پاسخ دادن به این سئوالها نیازمند توجه کافی و فهم دقیق سطح تحول شناختی، عاطفی و اخلاقی کودکان مورد نظر است/ مطابق نظام " پیاژه " ، کودک وقتی فعال نباشد یعنی در وضعی فعل پذیر قرار داشته باشد، به صرف شنیدن سخن دیگران، چیزی یاد نمی گیرد/ لازم است که مدرسه به او اجازه دهد تا مطابق کنش وری تحول خویش بیاموزد/ از زاویه ی روانشناختی، عملیات از تصویر یعنی از انعطاف پذیری ساخت های ادراکی، بر خلاف طرز تفکر گشتالتی، سرچشمه نمی گیرند، بلکه به عکس، دارای مبنای مشترکی هستند که همان اعمالند/ تحول روانی در جامعه تحقق می پذیرد. کودک کار فردی خود را با کار گروهی ترکیب می کند. با مبادله نقطه نظر خود با نقطه نظر دیگری است که عینیت خود را از 8 – 7 سالگی بنا می کند/ کودک در کلاس باید با معلمی سر و کار داشته باشد که با علم آموزش و پرورش آشناست/ اولین وظیفۀ تربیت، تشکیل و بنا کردن عقل است/ تلاش برای آموزش زود هنگام برخی مفاهیم ارزشی و اعتقادی به کودکان نه تنها مفید نیست بلکه میتواند پیامدهای زیانباری داشته باشد که برخی نشانههای آن آشکار شده است. باید از خود بپرسیم که چرا اغلب کودکان ما از تبلیغات رسمی دین و آموزههای مذهبی گریزان هستند/ کودکان در سنین پیش دبستان و دبستان ظرفیت درک و فهم مسایل انتزاعی را ندارند و با هیچ ابزار و روشی نمیتوان مفاهیمی مانند ایثار و شهادت را به آنها آموزش داد/ اولیا حق دارند در باره حضور فرزندان خود در مکانها و موقعیتهای خاص تصمیم بگیرند./ فرض بر این است که مواد و تبصرههای دستورالعمل اردوها توسط کارشناسان آگاه و متعهد آموزش و پرورش تدوین شده است. بنابراین، دخالت ارادههای خارج از آموزش و پرورش در این قبیل موارد توهینی آشکار به کارشناسان و مدیران آموزش و پرورش است و کوتاه آمدن در برابر چنین توهینی دو معنای روشن دارد/ شواهد متعددی از انفعال غیرقابل توجیه مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برابر اراده افراد و گروههای خارج از آموزش و پرورش وجود دارد که امیدوارم مجال بیان آنها در آینده نزدیک فراهم شود
چند روزی است که دستورالعمل اردوهای دانش آموزی به موضوعی داغ در رسانهها تبدیل شده است. محل مجادله تبصره 1 و 2 مندرج در صفحه 15 دستورالعمل سفرهای اردویی است .
در تبصره 1 آمده است که شرکت گروهی ِ دانش آموزان در راهپیمایی ها ، نمازهای جمعه ، مسابقات ، همایش ها و مراسم خارج از مدرسه تابع ضوابط و مقررات مندرج در این دستورالعمل است.
در تبصره 2 ، گفته شده که بازدید از مراکز درمانی، عیادت از جانبازان و بیماران ، مراکز انتقال خون ، گلزار شهدا و آرامستانها برای دوره های پیش دبستانی و اول و دوم ابتدایی ممنوع است. به عبارت ساده تر در تبصره 1 گفته شده که شرکت گروهی همه دانش آموزان از پیش دبستانی تا یش دانشگاهی در مراسم خارج از مدرسه باید تابع ضوابط و مقررات باشد. اما تبصره 2 درباره منع حضور بچه های پیش دبستانی و کلاس اول و دوم دبستان در برخی اماکن مانند بهشت زهرا و بیمارستان و آسایشگاه جانبازان و مرکز انتقال خون است.
مفاد تبصره 2 چگونه ارزیابی میشود؟ حضور کودکان 5 تا 7 سال در اماکن ذکر شده چه معنایی دارد و چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
پاسخ دادن به این سئوالها نیازمند توجه کافی و فهم دقیق سطح تحول شناختی، عاطفی و اخلاقی کودکان مورد نظر است. کودکان این سنین از نظر شناختی در مرحله پیش عملیاتی، از نظر تحول اخلاقی در مرحله دگر پیروی و اخلاق مبتنی بر پاداش و تنبیه، و از لحاظ تحول روانی- اجتماعی در مرحله ابتکار و تلاش در برابر احساس گناه و حقارت قرار دارند.
دستورالعمل اردوهای دانشآموزی بدون کار کارشناسی تدوین شده است و قابل تایید نیست مطابق نظام " پیاژه " ، کودک وقتی فعال نباشد یعنی در وضعی فعل پذیر قرار داشته باشد، به صرف شنیدن سخن دیگران، چیزی یاد نمی گیرد. چه، همان طور که می دانیم ، شناخت هایی که به آن ها نائل می گردد، حاصل درون سازی فعال اشیائی از هر نوع است. پس لازم است که مدرسه به او اجازه دهد تا مطابق کنش وری تحول خویش بیاموزد. فراهم کردن فرصتی که کودک به صورت فعال یاد بگیرد امر ساده ای نیست، چه درس دادن، حتی اگر بازده آن ضعیف هم باشد، امر ساده تری است. پس کودک نیاز به عمل دارد اما نمی توان این فعالیت را فقط از طریق آموزش " کار عملی " در مدرسه تامین کرد، همچنان که مراجعه به جنبه های عینی در نیم دوره ای که از 8 – 7 سالگی آغاز می شود، به این معنا نیست که باید تربیت را بر تصویر مبتنی ساخت. از زاویه ی روانشناختی، عملیات از تصویر یعنی از انعطاف پذیری ساخت های ادراکی، بر خلاف طرز تفکر گشتالتی، سرچشمه نمی گیرند، بلکه به عکس، دارای مبنای مشترکی هستند که همان اعمالند.
اگر کودکی خردسال در دوره پیش - عملیاتی به تمرین هایی می پردازد که مبتنی بر دست ورزی یا دخل و تصرف هایی هستند که زمینه ی شهودی وی را منعطف می سازند، اما در سن آموزشگاهی خود به آزمایش گری خواهد پرداخت، با توسل به داده های عینی به حل مسائل دست خواهد زد و سپس در عین دنبال کردن تجارب فیزیکی، خواهد توانست به طور صوری به استدلال منطقی- ریاضی بپردازد. پس با در نظر گرفتن ساخت ها ی شناختی کودک است که می توان نسبت به تجویز برنامه تربیتی او اقدام و به مؤثر بودن آن امید بست.
تحول روانی در جامعه تحقق می پذیرد. کودک کار فردی خود را با کار گروهی ترکیب می کند. با مبادله نقطه نظر خود با نقطه نظر دیگری است که عینیت خود را از 8 – 7 سالگی بنا می کند. به عبارت دیگر، از طریق تماس اجتماعی است که خود میان بینی به تقابل مبتنی بر " هم عملی " مبدل می گردد و " من " یعنی فردیت نا هشیار به شخصیت خود پیرو ، تبدیل می شود. در همین گیر و دار است که گروه از صورت مجموعه ای متمایز به یک سازمان یافتگی منضبط و قاعده دار، چه در قالب عقلی و چه در شکل عاطفی، مبدل می شود. برای آنکه چنین بنایی بر پا گردد، کودک در کلاس باید با معلمی سر و کار داشته باشد که با علم آموزش و پرورش آشناست. و به طریق اولی برنامه ریزان آموزش و پرورش باید از فهم علمی و دانش کارشناسی لازم برای برنامهریزی و تجویز برنامههای متناسب با سن و سطح تحول این کودکان برخوردار باشند.
وقتی به زعم پیاژه، منطق به جای آنکه فطری باشد، متدرجاً ساخته و پراخته می شود، این طور باید نتیجۀ گرفت که اولین وظیفۀ تربیت، تشکیل و بنا کردن عقل است. عبارت «هر کس حق دارد از تربیت بهره مند شود»، در نخستین وهله، چنین تفسیر می شود که هر فرد بشر حق دارد که در طول پرورش خود در محیط مدرسه قرار گیرد، تا بتواند این لوازم ضروری سازش، یعنی عملیات ذهنی منطقی را برای خود، به صورت کامل، بسازد. وزیر آموزش و پرورش و معاون آموزش ابتدایی ایشان، جرأت کافی برای دفاع از تصمیمهای مجموعه خود ندارند و با کوچکترین اشاره از طرف برخی گروههای فشار منفعل شده و تبعیت میکنند
باری این پرورش، بیش ازآنچه به ظاهر مینماید پیچیده است، ولی احتیاج به هوشمندی وافر و کند و کاو فراوان نیست تا آنکه با مطالعۀ افراد بزرگسال و سالم، که معرف انسان متوسط شریفند، دریابیم که شخصیت های واقعاً منطقی و حاکم برعقل خود و انسانهای به حق اخلاقی، که بتوانند آگاهی خود را با تمام قوا بکار بیندازند، نادر و کمیابند. آنچه دربارۀ ابزارهای عقلی بیان گردید، با سهولت بیشتری درمورد پرورش اخلاقی افراد صادق است. در اینجا باز طبق یک نوع همگامی حیرت آوری که بین پرورش اخلاقی و پرورش عقلانی فرد وجود دارد، مسأله به این صورت مطرح میشود که آیا آنچه تربیت از خارج به شخص می دهد، تا قریحۀ فردی یا اکتسابی او را غنی و تکمیل کند، می تواند محدود و منحصر به انتقال سادۀ قواعد و معارف حاضر و آماده و جویده شده باشد؟ و دراین صورت آیا مقصود این نیست که پاره ای از تکالیف و یک نوع حس اطاعت، به فرد تحمیل گردد؟
بنابر آنچه بیان شد، در خصوص منع کودکان از حضور در برخی مکانها و موقعیتها، میتوان گفت:
1) عوامل مدرسه ممکن است کارهای مختلفی برای کودکان انجام بدهند ولی مزیت در احترام گذاشتن به مراحل تحول شناختی و عاطفی و خواست والدین است. تلاش برای آموزش زود هنگام برخی مفاهیم ارزشی و اعتقادی به کودکان نه تنها مفید نیست بلکه میتواند پیامدهای زیانباری داشته باشد که برخی نشانههای آن آشکار شده است. باید از خود بپرسیم که چرا اغلب کودکان ما از تبلیغات رسمی دین و آموزههای مذهبی گریزان هستند.
2) کودکان در سنین پیش دبستان و دبستان ظرفیت درک و فهم مسایل انتزاعی را ندارند و با هیچ ابزار و روشی نمیتوان مفاهیمی مانند ایثار و شهادت را به آنها آموزش داد.
3) اولیای کودکان در انتخاب نوع تربیت فرزندان خود حق تقدم دارند و این شرط حوزه عمل مسئولان نظام رسمی آموزش و پرورش را محدود میکند. بنابراین، اولیا حق دارند در باره حضور فرزندان خود در مکانها و موقعیتهای خاص تصمیم بگیرند.
4) فرض بر این است که مواد و تبصرههای دستورالعمل اردوها توسط کارشناسان آگاه و متعهد آموزش و پرورش تدوین شده است. بنابراین، دخالت ارادههای خارج از آموزش و پرورش در این قبیل موارد توهینی آشکار به کارشناسان و مدیران آموزش و پرورش است و کوتاه آمدن در برابر چنین توهینی دو معنای روشن دارد:
1- دستورالعمل اردوهای دانشآموزی بدون کار کارشناسی تدوین شده است و قابل تایید نیست.
2- وزیر آموزش و پرورش و معاون آموزش ابتدایی ایشان، جرأت کافی برای دفاع از تصمیمهای مجموعه خود ندارند و با کوچکترین اشاره از طرف برخی گروههای فشار منفعل شده و تبعیت میکنند. این امر بهطور فزاینده نفوذ و اتوریته وزارت آموزش و پرورش را تضعیف کرده است. شواهد متعددی از انفعال غیرقابل توجیه مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برابر اراده افراد و گروههای خارج از آموزش و پرورش وجود دارد که امیدوارم مجال بیان آنها در آینده نزدیک فراهم شود.
ارسال نظر