دانش عملی پدران و مادران این رادمردان، معماهای تربیتی دشواری در خود دارد



پدران و مادران کشاورز و چوپانی که هیچ از افکار آکادمیک فیلسوفان تربیت را نمی‌دانند، ثمرۀ تربیتشان، انسان‌های تربیت‌یافته و فرهیخته‌ای می‌شود که آرزوی ما در نظریه‌پردازی آکادمیک‌مان می‌شوند. گوشه‌گوشۀ ایران و جهان پر است از این معماهای تربیتی. معماهایی که اغلب در گفتمان پژوهشی رشته ما جایگاهی ندارند.

دغدغۀ محوری و کلان ما خانواده فیلسوفان تربیت این است که نظریه‌ای را کشف یا خلق کنیم تا با آن بتوان «عمل تربیت» خود یا دیگران را به سرانجام رساند. شاید این بزرگترین آرزوی حرفه‌ای ما باشد؛ برایش مقاله‌ها می‌نویسیم، کتاب‌ها، نشرمی‌کنیم، همایش‌ها برگزار می‌کنیم و… .

خبر ناکامی نظریه‌های ما در میدان‌های تربیتی چون خانواده، مدرسه و جامعه، حکایت تلخ و پرتکراری است که احساس خسران بر ما می‌باراند.
اما فرهنگ ما پر است از معماهای تربیتی.

پدر و مادر بی‌سواد و روستازاده‌ای موفق می‌شوند یک اسطوره ملی و حتی بین‌المللی تربیت کنند. پدران و مادران کشاورز و چوپانی که هیچ از افکار آکادمیک فیلسوفان تربیت نمی‌دانند.
ثمره تربیت‌شان، انسان‌های تربیت‌یافته و فرهیخته‌ای می‌شود که آرزوی ما در نظریه‌پردازی آکادمیک‌مان می‌شوند.

گوشه‌گوشه ایران و جهان پراست از این معماهای تربیتی؛ معماهایی که اغلب در گفتمان پژوهشی رشته ما جایگاهی ندارند.

زادگاه من، سرزمین کرمان، هم پردارد از این معماهای تربیتی. این را نه بخاطر عرق شهری می‌گویم، بلکه من‌باب آگاهی حداقلی از آن روایت می‌کنم.
داستان زندگی علی‌اکبر صنعتی‌زاده، بانی پرورشگاه صدساله شهر کرمان، سناریو زندگی همایون صنعتی‌زاده، نوه اش، قصه زندگی محمدجوادباهنر، حکایت زندگی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، افسانه عجیب زندگانی عطا احمدی، خیرمدرسه ساز، و داستان زندگی چوپان‌زاده رابری که اسطوره شد، سردار سلیمانی.

دانش عملی پدران و مادران این رادمردان و زیست خودشان، برای این دانشجوی فلسفه تربیت، معماهای فلسفی و تربیتی دشواری در خود دارد.

ساده‌زیستی، اخلاق غمخواری، ازخودگذشتن تا مرز ترجیح عمیق دیگری برخود، پاکدامنی، فروتنی ژرف، احترام به تفاوت‌ها، گفت‌وگو و مدارا با همگان در عین پاپبندی عمیق به ریشه‌های دین و معنویت، میهن‌پرسی و …، از سجایای اخلاقی مشترک این بزرگوران می‌باشد.

درست همان اهداف غایی و واسطی تربیت که ما به دنبال نظریه‌ها، اصول و روش‌هایی برای تحقق آن‌ها در وجود متربیان نسل نو هستیم.

آدینه 13 دی ماه 98، سردار سلیمانی به آرزوی قلبی و دیرینه‌اش رسید و به حلقه چمران، باکری‌ها، همت‌ها، خررازی‌ها، باهنر و… وصل شد. شادی‌اش، مبارکش باد.
به قول دکتر خسرو باقری، مرگ در کمین زندگی‌اش نبود، بلکه در کمان و فلاخن زندگانی‌اش بود. با آن، به عرصه‌های جدیدی از زندگانی پا گذاشت.
مرور کوتاه زندگانی‌اش و دیدن تصاویر مادر و پدر روستایی و چوپان‌زاده‌اش، تلخندی معماگونه به همه مقاله‌های تربیتی «من» بود.

ارسال نظر

Image CAPTCHA