
نویسنده: علی ذوعلم
در میان همه حاشیهها و رویدادهای اداری و مدیریتی ـ و یا سیاسی ـ آموزش و پرورش، نباید از اهداف تربیتی غافل شویم و این حقیقت را فراموش کنیم که فرزندان ما در کشتی عظیم آموزش و پرورش و در محیط توفانی فکری و اندیشهای امروز ما در حال تربیت شدن و اثر پذیرفتن از برآیند تلاشها و تدابیر کارشناسان، معلمان، مدیران و مربیان قرار دارند و چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم جهتگیری و مسیر این کشتی را میزان دغدغه، معرفت و تلاشهای تربیتی ای تعیین میکند که محصول کیفیت نگرشی، دانشی و مهارتی کارشناسان، معلمان، مدیران و مربیان است.
غفلت از این حقیقت و درگیر شدن در حواشی یا رویدادهای کم اهمیت، زیان جبرانناپذیری را بر امر تعلیم و تربیت وارد ساخته است. لذا تذکر و توصیه متقابل همه ما به یکدیگر از این حیث ضروری است.
به این بهانه اثری را که اخیراً دانشگاه فرهنگیان با همکاری پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش منتشر کرده است، به همکاران عزیزم معرفی میکنم: «اقدام پژوهی معلم، بنا نهادن مردم سالاری دانشی»، از جرالد. ج. پاین و ترجمه سرکار خانم منیره رضایی.
مردم سالاری دانشی ـ که البته بهتر است مردم سالاری معرفتی (Knowlege democracy) بنامیم ـ ناظر به پرهیز از مصرف گرایی و کلیشهسازی در انتقال معرفت در محیط مدرسه و کلاس و جمعی بودن فرایند تولید دانش است. همانچه که بیش از ده سال پیش، در برنامه درسی ملی مورد تأکید قرار گرفت و دانشآموز را نه یک یادگیرنده صرف و معلم را نه یک یاددهنده صرف، بلکه هر دو را هم یادگیرنده و هم یاد دهنده تلقی کرد. جمعی بودن تولید دانش، فکورانه بودن و درونزا بودن آن و شکلگیری معرفت محصَّل در بستر ارتباطات متقابل یادگیرندگان و معلمان بر اساس فرایند تعمّلی و تأمّلی درونی فراگیران، حقیقتی است که در این اثر بدان پرداخته شده است. به ویژه فصل نخست کتاب که تذکارهای مهمی را در تلقی ما از "مدرسه" مطرح کرده و این تذکارها، میتواند برای همکاران من بخصوص معاونت طراحی و تولید ـ که مسئولیت توجه به مدرسه محوری و نگاه کلان به دورههای تحصیلی را برعهده دارند ـ قابل استفاده و تأمل برانگیز باشد.
مقوله اقدام پژوهی نیز پژوهشی ناظر به میدان عمل و واقعیت است که نه تنها برای کشف واقع، بلکه برای تغییر و اصلاح رویکردها و روشهای معلم و مدرسه، تعریف میشود و به هر موقعیت یادگیری و تربیتی، به مثابه امری منحصر به فرد مینگرد. اقدام پژوهی معلم و مدرسه، نیازی است فراگیر در تعلیم و تربیت، که از منظر ضرورت صیرورتِ تربیت موجود به تربیت حِکمی و عقلانی و تأکید بر مدرسه محوری، اهمیت مضاعفی مییابد و متأسفانه هنوز بهای چندانی بدان داده نمیشود.
در این کتاب، نکات درست و آموختنی بیشماری مطرح شده و نشان دهنده حسن انتخاب مترجم محترم برای اقدام به ترجمه این اثر است. مروری بر فهرست مطالب کتاب، جامعیت و گستردگی مطالب آن را نشان میدهد. اما در عین حال از کاستیهای این اثر هم نباید غافل بود.
شاید مهمترین کاستی این اثر، این است که نویسنده کتاب صرفاً بر روی عنصر «دانش» تکیه داشته و گویا رسالت مدرسه، کلاس و معلم را تنها انتقال «دانش» و یا حداکثر «معرفت» تلقی کرده است. حال آنکه عناصری همچون «اخلاق» و «عمل» نیز هم عرض عنصر «دانش» در فرایند تربیتی دارای اهمیت است. هرچند رگههایی از توسعه مفهومی دانش در برخی مطالب کتاب به چشم میخورد، ولی به هر حال تأکید آن، بر دانش و معرفت به همان معنای معهود و محدود آن است.
حال آن که اگر اهداف برگرفته از استاد تحولی را مدنظر قرار دهیم، توسعه مفهومی مدرسه، کلاس و معلم خود را بیشتر و به وضوح نشان میدهد: فرزندان ما به مدرسه میروند تا به حدّی قابل قبول و قابل دستیابی به تفکر و تعقل و خردورزی، ایمان و باور به حقایق عالم هستی و به تواناییها و ظرفیتهای عظیم انسانی خویشتن، و به سه عنصر دانش، ارزش و کنشگری فعال و خلاق دست یابند، نه اینکه تنها به سطحی از دانش و معرفت برسند.
چه خوب بود مترجم محترم ترجمه خود را با تعلیقات و توضیحاتی همراه کند که این اثر با خواننده ایرانی که امروز از اسناد تحولی عمیق و ارزشمندی برخوردار است، رابطه بهتری برقرار کند. این تعلیقات و توضیحات میتوانست هم شامل نقدها و تذکرات و هم شامل بومیسازی برخی مثالها و نمونهها باشد. به ویژه در سه مورد گزارش اقدام پژوهی که در بخش ضمیمه آمده است، میشد نمونههای برجسته اقدام پژوهی معلمان سخت کوش و متعهد خودمان را ارائه دهیم.... گویا هنوز مبانی و یافتههای اسناد تحولی خودمان را باور نکردهایم یا آن را تنها بهعنوان یک خاکریز تلقی میکنیم.
هیچیک از این نکات مانع توصیه همکاران به مطالعه دقیق کتاب نمیشود و نیز توصیه به مطالعه گروهیِ کتاب و مباحثه دو یا سه نفره در باب مطالب آن.
ولی توصیه به مطالعه این کتاب، توأم با دو ملاحظه جدی است: یکی اینکه تبلور برخی مبانی نظری اومانیستی و سکولاریستی در تعاریف و تحلیلهای این کتاب نباید از دید خواننده نقاد و هوشمند پنهان بماند و دیگر اینکه یافتهها و تذکارهای کتاب، نیاز به تعمیق و امتداد گفتمانی در ذهن خواننده دارد. علیهذا خواننده فطن و اندیشهورز، این کتاب را ابزاری و آغازی برای التفات به نکات عمیقتری قرار میدهد که به باروری اندیشه تربیتیِ مبتنی بر فطرتگرایی توحیدی کمک خواهد کرد.