از سال 1760 تاکنون تولید ثروت جهان 300 برابر شده است ولی فاصله طبقاتی بشدت افزایش یافته است. باوجود این، هنوز به نابرابری 1960 نرسیدهایم.
در سال 1980 یک مدیر عامل 28 برابر یک کارمند ثروت داشت در حالی که اکنون این نسبت به 450 برابر رسیده است. رشد ثروت با رشد تکنولوژی ملازم است. قدر مطلق تولید و ثروت افزایش مییابد ولی، در مقوله عدالت، نابرابری و فاصله طبقاتی بشدت در حال افزایش است. حدود 60 درصد جمعیت در 40 سال اخیر هیچ افزایش درآمدی نداشتهاند. نردبان ترقی شکسته و همه نمیتوانند از آن بالا بروند. اگر آب بالا برود همه قایق ندارند که بالا بروند. قطبی شدن درآمدها و مهارتها محسوس است.در چنین شرایطی همه شاخصهای بد(بیماری، چاقی، اعتیاد و...) افزایش مییابد. رویای آمریکایی در حال خراب شدن است. آیا به رشد قدر مطلق ثروت و رفاه رضایت بدهیم یا نگران تشدید نابرابری باشیم.اگر بخواهیم خشم و سرخوردگی طغیان نکند باید فهم درستی از مکانیزم رویدادها و افزایش نابرابری داشته باشیم. عوامل برابری ساز( جنگ فراگیر، انقلابهای تحول ساز، فروپاشی، ویروس پاندمی) چندان خوشایند نیستند. حسادت و گرایش بنیادی برای قرار گرفتن در موقعیتی بالاتر از دیگران باید جدی گرفته شود. حسادت صرف نظر از جنسیت و نژاد، در کله همه انسانها هست، اگرچه پنهان نگاه داشته میشود. کسانی که بیشتر رشد میکنند مانع رشد دیگران میشوند. تنظیمات دستگاه خلقت این است که در هنگام کمبود، حسادت طبیعی است. پدیده چشم زدن قابل توجه و یک پدیده فراگیر جهانی است. سرزمین خواسته اصلی از ملکه باران این بود که به ده بالا باران نبارد. انگیزه جادوی سیاه هم قابل توجه است. در آفریقا پدران به استفاده فرزندان از کلر حسادت میورزند. خراب کردن تراکتور هم روستایی و خراب کردن ماشینها در سال 1918، همه بیانگر این است که«داشتن شما درد من است». یکی از پیامهای مهم نویسنده این است که در آینده نزدیک مهارتهای متوسط به اشتغال منجر نخواهد شد. شکل هرم شغلی تغییر خواهد یافت و بازار کار آینده به دو گروه نیاز خواهد داشت: کارگران ساده و کسانی که از نظر دانش و مهارت در سطح بالا قرار دارند. این پیام نظام آموزش فنی و حرفهای در هنرستانها را به چالش میکشد.
تجربه اجرای برنامههای آموزش فنی و حرفهای در دوره آموزش متوسطه در سه دهه گذشته را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
1)گسترش بی رویه آموزش فنی و حرفهای و تأثیر منفی آن بر کیفیت آموزش.
2)تأکید بر رویکرد منسوخ شده آماده سازی افراد برای شغل معین از طریق اجرای برنامه شاخه کاردانش .
3)توزیع نامتوازن دانشآموزان در شاخهها: حدود 80 درصد دانشآموزان در 10 رشته و 88 درصد دختران در 6 رشته، در 92 درصد از 4500 هنرستان کشور تنها 25درصد دانشآموزان را پوشش میدهند.
4)کمبود معلم واجد صلاحیتهای حرفه مشهود است. بیش از 83 درصد متقاضیان استخدام درشغل معلمی فنی و حرفهای فاقد تجربه در محیط واقعی کار هستند.
5) الگوی عرضه آموزش فنی و حرفهای«مدرسه محور» برای 281 رشته در سه دهه گذشته موفق نبوده و برای اجرای الگوی «تقاضا محور» شرایط آماده نیست.
6) استمرار موازی کاری در دو شاخه تعریف شده از نظر اقتصادی و تربتی قابل توجیه نبوده و با منافع ملی تعارض دارد.
از طرف دیگر، در عصر نابرابری قرار داریم. با شکاف طبقاتی بزرگی در جهان و نیزجامعه خودمان مواجه هستیم و این فاصله روز به روز افزایش مییابد. یک هزارم اول جمعیت طبقه بالا در آمریکا 22درصد ثروت، 1 درصد طبقه بالا 40 درصد ثروت، 20درصد طبقه بالا 85 درصدثروت، 3/0 درصد طبقه بالا به اندازه 40 درصد جمعیت طبقه پایین و یک هزارم طبقه بالا به اندازه 90 درصد جمعیت طبقه پایین ثروت دارند. از سال 1980 تاکنون شکاف طبقاتی به شدت افزایش یافته است. باوجود اینکه تولید جهان از سال 1760 تاکنون 300 برابر شده است امّا، ثروت به همه نرسیده است.دانیل ساسکیند(2020)، اقتصاددان انگلیسی در کتاب«یک جهان بدون کار» نوشته است که رشد روز افزون تکنولوژی، بخصوص نسل جدید هوش مصنوعیِ، باعث بیکاری گسترده در انسان ها خواهد شد و این اتفاق پیامدهای اجتماعی و روانی گستردهای در بر خواهد داشت. تقاضا برای نیروی کار بهطور فاحش کاهش یافته است. نیاز به کارگر، در بخش کشاورزی، از 26 درصد به 1 درصد و در بخش صنعت، حدود 60درصد کاهش یافته است. تقاضا برای درآمد متوسط و مهارت متوسط بسیار کاهش یافته است. بنابراین، نسل جدید باید مهارت خیلی بالا داشته باشند یا هیچ تخصصی نداشته باشد. زیرا، نیاز بازار کار به مهارتهای شغلی متوسط بشدت کاهش یافته و نمودار شغلی مطلوب که زمانی به شکل هرم و زمانی به شکل استوانه بوده، در حال تبدیل شدن به شکلی شبیه«سیب گاز گرفته » شده است.
در شرایطی که نظام آموزش و پرورش هم در تربیت عمومی و هم در مهارت آموزی ناکام مانده است و تردیدی در باره ضرورت اتخاذ سیاستی سازگار با شرایط جدید باقی نمانده است، این سئوال مطرح میشود که فرزندان ما در ساحت اقتصادی به چه نوع تربیت و آمادگی نیاز دارند و چگونه میتوان دانشآموزان را برای ورود به دنیای کار آماده ساخت؟
ارسال نظر