
سند برنامه درسی ملّی به منزله نقشه جامع یادگیری یکی از زیرنظامهای اصلی و محوری در سند تحول بنیادین است که انتظار است تحولی همهجانبه، گسترده و عمیق در مفاهیم و محتواهای آموزشی ایجاد کند.
در تحول بنیادین آموزش و پرورش ما انتظار داریم که تحولی عمیق و ریشهای رخ داده و همانند قانون اساسی برای نظام آموزشی کشور در مفاهیم نظری، روندها و فرایندها، نقشها و کارکردها و رویکرد، تحولو تغییر اساسی ایجاد کند. تحول و تغییری که مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی برای جامعه ایران خواهد بود، که میتواند به مثابهای الگویی برای سایر کشورهای اسلامی و جهان باشد.
البته تعاریف متعدد و متنوعی در مورد مفهوم و محتوای برنامه درسی وجود دارد. یکی از تعاریف برنامه درسی که به عنوان یک طرح مطرح شده مربوط به «تابا» در اوایل دهه 1960 میباشد که برنامه درسی را بهعنوان «طرحی برای یادگیری» توصیف کرد. امّا در تعاریف جدید، برنامه درسی صرفاً طرحی برای یادگیری نیست بلکه هویتهای جدید و متنوعی را به خود میگیرد که میتواند منشأ سعادت و یا شقاوت جامعهای باشد هرچند که با تأکید بر «برنامه ریزی درسی مدرسه محور» بخواهیم استقلال و قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری را به مدرسه بدهیم امّا تا حد زیادی کفایت و صلاحیت این استقلال در گرو نوآوری و پیشگام بودن مدرسه داردو این موضوع هم در برنامه درسی ملی و سیاست های آموزش و پرورش در سال گذشته بسیار مورد توجه قرار گرفته که در سال جاری برنامه های اجرایی آن محقق خواهد شد.
برنامه درسی ملّی با چشماندازی کاملاً روشن و با اعلامیه رسمی، ویژگیها، اصول و رویکردی جدید اعلام موجودیت کرده و در نهایت هم برای بهبود و تحقق کامل خود در بخش سیاستها و الزامات اجرایی امکان تغییرات ساختار سازمانی مناسب را نیز پیشبینی کرده است.
در سند برنامه درسی ملی پس از تبیین مبانی فلسفی و علمی برنامه، ترسیم چشمانداز، اصول ناظر بر برنامهها، جهتگیری کلی، الگوی هدفگذاری، هدف کلی برنامهها و شایستگیهای پایه، اولین گام در تغییر ساختاری را با ترسیم حوزههای تربیت و یادگیری آعاز میکند که وظیفه این حوزهها را تعیین حدود محتوایی، روشها، فرایندها و عناصر کلیدی یادگیری میداند و تأکید میشود که عناوین موضوعات درسی لزوماً معادل حوزهها نخواهد بود و مفاهیم حوزههای یادگیری میتواند بهصورت تلفیقی نیز ارائه شود.
با نگاهی اجمالی به حوزههای یازدهگانه تربیت و یادگیری در ضرورت و کارکرد آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
تربیت دینی / تعمیق معرفت به دین اسلام / آشنایی با رمز وحدت همه اقوام ایرانی و هویت ملّی / آشنایی، حفظ، احیا و اشاعه هنرهای ایرانی اسلامی / ایجاد مسئولیت در قبال بهداشت و سلامت جسمی و روانی / کسب روزی حلال/ تحقق عدالت و پیشرفت/ تقویت قدرت تجزیه و انتزاع و استدلال منطقی / باز کشف و کشف رمز و رازهای لایههای مادی هستی / هوشیاری اجتماعی سیاسی و نهایتاً آموزش ازمتن زندگی و در متن زندگی است.
کاربرد حوزههای یادگیری نشان میدهد که برنامه درسی گامی بلند برای دورشدن از ساختار سنتی خود برداشته و صرفاً یک نقشه یا طرح برای یادگیری نیست بلکه هویت جدیدی به خود گرفته که میبایست به شیوهای متفاوت و جدید، مدیریت و رهبری شود. لذا سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در برای برنامه درسی خواهد بود نه برنامه درسی برای سازمان. در این سازمان جدید میبایست حوزههای یازدهگانه که با رویکرد شورایی و گروه نخبگانی تشکیل میشود، لایه مدیریتی کلان سازمان با آگاهی و تسلط به مبانی فلسفی و علمی برنامه درسی ملی، تسهیلگر قلمرو حوزههای یازدهگانه باشد گرچه تخصص موضوعی (داشتن مدرک مرتبط) در مدیریت و رهبری برنامه درسی ملّی اثرگذار است؛ اما نبود مدرک تخصصی مرتبط به معنای مرگ رشته برنامه درسی یا به عبارت صحیحتر برنامه درسی ملّی نخواهد بود. هرچند هنوز مناقشه تعهد، توانایی مدیریتی و یا تخصص داستان دنبالداری است، امّا آنچه که در برنامه درسی ملّی طراحی شده و آن ساختاری که برنامه درسی ملّی میطلبد اساساً به این معنا نیست که مدیر کلان بر حوزههای یازدهگانه تربیت و یادگیری باید متخصص برنامه درسی باشد. متخصص برنامه درسی در حوزههای یادگیری بیشترین و موثرترین نقش و اثرگذاری را دارد تا نقش مدیریتی کلان را ایفا کند، البته در گروه یا ساختار تشکیلاتی حوزه های یادگیری همه افراد متخصص برنامه درسی نخواهند بود بلکه ترکیبی از متخصصین موضوعی، روانشناس و اساتید صاحب نظر می تواند بهترین ترکیب در رویکرد تلفیقی باشد. شاید اظهار شود چرا متخصص مدیریت آموزشی یا متخصص برنامهریزی آموزشی در مدیریت کلان حوزه های یادگیری نباشد و اگر نبود به معنای مرگ رشته مدیریت آموزشی است؟ ! یا اگر بود احیای رشته مدیریت آموزشی یا برنامه ریزی آموزشی خواهد بود!. علوم زمانی میمیرند که کاربردی نداشته و متناسب با زمان متحول نشوند و توانایی پاسخ به مسأله های جدید را نیز از دست داده باشند.
زندهماندن، رشد و توسعه رشته برنامه درسی در گرو وجود فردی متخصص در ساختار سازمانی یک دفتر یا یک سازمان نیست امروز برنامه درسی در ایران هویت جدیدی به نام برنامه درسی ملی دارد که استلزامات خود را میطلبد. گفتمان برنامه درسی میبایست در نظام آموزش شکل گیرد تا این رشته نوپا که هنوز در دوره ترجمه متون و تجارب دیگران سیر میکند زنده، اثرگذار و عبور کند. گرچه اساتید بزرگواری هستند که به تولید آثار علمی تخصصی این رشته پرداختهاند امّا باور کنیم که رشته برنامه درسی بسیار پیچیدهتر از آن است که بدستان یک نفر زنده یا مرده شود.
دانشجوی دکترای مطالعات برنامه درسی
ارسال نظر