ارسال نظر



جایگاه تعالیم قرآنی در تربیت نسل جوان

چهاردهمین جشنواره کتاب‌های آموزشی و تربیتی رشد، ویژه کتاب‌های قرآنی به تازگی از سوی سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش برگزار شده است تا این سازمان به عنوان تولیدکننده محتوای آموزشی برای کشور و نیز سازمان‌دهنده روش‌های یاددهی و یادگیری، در راه تقویت و تعمیق فرهنگ قرآن و عترت در برنامه‌های درسی و آموزشی، گام های بلند دیگری بردارد.
برکت قرآن در به کار بستن آن
حجت‌الاسلام دکتر محمدیان، معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش با تأکید بر این که برکت فعالیت‌های قرآنی در گروی کاربرد عمل به دستورات و آموزه‌های قرآنی است، می‌افزاید: ما اگر بخواهیم چنان زندگی کنیم که خدا می‌پسندد و چنان زندگی کنیم که شایسته حیات انسانی باشد، نیازمند زندگی قرآنی، آن‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید، هستیم. قرآن پیش از هر چیزی قانون زندگی است و لذا باید آن را آموخت. قرآن فقط کتاب خواندن برای تبّرک جستن نیست، بلکه برکت‌اش در به کار بستن آن است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: اگر قرآن فقط لقلقله زبان شما باشد و آن را به کار نبرید، لایزید الظالمین الاخسارا، یعنی جز زیان چیزی بر ما نمی‌افزاید، چون به درستی حق و شأن قرآن را به جا نیاورده‌ایم. ما با چنین کاری به قرآن ظلم می‌کنیم که یک کتاب والا و باارزش و سودمند را در حد تشخیص و نگاه نازل خود پایین می‌کشیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: کسانی که با قرآن این‌گونه برخورد می‌کنند، نسبت به آن ظلم می‌کنند و دچار زیان و خسران می‌شوند. شفا و برکت قرآن در این است که انسان حق آن را «کما هو حقه» بشناسد و به جا آورد. آن هنگام این کتاب شریف در زندگی و عمل انسان‌ها مؤثر خواهد بود که آن چنان که خداوند متعال آن را نازل کرده و قصدی که از نزول این کتاب شریف داشته است، که همانا ارسال آن به عنوان کتابی برای زندگی و هدایت بشر است، به آن نگاه کنیم و در زندگی فردی و اجتماعی خود آن را به کار بگیریم. البته که تلاوت و نگاه کردن به قرآن هم موجب خیر و برکت است، اما شأن و جایگاه واقعی و اصیل قرآن خواندن و نگریستن و عمل به دستورات این کتاب آسمانی و یگانه است.
اعتقاد من این است که قرآن باید مبنای برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های نظام زیستی ما باشد به همین جهت است که می‌گویم بالاترین درجه مهجوریت قرآن، این است که قرآن فعلاً در کشور مبنای برنامه‌ریزی‌های اساسی ما قرار نگرفته است. یعنی مبنای برنامه‌ریز‌ی‌های آموزشی، سیاسی، اقتصادی و دیگر فصول و بناهای اساسی زندگی اجتماعی ما قرآن نیست، چون اگر این برنامه‌ها رنگ و صبغه‌ای از مفاهیم و آموزه‌های قرآنی داشت، نتایج درخشان‌تر و مؤثرتری برای اداره اجتماع خود می‌‌گرفتیم. البته صحبت من این نیست که تعمّد،‌ عناد و قصدی برای چنین وضعیتی، در خصوص نبودن مبناهای قرآنی، در بین است، نه!
حرف من این است که ما قرآن را درست و اساسی نشناخته‌ایم و به ظرفیت‌ها و توان و برکت وجودی آن، طوری که شایسته است، آگاه نیستیم تا آن را به تمام و کمال مبنای برنامه‌ها و سیاستگذاری‌های اساسی، اجتماعی و فردی خود قرار دهیم. وقتی که ارزش و اهمیت امری بر انسان روشن نباشد، به‌طور طبیعی به آن و جایگاه چنین موضوعی توجه نخواهد داشت و در عمل نیز نخواهد توانست از آن وجود و امکان ،بهره لازم را ببرد و لذا ما باید سعی کنیم که قرآن را در صحنه زندگی مبنا قرار دهیم .
ضرورت فهم قرآن کریم
رئیس سازمان پژوهش
و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش همچنین می‌گوید: کسانی که خودشان را قرآن‌شناس می‌دانند یا اینکه واقعاً در این منزلت هستند، باید بتوانند دسترسی به قرآن را تسهیل کنند.قرآن کتابی مقدس و نورانی است که خداوند آن را نازل کرده است، یعنی اینکه آن را از عرش الهی پایین آورده و هم‌سنگ فهم انسانی کرده است، تا انسان‌ها آن را بفهمند و از آن استفاده کنند و لذا بزرگان قرآن‌شناس باید کاری کنند که قرآن در فهم انسان‌ها بگنجد و کسی نگوید قرآن را نمی‌فهمد یا اصلاً طوری نشود که هراسی در دل انسان‌ها بیندازیم که کسی نزدیک قرآن نشود. چنین نیست، خداوند متعال قرآن را فرستاده است تا ما آ‌ن را بفهمیم، تدبر کنیم و به کار ببندیم.به همین جهت بزرگان قرآن‌شناس و عالمان قرآنی باید بیایند و قرآن را در دسترس مردم قرار دهند.
تحقق احکام و آیات رحمانی
«بی‌تردید اصلی‌ترین علت وقوع انقلاب اسلامی تلاش مردم مسلمان ایران برای تربیت انسان‌ها بر مبنای آموزه‌های قرآنی و تحقق احکام و آیات رحمانی بوده است.
بر همین مبنا مهم‌ترین علت ماندگاری آن را نیز باید در میزان انگیزش و خواست عمومی برای تمسّک به قرآن و تنظیم روابط فردی و اجتماعی براساس‌ آن جست‌و‌جو کرد.
گزاف نیست اگر بگوییم رسالت انسانی و اخلاقی و حتی شرعی و قانونی هر یک از افراد و آحاد این نظام باید ترویج فرهنگ قرآنی و تلاش برای معرفی و اجرای آیات این کتاب مبین تعریف شود.»
فریبا کیا، معاون ساماندهی منابع آموزشی و تربیتی دفتر انتشارات و تکنولوژی سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش با بیان مطلب بالا می‌افزاید: وزارت آموزش و پرورش به عنوان مهم‌ترین نهاد و دستگاه کشور، تربیت علمی و معنوی نسل امروز و فردا را برعهده دارد؛ پرورش دانش‌آموزانی که آگاه و عالم به مفاهیم قرآنی بوده و دارای نگرشی متعالی به این کتاب عظیم و عامل به احکام نورانی آن باشند و استقلال فرهنگی و علمی کشور را تضمین کنند. بدیهی است که این رسالت خطیر نیازمند همراهی و هم‌فکری همه اجزا و ارکان نظام و تمامی عوامل و نهادهای مربوط، در امر تعلیم و تربیت است.
سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی به عنوان تولیدکننده محتوای آموزشی برای کشور و نیز سازمان‌دهنده روش‌های یاددهی ـ یادگیری مأموریت یافته است با بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های درون سازمانی و برون‌سازمانی بر تقویت و تعمیق فرهنگ قرآن و عترت در برنامه‌های درسی و آموزشی، اهتمام ورزد. خوشبختانه تاکنون سیاستگذاری‌ها و برنامه‌های پیش‌بینی شده، ثمرات و دستاوردهای قابل توجهی داشته است و امروز هزاران فارغ‌التحصیل و دانش‌آموز قرآن‌پژوه، قرآن‌باور و حاملان و عاملان قرآنی سرمایه‌های گرانقدر ایران اسلامی‌اندو صدها ناشر و مؤلف نیز تولیدات خود را بر محور قرآن و عترت جهت داده‌اند و همه ساله صدها و هزارها کتاب و نرم‌افزار در ارتباط با آموزه‌های قرآنی و یا با محوریت مفاهیم قرآنی منتشر می‌شود.
ره توشه زندگی از کتاب الهی
جعفر ربانی ـ قرآن‌پژوه در رابطه با قرآن و زیست مسلمانان می‌گوید: قرآن کریم کتابی است شگفت‌انگیز و دوران‌ساز، شعله‌ای است گرمابخش؛ برانگیزاننده همچون خورشید و پیوسته در فراز و فرود. به هر سرزمینی که برسد مردمانش را متحول می‌سازد، زندگی‌ها را تغییر می‌دهد. دنیای آدم‌ها را برمی‌آشوبد و آن‌ها را به اندیشیدن و تلاش و تکاپو وا می‌دارد.
از یک سو توفانی از جهاد برپا می‌کند، از سویی اذهان و عقول را بیدار می‌سازد و دانشمندان و عالمان و عارفان را پدید می‌آورد و از سوی دیگر جوامعی آرام و همواره در صلح و هم‌زیستی و برادری را موجب می‌شود. در عین حال، قرآن کتابی است برای فرد فرد انسان‌های مؤمن؛ تا آن را بخوانند و قلب‌های خود را با آیاتش جلا بخشند و جهان را نور ببینند و خویش را در جاده بی‌پایان و جاویدان ابدیت تصور کنند؛ نه همچون کافران به سوی مغاک نیستی و ظلمت و تاریکی ره‌سپرند.
از زمان نزول تا امروز، قرآن را بسیار تفسیر کرده‌اند و در آینده نیز تفسیر می‌کنند و این خود حاکی از آن است که هر کس و هر گروهی که به این کتاب الهی باور داشته باشد می‌تواند از این دریای بی‌پایان، به تناسب حال و روز خود، نصیبی برگیرد و آن را ره توشه زندگی‌اش قرار دهد.
ربانی سپس درباره نقش توکل در تربیت انسان توضیحاتی می‌دهد و می‌گوید: ‌یکی از کارهای مهمی که در خصوص تربیت اسلامی باید انجام گیرد، القای مفاهیمی در انسان، مانند صدق، اخلاص، رضا، تسلیم، توکل و مانند آن‌ها است، تا بتوانند براساس آن‌ها هم چشم‌انداز رشد و پیشرفت در زندگی و هم افق تعالی معنوی خود را مشاهده کنند. در مورد توکل این کار به مقدماتی نیاز دارد. نخست این که مربی یا معلم خودش تصور روشنی از این مفهوم داشته باشد تا بتواند آن را به دانش‌آموزان انتقال دهد. این امر، البته منوط به آن است که معلم، خود قبلاً این مفاهیم را در دانشگاه یا مرکز تربیت معلم آموخته باشد و در عمل هم به آن معتقد باشد.
خواندن قرآن همراه با فهم و تفکر
رضا نباتی ـ کارشناس آموزش قرآن دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی با یادآوری این که تلاوت یا خواندن قرآن مجید به معنای خواندن همراه با فهم و تفکر درباره آن است. اظهار می‌دارد: در محافل و مجالس و همایش‌ها، قاریان و حافظان، قرآن را به صورت ترتیل و تحقیق می‌خوانند و دیگران هم فقط گوش می‌دهند و اغلب چیزی از آیات خوانده شده نمی‌فهمند. در حالی که اگر به مفهوم واژه «تلاوت» در تفاسیر معتبر ـ چون المیزان ـ نگاه کنیم خواهیم دید تلاوت یعنی خواندن و فهمیدن و عمل کردن به آیات قرآن کریم.(المیزان ـ در تفسیر آیه 2 سوره جمعه)
همین تفکر، موجب شده است که موضوع انس مستمر فرد با قرآن کریم در اغلب افراد اتفاق نیفتد و از عواقب آن، این است که آموزش روخوانی قرآن از پیش‌دبستانی تا دانشگاه ادامه یافته است.
امام خمینی(ره) در معرفی قرآن، تعبیر زیبایی دارند که می‌تواند مبنای تعلیم کتاب ا... باشد: «قرآن کریم، کتاب الهی است و در آن شئون الهیّت است؛ قرآن حبل متصل بین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطه معنویّه و ارتباط غیبی بین بندگان خدا و مربی آن‌ها پیدا شود. از قرآن باید علوم الهیّه و معارف لَدُنیّه حاصل شود.»
رضا نباتی با تأکید بر این که آموزش اگر پیش‌برنده نباشد، واژگون‌کننده است، می‌افزاید: آموزش مکرر قواعد روخوانی(حروف، حرکات، علائم و نمادهای خط قرآن) در مقاطع مختلف از دیگر روش‌های غلط در آموزش قرآن است؛ چراکه مسیر تکراری، احساس پیشرفت را می‌گیرد و این نوع یادگیری، محکوم به فنا است، مگر آنکه بین آن‌ها پل زده شود. به عنوان مثال، بچه‌ها دست‌کم یک بار روخوانی و روان‌خوانی را در مدرسه یاد گرفته‌اند، پس نباید مطالب برای آن‌ها تکرار شود و حتی به غیر از آموزش و پرورش که متولی آموزش روخوانی و روان‌خوانی قرآن به تمامی دانش‌آموزان کشور است، نباید هیچ ارگان و مؤسسه قرآنی دیگری به این موضوع به صورت رسمی بپردازد، پس هر دستگاهی باید به مأموریت ذاتی و وظیفه اصلی خود عمل کند.
معلمان قرآن در امرتدریس به «صلاحیت‌های حرفه‌ای» فراوانی نیاز دارند که علاوه بر دانش مفهومی، دانش روشی‌ آن‌ها را هم تأمین کند. استفاده از فناوری های روز نیازمند دقت کافی است تا در کنار استفاده صحیح، آسیب‌های آن را به حداقل برسانند، زیرا سیستم‌ها اگر قابلیت تطابق با یادگیرنده را نداشته باشند،‌ مخرب فرایند آموزش معلم و نیز یادگیری دانش‌آموز خواهند بود.
از سویی دیگر دلیل طولانی شدن آموزش روخوانی از پیش‌دبستانی تا دانشگاه غیرعلمی بودن اغلب آموزش‌های روخوانی قرآن در کشور است. زیرا آموزش روخوانی که یک «تجربه دیداری» است، با استفاده از «روش‌های شنیداری» نه تنها محقق نمی‌شود، بلکه فرد را دچار ناتوانی مزمن کلی‌خوانی می‌کند که اغلب تا آخر عمر همراه اوست و گذشت زمان هم سن یادگیری مهارت دیداری خواندن را از فرد سلب می‌کند و از این‌رو ناتوانی روخوانی به عنوان یک چالش جدی در کشور لاینحل می‌ماند.نباتی همچنین خانواده را مسئول اصلی آموزش قرآن به فرزندان می‌داند و اظهار می‌دارد: آموزش و پرورش یاور خانواده و متقابلاً خانواده یاور آموزش و پرورش در تحقق تعلیم و تربیت اسلامی است، از اینرو فعالیت‌‌های قرآنی نباید تنها بر دوش معلمان و آموزش و پرورش سنگینی کند، بلکه خانواده‌ها نیز باید وظیفه خود را در این خصوص انجام دهند. بی‌تردید یکی از مهم‌ترین آسیب‌های فعلی در آموزش قرآن، عدم مشارکت عملی از سوی والدین است که در این زمینه به بازی گرفته نمی‌شود. باید این باور غلط خانواده‌ها اصلاح شود که تربیت اخلاقی و اسلامی فرزندانشان تنها وظیفه مدرسه و جامعه اسلامی است، از این‌رو در وهله اول نهاد خانواده باید هم‌پای معلم در فعالیت‌ها مشارکت کند و در وهله دوم، این امر نیازمند آموزش و فرهنگ‌سازی است.
قصه‌های بیداری
حبیب یوسف‌زاده، قصص قرآن کریم را قصه‌های بیداری توصیف می‌کند و می‌گوید: در قرآن کریم نزدیک به 260 قصه، به معنای قرآنی این کلمه، وجود دارد. که در هر یک، به تفصیل یا ایجاز، به شرح واقعه‌ای تاریخی پرداخته است تا حقایقی ضروری را برای ابنای بشر در تمامی دوران‌ها بیان کند. کثرت قصه‌های قرآنی و اختصاص یافتن سوره‌‌ای از قرآن به نام «قَصص»، نشان‌دهنده اهمیت قصه در انتقال این حقایق است. یکی از ویژگی‌های مهم بیان قرآنی، روشنی مضامین و سادگی بیان است؛ به طوری که عالی‌ترین مفاهیم را با زبانی شیوا و به دور از پیچیدگی‌های کلامی به بشر عرضه می‌کند و در جاهای مختلفی این ویژگی مهم را مورد تأکید قرار می‌دهد، قرآن و قصه‌ها و سرگذشت‌های مورد اشاره آن، مانند رودی پیوسته جاری است که فرزندان بشر تا قیامت می‌توانند روح خود را در آن شست و شو دهند. اگرچه در قرآن کریم معانی بلند «نازل» شده‌اند و فتیله پیچیدگی کلام در آن حتی‌المقدور پایین کشیده شده است تا مناسب فهم بشر شود، اما این اشارات رفیع برای ارائه به کودکان و نوجوانان باز هم باید ساده‌تر شوند. اینجاست که بار سنگین امانت به دوش نویسندگان و پدیدآورندگان ادبیات کودکان و نوجوانان می‌افتد که کاری است سهل و ممتنع؛ یعنی در نگاه اول ساده به نظر می‌آید اما همین که قدم در راه می‌نهی، غوامض آن آشکار می‌شود. آموزه‌های ذوبطون قرآنی همچون سلسله جبالی هستند که به محض صعود فرد به یک قله، چشم‌اندازی از قله‌ای رفیع‌تر در منظر او رخ می‌نماید و در خصوص قرآن، این ارتفاع پلکانی معانی تا قاف ملکوت امتداد می‌یابد. بی‌گمان بهترین شیوه بازآفرینی قصه‌ها و مثل‌های قرآنی بهره‌گیری از شیوه‌های قرآنی، غیر از توجه به ظاهر ماجراها و سرگذشت‌های قرآنی، باید در شیوه روایت آن‌ها نیز دقت کنیم.یوسف‌زاده با اشاره به ویژگی‌های قصص قرآن کریم، توضیح می‌دهد:قصه‌ها و مثل‌های قرآنی از نظر بهره‌‌‌گیری از عناصر داستانی و سبک روایت نیز در خور تأمل‌اند. گاهی در ابتدای یک قصه چکیده و فشرده‌ای از کل آن بدون مقدمه می‌آید تا نخست حس کنجکاوی و اشتیاق مخاطب برانگیخته شود، سپس به شرح جزئیات می‌پردازد، چنان‌که در سوره قصص، در بیان قصه حضرت موسی و فرعون، در آغاز با جملاتی کوتاه و موجز به عملکرد ظالمانه فرعون از جمله گردنکشی او در زمین و کشتن فرزندان پسر قوم بنی‌اسرائیل و باقی گذاردن دختران آن‌ها اشاره می‌کند و بعد شرح حوادث را پی می‌گیرد.
همچنین تأمل در نحوه استفاده از عناصری همچون توصیف، شخصیت‌پردازی، کشش و جاذبه، تعلیق و غافلگیری در ساختار قصه‌های قرآن می‌تواند پیام‌های روشنی برای اهل قلم داشته باشد. برای مثال در قصه حضرت ابراهیم(ع) در سوره انبیاء می‌بینیم که آن حضرت پس از شکست بت‌ها، تبر را به گردن بت بزرگ می‌اندازد و به بت‌پرستان می‌گوید حقیقت را از او بپرسید! بازخواست‌کنندگان سرافکنده اعتراف می‌کنند که این‌ها قادر به حرف‌زدن نیستند. در اینجا این توقع در خواننده به وجود می‌آید که بت‌پرستان به عجز بت‌ها واقف شده‌‌اند و ابراهیم را مجازات نخواهند کرد، اما ناگهان شرایط غیرمنتظره‌ای به وجود می‌آورند و مجازاتی برایش تعیین می‌کنند که ابراهیم فکرش را هم نمی‌کرد.
سوزانده‌شدن در آتش! سپس وقتی ابراهیم را در کوهی از آتش می‌اندازند، خواننده کار را تمام شده می‌داند، اما ناگهان ندای «یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم» و سرد شدن آتش، مخاطب را شگفت‌زده می‌کند.
البته کنکاش در نحوه داستان‌پردازی و ابعاد مختلف قصص قرآنی در این مجال اندک نمی‌گنجد. آنچه اهمیت دارد این است که مترجمان معانی بلند قرآن برای کودکان، باید قبل از هر چیز با نگاهی هر چه دقیق‌تر به تک‌تک قصه‌های قرآن و تفکر در ابعاد مختلف آن‌ها، تصاویری به دور از کژی و اعوجاج برای مخاطبان خود فراهم سازند، تصاویری که بتواند به جان کودکانمان عمق و معنا ببخشد و اشتیاق آن‌ها را برای انس با قرآن برانگیزد.
گروه گزارش 

تاریخ خبر: شنبه 9 اردیبهشت ماه 1396- 2 شعبان 1438ـ 29 آوریل 2017ـ شماره 26705

Image CAPTCHA