ویژگیهای خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و یک سیستم با گذشته بسیار تفاوت کرده است امروز توجه و دقت و بررسی در ویژگیها و ظرافتهای خانواده مدنظر همه کارشناسان و صاحبنظران دلسوز و متعهدجامعه قرارگرفته است، در” سند تحول بنیادین” که یک برنامه راهبردی برای ایجاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش کشور است، ابعاد خانواده مطلوب اززوایای مختلف به طورکامل دیده و تعریف شده است. این سند، ناظر به آینده و مبتنیبر آینده پژوهی و در ذیل سند چشم انداز ۱۴۰۴ کشور تهیه وتنظیم شده ست. با اجرای سند تحول بنیادین آموزش وپرورش قرار است به افق ۱۴۰۴ که در سند چشم انداز کشور ترسیم شده است، برسیم.
یکی از ویژگی های سند تحول بنیادین، آینده پژوهانه بودن آن است ؛به این خاطر، همه مفروضات سند به نوعی ، به آینده نگاه دارد. خانواده ای که سند تحول از آن سخن میگوید، خانواده آینده است و این که خانواده آینده چه ویژگیهای دارد یا باید داشته باشد.
خانواده امروز با خانواده ۳۰، ۲۰ و یا حتی ۱۰ سال پیش تفاوتهای بسیاری یافته است و مطمئناً با خانواده ۵، ۱۰، ۲۰، سال آینده نیز تفاوت های چشمگیری خواهد داشت.
آیا خانواده ۲۰ سال بعد مثل امروز است؟ و یا خانواده امروز چه ویژگیهایی دارد که آن را از خانواده دیروز متمایز میکند؟ خانواده امروز، متأسفانه هسته ایی شده است، در حالی که دیروز گسترده و پیوسته بود و این تفاوت روی فعالیت وروندکار تعلیم وتربیت بسیار تأثیرگذاشته است، امروز خانوادهها هستهای شدهاند و فردگرایی در آن محور شده است. انسانها به شدت فردگرا هستند و فرد در جامعه امروز” موضوعیت” پیدا کرده است.
یکی از تفاوتهای بارز و عجیب گذشته با دنیای مدرن امروز، ایجاد فاصله و شکاف نسلی در خانوادههاوبین پدران، مادران وفرزندان است. شکاف نسلی، در واقع، شکاف عصری است چون با دونوع فرهنگ، ادبیات، برداشت، نگاه و زندگی بین افراد خانوادهها روبروهستیم. امروز اکثر پدران و مادران با فرزندان خود همفکر، همراه و همآهنگ نیستند و نظام سیاسی و اقتصادی نیز، انسانها را تک ساحتی کرده است.البته شکاف عصری، میتواند هم تهدید باشد وهم فرصت. امروز ما درجامعه وحتی خانواده هر چندبه ظاهر انبوه هستیم و به صورت جمع به نظر میرسیم، ولی در واقع، یک انبوه تنها و جمع منفرد هستیم. اگر در گذشته، فکر میکردیم که هر ۴۰ دانشآموز یک کلاس یک مجموعه مشترک و واحد هستند، ولی امروز در کلاس شما با ۴۰ هویت، شاخص و فرد مستقل و متفاوت مواجه هستید. امروز در جامعه و حتی خانوادهها “تغییر نقشها” اتفاق افتاده است و اگر مشکل مرد سالاری و روح استبدادی حاکم بر خانوادههای بسته در گذشته را کنار بگذاریم، حداقل ما در آن زمان، یک استحکام وقوت ظاهری را در خانواده میدیدیم ولی امروز این نقش و در واقع،” نخ تسبیح” پاره شده و دیگر هیچ کس نقش حاکم را ندارد و هیچ کس حرف اول و سخت نخست را نمیزند و جای آن فرد درخانواده خالی است. خانواده امروزه، یک جامعه نظام باز است. در گذشته، دیوارخانه، حریم خانواده بود؛ ولی امروز این حریم و دیوار شکسته شده است. ما با شکاف نسلی مواجهایم. فاصله بین پدر و مادر و فرزند بسیار زیاد شده است. همیشه بین پدر ومادر و فرزندان، ۲۰، ۳۰، ۴۰، سال فاصله سنی ونسلی بود، ولی امروز شرایطی را شاهدیم که هریک سال فاصله، حکم ۱۰ سال تفاوت و جدایی را دارد. امروز حتی افراد تحصیلکرده و استادان دانشگاه نیز در برخورد با فرزندان خود مسأله و مشکل دارند و برخی مواقع، اعضای یک خانواده تحصیلکرده نیز حرف یکدیگر را نمی فهمند و امکان درک همدیگر را ندارند.البته در قدیم نیز، ما شکاف نسلی داشتیم؛ ولی امروز این شکاف تعمیق یافته و به نوعی” شکاف عصری” تبدیل شده است.
یکی از ابعاد تجلی شکاف نسلی و عصری، جلوه تکنولوژیهاست که میبینیم فرزندان و دانشآموزانمان در مهارت استفاده از تکنولوژیهای گوناگون در خانه و مدرسه، از اولیاء و مربیان خود جلو افتادهاند وآنان را جا گذاشتهاند. ماهیچ چارهای نداریم که این شکاف نسلی را مدیریت کنیم. امروز تغییر ذائقهها را در همه عرصهها و زمینهها از جمله رفتار، کردار، تفکر و حتی تغذیه میبینیم. همان طور که در تغییر ذائقه، از آبگوشت به پیتزا رسیدیم، به موازت آن، تغییرات بسیار دیگری در همه عرصهها وذائقههانیز بوجود آمده است. نسل امروز در یک فضای کاملاً متفاوت، دگرگون و جدیدی زندگی میکند که در بسیاری از مسائل و مقولهها با گذشته متفاوت است و تغییر ذائقههای ناشی از آن، در فرهنگ نیز خود را نشان داده است. اگر هوشمند، آگاه و دقیق باشیم میتوانیم با آسیبشناسی عمیق، از شرایط و وضعیت کنونی تغییر نسلی و شکاف نسلی و عصری، به عنوان یک فرصت وامکان استفاده کنیم و فقط در سطح و بیان مسأله و حالت تسلیم باقی نمانیم.
شاهدیم که خروجیهای نظام کنونی آموزش و پرورش متناسب با تحولات همه جانبه جامعه وگذر نسلی نیست. در خانواده سنتی وخانواده دیروز ما، پدران معمولاً مدیر، رئیس و میداندار بودند، ولی در حال حاضر، این نقشها بهم ریخته است و دیگر پدر فقط نانآور نیست و مثال “دو پیراهن بیشتر پاره کردهام” نیز دیگر مورد پذیرش اعضای خانواده نیست و آنها هم حرف و نقد و نظـر خود را دارند. یکـی ازتفاوتهـای جدی زندگی امـروز با دیـروز، مجازی شدن زندگیهای امروز است. دیروز اعضای خانواده واقعاً با هم بودند، ولی امروز اعضای خانوادهها ظاهراً درکنار هم هستند، ولی با هم نیستند، درگذشته، نقشاصلی و شناسنامـه خانواده را پدران تشکیل می دادند.
یکی از آفتهای مدرنیسم، تقویت هویت فردی آدمهاست. امروز، افراد حرف مشترک ندارند، چون از مسائل فهم مشترک ندارند. مقوله” انسان تک ساحتی” را هربرت مارکوزه ۵۰ سال پیش مطرح و پیشبینی کرده بود و امروز شاهدیم که به یک هویت چهل تیکه رسیدهایم! هویت مجازی امر بسیار مهمی است. خانوادهها ظاهراً در کنار هم هستند، ولی با هم نیستند. جسمها در کنارهم است، ولی احساسها، عواطف و علائق در کنار هم و یکی نیست.
معلمان، مربیان و همچنین مدرسان خانواده باید خانه وخانواده امروز را خوب بشناسند و تفاوتهای امروز و دیروز آن را خوب و جامع بفهمند. بیش از ۹۵ درصد جامعه را افراد با سواد تشکیل میدهد،به این خاطر معلمان و مربیان باید حرف نو، راهبردی و سازنده برای طرح داشته باشند تا نسل جدید آن را بپذیرد.
مادردوران خود با پدیدههای عجیب و وحشتناک بسیاری ازجمله ازدواج سفید مواجهایم واین مسایل ومشکلات می طلبد که با تمام وجود، اندیشه، افکار و ذهنیتهای خود را برای کمک به نسل جدید و خانوادههای امروزی غنی و پربار سازیم تا بتوانیم جوانان خود را نجات دهیم. کتاب “جنگ خانوادهها” که شرایط کنونی خانوادههای جامعه آمریکا را بررسی وتحلیل کرده و به ما میگوید که فقط سطح تحصیلات و درآمد از عوامل اصلی و محوری داشتن خانواده بهینه نیست.
هستهای شدن خانواده، و به تبع آن پدیده تک فرزندی بحرانی است که در سالهای آینده برای همین تک فرزندها نیز مشکلات عاطفی و جنسیتی ایجاد خواهد کرد.
نکتهای که صاحبنظران برآن اتفاق نظر دارند، این است که نظام خانه و خانواده باید تغییر مأموریت و هدف بدهد. در این ارتباط، همهی حرف سند تحول بنیادین این است که آموزش و پرورش امروز جوابگوی نیازها و تحولات نیست. یک آموزش و پرورش کارساز و اثر بخش با بهره وری مناسب، با آنچه که امروز داریم متفاوت است. سند تحول بنیادین میخواهد آموزش و پرورش متناسب با تحولات محیطی ارائه دهد؛ هر چند به نظر آرمانی است ولی باید به سمت آیندهای برویم که با گذشته و بخصوص امروز ما بسیار متفاوت بوده و برنامهها آینده ساز باشد.
در گذشته، اصلاحات و تغییرات در آموزش و پرورش در حد تغییر یک کتاب، یک برنامه و یک کلاس بود، ولی امروز منظور و هدف از تحول بنیادی آموزش و پرورش، بایدتغییر عمیق، ریشهای، نظامند، همه جانبه، آینده پژوهانه و مبتنی بر معارف اسلامی باشد.
سند تحول بنیادین نیز با این اعتقاد شکل گرفت و هدف و انگیزه آن ، ایجاد بستر مناسب برای رسیدن به تعلیم وتربیت اسلامی بود. در این راستاست که تبدیل نظام آموزشی کنونی به یک نهاد فرهنگی تربیتی، برنامه و راهکار محوری دست اندرکاران تهیه ، تدوین، تولید و اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است.
امروز متاسفانه در لایههای جامعه ما، نوعی سبک زندگی، حرمتهای مختلف از جمله حرمت طلاق را از بین برده و برخی، هر چند بسیار محدود، جشن طلاق هم میگیرند! برای برون رفت از شرایطی که درجامعه و خانواده به شکلهای مختلف جاری و ساری است ناچاریم در نظام تعلیم وتربیت خود، دو مهارت انتخابگری و تصمیمگیری را با ظرافت و به صورت گستردهتری به دانشآموزانمان آموزش دهیم. اکنون میزان تنوع در عرصه های مختلف زندگی بسیار است واین مسأله، انتخاب رابرای همه بویژه فرزندان ما مشکل کرده است. در این راستا، نیاز است که به خاطر تنوع وتکثر بی شمار مسائل و موضوعات موجود، مدیریت ومهارت بهترین و درستترین انتخاب را آموزش دهیم. در تحلیل بحرانهای اجتماعی از جمله قضیه طلاق نیز به مسأله تنوع خواهی میرسیم. که به شکل های مختلف از سوی مرد یا زن مطرح و پیگیری میشود.
اگر انتخابگر خوب و تصمیم گیرنده دقیق و مدبری باشیم میتوانیم زندگی گرم، سالم وخانواده بهینهای داشته باشیم، وگرنه با مسائل و مشکلات بیشتری در جامعه و خانواده روبرو میشویم. اگر به دنبال تربیت نسلی هستیم که زندگی شاد، فعال، هدفدار وغنی داشته باشد باید نظام کنونی آموزش و پرورش را بهمریخته و به معنای واقعی، یک تحول بنیادین در آن ایجاد کنیم؛ چون اصلاحات وتغییرات سطحی و ظاهری، دیگری در این زمینه جوابگو نیست. در راستای این تحول، نگاهمان به دورههای تحصیلی هم باید تغییر کند. تاکنون همه هم وغم کارشناسان و مجریان بردوره متوسطه متمرکز بوده است، در حالی که شکلگیری شخصیت و پیریزی علمی، اجتماعی و اخلاقی افراد در دوره ابتدایی شگل گرفته و قوام مییابد. ما با انسان که با موجودی بسیار و پیچیده است، مواجه هستیم و این موضوع، تعلیم وتربیت و آموزش و پرورش را به مقولهای بسیار سخت و مشکل تبدیل کرده است. همه مسئولین نظام و همچنین مدیران کشور همواره از منظر تئوری و نظری، از تحولات و تغییرات بنیادین در آموزش و پرورش حمایت و پشتیبانی کردهاند، ولی اجرای سند مهم و کلیدی تحول بنیادین که ازاسناد بالادستی ومعتبرنظام جمهوری است کار بزرگ و سختی می باشد که همراهی همه آحاد جامعه بویژه خانوادهها را نیاز دارد و عزمی ملی، ضرورت قطعی رسیدن به آرمانها وافق های ترسیم شده در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است؛ سندی که پانصد نفر از بهترین متخصصان و کارشناسان دلسوز حوزه و دانشگاه به مدت ۵ سال با طرحها و پروژههای کیفی وباارزش پژوهشی وعلمی خود، در تهیه و تولید وارائه آن تلاش و همتی جانانه داستند.مهدی نوید ادهم