این نوشته خلاصه آن چیزی است که به عنوان دغدغه سازمانی ما به همراه جناب آقای دکترمحمدیان رییس وقت سازمان در تاریخ 26/2/95، در دیدار با رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم جناب آقای لکزایی و همکاران ایشان در زمینه "نظریه های علوم دینی و دلالت های آن در برنامه های درسی" مطرح شد. به نظر می رسد پس از گذشت سه سال هنوز گویا و متقن و قابل فهم و نافع باشد:
«برنامه درسی ملی در ارتباط چهارگانه با پنچ عرصه و 11 حوزه یادگیری و 6 ساحت، نقش ایفا میکند. و تقریبا ساختار کلی آن با مفاتیحالحیات، تالیف حضرت آیت اله جوادی آملی همسویی دارد. ما، یعنی سازمان پژوهش در وضعیت کنونی این وعده ها را کردهایم:
- علوم پایه ما مقوم توحید باشد.
- در علومانسانی مطالب مغایر ارزشهای وحیانی را نیاوریم.
- در ادبیات و هنر مطالبی که هویت ملی و اسلامی ما را تقویت کند بیاوریم.
- فنی و حرفهای – بازار کار را گسترش دهد و اخلاق حرفهای را تقویت کند.
برای این وعده ای که کرده ایم تلاش ما بر این است که با توجه به نظر حضرت آیت اله جوادی آملی درباره علم دینی و جهانبینی علمی عمل کنیم.
شایان ذکر است که:
- دستگاه تعلیم و تربیت یک نهاد آموزشی – تربیتی است. نگاه ما این است که، دادههای آموزشی مبتنی بر پژوهش را در یک بستر فرهنگی تبدیل به ثمرات فرهنگی کرده و آنگاه میوه ای که میچینیم میوه تربیتی است.
- با آموزش مبتنی بر تحقیق میخواهیم علم را آموزش دهیم. سوالی که با آن مواجهیم علم دینی است. این که مختصات آن با علم غیردینی چه تفاوتی دارد؟ تفاوت ظاهری دارند یا جوهری؟ آیا روش ارائه و معلومات آن با هم تفاوت دارند؟ علمایش متفاوتند؟ کتاب فیزیک، کتاب دینی و ریاضیات فعلی ما با کتاب غیردینی چه تفاوتی دارد؟ تفاوت آن کجاست و از کجاست؟
- داعیهدار این حرفها هم حوزههای علمیه است. حوزه و برخی مرتبطین آن این حرف را (که کتاب های درسی دینی نیست) میزنند. یعنی اگر ما در نظام دینی هستیم و ادعای آن را داریم، باید چگونه کتاب هایی بنویسیم که علوم آن دینی باشند و چگونه آموزش دینی دهیم؟
- اگر علم دینی را به دست آوردیم چگونه آن را در دانش برنامه درسی وارد کنیم یا چگونه بر این دانش استوار کنیم و چه دلالتهایی این علم دینی در برنامههای درسی دارد؟ چگونه این محتوا را تولید و معلممان را براساس آن تربیت کنیم؟
به عبارتی دیگر:
نقطه آغاز خط تولید ما، دادهها (دروندادها) و محتوای آموزشی ما، علم است. اینها در یک فرآیندی اتفاق میافتد که آن برنامه درسی است. و آن نیز در یک بستر فرهنگی اتفاق میافتد. از این فرآیند که رد میشویم. برونداد داریم. که باید با شاخصهای تربیت فرهنگی و دینی متناسب باشد. مراتبی از حیات طیبه را محقق کند. ادعایمان این است که علم امروز نتوانسته این کار را بکند ما و شما اگر میتوانیم، چگونه؟ ما اکنون این تمنا را از حوزه علمیه قم و پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی قم داریم که این مهم را چگونه انجام دهیم؟
دانشگاهها و پژوهشگاههای ما میگویند علم، علم است. علم دینی و غیردینی نداریم. آنچه علم است دینی هم است. آن را با نگاه جهان بینی نبینیم و بر آن رنگ ایدئولوژیک نزنیم. لذا از آنها کار آنچنانی ساخته نیست، چون دغدغة آنها نیست. حال که پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی قم مدعی آن است و انشاءالله توان آن را هم دارد، این کار را در قالب یک فعالیت کلان و مهم، در بازه زمانی معقول و ممکن پی بگیرد. ما اکنون در این فرآیند شبیه «گنگ خواب زدهایم». یکی بیاد و گویههای ما را تبیین و تعریف کند.
نظریه هایی مدعی هستند که در علم دینی وارد شده اند. ما می خواهیم براساس برنامه درسی ملی بفهمیم کدام نظریه متناسب با این برنامه درسی است. هیچ آجری نچیدیم و می خواهیم براساس نظریه ای که در علم دینی ارائه می شود خشت بزنیم و آجر بچینیم. ترجیح بر این است که نظریه های غیرمعمول را سراغش نرویم. در پی افرادی باشیم که حجیت داشته باشند. مثلا گفته شود براساس نظریه آیت اله جوادی آملی برنامه درسی مان را چگونه شکل دهیم؟ البته همانطوریکه قبلا اشاره کرده ام، برنامه درسی مان بیشتر متاثر از نظریه جوادی آملی است، ناظر بر مفاتیح الحیات ایشان. انشاءالله از نظریه های مختلف یکی را انتخاب کنیم آن نظریه را جوهر کنیم و بر خشت هایی که می خواهیم، بزنیم و از این طریق نظام تعلیم و تربیت را برپا کنیم.
ارسال نظر