی و منطقهای و حتی بینالمللی، به برنامه و فعالیتهای شخصی ایشان از گذشتههای دور برمیگردد. برنامههایی که ریشه در معارف دینی و آموزههای عرفانی و حتی تجربیات معنوی دارد.
در این میان عواملی چند در زندگی شخصی ایشان، بیش از هر چیز دیگر مورد اهتمام و جدیت بوده و در موفقیت ایشان تأثیرگذار بوده است.
یکم ـ سلوک و خودسازی
به نظر میرسد در شکلگیری شخصیت شهید سلیمانی، فراتر از زیست محیطی و منطقهای، با مردمان مؤمن و معتقد و نیز تربیت خانوادگی که التزام عمیق به مسائل و احتیاطات شرعی داشته و اهل مراعات شرعیات بودند؛ دفاع مقدس و جنگ تحمیلی و همرزمی با چهرههای جوان دین باور و با معنویت، سهمی مهم و همافزایانه در رشد و ارتقاء وهمافزایی معنوی ایشان داشته است.
به دیگر عبارت، زندگی 40 ساله ایشان در متن و بطن جهاد و شهادت و آمادگیها برای شهادت، که خودساختگی جزو برنامههای محوری آن بود؛ موجب شد ایشان دورهای عملی از سلوک و دریافتهای معنوی را تجربه کند. گو اینکه امثال ایشان که جان سوخته و بیباک شهادت بودند، بسیار بوده و به قاعده، جبهه خاستگاه چنین تفکری شده است و این برای یک جوان پاک نهاد و طالب سلوک و خودسازی، فرصتی بیتکرار برای خودیابی و رسیدن بوده است. این حس سلوک و تکاپوهای پیوسته برای رسیدن به خواسته قلبی و آرزوی بیتابانه ایشان، نقشی بیمانند در این سیروسلوک و تجربههای معنوی داشته است.
دوم ـ اندیشهورزی
ایشان به رغم نداشتن تحصیلات بالای آکادمیک و حوزوی، اما به برکت تجربه و همزیستی با عناصر در مسیر رشد، به یکی از مغزهای فکری و طراحی و نیز اندیشههای برتر تبدیل شد. این اندیشه چه در ساحت نظامی و یا فرهنگی و سیاسی، از ایشان چهرهای ممتاز و مؤثر ساخت. تحلیلهای نظامی و نیز طرح و ایدههای سازنده و کارآمد ایشان، گویای توان ذهنی و عقلانیت نظامی ایشان بوده است.
امروز چهره برجسته ایشان در قامت یک دیپلمات سرشناس و صاحبنظر سیاسی، یکی از محورهای مطرح در مطالعات علمی و نظامی و امنیتی برجستگان کشورهای جهان است. نگاهی گذرا به مجموعه تحلیلها و نظرات پیرامون این شهید، بهخصوص آنچه مربوط به سالهای اخیر است، گویای اندیشه بنیادین ایشان در مسائل امنیتی و سیاسی است.
سوم ـ به روز بودن
شهید به گواهی دوستان همرزمش، با وجود تنگنای وقت و مأموریت، لحظهای از مطالعه بازنماند. گویا مطالعه، دانش و آگاهی، همانند دفاع برای ایشان یک تکلیف پیوسته بوده است. این آگاهی تنها محدود به حوزههای نظامی نبوده، بلکه ادبیات، تاریخ ایران و معاصر، منطقه و نیز مسائل سیاسی را نیز در برمیگرفته است. امروز این دانش نظامی و تجربیات اندوخته ایشان، درسآموز چهرهها و چریکهای شاخص نظامی منطقه شده است. سخنرانیهای ایشان که برخی هم به زبان عربی بوده، گویاى این اشراف و اطلاعات است.
چهارم ـ معنویت
شهید به اذعان دوستان و نزدیکان، از جمله معدود شخصیتهایى بوده که به تهجد و مناجات و ارتباط با خالق هستی، توجه خاصی داشته است. خاطرات، مکتوبات و گزارشات برجای مانده از ایشان، گویای این توفیق پیوسته در ارتباط و رازگویی و نیایش با محبوب عالم هستی است. به جرأت میتوانم بگویم که راز اعتماد به نفس و نیز تهور و بیباکی ایشان، در کنار آگاهی و دانشهای مهارتی، بیارتباط با این فنا، سلوک معنوی و نیایشها و راز و نیازهای ایشان نبوده است. حال اگر خواسته باشیم راز این موفقیت مدیریتی شهید را در یک جمله کوتاه بیاوریم، میتوانیم این جمعبندی را ارائه دهیم: شهید، کوشیده بود تا به اصلاح مناسبات خویش با خدا، مردم، خانواده و حتی نظام و حاکمیت دست یابد.
بایدهای مدیریتى
این مجاهدتها و پاداشهای معنوی که موجب شد تا سلیمانی در قامت مدیری در صحنه و به دور از حاشیههای شخصی و حزبی، از همه فرصتهای موجود استفاده کند؛ میتواند درسآموز مدیریت، بهخصوص در ساحتهای بحرانی شود این اصول اربعه یعنی خودسازی و سلوک، به روز بودن، اندیشهورزی و معنویت، میتواند تأثیری شگرف در زندگی اجتماعی مدیران داشته وتجربه ارزشمندى برای ایشان در ساحتها و عرصههای میدانی باشد.
از نگاه ایشان، مدیر نباید دمی از خودسازی و تأمل و درنگ در خویش غفلت کند.
مدیری که از خودش مانده و نتوانسته خصایل و خصایص ممتازى را در خود احیاء و پویا کند، نمیتواند در جامعه نقشآفرین و احیاگر باشد. نبود معنویت، ضعف مطالعه و ناتوانی در اندیشهورزی؛ هرکدام میتواند یکی از عوامل بزرگ درماندگی، رخوت و پیری فکری مدیران باشد ایجاد و بارورسازی بسترهای رشد و ارتقاء، میتواند درآمدی برای رویش خصال و صفات نیکو در مدیر شده و ابزاری برای دستیابی بهتر به اهداف و برنامههای فردی واجتماعی مبتنی بر اخلاص باشد.
سلیمانی در قامت مدیری رفتارمدار
سلیمانی را باید در سطحی از مدیران ممتاز به شمار آورد که توانسته بود همه آنچه را که لازمه یک خدمت موفق و مفید و مردمی است، پدید بیاورد. اگر بخواهیم به تصویری واقعیتر از ایشان دست یابیم، باید در خصال و شاخصهای زیر بیشتر مداقّه کنیم.
مخلص: مدیری با اخلاص و برخوردار از نیتی پاک و الهی.
فداکار: کارنامه زیست 40 ساله عمر مفید مدیریتی ایشان، مشحون از فداکاری در عرصههای مختلف بود که تبلور برجسته آن «امنیت» است.
دست پاکترین مدیر: به شهادت گزارشات و زیست شخصی و خانوادگی، ایشان در شمار دست پاکترین مدیران تاریخ کشور است.
عاطفیترین: او به حق مدیر و سرداری بود که فراتر از سازمان اداری خود در میان مردم کشور و منطقه، آثار و بازتاب آن مشهود و درخشان شد و بهتر باشد بگویم ایشان در شمار معدود مدیرانی بود که از سواد عاطفی خوبی برخوردار بود و از آن در رفتار اجتماعی بهره میگرفت.
پیشگام در ساحتهای مختلف: ایشان در پیشانی اکثر رویدادهای فرهنگی و اجتماعی بود و این پیشگامیها درگاه خطر و هزینههای اجتماعی، شاخصتر بود.
ایمان به اعتماد: ایشان به اعتماد مردم ایمان داشت و مردم نیز ایشان را باور داشتند و این حاصل یک مجاهده اجتماعی در مردمی بودن و ایمان به مردم بود.
نیکاندیش: دامنه خیراندیشی ایشان، فراتر از ایران بلکه شامل منطقه و خیل مظلومان و نیازمندان بود و این از شخصی که داعیه دینی و اصلاح طلبی و توسعه سیاسی نداشته بیسابقه است.
مردمیترین: به یقین، ایشان مردمیترین نظامی طول تاریخ معاصر بوده و این در جای جای زندگی ایشان مشهود است.
تعابیر سردار دلها و مشابه آن در کشورهای اسلامی و مظلوم، گویای این واقعیت است که کار برای مردم و خدمت به ایشان در هر کسوت و لباسی محبوبیت آفرین است.
سلبریتی انقلابی: معمولاً آدمهای کم ظرفیت، وقتی به چهرهای مشهور و برخوردار از پایگاه مردمی تبدیل میشوند، برای حفظ هواداران خود، ذائقه سنجی میکنند و با مراکز قدرت، حاکمیت و حتی ساحتهای دینی، زاویه پیدا میکنند.
این موضوع در مورد برخی از چهرهها که پیش از محبوبیت، مشروعیت داشتند مصداق ندارد و شهید سلیمانی از جمله کسانی بود که نسبت به ارزشها و باورهای مسلّم انقلابی و مذهبی استوار و غیرتمند بود.
مدیرعارف: ایشان به شهادت چهل سال فعالیت میدانی، در شمار مدیران و فرماندهان عارف و عاشق بود. وی از سلسله شهدای عارفی چون چمران و آوینی، شورمست و شیدا بود و همین ویژگی، ایشان را چون شهید صیاد، بیتاب و حلقهنشین بیوت عرفای نامدار معاصری چون حضرات آیات بهجت، بهاءالدینی، آقامجتبی تهرانی و... ساخته بود.
عاشق بیقرار: در طول تاریخ و از وقتی که انسانهای پاک دریافتند در پس این دنیا، عالمی بس بزرگ و رزقی بس فراخ و مهری گسترده و عشقی شورانگیز وجود دارد؛ و انسان نه برای ماندن، که برای رفتن و نه برای توقف، بلکه برای حرکت آفریده شده است؛ ناآرامی و بی قراری وجود آزادمردان را گرفت و این شجره از اُحد تا کربلا و تا دفاع مقدس و مدافعان حرم، امتداد یافت.
شهید سلیمانی از آخرین نسلهای این بی قراران بود و این بیتابی و دلتنگی، میراث شهید از دفاع مقدس بود. اشک مردم و شیون و ناله جوان و نوجوان، ایرانی و غیرایرانی، در فراق ایشان، چشمهای از بیقراری و بیتابیهای شهید سلیمانی است.
اینها و دهها ویژگی دیگر از این سردار دلها، باعث علاقه و ارادت مردم به ایشان نه به عنوان سردار یا فرد نظامی و حتی مدیر راهبردی، بلکه به عنوان خادم و خدمتگذار بود.
راز محبوبیت
شهید سلیمانی تجلی یک خدمتگذار مردمی و محبوب بود که توانست بهترین مناسبات را با مردم داشته باشد. حضور بینظیر مردم در مراسم تشییع ایشان، پیام قدرشناسی مردم از 40 سال صداقت، درستکاری، صمیمیت، یک رنگی و خلوص بود.
مردم به حکم فطرت، نیت پاک، عشق سرشار، جهاد شکوهمند و... هدیه ارجمند امنیت، ایشان را قدر شناخته و پاسخ دادند. این مواجهه، گویاترین تجلی فدایی مردم بودن، بدهکار مردم بودن، بیتوقع از مردم بودن، عاطفی با مردم بودن، خاکسار مردم بودن، همسو با مردم بودن، یک دل و یکرنگ با مردم بودن، دست و دل پاک در امانت مردمی بودن و... یک مدیر مردمی است، که چشمهای از عیار مردمی بودن هر مدیر در ساحت انقلاب است. ما از این مدیران چقدر داشتیم که اکنون نداریم و چه تعدادی داریم که باید قدر بدانیم!
دور نباشد اگر بگوییم شهید سلیمانی، عیار یک مدیر و خادم مردمی است.
کم نیستند مدیرانی که برگُرده مردم سوارند و بر آنها منت میگذارند، و بهجای بدهکار مردم بودن و استفاده از فرصتهای خدمت؛ طلبکار ایشان هستند! جز این انتظار نیست اگر مردم بر این عیار، مدیران سلیمانینما را از قطار مدعیان خادمی پیاده کنند و سلیمانیها را بجویند و بیابند و با خواهش و استمالت، آنها را حاکم مقدرات خود و خادم خویش سازند. شهید سلیمانی به رغم نداشتن تحصیلات آکادمیک و حوزوی بالا، در ساحت تجربه و اندیشه و مطالعه بر بسیاری از مدعیانی که نان مدرک و کلاس تحصیلی خود را میخورند، چیره بود.
ایشان در قامت یک استراتژیک نظامی در سطح منطقه و جهان؛ تنها کسی بود که در مقابل سیاست نهادهای تئوریساز نخبگانی امریکا و اروپا میایستاد و همه بافتههای ضد اسلام عزیز و مسلمین مظلوم را پنبه میکرد. ایشان با همین دانش تجربی، اتاق جنگ کشورهای عراق سوریه و لبنان و... را با حضور ژنرالهای پرستاره، با لیاقت مستشاری میکرد.
در حوزه سیاسی یک دیپلمات قدَر بود و در مناسبات سیاسی منطقه؛ نقشی بیمانند را ایفا میکرد. اما با همه اینها، از فروتنترین مدیران بود و خاکیتر از همه، خود را بدهکار انقلاب میدانست.
وقتی او را در منزل شهدای مدافع حرم و خانواده شهدا میدیدی، گمان میکردی پدری فروتن، شرمسار، افتاده و خاکسار است. او با همه این لیاقتها، دلتنگ همرزمان خویش و دلخوش به شهدای لشکر ثارالله و بسیجیان، امثال فرزند حاج غلامحسین الهی یا همان پسر غلامحسینی بود که با بیعنوانی که هزاران بار رساتر و گویاتر از عناوین بود، کنار ایشان آرمید.
برخی از دیدگاههای شهید سلیمانی
همانگونه که آوردیم، شهید در عین محبوبیت و پُرآوازگی از اصول انقلابی اسلامی خارج نشد و نخواست که برای حفظ شخصیت و موقعیت اجتماعی، محافظه کاری کند و مثل سیاسیها دو پهلو حرف بزند.
ایشان برخلاف خیلی از سیاسیون، اهل تحلیلهای سیخ و کبابی نبود و با میخ نعل زدنهایی که در ادبیات سیاسیون رواج دارد، میانهای نداشت.
او همچون برخی رجال سیاسی نبود که تحلیلهایش را نه خود میفهمد و نه دیگران!
ایشان حرف آخر را همان اول و بدون پیرایه و واهمه میگفت. سلیمانی را باید چهرهای فراحزبی و سیاسی نامید. ایشان وجه مشترک همه احزاب و مردان سیاسی بود. اصلاحطلبی واصولگرایی و چپ و راستی برایش مفهومی نداشت. برای ایشان باورآدمها مهم بود نه مشی سیاسی و رسانهای آنها! برای همین هم با همه جریانهای داخل نظام، به عنوان یک عنصر وطنی و ملی حفظ رابطه میکرد. و همین نقش؛ ایشان را در اصلاح امور و سازش و مصالحه جریانهای داخلی و چهرههای فعال در متن سیاست، مؤثر میساخت. و حتی این نقش فراتر از مرزها در برخی کشورها و در میان احزاب داخلی و جریانات سیاسی داخلی آنها تأثیرگذار بود و چقدر این نقش مبارک، از تولید هزینههای جبران ناپذیر، پیشگیری میکرد.
ایشان در تعریف نسبت خود با انقلاب، به دو اصل مهم تأکید داشت و به سرعت به تعیین موضع میپرداخت: «حفظ جمهوری اسلامی و ولایت فقیه» ایشان که خود را از بازماندگان کاروان شهادت میپنداشت و همیشه این حس را با «مغمومیت» ابراز میداشت، تلاش داشت با گفتمان «شهید ماندن» بازماندگان، گفتمان شهادت طلبی را پاسداری کند. وی براین باور بود که باید برای «شهید شدن»، شهید ماند و «مغمومیت از عشق» و «بازماندن از شهادت» را در خود شعلهور داشت و این احساس بیش از همه در ایشان نمود داشت.
ایشان معنویت را ضرورتی حیاتی در مدیریت جامعه میدانست. در نظر ایشان، فساد جامعه وقتی است که معنویت در آن بمیرد.
ایشان حس معنویت و تلاش برای ترویج معنویت را از الزامات «مدیریت» میدانست و این را مهمترین شرط در مقبولیت برای پذیرش مسئولیتهای اجتماعی بهشمار میآورد.
وی معتقد بود؛ فقدان معنویت به معنی فقدان همدلی و هماندیشی در مسیر توحیدی حرکت جامعه و تغییر جامعه، از هدفهای شاخص و مشعشع آن در مسیر رشد و ارتقای ارزشهای انسانی است.
یکی از عوامل موفقیت در مدیریت رفتارمدار ایشان، مدیریت برمدار معنویت و همگرایی توحیدی ایشان بود.
در باور ایشان معنویت از طریق مدیریت به جامعه تزریق میشود و این امر، همافزاییها را در این حرکت پدید میآورد. حال اگر این معنویت در مدیریت سازمانی وجود نداشته باشد، این حرکت با وقفه و ناکامی مواجه خواهد شد.
ایشان برخی از خط کشیها و نشانه گذاریها را در توزیع فرصت، روا نمیدانستند و تقسیم پست برعیار اصلاحطلب و اصولگرا و خط و ربطهای حزبی داخل نظام را بر نمیتافتند.
ایشان بیش از هر چیز به تطبیق و تناسب فرد با مسؤولیت، توجه داشتند تا تطبیق خط و حزب! نگاه حزبی در توزیع فرصتِ خدمت و نیز نگاه دوستی، نسبتها و مناسبتهایی که در اصل شایستگی تأثیر ندارد را، مایه فساد و بازماندن عناصر خدوم و توانا میدانستند.
این نگاه که البته در نظام مدیریتی کشور وجود دارد، موجب شکلگیری تظاهر و ریاکاری و تلوّن آدمهای بیصلاحیت و ابنالوقت میشود. کشور ما سالهاست که از انتصابهایی که ریشه آن توصیه و انتسابها به مراکز و اشخاص صاحب قدرت است، کم ضربه ندیده است!
عیار مدیریت وقتی است که سازمان دچار باشد و توانا از ناتوان باز شناخته شود. جوهره انسان، وقتی آشکار میشود که مدیریت و کار بر عیار بحران و مشکلات باشد.
باید گشت و انسانهایی را یافت و به کار گمارد، که میتوانند سازمان و وزارت و... را با کمترین هزینه اداره کنند و بحرانها را با تدبیر مدیریت میکنند.
از نظر شهید سلیمانی، مدیرانی که نان مدرک خود را میخورند و بدون تجربه و توان علمی و زیست مدیریتی قابل قبولی، بر کار مدیریتی گمارده میشوند، نمیتوانند درگاه بحران، آزمون درستی را پس بدهند.
در نظر شهید سلیمانی باید تطبیق دانش وتحصیلات با کار و توان کار و نوآوری وخلاقیت، در انتصاب مدیران ملاک عمل باشد.
کادرسازی یکی از تکالیف نانوشته مدیران ارشد در نظام ارزشی است. این مهم که یکی از حلقههای مفقوده در مدیریت کشور ماست، موجب شده است که با گذشت سالهای سال، هنوز مدیران سالخورده خود را ذیحق و ناچار به قبول مسؤولیت بدانند!
هراس از تفویض مسؤولیت، که برخلاف زیست سیاسی امام خمینی در انقلاب و مدیریت دفاع مقدس بود، رفته رفته و با توجیهات موهوم رنگ باخت.
این در حالی است که بزرگترین حادثه تاریخ معاصر بهوسیله جوانانی با ذوق و با صلاحیت و متعهد انجام پذیرفت.
شهید سلیمانی که یکی از همین جوانان در مدیریت دفاع مقدس بود، توانست با کادرسازی و تربیت جوانانی غیور و علاقهمند به ارزشها و دفاع را حتی فراتر از ایران، در منطقه به عهده بگیرد.
اتفاقات ناگوار سالهای اخیر افغانستان، سوریه وعراق و... موجب شد تا شعاع این کادرسازی، شناسایی و تربیت عناصرصالح، فراتر از کشور، وسعتی به پهنای کشورهای منطقه بیابد.
امروز ثابت شده است که حاصل خدمات امنیتساز ایشان؛ تربیت صدها انسان مخلص و مردمی در قواره سلیمانی خواهد بود و ما صدها چهره بالفعل و هزاران رزمنده بالقوه فرامرزی را در قواره و قامت شهید سلیمانی، امروز و در آیندههای نزدیک شاهد خواهیم بود.
انسانها باید سالهای سال بکوشند تا حاصل عمر خویش را در آثار و حرکتهای مبارکی ماندگار نمایند.
آنچه میتواند بر سنت حسنه صالحه، مهر باقیه بزند، نوع و کمیت و کیفیت و ارزش آن در خدمت به بشریت است.
شهید سلیمانی با سنت صالحه بیدارگری و مواجهه و مقابله با سیاستهای استعماری نوین به مردم؛ قدرت مقاومت و تابآوری و پیروزی در قالب گروههای همگرا را هدیه داد.
شاید تا قبل از این شهید، ادبیاتی از جنس دفاع مردمی و بسیج عمومی و مدافعان مردم و حرم، واقعیت خارجی نداشت؛ اما امروز این نهادسازیهای مردمی فراتر از دهها ارتش خودجوش و مردمی میتوانند تضمین امنیت و تمامیت ارضی و هویتی باشند.
قواتالعامه سوریه، حشدالشعبی عراق و لشکریان فاطمیون افعانستان مظلوم و زینبیون پاکستان و در یک مفهوم منطقهای، مدافعان حرم از این جملهاند.
نتیجه
پیام اصلی این نوشتار معطوفسازی توجه مدیران به سیره مدیریتی این شهید است.
براین باوریم که مدیران، بیش از هر زمان دیگری نیازمند مطالعه در زندگی امثال این شهید هستند تا تلاشها و گامهای ایشان بیشتر رنگ خلوص گرفته و از برکت و رهآورد خوبی برخوردار باشد.
بازگشت به مدیریت انقلابی، پیام اصلی این نوشته در جستارگذرای خود، در زندگی پرفراز و نشیب و ناآرام خدمت است.
به عقیده بنده حاصل و عصاره زندگی شهید، چیزی جز پیمانسپاری برای گرهگشایی و خدمت خالصانه نیست.
امیدواریم در چله دوم انقلاب، خون پاک این شهید عزیز، مدیران کشور را بیش از همه هشیار کند و هشدار دهد.
شاید مدیران، شیفتگی به خدا و خدمت به خلق را از این شهید بیاموزند. و شاید فراتر از امروز به قبر و قیامت اندیشیده و اندوختهسازی کنند. امیدوارم جمله مدیران ما بدهکار نظام و انقلاب باشند.
و عاقبت بخیری را در زندگی اداری خود تدبیر نمایند.
ان شاءالله
ارسال نظر