دکتر خسرو باقری
اگر ما شادی را طوری بیان کنیم که گویی ذات شادی و خندیدن خطرناک است، این افراطی آشکار است. الان که ما جنبههای عزاداری و گریه را در دین برجسته کردهایم لازمهاش این است که حرکتی در سوی مقابل انجام شود و تفسیرها و بخشهایی از متون دینی را که نادیده گرفته شدهاند، احیا کنیم.
به گزارش پایگاه خبری رب، دکتر خسرو باقری، استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران، در گفتوگو با برنامۀ «معنای زندگی» به موضوع شادی و نقش آن را در تولید معنای زندگی پرداخت.
گزارش این برنامه را به نقل از مهر میخوانید:
دکتر باقری در ابتدای این برنامه به تعریف شادی پرداخت: یک منظومه مفهومی متشکل از شادی، لذت و رفاه وجود دارد که با هم تداعی میشوند و در نقطه مقابل نیز غم، درد و امثالشان هستند. شادی موتور حیات است. آن چیز که زندگی را اداره میکند همان شادی و لذت و چیزهای دیگری است که همراهش میآیند. این شادی و لذت، هم ابعاد غریزی و هم ابعاد فکری و ارادی دارد.
شادی موتور حیات است.
وی ادامه داد: در پهنهای که مرگ حاکم است، هر سطح از حیات ارزشمند است بنابراین آنچه موجب استمرار این حیات میشود نیز ارزشمند است. شادی هم ابعاد عینی و هم ابعاد ذهنی دارد. در عالم انسانی موازنه ذهنیت و عینیت ممکن است به نفع ذهنیت دگرگون شود.
مجری برنامه سوال کرد: چه معنایی از زندگی میتواند مرا شاد کند؟
باقری پاسخ داد: منطق شادی، لذت است. لازمه احساس شادی انسان در زندگیاش، تدارک سطوح مختلف لذت برای خودش است. شادی انسان، تنها محدود به برآوری غریزهها نیست، شادیهای فکری و معنوی نیز باید در نظر گرفته شود.
مصرفزدگی نوعی توسعه کاذب است که به عطشناکشدن انسان و در نتیجه عدم رضایت او میانجامد.
باقری در توضیح نسبت بین توسعه و شادی گفت: توسعه میتواند مشکلساز باشد، فقر هم به همان اندازه میتواند مشکلساز باشد. از طرفی برخورداری هم خودش به تنهایی کافی نیست. مصرفزدگی نوعی توسعه کاذب است که به عطشناکشدن انسان و در نتیجه عدم رضایت او میانجامد. توسعه تا آنجایی که فقر و محرومیت را از بین میبرد، بسیار گام مهمی است، چون این توسعه است که امکان تولید بیشتر و بهتر را فراهم میکند. توده مردم نیازمند برخورداری هستند اما از طرف دیگر ما برای رفع نیاز کار نمیکنیم، بلکه برای تولید نیاز کار میکنیم و این خودش حرکت در جهت معکوس است و دیگر شادیآفرین نیست.
وی توسعه کاذب را اینطور تعریف کرد: اگر توسعه از یک حدِ بهینه بگذرد، کاذب میشود. مثلا جنگ راه بیاندازیم تا اسلحه بفروشیم یا بیماری ایجاد کنیم تا دارو بفروشیم. اینها همان توسعههای کاذب هستند.
شادی انسان تنها محدود به برآوری غریزهها نیست.
باقری جایگاه غم در زندگی نسبت به شادی را اینگونه تبیین کرد: برخی میگویند این رنج است که در زندگی اساسی است و باید آن را بپذیرید. وقتی قبولش کنید یک انسانِ راضی میشوید و آرامش مییابید. نگاهی دیگر اصالت زندگی را در شادی و حیات میبیند و می گوید نقش ثانوی ازآن رنج است و شادی باید آن را به نحوی ازآن خود کند. این رنج جانبی ممکن است لازم باشد چون درک لذت در گرو رنج است.
وی در پایان اینطور جمعبندی کرد: من فکر میکنم که رنج و خوف باید جانبی باشد، زیرا بازگشت ما به سوی آن جایی است که از آن جدا شدهایم و آنجا اصالتش با حیات است. بنابراین به نظر میرسد که رنجها و دشواریها به عنوان بستری برای رشد ما تعبیه شدهاند.
ما برای رفع نیاز کار نمیکنیم، بلکه برای تولید نیاز کار میکنیم و این خودش حرکت در جهت معکوس است و دیگر شادیآفرین نیست.
دکتر باقری در قسمت دوم این برنامه، در مورد خوف و رجا توضیح داد: عدم توازن بین خوف و رجا مشکلزاست. کسی که حالت خوف بیشتری دارد، انگیزهایش کمتر میشود. ما در تحول روانی خود، هم برای جلورفتن انگیزه میخواهیم و هم برای احتیاطکردن در مسیر ترمز میخواهیم. کسی که این توازن را نداشته باشد ممکن است فاقد سلامت روان باشد.
وی افزود: بیبهانه شادبودن اگر به معنای یک سرخوشی افراطی باشد که لازمهاش جدی نگرفتن مشکلات زندگی است، نوعی مکانیزم روانی به نام انکار است. ولی حالت مطلوب و متوازنش این است که ما شادیها، نگرانیها و غمها را بهجا و بهمورد داشته باشیم.
الان که ما جنبههای عزاداری و گریه را در دین برجسته کردهایم، لازمهاش این است که حرکتی در سوی مقابل انجام شود و تفسیرها و بخشهایی از متون دینی که نادیده گرفته شدهاند را احیا کنیم.
باقری در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه برای تعادل بین دو بال شادی و غم، چه در بینش دینی و چه در بینش تربیتی، اجتماعی، چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟ گفت: در بینش دینی ما باید آموزههایی از دین را مطرح کنیم که شادی و نشاط را به عنوان امر ممنوع در نظر نگیرد. یعنی اگر خندیدن و کفزدن و دفزدن و … که لوازم شادی هست را به عنوان امور ممنوعه معرفی کنیم، این تفسیر مطلوبی نخواهد بود و خداوند شادی را برای انسان حرام نکرده است. آنجا که شادی بخواهد منجر به نقض حقوق دیگران شود و آسیب ایجاد کند، شادی آسیبزا میشود که معنایش روشن است. ولی اگر ما این را طوری بیان کنیم که گویی ذات شادی و خندیدن خطرناک است، این افراطی آشکار است. الان که ما جنبههای عزاداری و گریه را در دین برجسته کردهایم لازمهاش این است که حرکتی در سوی مقابل انجام شود و تفسیرها و بخشهایی از متون دینی که نادیده گرفته شده اند را احیا کنیم. این یک تداعی غلط است که بگوییم موسیقی یک وسیلۀ خطا و باعث لغزش است. به چه دلیل موسیقی شاد انسان را به خطا میکشاند؟ خطا آنجایی است که شما حق یک انسان را زیر پا بگذاری و به حریمش تجاوز کنی، اینکه ما بگوییم چون در برخی موارد موسیقی منجر به خطا شده و یک تعمیم کلی بدهیم و آن را به کل حرام اعلام کنیم، قطعا یک خطای فقهی و فکری است. موسیقی شاد به دلیل ایجاد انبساط خاطر در ما اصلا ضروری است.
در بینش دینی ما باید آموزههایی از دین را مطرح کنیم که شادی و نشاط را به عنوان امر ممنوع در نظر نگیرد.
وی در مورد اینکه آیا شادی باید ما را به تعالی برساند، گفت: مگر شادی فیالنفسه بد است که حتما بخواهیم آن را مقدمه یک تعالی بدانیم؟ انسانی که نشاطش را از دست میدهد مانند ماشینی است که موتورش در حال خاموششدن است.
باقری در رابطه با تناسب بین شادی و اصناف مختلف توضیح داد: شادی یک امر مطلق نیست بلکه نسبیت دارد. آن چیزی که یک کودک را شاد میکند، باعث شادی یک نوجوان نمیشود. هر کسی به فراخور ظرفیت روانی خود باید شادی داشته باشد.
اینکه ما بگوییم چون در برخی موارد موسیقی منجر به خطا شده و یک تعمیم کلی بدهیم و آن را به کل حرام اعلام کنیم، قطعا یک خطای فقهی و فکری است.
باقری در پاسخ به این سؤال که چرا اخبار منفی در شبکههای اجتماعی به شدت در حال انتقال است؟ گفت: ناباوری عمومی در کل جامعه نسبت به اینکه مثلا ما وضعمان خوب نیست، ما اصلا نمیتوانیم خوب باشیم، هر اقدامی منفی یا غلط است، و … وجود دارد. آثار این قضیه خطرناک است و وضعیت سلامت روان را گزارش نمیکند. اعتماد عمومی که همان اعتماد مردم به مسئولین است یک سرمایه مهم اجتماعی است که باید به شدت محافظت شود. اگر به آراء مردم در تصمیمگیریها توجه بیشتری شود، اعتماد بیشتر خواهد شد و بالعکس.
وی در جمعبندی بیان کرد: توازن شادی و غم، مهمترین شاخصه سلامت وجودی یک انسان است. باید مراقب این توازن بود.


ارسال نظر