
کتاب «معلّم مصلح، جلوههایی از شصت سال پویش استاد احمد صافی در قلمرو آموزش وپرورش» از مجموعه «اندیشهورزان» با نام به جلوههایی از زندگی و تجربههای «استاد احمد صافی» میپردازد.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به نقل از معاونت روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش، مجموعه کتابهای «اندیشهورزان» نشرافست با هدف مستندسازی دغدغهها، اندیشهها و تجربههای چهرههای ممتاز تعلیم و تربیت ایران نگاشته شده است و هرکدام از کتابهای این مجموعه به یک شخصیت میپردازد و شامل سه بخش تجربه زیسته، گفتوگوها و دستاوردهای آنان است.
گفتنی است تجربه زیسته در قالب زندگینامه داستانی، گفتوگوها به شکل میزگرد با حضور کارشناسان صاحبنظر و دستاوردها شامل سوابق آموزشی و علمی، تالیفات و ترجمهها است. هدف از نگاشتن این مجموعه که به تدریج منتشر میشود، انتقال دیدگاهها و تجربههای صاحبان اندیشه و ارتقای کیفیت آموزش و پرورش ایران است.
یک جلد از مجموعه «اندیشهورزان» با نام «معلم مصلح» به جلوههایی از زندگی و تجربههای «استاد احمد صافی» میپردازد.
بخشی از سوابق تربیتی و آموزشی احمد صافی بدین شرح است: سابقه 59 سال تدریس در مدارس و دانشگاهها، چهره ماندگار معلمی کشور در سال 1388، مؤلف 35 کتاب در حوزه خانواده، تربیت و مدیریت و مشاوره، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، مسئول کانون بازنشستگان آموزش و پرورش است.
در ادامه، از یکی از مصاحبه هایی که در کتاب منتشر شده است، ارائه می شود:
پرسش: استاد صافی، شما به کشورهای مختلف زیاد سفر کردهاید. از مجموع مشاهدات خودتان در تربیت معلم کشورهای مختلف که آنها را در کتاب تربیت معلم هم نوشتهاید، چه الگویی را برای تربیت معلم ایران پیشنهاد میکنید؟
هر یک از کشورهایی که من رفتهام، نسبت به دیگری، درتأمین معلم و تربیت معلم متفاوت عمل کردهاند. مثلا در ژاپن تحقیق کردم دیدم که یک وزارتخانه دارد به نام آموزش و پرورش، آموزش عالی، فرهنگ، ورزش و تکنولوژی. پس چون یک وزارتخانه دارد نظام تربیت معلم و تأمین معلم آن، یکپارچه است. ما مشکلمان این است که از 1369به این طرف، با تشکیل وزارت علوم و آموزش عالی، مأموریت تربیت نیرو از دیپلم به بالا بیشتر داده شد به وزارت علوم و هنوز هم این مشکل را داریم. در ژاپن، چون یکپارچه هستند، بنابراین دانشگاه و مدرسه هر دو زیر نظر یک وزارتخانهاند. پس مراکز تربیت معلمش هم میتواند کنار دانشگاه تأسیس بشود و میتواند به صورت یکپارچه زیر نظر یک وزارتخانه باشد. اما بعضی کشورها نه! اینها بر این باورند که دانشگاه باید بخشهایی بنام دانشکده علوم تربیتی یا دانشگاه تربیت معلم داشته باشد و افرادی بروند در دانشگاه و در ضمن حوزه تربیت معلم هم فارغ التحصیل بشوند. یعنی درسهای مختلف مربوط به تربیت معلم را بخوانند و دو مدرک بگیرند. یک مدرک مثلا مدرک لیسانس ریاضی و یک مدرک گواهی بازی در مدرسه و دانشنامه. این راه دوم. در ایران هم، در سال های قبل از انقلاب، این برنامه وجود داشت. الان به نظر میرسد چون وزارتخانه های ما (آموزش و پرورش و آموزش عالی) از هم جدا هستند، تربیت معلم که در دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید بهشتی در حال انجام است، هر دو هم، تابع وزارت آموزش عالی هستند و هم تابع وزارت آموزش و پرورش. یعنی دو وزارتخانه در اینجا تأثیر میگذارند. (و تأثیر متناقض هم میگذارند) همه اینها مشکلاتی را به وجود میآورد. برای اینکه هماهنگی آن خیلی مهم است. گرچه شورای هماهنگی تربیت معلم وجود دارد ولی آن طورکه باید هماهنگی صورت بگیرد، انجام نمیگیرد. یکی از مشکلات ناشی از وجود همین مراکز متعدد برای هماهنگی است. مصلحت این است که تفکر ادغام دو وزارتخانه آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالی مورد مطالعه جدی قرار گیرد. شاید مشکلات ما که امروز داریم در این زمینه به حداقل برسد.
سوال: شما ساختار تربیت معلم در ایران امروز را با ساختار تربیت معلم در کدام کشور نزدیک تر می بینید؟ آیا تربیت معلم ما نسبت به قبل انقلاب متحول شده است یا خیر؟
در تربیت معلم جدید، نسبت به قبل از انقلاب، درسهای جدیدی آمده است که تازگی دارد ولی از نظر ساختار تنوع تربیت معلم را ندارد. این را اشاره کردم که ما قبل از انقلاب، طبق تحقیقی که من دارم بنام 100سال تربیت معلم در ایران» نزدیک به 19تا 20نوع ساختار برای تربیت معلم داشتیم. مثل تربیت معلم مقدماتی، عالی، عشایری، روستایی، فنی و حرفه ای و... ولی ما آمدیم همه این تربیت معلمها را حذف کردیم و فقط یک ساختار به وجود آوردیم و آن دانشگاه است که دیپلم میگیرد و برای لیسانس تربیت می کند. در صورتی که این ساختار باید متنوع و منعطف میشد. مثلا ما اکنون برای نقاط دوردست و محروم ایران به فوق دیپلم نیاز داریم ولی تربیت نمیکنیم. در گذشته دانش سرای راهنمایی چون فوق دیپلمای موفقی بود. ما الان همه اینها را کردهایم لیسانس به بالا و در نتیجه خیلی جاها با کمبود معلم و نیروی تربیت شده مواجه هستیم. من فکر میکنم ساختار تربیت معلم را باز باید متنوع کنیم تا بتوانیم تأمین نیرو کنیم. ضمنا گاهی اوقات لازم نیست که حتما برای خیلی جاها لیسانس بفرستیم. هنوز میتوان گذشته از فوق دیپلم هم با قید استفاده از درسهای علوم تربیتی و کاروزی استفاده کنیم. نکته دیگری که در کشورهای دیگر خیلی روی آن تکیه شده است، این است که ما مدارس ضمیمه تربیت معلم و فرهنگیان نداریم.(که قبلا داشتیم). من دانشسرای عالی درس میخواندم، کنار دانشسرا یک دبستان بود که ما کارورزی را درآن دبستان زیر نظر دانشگاه میگذراندیم. استادهای ما میآمدند سرکلاس و ما را راهنمایی میکردند. پس ما هم باید این مدارس وابسته به تربیت معلم را داشته باشیم تا دانشجویان بتوانند در این مدرسهها زیر نظر استادها کارورزی کنند. یک تجربه دیگری که در ژاپن دیدم و بسیار عالی است این بود که در سال آخر دانشجوی تربیت معلم در دانشگاه نیست، بلکه کل برنامهاش در دبستان یا دبیرستان است و او باید سال آخر را در مدرسه به عنوان دستیار معلم سرکلاس کار کند. درست مانند پزشکان پس از آن که دو یا سه سال علوم نظری را خواندند انترن میشوند، یعنی میروند در بیمارستان زیر نظر استادان کار میکنند، در نتیجه مسلط میشوند. چنین طرحی باید قاعدتا در دانشگاههایی که تحت عنوان تربیت معلم کار میکنند اجرا بشود. پس بعضی کشورها این تفاوت را با ما دارند که اولا مدرسه ضمیمه دارند، دیگر اینکه دانشجوهایشان در سال آخر، دیگر در دانشگاه نمی مانند بلکه میروند در متن مدرسهها، و این مدرسه است که صلاحیت این دانشجویان را برای معلمی تأیید میکند. در حال حاضر کارورزیهای فعلی ظاهرش خوب نیست چون امکانات عملیشان کمتر است. مدرسهها پراکنده و متعددند و آموزش و پرورش هم آمادگی لازم را برای کمک به کارورزان ندارد. مثلا برنامههای کارورزی با ساعت مدارس گاهی هماهنگ نیست. من کتابی تحت عنوان «کارورزی در مدارس» نوشتهام و درباره معلمی، در مدیریت و در مشاوره و در این کارورزی برنامههایی را پیشنهاد دادهام که چطور میشود به یک نفر در دانشگاه به کارورزی کمک کرد و چه سازمانهایی میتوانند به این دانشجویان در کارورزی کمک کنند.