گزارش فیلم رشد خراسان شمالی
تاریخ 9 اسفند, 1397 - 18:49.
به نام خدا
مدرسه آغاز بی پایان
آرزو میکردم تا به مدرسه بروم و پس از چند سال روحیه خودم را با دمای مدرسه تراز کنم.
اصولا بر این باورم که هویت معلمی انسان، در مدرسه و در میان دانش آموزان معنی پیدا می کند.
تا در کلاس نباشد نمی تواند بودن خود را تحلیل کند؛ برای همین هم دور بودن و بیگانه بودن مدیران و تصمیم گیران مسایل آموزش و پرورش را از کلاس و مدرسه یک خطای مدیریتی می دانم و فرق نمی کند چه کسی و در چه سطحی باشد؛ باید برنامه ریزی با افق مدرسه و نیازهای جاری دانش آموز تنظیم شود و نگاهم به مدیر و مولفانی که در عین کار ستادی؛ دستی در کار معلمی در کلاس و کف مدرسه «نه دانشگاه!» دارند؛ فروتنانه است.
بهتر باشد بگویم دلم برای مدرسه تنگ شده بود و بهانه بازدید از فیلم رشد مدارس فرصت خوبی برای رفع دلتنگی میشد.
روز نخست
روز سه شنبه هفتم اسفند فرصتی شد تا به اتفاق دوستان خراسان شمالی به بازدید مدارسی که فیلم رشد در آن به نمایش در می آید بروم.
مدارس هدف از سطح برخوردار، متوسط و کم برخوردار، روستایی و شهری انتخاب شده است.
مدارسی که تداعی دو دهه قبلند و یادآور ایام درس و مشق کلاس و مدرسه دهه چهل وپنجاه؛ تا مدارس مدرن و با رنگ و لعاب و جذابیتهای امروزی.
مدارسی که کتاب ندارند و مدارسی که سرانه کتاب انها بالغ بر9 کتاب میشود.
از قرار گزارش دوستان از156000 دانش آموز120000 از فیلمهای رشد بازدید کرده اند.
رقم خوبی است هرچند نسبت به سال گذشته 20درصد رشد را نشان می دهد اما باز هم ضمن تامل انگیز بودن؛ نشان از یک حرکت مقطعی و بخشنامه ای دارد تا یک کارخود جوش و نهادینه شده.
خراسان شمالی ها جز فیلم مستند "اسب اصیل ترکمن" رتبه منتخبی در رشد 96 ندارند و گلایه نادیده شدن این استان با همگنان استانی خودش قابل بررسی است.
برای همین افزودن بخش برگزیده استانی پیشنهاد خوبی بود که داشتند.
دلخوری دوستان بجنوردی از ضعف حمایت های مادی هم قابل ملاحظه بود اما نیازشان به حمایت های معنوی بیشتراحساس میشد.
رقم حمایتی 7 درصد از محل شهریه مدارس غیرانتفاعی و هیئت امنائی ابتکار خوبی بود که پیش گرفته بودند هرچند در جامعه مخاطب 20000نفری و با شهریه میانگین 2000000 رقم قابل اعتنائی نمی تواند باشد و حداقل تا به دست دانشآموز فیلمساز برسد جز اسمی از آن نمیماند.
برایم جالب بود که در شهر بجنورد و از جمعیت 46000 نفر مدرسه 20000 دانش آموز تحت پوشش غیردولتی هست و این رقم در بجنورد نزدیک به 40درصد و در کل استان بالغ بر13درصد است.
دانشآموزان ابتدایی بیشتر طالب کارتونها و انیمیشن بودند و نسبتا از سطح فیلم ابراز رضایت داشتند؛ این را در اولین بخش بازدیدم از مدرسه ابتدائی سما دانشگاه آزاد و مدرسه هیئت امنایی اعتصامی دریافت کردم.
اما متوسطه اول و بالاتر بیشتر فیلم های اکشن، هیجانی و تخیلی را دنبال می کردند.
پاسخهای دانش آموزان مدرسه رشد؛ شهرک فرهنگیان و کمی مدرسه حاشیه شهر کلاته نقی تایید میکرد.
هرچند فیلم ها درحدی که ایجاد انگیزه بکند نبود و صرفا بعنوان فیلمی که میشود دید مناسب می نمود.
دانش آموزان متوسطه زمینه خوبی برای مشارکت در قالب فیلم های مستند و داستانی موبایلی داشتند و میشد موبایلهای هوشمند را که هر روز نسخه قوی ترآن در دست ایشان دید به تولید فیلم های موبایلی و تجربی هدایت کرد... شاید با اصلاح کارکرد بشود ذائقه ها را به استفاده های مفیدتری هدایت کرد.
شاید طرح تغییر رویکرد برای توسعه جامعه آماری و فراوانی مشارکت خالی از لطف نباشد.
میشود از ظرفیت دستگاههای ارتباطی همراه به تدابیر جدید در توسعه دامنه فیلم وعکس اندیشید و حتی میدان را برای تولید فیلم و مستند های درس محور گسترد.
نکته جالب توجه این است که استانها ظرفیت خوبی برای مشارکت بیشتر و نیز سوژه های زیادی برای طرح دارند.
بهتر باشد برای مشارکت بیشتر در تولید محتوای های هنری؛ علاقمندان فرهنگی در قالب های ضمن خدمت مهارتآموزی هنری فرابگیرند.
ایجاد سینمای مدرسه متناسب با امکانات خالی از لطف نمی تواند باشد.
این را در مذاکره با معلمان مدرسه رشد؛ دریافت کردم.
معلِم هدیه زندگی که ارشد زبان انگلیسی بود و به اجبار معلم این درس در پایه نهم مدرسه مختلط شده بود؛ شنیدنی بود؛ وی که دل خوشی از تاثیر این دست بازدید ها نداشت گفت:
این فیلم و عکس رشد قرار است چه اتفاقی را در مدرسه رقم بزند؟ این همه هزینه برای کجای کلاس و مدرسه است؟
حرف درستی بود ومن هم رای ایشان را تایید کردم که باید آثار این دست برنامه ها در فرایندهای یاددهی و یادگیری دیده شود.
وی گفت: بهتراست فراخوان رشد؛ ناظر به موضوعات کتابهای درسی وحوزه های یادگیری باشد و معلم و دانش آموز ارتباط و مناسبت های این تولیدات را دریافت کند.
و دیگری هم گفت: بچه ها از برخی فیلم هایی که در زمینه مستند کار و مشارکت بود بهتر استقبال می کردند. وی گفت: بهتر است برخی از این فیلم ها به مزیت های شغلی وکارآفرینی بومی بپردازد و دانشآموز را به تلاش برای کارآفرینی تشویق کند.
در حاشیه بازدید نگاهم در مدرسه ای که در حاشیه بجنورد و چند صد متری صدا و سیمای خراسان شمالی بود ماند؛ مدرسه ای با دانشآموزان مختلط در پایه نهم با دختران 16 ساله و پسرانی که ریش و سبیلی سبز کرده اند در یک کلاس و خانم معلمی که به سختی چشم از ایشان نمی توانست بگیرد.
از دوستان همراهم که از مدیران و کارشناسان شهر و استان بودند پرسیدم شما حاضرید دختر و پسرتان را در این شرایط به مدرسه بفرستید؟ پاسخها منفی بود.
راه دیگری واقعا نیست؟
حتما هست اما به عقل دوستان ستادی که فضا برایشان تحلیل نشده و شاید اوضاع را گل و بلبل می بینند نرسیده است.
اگر ببینند نگاه این جوانک های بیگناه به هم آبستن چه خطراتی است.
و آرایشهای دخترکان معصوم و نگاه درنگاه هم چه هزینه هایی دارد حتما بفکر چاره میشدند!
روزی 6 ساعت در یک کلاس تنگ و نمور و مدرسه ای که چند سرویس مشترک بیش ندارد.
و مسایل دیگری که باید مربیان و مشاوران تحلیل کنند.
اما دریغ از مربی ومشاور!
در یکی از این مدارس حاشیه شهر وقتی از مربی و معاون پرورشی نداشته می پرسم و اینکه چه نقشی در مدرسه دارند بزحمت می افتد و با مشورت بغل دستی ها و مرور فعالیت در مدرسه ابتدائی می گوید: پوستر نصب می کند و...
نمرات دانش آموزان به بعضی از فیلم ها هم جالب بود از بیست؛ 7 و12و16 .
با همه اینها شاید ایشان بهتر از کارگردان تحلیل محتوی و دریافت آزاد داشتند.
بد نیست از معلمانی هم بگویم که چوب خط بازنشستگی ایشان پر شده بود ومعلمان حق التدریس جوان 25ساعت تدریس هفته با700000تومان حقوق! که در سودای استخدام و رسمی شدن تاب آوری دارند.
بازهم ورزش برای دانش آموزان در اولویت نیست این؛ از حیاط های کوچک و معلمانی که میانه ای با ورزش نداشتند پیدا بود.
مدارس بجنورد در مجموع سرزنده و شاداب بنظر می رسید و این احساس در مدارس دخترانه بیشتر دیده میشد.
روز دوم
کوههای الاداغ و سالوک و بهار از رشته کوههای معروف خراسان شمالی است و ما به بازدید چند مدرسه در شوقان و سنخواست و... که در پیرامون آن قرار دارد می رویم. دانش آموزان غالبا چند فیلم ارسالی را دیده اند. و بعضا مفاهیم آن را دریافت کرده اند.
و ماهم ندیده بخاطر گزارش پرتکرار ایشان حفظ شدیم.
ارسال چند فیلم معدود به مدارس؛ قدرت انتخاب و نیز ادامه طرح دیدن فیلم را از ایشان می گیرد.
مدارس روستاهای اطرف این مناطق که در قالب نمایندگی اداره میشود؛ برخلاف سالهای گذشته که برخی روستاهای اطرف مثل «برج»-روستایی در اطراف شوقان- که بعضا دارای دویست دانش آموز بود الان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی سد.
در مجموع علاقه دختران به فیلم بیش از پسران است.
و مدارس دختران نیز منظم تر و منضبط تر پای کار و اجرای بخشنامه هستند.
من به عادت دورانی که مدیرکل بودم برای دانش آموزانی که با استفاده از موبایل و برای یکی از درسهای خود قطعه 100ثانیه ای تولید خواهند کرد به نشانه تشویق، جایزه ای اعلام کردم که البته بعید می دانم این شور پیوسته باشد.
پس از سنخواست و شرکت در مراسم اختتامیه به جاجرم که دقایقی در مراسم سالن همایش صحبت می کنم؛ در گرمه با مدیراداره ای که شمار دانش آموزان آن از5000 تجاوز نمی کند و اداره آن شاید بالغ بر15 کارمند دارد عازم اشخانه میشوم و تکرار همین برنامه را در این شهرها پی می گیرم؛ باز هم عدم تناسب فیلم ها، محدود بودن آن و نیز زیرنویس بودن و امکانات ضعیف نمایش؛ مشکل تکراری شده است.
بازهم تکرار همین مشکل اختلاط و نیزنرم سه وچهار نفره دانش آموزان
در این منطقه نیز خیلی از رشته ها؛ تناسبی با نیاز منطقه و نیزجنسیت ایشان ندارد.
کلاس های 3تا4 نفره با یک معلم رسمی یا حق التدریس ارشد انسان را یاد کلاسهای قدیم دکتری می اندازد!
روز سوم
امروز اختتامیه جشنواره در استان است و یکی از سخنرانان سالن گلشن من بودم.
مخاطب این مراسم هم دانشآموزان معلمان و مدیران هستند.
ترجیح دادم با اشاره به بیانیه گام دوم به مسایل آموزش و پرورش و جشنواره پرداختم.
نقد کار گذشته و جرئت اصلاح راههای که غلط پیموده شده و هرز عمر و منابعی که صورت گرفته است و ما مدیران باید پاسخ گو باشیم یعنی هزینه های اشتباه مدیریتی !
میشد کارهای بهتری انجام داد و همین کارها هم بدرستی و بعنوان یک موقعیت یادگیری در مدرسه بکار بیاید.
استانها می توانستند نقد فیلم را با نگاهی به کارکرد آموزشی آن در مدرسه و کلاس دنبال کنند.
و میشود با کاهش تشریفات و هزینه هر مدرسه؛ یک جشنواره فیلم رشد دانش آموزی داشته باشد.
میشود این موبایلها که وسیعتر و مدرن تر میشوند به فرصت های یاددهی ویادگیری تبدیل بشود و موقعیت آموزشی بهتر ایجاد کند و زمینه ای برای انعکاس دهها وصدها مسئله زیر خاکی و خاکستری به وزارت و ستاد شود.
میشود این جشنواره به یک حرکت مشارکتی بین خانه ومدرسه وهم افزاییهای تربیتی و آموزشی خانه و مدرسه شود.
میشود بنگاههای اقتصادی و نهاد های مجاز دانش آموزان را در سطح شهر و استان حمایت کنند.
نباید با دسترسی مساوی به برخی امکانات در انتظار بخشنامه ای ماند.
باید نگاهها معکوس و از ستاد به مدرسه باشد.
آتش به اختیار یعنی مدیر در انتظاراداره نباشد و ادارات و استانها خودشان را در فهم و دریافت مسایل فرودست نبینند.
اتش به اختیار یعنی: مسایل بومی را در چارجوب بخشنامه های بی روح ستادی حل نکرد.
یعنی راهی وراههای پیدا کرد تا با هزینه فایده های فرهنگی و اقتصادی از کلاس های ضد تربیتی مختلط پیش گیری کرد.
و کلاسهای چند پایه را تدبیر کرد.
آتش به اختیار یعنی: مشارکت دادن به اندیشه و راهکارهای عملیاتی بومی معلمان.
آتش به اختیار یعنی اینکه انسان مدیر باشد و هم افزایی بکند در فکر و اندیشه و ظرفیت سازی و تلاش مضاعف.
و این دریافت من از بازدید های دوروزه است.
من هرچند مدیر نیستم و دیروقتی است که تنگ نظری ها ما را از قطار اداره پیاده کرده است اما دلم به حال مدرسه و کلاس و معلم می سوزد.
معلمان ما در انتظار سال آخر خویشند.
و کلاسهایی که فارغ از این ضعف های مدیریتی با نرمهای بحرانی برگزار میشود.
محمدابراهیم محمدی