السلام علیک یا هادی النقی



زندگینامه حضرت‌ امام‌ على‌ النقى‌ الهادى‌ (ع‌)

 در نیمه ماه ذی الحجّة سال 212 هجری،  در اطراف مدینه، در محلی به نام «صریا» ستاره دیگری از نسل پاک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در آسمان امامت و ولایت و امامت طلوع کرد، که با نور وجود خویش، نه تنها قلب پدر که شیعیان را پر از نشاط و شادی نمود. پدر آن‌ حضرت‌ ، امام‌ محمد تقى‌ جوادالائمه‌ (ع‌) و مادرش‌ سمانه‌ مغربیه ( قبطیه) از زنان‌ درست‌ کردار پاکدامنى‌ بود که‌ دست‌ قدرت‌ الهى‌ او را براى‌ تربیت‌ مقام‌ ولایت‌ و امامت‌ مأمور کرده‌ بود ، و چه‌ نیکو وظیفه‌ مادرى‌ را به‌ انجام‌ رسانید و بدین‌ مأموریت‌ خدایى‌ قیام‌ کرد. نام‌ آن‌ حضرت‌، على‌ و کنیه‌ آن‌ امام‌ همام‌ " ابوالحسن‌ " و لقب هاى‌ مشهور آن‌ حضرت‌ "«نقی»، «هادی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، و «طیّب».  بود . حضرت‌ امام‌ هادى‌ (ع‌) پس‌ از شهادت پدر بزرگوارش‌ در سن‌ 8 سالگى‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسید و دوران‌ امامتش‌ 33 سال‌ بود . در این‌ مدت‌ حضرت‌ على‌ النقى‌ (ع‌) براى‌ نشر احکام‌ اسلام‌ و آموزش‌ و پرورش‌ و شناساندن‌ مکتب‌ و مذهب‌ جعفرى‌ و تربیت‌ شاگردان‌ و اصحاب‌ گرانقدرش گام هاى‌ بلندی برداشت‌ . نه‌ تنها رسالت تعلیم‌ و تعلم‌ که نگاهبانى‌ از فرهنگ‌ و معارف ارزشمند اسلامى‌ را در مدینه‌ عهده‌دار بودند و لحظه‌اى‌ از آگاه‌ کردن‌ مردم‌ نسبت به‌ حقایق‌ مذهبى‌ نمى‌آسودند ، بلکه‌ در امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از منکر و مبارزه‌ پنهان‌ و آشکار با خلیفه‌ ستمگر وقت‌، یعنى‌ متوکل‌ عباسى‌ لحظه ای آسایش‌ نداشتند‌ . به‌ همین‌ جهت‌ بود که‌ عبدالله‌ بن‌ عمر والى‌ مدینه‌ بنا بر دشمنى‌ دیرینه‌ و بدخواهى‌ درونى‌ ، به‌ متوکل‌ خلیفه‌ زمان‌ خود نامه‌اى‌ خصومت‌آمیز نوشت‌ ، و به‌ آن‌ امام‌ بزرگوار تهمت ها زد ، و نسبت هاى‌ ناروا داد و آن‌ حضرت‌ را مرکز فتنه‌انگیزى‌ و حتى‌ ستمکارى‌ معرفی کرد. در واقع آنچه‌ در شأن‌ خود و خلیفه‌ زمانش‌ بود به‌ آن‌ امام‌ معصوم‌ (ع‌) منسوب‌ نمود و این‌ همه‌ به‌ جهت‌ آن‌ بود که‌ جاذبه‌ ولایت‌ و علم‌ و فضیلتش‌ آن  امام همام‌، مردم‌ را از سرتاسر‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ مدینه‌ مى‌کشاند و این‌ کوته‌ نظران‌ دون‌ همت‌ دنیا طلب، نمى‌توانستند فروغ‌ معنویت‌ امام‌ را ببینند و دم بر نیاورند . و نیز برخی مورخان‌ و محدثان‌ نوشته‌اند که‌ امام‌ جماعت‌ حرمین‌ شریفین(مکه‌ و مدینه‌ ) از سوى‌ دستگاه‌ خلافت‌ ، به‌ متوکل‌ عباسى‌ نوشت‌ :" اگر تو را به‌ مکه‌ و مدینه‌ حاجتى‌ است‌ ، على‌ بن‌ محمد ( هادى‌ ) را از این‌ دیار بیرون‌ بر ، که‌ بیشتر این‌ ناحیه‌ را مطیع‌ و منقاد خود گردانیده‌ است‌ " . این‌ نامه‌ و نامه‌ حاکم‌ مدینه‌ نشان‌ دهنده‌ نفوذ معنوى‌ امام‌ هادى‌ (ع‌) در سنگر مبارزه‌ علیه‌ دستگاه‌ جبار عباسى‌ است‌ . از زمان‌ حضرت‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) و امام‌ جعفر صادق‌ (ع‌) و حوزه‌ چهار هزار نفرى‌ آن‌ دوران‌ پربار ، شاگردانى‌ در قلمرو اسلامى‌ تربیت‌ شدند که‌ هر یک‌ مشعلدار فقه‌ جعفرى‌ و دانش هاى‌ زمان‌ بودند ، و بدین‌ سان‌ پایه‌هاى‌ دانشگاه‌ جعفرى‌ و موضع‌ فرهنگ‌ اسلامى‌ ، نسل‌ به‌ نسل‌ نگهبانى‌ شد و امامان‌ شیعه‌ ، از دوره‌ حضرت‌ رضا(ع‌) به‌ بعد ، از جهت‌ نشر معارف‌ جعفرى‌ آسوده‌ خاطر بودند، و اگر این‌ فرصت‌ مغتنم‌ در زمان‌ امام‌ جعفر صادق‌ (ع‌) پیش‌ نیامده‌ بود ، معلوم‌ نبود سرنوشت‌ این‌ معارف‌ مذهبى‌ به‌ کجا مى‌رسید؟ به‌ خصوص‌ که‌ از دوره‌ زندانى‌ شدن‌ حضرت‌ موسى‌ بن‌ جعفر (ع‌) به‌ بعد دیگر چنین‌ فرصت هاى‌ وسیعى‌ براى‌ تعلیم‌ و نشر براى‌ امامان‌ بزرگوار ما ، که‌ در برابر دستگاه‌ عباسى‌ دچار محدودیت‌ بودند و تحت‌ نظر حاکمان‌ ستمکار - چنان‌ که‌ باید و شاید پیش‌ نیامد .
امام هادی علیه السلام در سن هشت سالگی (سال 220 هجری) به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز، که از بین آنها متوکل، ستمگرترین خلیفه عباسی، سخت دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان بود. ابن اثیر می گوید: «متوکل نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام و اهل بیت او بُغْض شدیدی داشت و اگر به او خبر می دادند که کسی علی و اهل بیتش را دوست دارد، قصد مال و جانش را می کرد.»
با این حال، امام هادی علیه السلام خدمات علمی و فرهنگی زیادی به جامعه اسلامی و شیعه ارائه نمود. نوشته های حدیثی متعددی به حضرت هادی علیه السلام منسوب است که در چنان دوران اختناقی برای شیعیان و پیروان بیان نموده است، مانند: «رِسالَةٌ فی الرّد علی اَهْلِ الْجَبْرِ وَاَلتَّفْویض» که ابن شعبه در تحف العقول آن را نقل کرده است و کلمات امام هادی علیه السلام که در مجموعه ای به نام «مسند الامام الهادی» توسط عزیزالله عطاری گردآوری شده است. و همچنین زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی ژرف و عمیق است، یادگار آن امام همام است.                                    .
آن امام همام شاگردان فراوانی تربیت کرد که 27 نفر از آنان دارای تألیف بودند، و مجموعا 414 اثر را به رشته تحریر در آوردند. از میان آنها احمد بن محمد برقی 120 کتاب، فضل بن شاذان نیشابوری 180 کتاب، محمد بن عیسی بن عبید 19 کتاب، محمد بن ابراهیم 60 کتاب، و یعقوب بن اسحاق 12 کتاب نگارش کرده اند. و راویان متعددی از حضرت روایت نقل کرده اند که اسامی 185 نفر از آنان در رجال گرد آوری شده است.                                                .
آنچه در پیش رو دارید، بیان گوشه ای از خرمن افاضات وکرامات آن بزرگوار است، بدین امید که وسیله ای برای دست یابی به معرفت و شناخت بیشتر نسبت به امامان معصوم بوده و غبار مهجوریت را از چهره آنان نزد آزادگان جهان به ویژه  شیعیان و پیروان این بزرگواران بزداید.

شناخت حق تعالی از نگاه حضرت هادی (ع)

إنّ الخالِقَ لا یُوصَفُ إلّا بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ ، وأنّى یُوصَفُ الخالِقُ الّذی تَعجُزُ الحَواسُّ أن تُدرِکَهُ ، والأوهامُ أن تَنالَهُ ، والخَطَراتُ أن تَحُدَّهُ ، والأبصارُ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ ؟ ! جلَّ عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ ، وتَعالى عَمّا یَنعَتُهُ الناعِتونَ .

امام هادى علیه ‏السلام : آفریدگار جز آن گونه که خود خویشتن را وصف کرده است ، وصف نمى‏شود. چگونه وصف شود آفریدگارى که حواسّ از درک او ناتوانند و وهمها از رسیدن به او درمانده‏اند و اندیشه‏ها از تعریف و تحدید او عاجزند و دیدگان از احاطه بر او ناتوانند؟ برتر از وصف توصیفگران است و والاتر از نعت نعت‏گویان.

شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال باری تعالی در حد شایستگی هر انسانی، به غیر از طریق اهل بیت علیهم السلام امری ناممکن است؛ گرچه هر کسی نسبت به فراخور استعدادش خداوند را می‌شناسد و به او ایمان می‌آورد؛ اما بیان عظمت حق از زبان اهل بیت علیهم السلام جلوه ای دیگر دارد و آنان کامل ترین و مطمئن ترین منبع وحی و سرچشمه توحیدند. امام هادی علیه السلام در تبیین صفات خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّی یُوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاْءَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاْءَبْصَارُ عَنِ الاْءِحَاطَةِ بِهِ نَأَی فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیِهِ کَیَّفَ الْکَیْفَ بِغَیْرِ أَنْ یُقَالَ کَیْفَ وَ أَیَّنَ الاْءَیْنَ بِلَا أَنْ یُقَالَ أَیْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفِیَّةِ وَ الاْءَیْنِیَّةِ الْوَاحِدُ الاْءَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛(1)

خداوند متعال توصیف نشود، جز بدانچه خود وصف کرده است و چگونه توصیف می‌شود آن وجودی که حواس مخلوقات از درکش ناتوان است و اوهام و خیالات به آن نمی‌رسند و تصور و اندیشه ها به حقیقتش آگاه نمی‌گردند و در افق نگاه چشمها نگنجد! او با همه نزدیکی دور است و با همه دوری اش نزدیک. چگونگی را پدید آورد و خودش چگونه نیست. مکان را آفرید، ولی خود مکانی ندارد و از چگونگی و مکان داشتن جداست. یگانه است و بی همتا. با شکوه است و نامها و اسمائش همه مقدس‌اند و پاک.»

خداوند را با مضامینی زیبا چنین می خواند ؛ یا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأجابَهُم و لَجَأ إلَیهِ الخائفُونَ فَآمَنَهُم و عَبَدَهُ الطّائِعونَ فَشَکَرَهُم و حَمِدَهُ الشّاکِرُونَ فَأثابَهُم ؛ اى آن‏که درماندگان او را مى‏خوانند و اجابتشان مى‏کند ، بیمناکان به او پناه مى‏برند و امانشان مى‏دهد ، مطیعان او را عبادت مى‏کنند و سپاسشان مى‏گوید و شاکران او را سپاس مى‏گویند و پاداششان مى‏دهد .

ضرورت اطاعت از حق تعالی

مَن أَطاعَ اللّه‏َ لَم یُبالِ سَخَطَ المَخلُوقِینَ ؛ کسى که از خدا اطاعت مى‏کند ، از خشم مردم باکى ندارد .

مَن أطاعَ اللّه‏َ یُطاعُ ؛ هر کس از خدا فرمان ببرد ، از او فرمان برند

مَن أطاعَ الخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ المَخلوقِینَ؛ هر که از آفریدگار فرمان بَرد ، از خشم آفریدگان پروا ندارد.

مَن کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ هانَت عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا و لَو قُرِضَ ونُشِرَ؛ هر که را از جانب پروردگارش حجّتى باشد ، هرچند مصیبت‏هاى دنیا او را با قیچى تکّه‏تکّه کنند و پراکنده‏اش سازند ، بر او سبُک آید.

اَلشاکِرُ أسعَدُ بِالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتی أوجَبَتِ الشُّکرَ لِأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ‏وَالشُّکرَ نِعَمٌ و عُقبى؛

شکرگزار را ، به جهت شکرگزارى ، سعادتى است بزرگ‏تر از نعمتى که شکرگزارى را بر او واجب کرده است ؛ زیرا نعمت ، کالایى است و شکر ، نعمتى همراه با آخرت .

الشاکِرُ أسعَدُ بالشُّکرِ مِنهُ‏بِالنِّعمَةِ التی أوجَبَتِ الشُّکرَ ؛ لأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ ، والشُّکرَ نِعَمٌ وعُقبى .

خوشبختىِ شکرگزارى براى شاکر ، بیشتر از خوشبختى او به نعمتى است که موجب شکر شده است ؛ زیرا نعمت متاعى [فانى ]است اما شکر ، نعمت و عاقبت است

تناسب معجزه با مقتضیات زمان :

فی جَوابِ ابنِ السِّکِّیتِ عَن‏عِلّهِ‏بَعثِ موسى بِالعَصا ویَدِهِ البَیضاءِ وآلَةِ السِّحرِ، وبَعثِ عیسى بِآلَةِ الطِّبِّ، وبَعثِ مُحمَّدٍ ـ صلَّى اللّه‏ُ علَیهِ وآلِهِ وعَلى جَمیعِ الأنبِیاءِ ـ بِالکَلامِ والخُطَبِ ـ : إنَّ اللّه‏َ لَمّا بَعَثَ موسى علیه ‏السلام کانَ الغالِبُ عَلى أهلِ عَصرِهِ السِّحرَ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّه‏ِ بِما لَم یَکُن فی وُسعِهِم مِثلُهُ، وما أبطَلَ بِهِ سِحرَهُم، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم . وإنَّ اللّه‏َ بَعَثَ عیسى علیه ‏السلام فی وَقتٍ قَد ظَهَرَت فیهِ الزَّماناتُ واحتاجَ النّاسُ إلَى الطِّبِّ ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّه‏ِ بِما لَم یَکُن عِندَهُم مِثلُهُ، وبِما أحْیا لَهُمُ المَوتى ، وأبرَأ الأکمَهَ والأبرَصَ بِإذنِ اللّه‏ِ، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم . وإنَّ اللّه‏َ بَعَثَ مُحَمَّدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله فی وَقتٍ کانَ الغالِبُ على أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ والکَلامَ ـ وأظُنُّهُ قالَ : الشِّعرَ ـ فأتاهُم مِن عِندِ اللّه‏ِ مِن مَواعِظِهِ وحِکَمِهِ ما أبطَلَ بِهِ قَولَهُم، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم .

امام علیه ‏السلام ـ در پاسخ به پرسش ابن سکّیت از علت فرستادن موسى با عصا و ید بیضاء و حربه [ضدّ ]جادو و فرستادن عیسى با حربه طبابت و فرستادن محمّد صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله با گفتار و سخن ـ فرمود : هنگامى که خداوند موسى علیه ‏السلام را فرستاد جادوگرى بر مردم عصر او غلبه داشت. پس، او از طرف خدا چیزى براى مردم آورد که توان انجام چنان کارى را نداشتند و به وسیله آن، جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را بر آنان ثابت کرد. عیسى علیه ‏السلام را در زمانى مبعوث کرد که بیماریهاى مزمن شیوع داشت و مردم نیاز به طبابت داشتند. پس، عیسى از نزد خدا چیزى برایشان آورد که مانند آن را نداشتند. او به اذن خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را شفا داد و با این وسیله حجت را بر آنان ثابت کرد. و محمد صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله را در زمانى فرستاد که خطابه و سخنورى ـ [راوى مى‏گوید :] به گمانم شعر را هم فرمود ـ رواج داشت. پس، آن حضرت از نزد خدا مواعظ و حکمتهایى آورد که به وسیله آنها گفتار ایشان را باطل کرد و حجت را بر آنان ثابت نمود.

تقوی و پرهیزکاری:

مَنِ اتّقى اللّه‏َ یُتّقى . هر که از خدا پروا کند، از او پروا شود

مَن أطاعَ الخالِقَ لَم یُبالِ‏بسَخَطِ المَخلوقِ . کسی که اطاعت خدا پیشه کند به خشم مخلوق گرفتار نشود .

مَنِ اتَّقَى اللّه‏َ یُتَّقى وَمنْ اَطاعَ اللّه‏َ یُطاعُ ؛ هر که از خدا پروا کند، از او پروا کنند، و هرکس از خدا اطاعت کند، اطاعتش کنند.

مَنْ اَطاعَ الخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ المَخْلُوقینَ وَمَنْ اَسْخَطَ الخالِقَ فَلْیَیْقَنْ‏اَنْ یَحِّلَ بِهِ سَخَطُ المَخْلُوقینَ .

کسى که از آفریدگار پیروى کند از خشم آفریـده‏ها بـاکى نـدارد. و کسى که خــدا را به خشـم آورد، باید باور کند که مردم بر او خشم خواهند آورد.

النّاسُ فِی الدّنیا بِالأموالِ ، وفیالآخِرَةِ بِالأعمالِ . مردم در دنیا با اموال سر و کار دارند و در آخرت با اعمال.

السَّهَرُ اَلَذُّ لِلمَنامِ وَ الجُوعُ یَزیدُ فی طیبِ الطَّعامِ ؛ شب بیدارى ،خواب را لذّت بخش‏تر و گرسنگى ، خوراک را گواراتر مى‏کند .

: السَّهَرُ ألَذُّ لِلمَنامِ . شب زنده‏دارى، خواب رالذتبخش‏تر مى‏کند.

ألقُوا النِّعَمَ بحُسنِ مُجاوَرَتِها ؛ والتَمِسوا الزِّیادَةَ فیها بالشُّکرِ علَیها ، واعلَموا أنّ النَّفسَ أقبَلُ شیءٍ لِما اُعطِیَت ، وأمنَعُ شَیءٍ لِما مُنِعَت .

براى‏نعمت‏ها همسایه خوبى‏باشید و باسپاسگزارى و قدردانى از آنها، بر نعمت‏هاى خویش بیفزایید و بدانید که نفْس ، آنچه را به او داده مى‏شود به راحتى مى‏پذیرد و در برابر آنچه از آن باز داشته مى‏شود، به شدت مقاومت مى‏کند.

: اُذکُرْ مَصرَعَکَ بینَ یَدَیأهلِکَ؛ ولا طَبیبَ یَمنَعُکَ، ولا حَبیبَ یَنفَعُکَ .

به یادآور آن هنگامى را که پیش‏روى خانواده‏ات در بستر مرگ افتاده‏اى و نه طبیبى مى‏تواند جلو مردنت را بگیرد و نه دوستى به کارت مى‏آید.

لاْتـَعْـدُ وَلاتَجْعَلْ لِلأیّامِ صُنْعا فىحُکْمِ اللّه‏ِ. از حـدّ خـود تجـاوز نـکن و روزگار را در کار خدا دخیل مدان.

شهادت به عصمت ائمه اطهار علیهم السلام :

نَحنُ الکَلِماتُ الَّتی لا تَنفَدُ ، لا تُدرَکُ فَضائِلُنا. ما کلمات (خدا) هستیم که پایان نمى‏پذیرد و فضیلتهاى ما درک نمى‏شود.

فِی الزِّیـارَةِ الجامِعَـةِ الَّتی یُـزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ ـ : أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ ، المَهدِیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ ... عَصَمَکُمُ اللّه‏ُ مِنَ الزَّلَلِ ، وآمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ ، وطَهَّرَکُم مِنَ الدَّنَسِ ، وأذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَکُم تَطهیرًا.

در زیارت جامعه که با خواندن آن امامان را زیارت مى‏کنند ـ : من گواهى مى‏دهم که شما امامان رهیافته هستید و هدایت شدگان معصوم و گرامى هستید که خداوند از هر گونه لغزشى مصونتان داشته است و از فتنه‏ها ایمنتان ساخته است و از ناپاکى پاکتان گردانیده و از پلیدى و پلشتى، دور و کاملاً پاکتان کرده است.

ـ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ المَهدِیّونَ ... أیَّدَکُم بِروحِهِ، ورَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ.

امام در زیارت جامعه‏اى که با خواندن آن مزار ائمّه علیهم‏السلامزیارت مى‏شود ـ : گواهى مى‏دهم که شما امامان راهیافته و هدایت شده هستید... شما را با روح خود تأیید کرده و شما را در زمینش به سان جانشینان خود برگزیده است.

ـ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّه‏ِ ، ومَساکِنِ بَرَکَةِ اللّه‏ِ ، ومَعادِنِ حِکمَةِ اللّه‏ِ ، وحَفَظَةِ سِرِّ اللّه‏ِ ، وحَمَلَةِ کِتابِ اللّه‏ِ ، وأوصِیاءِ نَبِیِّ اللّه‏ِ ، وذُرِّیَّةِ رَسولِ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله ، ورَحمَةُ اللّه‏ِ وبَرَکاتُهُ.
أقـول : إنّ الأحادیث التی تدلّ على أنّ الأئمّة من أهل البیت علیهم‏السلام هم أوصیاء النبیّ صلی الله علیه و آله کثیرة جدًّا . قال أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ : قد وردت الأخبار الصحیحة بالأسانید القویّة أنّ رسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله أوصى بأمر اللّه‏ تعالى إلى علیّ بن أبی طالب علیه ‏السلام، وأوصى علیّ بن أبی طالب الى الحسن ، وأوصى الحسن إلى الحسین ، وأوصى الحسین
إلى علیّ بن الحسین ، وأوصى علیّ بن الحسین إلى محمّد بن علیّ الباقر ، وأوصى محمّد بن علیّ الباقر إلى جعفر بن محمّد الصادق ، وأوصى جعفر بن محمّد الصادق إلى موسى بن جعفر ، وأوصى موسى بن جعفر إلى ابنه علیّ بن موسى الرضا ، وأوصى علیّ بن موسى الرضا إلى ابنه محمّد بن علیّ ، وأوصى محمّد بن علیّ إلى ابنه علیّ بن محمّد ، وأوصى علیّ بن محمّد إلى ابنه الحسن بن علیّ ، وأوصى الحسن بن علیّ إلى ابنه حجّة اللّه‏ القائم بالحقّ ، الذی لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوَّل اللّه‏ ذلک الیوم حتّى یخرج فیملأها عدلاً وقسطًا کما ملئت جورًا وظلمًا ، صلوات اللّه‏ علیه وعلى آبائه الطاهرین.

امام در زیارت جامعه‏اى که با آن حرم امامان را زیارت مى‏کنند ـ : درود و رحمت و برکات خدا بر جایگاه هاى شناخت الهى و جاى باش هاى برکت خداوندى و کان هاى حکمت پروردگار و حافظان سرّ خدا و حاملان کتاب خدا و اوصیاى پیامبر پروردگار و نسل رسول اللّه‏.
توضیح: احادیثى که دلالت دارد بر این که امامانِ اهل بیت، همان جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند بسیار فراوانند. ابو جعفر محمّد بن على بن الحسین بن بابویه قمىّ مى‏گوید: اخبار صحیح با اسانید خدشه‏ناپذیر حاکى از آن است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امر خداوند، على بن ابى طالب را وصىّ قرار داد و على بن ابى طالب، حسن را و حسن، حسین را و حسین على بن الحسین را و على بن الحسین، محمّد بن علىّ الباقر را و محمّد بن علىّ الباقر، جعفر بن محمّد الصادق را و جعفر بن محمّد الصادق، موسى بن جعفر را و موسى بن جعفر، پسرش على بن موسى الرضا را و على بن موسى الرضا، پسرش محمّد بن على را و محمّد بن على، پسرش على بن محمّد را وعلى بن محمّد، پسرش حسن بن على را و حسن بن على پسرش حجّة اللّه‏ القائم بالحق را که اگر از دنیا یک روز بیشتر باقى نمانده باشد خداوند این روز را آن قدر بلند گرداند تا او خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده شده از عدل و داد بیاکند، درود خدا بر او و پدران پاکش.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : مَوالِیَّ لا اُحصی ثَناءَکُم، ولا أبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم ، ومِنَ الوَصفِ قَدرَکُم ، وأنتُم نورُ الأَخیارِ ، وهُداةُ الأَبرارِ ، وحُجَجُ الجَبّارِ ، بِکُم فَتَحَ اللّه‏ُ ، وبِکُم یَختِمُ ، وبِکُم یُنزِلُ الغَیثَ ، وبِکُم یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلاّ بِإِذنِهِ.

در زیارت جامعه که امامان را با آن زیارت مى‏کنند ـ : اى سرورانم! من نمى‏توانم ستایش شما را شماره کنم و به کُنه مدح شما برسم و به توصیف منزلت شما دست یابم. شما نور برگزیدگان و هدایتگر نیکان و حجّتهاى خداوند جبّار هستید که خداوند به سبب شما هر کارى را آغاز مى‏کندوپایان هر کارى را به سبب شما مقرّر مى‏فرماید و در پرتو وجود شما باران‏فرو مى‏ریزد وبا شما آسمان را نگاه مى‏دارد تا مگر به اذن او فرو نیفتد.

ـ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ ، ومَعدِنَ الرِّسالَةِ ، ومُختَلَفَ المَلائِکَةِ ، ومَهبَطَ الوَحیِ ، ومَعدِنَ الرَّحمَةِ.

در زیارت جامعه‏اى که با آن امامان را زیارت مى‏کنند ـ : سلام بر شما اى اهل بیت نبوّت و کان رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان و محلّ فرود وحى و معدن رحمت.

فی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : الحَقُّ مَعَکُم وفیکُم ، ومِنکُم وإلَیکُم ، وأنتُم أهلُهُ ومَعدِنُهُ.

در زیارت جامعه‏اى که امامان را با آن زیارت مى‏کنند : حقّ با شما و در میان شما و از شما و به سوى شماست، شمایید اهل حقّ و معدن آن .

الإمام الهادی علیه ‏السلام ـ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : بِکُم فَتَحَ اللّه‏ُ ، وبِکُم یَختِم.

در زیارت جامعه‏اى که با آن مضجع مطهر امامان را زیارت مى‏کنند ـ : خداوند با شما آغاز کرد و با شما پایان مى‏بخشد.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : السَّلامُ عَلى
أئِمَّةِ الهُدى ، ومَصابیحِ الدُّجى ، وأعلامِ التُّقى ، وذَوِی النُّهى ، واُولِی الحِجى ، وکَهفِ الوَرى ، ووَرَثَةِ الأَنبِیاءِ ، والمَثَلِ الأَعلى ، والدَّعوَةِ الحُسنى ، وحُجَجِ اللّه‏ِ عَلى أهلِ الدُّنیا والآخِرَةِ والاُولى ، ورَحمَةُ اللّه‏ِ وبَرَکاتُهُ.

در زیارت جامعه‏اى که مزار امامان را با آن زیارت مى‏کنند ـ : سلام بر امامان هدایت و چراغهاى تاریکى و نشانه‏هاى تقوا و صاحبان خرد و فرزانگان و پناهگاه مردم و وارثان پیامبران و الگوهاى والا و صاحبان دعوت نیکو و حجّت‏هاى خدا بر اهل دنیا و آخرت و نخستینیان و رحمت و برکات خدا بر ایشان باد.

فی زِیارَةِ صاحِبِ الأَمرِ ـ : اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ ، والقادَةِ الهادینَ ، والسّادَةِ المَعصومینَ ، والأَتقِیاءِ الأَبرارِ ، مَأوَى السَّکینَةِ والوَقارِ ، وخُزّانِ العِلمِ، ومُنتَهَى الحِلمِ والفَخارِ ، ساسَةِ العِبادِ ، وأرکانِ البِلادِ ، وأدِلَّةِ الرَّشادِ ، الأَلِبّاءِ الأَمجادِ ، العُلَماءِ بِشَرعِکَ
الزُّهّادِ ، ومَصابیحِ الظُّلَمِ ، ویَنابیعِ الحِکَمِ ، وأولِیاءِ النِّعَمِ ، وعِصَمِ الاُمَمِ ، قُرَناءِ التَّنزِیل وآیاتِهِ ، واُمَناءِ التَّأویلِ ووُلاتِهِ ، وتَراجِمَةِ الوَحیِ ودَلالاتِهِ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت صاحب الامر ـ : بار الها بر امامان راست رو و جلوداران هدایتگر و سروران معصوم و پرهیزگاران نیک که جایگاه آرامش و وقار و گنجوران علم و پایان خرد و بالیدن و گردانندگان بندگان و پایه‏هاى بلاد و رهنمایان راست رفتارى و خردمندان بزرگوار و عالمان شریعت تو که تقواپیشه‏اند وچراغهاى تاریکى و سرچشمه‏هاى حکمت و صاحبان نعمت ونگاهدارنده‏هاى امّتها و همسنگهاى قرآن و آیات آن و معتمدان در تأویل وعهده‏داران آن‏وبازگوکنندگان وحى‏ورهنمودهاى آن مى‏باشند، درود فرست.

اِسمُ اللّه‏ِ الأَعظَمُ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفًا ، کانَ عِندَ آصَفَ حَرفٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَانخَرَقَت لَهُ الأَرضُ فیما بَینَهُ وبَینَ سَبَأٍ ، فَتَناوَلَ عَرشَ بِلقیسَ
حَتّى صَیَّرَهُ إلى سُلَیمانَ، ثُمَّ انبَسَطَتِ الأَرضُ فی أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَینٍ ، وعِندَنا مِنهُ اثنانِ وسَبعونَ حَرفًا ، وحَرفٌ عِندَ اللّه‏ِ مُستَأثَرٌ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ.

امام هادى علیه ‏السلام : اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف دارد که آصف تنها یک حرف از آن را مى‏دانست و آن را بر زبان جارى ساخت و زمین میان او و سبأ شکافته شد و تخت بلقیس را برگرفت و آن را به سلیمان رساند و سپس زمین در مدّتى کمتر از یک چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف آن نزد ماست و یک حرف را خداوند در علم غیب به خود اختصاص داده است.

عن إبراهیم بنِ عقبةَ لَمّا سَألَهُ عن زیارَةِ أبی عبدِاللّه‏ِ الحُسینِ وعن زیارَةِ أبی الحَسنِ الکاظم وأبی جعفرٍ الجوادِ علیهم ‏السلام ـ : أبوعبدِاللّه‏ علیه ‏السلام المُقَدَّمُ، وهذا أجمَعُ وأعظَمُ‏أجرا .

امام هادى ـ در پاسخ به ابراهیم بن عقبه که از ایشان درباره زیارت ابى عبداللّه‏ الحسین و ابو الحسن امام کاظم و ابوجعفر امام جواد علیهم ‏السلام سؤال کرد ـ فرمود : زیارت امام حسین مقدّم است اما این جامعتر و ثوابش بیشتر است .

مبارزه با غالیان

مبارزه با موضوع «غلو و غالیان»، یکی دیگر از فعالیت‌های علمی امام هادی (ع) است که در آن دوره به سرعت در حال انتشار بود. غالیان کسانی بودند که بر مبنای یک برداشت و تصور نادرست از امام معصوم و امامت، برای امام مقام خدایی قائل بودند و با معرفت درست امام انجام تکالیف دینی را لازم نمی‌دیدند و چون خود را نیز از شیعیان و دوستداران امام می‌شمردند، موجب ناخرسندی امام و شیعیان می‌شدند. از این‌رو،‌ امام هادی (ع) موضع خویش را در قبال آنان روشن ساخت و نه تنها آنان را از گروه شیعه بیرون دانست، بلکه در نامه‌های مختلفی که در این باره از ایشان پرسش شد، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی کرده، بیزاری خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام کرد.
امام هادی (ع) در سرزنش و طرد غالیان چنان سرسختی نشان می‌داد که حتی برخی از سرکردگان آنان را مهدورالدم معرفی کرده، بهشت را برای قاتل آنها تضمین می‌کرد؛ البته این موضوع زمانی شدت یافت که شیعیان درباره غالیان و برخی از سران آنها از امام هادی (ع) پرسش‌هایی کرده، نظر ایشان را جویا شدند. تعدادی از پاسخ‌های امام (ع) به این پرسش‌ها در تاریخ ثبت شده است(راسخون)

آگاه‌سازی در مقابل فتنه خلق قرآن 
از مباحث رایج در زمان امام هادی (ع) موضوع «خلق قرآن» بود. عده‌ای اعتقاد داشتند که قرآن مخلوق خداوند و حادث است و منکر قُدُم آن بودند و گروهی دیگر معتقد بودند که قرآن مخلوق نیست و قدیم است. این موضوع باعث درگیری بین گروه‌های مختلف شده بود و چون در برخی موارد حمایت حاکمان را نیز به دنبال داشت، رنگ سیاسی نیز به خود گرفت تا جایی که در زمان مامون، اعتقاد به خلق قرآن، ملاک ابقا یا برکناری قاضیان و کارگزاران حکومت شده بود و مامون فرمان داد هر کس منکر خلق قرآن است، از کار برکنار شود.
در زمان واثق نیز این موضوع به شدت دنبال شد و واثق برای آزادی اسیران مسلمان که در اختیار رومیان بودند،‌ تنها فدیه آن دسته از آنان را پرداخت که به خلق قرآن اعتقاد داشتند. هم‌چنان که احمدبن حنبل، رئیس مذهب حنبلی به همین سبب تازیانه خورد و دانشمندان بسیاری به زندان رفتند. در این میان بهترین تدبیر، حرکت امام هادی (ع) بود که در پاسخ به پرسش برخی شیعیان در این‌باره، آنان را از ورود به این درگیری‌ها بر حذر داشت و نوشت: خداوند ما و تو را از این فتنه حفظ کند به نظر ما، جدال درباره قرآن بدعت است و پرسشگر و پاسخ‌دهنده در آن شریک‌اند. آفریننده‌ای جز خدا نیست و به جز او همه مخلوق‌اند قرآن نیز کلام خداست و از پیش خود نامی بر آن قرار مده که از گمراهان خواهی بود.(صدوق،محمد بن علی، التوحید،ص 224) امام هادی (ع) با این موضع‌گیری حکیمانه و صریح خویش، شیعیان را رهبری کرده، در این پاسخ، طرح مخلوق بودن قرآن و عدم آن را از اساس بدعت و غیرقابل اعتنا برشمردند و با تاکید هر چه بیشتر، شیعیان را نیز از ورود به این مباحث و توجه به اعتقادات دیگران در این مورد برحذر داشتند

موضع گیری امام هادی علیه السلام در مورد امام زمان عج :

فراهم کردن زمینه غیبت امام مهدی (ع) ؛ فراهم کردن زمینه غیبت امام مهدی(ع) نیز بخشی از فعالیت‌‌های سیاسی ـ اجتماعی امام هادی (ع) را تشکیل می‌داد. آن حضرت چون از آینده امامت شیعیان آگاه بود و می‌دانست امام دوازدهم از دیده‌ها پنهان خواهد شد،‌درصدد برآمد تا شیعیان را به غیبت امام زمان(ع) آشنا کند؛ البته امام هادی (ع) از حضرت ولی‌عصر (ع) نامی به میان نمی‌آورد و تنها زمانی که از ایشان درباره جانشینی و آینده امامت پرسش می‌شد، به شکل کلی این موضوع را مطرح می‌ساخت(راسخون)

: الإمامُ بَعدی الحسَنُ ، وبعدَ الحسنِ ابنُه القائمُ ، الّذی یَملأُ الأرضَ قِسْطا وعدلاً کما مُلِئتْ جَورا وظُلما .

امام هادى علیه ‏السلام : امام پس از من، حسن است و پس از حسن فرزندش قائم؛ همو که زمین را پر از عدل و داد مى‏کند، همچنان که از بیدادگرى و ستم پر شده است .

چون صاحب شما از دیار ظالمان غیبت کرد، منتظر فرج باشید1

هرگاه بیرق شما2 را از میان برداشتند، از زیر گام های خود در انتظار فرج بمانید3 ...

1. صدوق با سند از علی بن مهزیار نقل می کند./ اکمال الدین: 380 ح 2و3 عن علی بن مهزیار عن محمد بن زیاد، بحارالانوار 51: 159 ح 2، و 59: 150 ح 77 / کد فرهنگ جامع:88
2. منظور بیرق امامت، معارف و هویت الهی است.
3. کلینی با سند نقل می کند./ الکافی 1: 341 ح 24، اکمال الدین: 381 ح 4، بحار الانوار 51: 159 ح4/ کد فرهنگ جامع: 87

: إنَّ اللّه‏َ لم یُظهِر عَلى غَیبِهِ أحَدًا إلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسولٍ ، فَکُلُّ ما کانَ عِندَ الرَّسولِ کانَ عِندَ العالِمِ ، وکُلُّ مَا اطَّلَعَ عَلَیهِ الرَّسولُ فَقَدِ اطَّلَعَ أوصِیاؤُهُ عَلَیهِ ، لِئَلاّ تَخلُوَ أرضُهُ مِن حُجَّةٍ ، یَکونُ مَعَهُ عِلمٌ یَدُلُّ عَلى صِدقِ مَقالَتِهِ وجَوازِ عَدالَتِهِ.

خداوند، غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمى‏سازد مگر رسولى را که خود برگزیند. هر آن چه نزد رسول است، نزد عالم نیز هست و هر چه رسول بر آن آگاهى داشته باشد، جانشینانش نیز بر آن آگاهى دارند تا زمین از حجّت تهى نماند و علمى با او همراه است که گواه درستى گفتار او و جواز عدالت اوست.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : کَلامُکُم نورٌ ، وأمرُکُم رُشدٌ ، ووَصِیَّتُکُمُ التَّقوى ، وفِعلُکُمُ الخَیرُ ، وعادَتُکُمُ الإِحسانُ ، وسَجِیَّتُکُمُ الکَرَمُ ، وشَأنُکُمُ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه‏اى که امامان را با آن زیارت مى‏کنند ـ : سخن شما نور و فرمان شما هدایت و سفارش شما تقوا و کار شما خیر و عادت شما احسان و، سرشت شما بخشندگى و شأن شما حقّ و راستى و نرمخویى است.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : بِأَبی أنتُم واُمّی ونَفسی ، بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّه‏ُ مَعالِمَ دینِنا ، وأصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا ، وبِمُوالاتِکُم تَمَّتِ الکَلِمَةُ وعَظُمَتِ النِّعمَةُ وَائتَلَفَتِ الفُرقَةُ ، وبِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ ، ولَکُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه که بدان امامان را زیارت مى‏کنند ـ : پدر و مادرم و جانم فداى شما، به واسطه ولایت و دوستى شماست که خداوند نشانه‏هاى دینمان را به ما آموخت و تباهى هاى دنیاى ما را به سامان آورد و به واسطه ولایت و دوستى شماست که کلمه (توحید) کامل گشت و نعمت تمام شد و جدایى به اتحاد انجامید و به واسطه ولایت و دوستى شماست که طاعت [و عبادات ]واجب پذیرفته مى‏شود و آن دوستى و محبّتى که واجب گشته است مخصوص شماست.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : وأشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِکُم ، وفازَ الفائِزونَ بِوَلایَتِکُم ، بِکُم یُسلَکُ إلَى الرِّضوانِ ، وعَلى مَن جَحَدَ وَلایَتَکُم غَضَبُ الرَّحمنِ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه که بدان امامان را زیارت مى‏کنند ـ : و زمین به نور شما روشن گشت و رستگاران به واسطه ولایت شما رستگار شدند. به سبب وجود شماست که راه رضوان (الهى) پیموده مى‏شود و خشم خدا بر کسى است که ولایت شما را انکار کند.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : مَن والاکُم فَقَد والَى اللّه‏َ ، ومَن عاداکُم فَقَد عادَى اللّه‏َ ، ومَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللّه‏َ ، ومَن
أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللّه‏َ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه که بدان امامان را زیارت مى‏کنند ـ : هرکه با شما دوستى کند با خدا دوستى کرده است و هر که با شما دشمنى کند با خدا دشمنى کرده است، هر که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکه شما را دشمن داشته باشد خدا را دشمن داشته است.

فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم‏السلام ـ : اُشهِدُ اللّه‏َ واُشهِدُکُم أنّی . . . مُؤمِنٌ بِإیابِکُم ، مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم ، مُنتَظِرٌ لِأَمرِکُم ، مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه ـ : خدا را و شما را گواه مى‏گیرم که من... به باز آمدن شما ایمان دارم و رجعت شما را تصدیق مى‏کنم، منتظر امر (حکومت) شما هستم و در آرزوى دولت شما مى‏باشم.

فی زِیارَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه ‏السلام ـ : اللّهُمَّ فَکَما وَفَّقتَنی لِلإِیمانِ بِنَبِیِّکَ وَالتَّصدیقِ لِدَعوَتِهِ ، ومَنَنتَ عَلَیَّ بِطاعَتِهِ وَاتِّباعِ مِلَّتِهِ ، وهَدَیتَنی إلى مَعرِفَتِهِ ومَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّیَّتِهِ ، وأکمَلتَ بِمَعرِفَتِهِمُ الإِیمانَ ، وقَبِلتَ بِوَلایَتِهِم وطاعَتِهِمُ الأَعمالَ ، وَاستَعبَدتَ بِالصَّلاةِ عَلَیهِم عِبادَکَ ، وجَعَلتَهُم مِفتاحًا لِلدُّعاءِ وسَبَبًا لِلإِجابَةِ ، فَصَلِّ عَلَیهِم أجمَعینَ وَاجعَلنی بِهِم عِندَکَ وَجیهًا فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقرَّبینَ . . . اللّهُمَّ أنجِز لَهُم وَعدَکَ ، وطَهِّر بِسَیفِ قائِمِهِم أرضَکَ ، وأقِم بِهِ حُدودَکَ المُعَطَّلَةَ وأحکامَکَ المُهمَلَةَ وَالمُبَدَّلَةَ ، وأحیِ بِهِ القُلوبَ المَیتَةَ ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُتَفَرِّقَةَ ، وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَریقَتِکَ حَتّى یَظهَرَ الحَقُّ عَلى یَدَیهِ فی أحسَنِ صورَتِهِ ، ویَهلِکَ الباطِلُ وأهلُهُ بِنورِ دَولَتِهِ ، ولا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت مهدى علیه ‏السلام ـ : بار خدایا، همان گونه که مرا توفیق دادى تا به پیامبر تو ایمان آورم و دعوت او را تصدیق کنم و بر من منّت نهادى که از او فرمان برم و از آیینش پیروى کنم و مرا به شناخت او و شناخت امامان از نسل او هدایت فرمودى و شناخت آنان را شرط کمال ایمان قرار دادى و پذیرش اعمال را در گرو دوستى و فرمانبرى از ایشان نهادى و درود فرستادن بندگانت بر آنان را عبادت شمردى و آنها را کلید دعا و وسیله اجابت قرار دادى، پس بر همه آنان درود فرست و مرا در دنیا و آخرت نزد آنان آبرومند و مقرّب گردان،... بار خدایا! وعده‏اى را که به آنان داده‏اى تحقّق بخش و زمین خود را با شمشیر قائم آنان پاک گردان و به وسیله او، حدود تعطیل شده و احکام فرو نهاده و تغییر یافته‏ات را برپا دار و به برکت وجود او، دلهاى مرده را زنده ساز و خواستهاى پراکنده را یک پارچه گردان و زنگار ستم را از راه خود بزداى تا این که حقّ، با دست او، در زیباترین چهره‏اش آشکار شود و در پرتو نور دولت او، باطل و باطل‏گرایان نابود شوند و چیزى از حقّ و حقیقت به واسطه ترس از هیچ انسانى، پوشیده نماند.

ـ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ ـ : السَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ إلَى اللّه‏ِ ، وَالأَدِلاّءِ عَلى مَرضاةِ اللّه‏ِ ، المُستَقِرّینَ فی أمرِ اللّه‏ِ ، وَالتّامّینَ فی مَحَبَّةِ اللّه‏ِ .

امام هادى علیه ‏السلام ـ در زیارت جامعه براى همه امامان علیهم‏السلام ـ : سلام بر دعوتگران به سوى خدا و راهنمایان به سوى خشنودى خدا ! آنان که در فرمان خدا استقرار یافته‏اند و در دوستى خدا ، به کمال رسیده‏اند !

ومَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللّه‏َ ، ومَن
أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللّه‏َ .

امام هادى علیه ‏السلام ـ در «زیارت جامعه» ـ : هرکه شما را دوست بدارد ، خدا را
دوست داشته و هرکه شما را دشمن بدارد ، خدا را دشمن داشته است .

صله رحم :

: لَمّا کَلَّمَ اللّه‏ُ عزّوجلّ موسى ابنَ عِمرانَ علیه ‏السلام قالَ موسى : إلهی ... ما جَزاءُ مَن وَصَلَ رَحِمَهُ ؟ قالَ: یا موسى، أنسَأُ لَهُ أجَلَهُ، واُهَوِّنُ علَیهِ سَکَراتِ المَوتِ .

امام هادى علیه ‏السلام : آن‏گاه که خداى عز و جل با موسى بن عمران علیه ‏السلام سخن گفت، موسى عرض کرد : پاداش کسى که صله رحم کند چیست؟ خداوند فرمود : اى موسى! مرگ او را به تأخیر مى‏اندازم و سختیهاى جان کندن را بر او آسان مى‏کنم .

خَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ ، وأجمَلُ‏مِن الجَمیلِ قائلُهُ، وأرجَحُ مِن العِلمِ حامِلُهُ .

امام هادى علیه ‏السلام : از خوبى بهتر، کسى است که خوبى مى‏کند و از زیبایى زیباتر، کسى است که زیبا مى‏گوید، و از علم برتر کسى است که دارنده آن است.

احترام به والدین:

العُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ و یُؤدِّی إلَى الذِّلَّةِ ؛

امام هادى علیه ‏السلام :عاقّ [والدین] ، نادارى در پى‏دارد و به خوارى مى‏کشاند .

سَمِعْتُ ابَاالحَسَنِ علیه ‏السلام یَقُولُ لِرَجلٍ ذَمَّ اِلَیهِ وَالِدا لَهُ فَقْالَ: اَلْعُقُوقُ ثَکَلُ مَنْ لَمْ یَثْکَلْ.

یحیى بن عبدالحمید گوید: از امام‏هادى علیه ‏السلامشنیدم که به مردى که نزد ایشان از پدر خود بدگویى کرد فرمود: نافرمانى پدر و مادر داغى است بـراى کسى کـه داغ نـدیده اسـت، یعنى مثل آن است که پدر ومادرش از دنیا رفته باشند.

توصیه به حسن خلق و پرهیز ظلم و خشم :

إِنَّ اللّه‏َ یُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ وَیَـکْرَهُ البُؤْسَ وَ البائِسَ .

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: خداوند زیبایى و آراستگى را دوست دارد و ژولیـدگى و ژولیـده را دوست نمى‏دارد.

إنَّ الظّالِمَ الحالِمَ یَکادُ أن یُعفى عَلى ظُلمِهِ بِحِلمِهِ ، وإنَّ المُحِقَّ السَّفیهَ یَکادُأن یُطفِئَنُورَ حَقِّهِ بِسَفَهِهِ؛

دور نیست که ستمِ ستمگرِ بردبار ، به سبب بردبارى‏اش بخشوده شود ، و حق به جانبِ نابخرد ، نزدیک است که به سبب نابخردى‏اش ، نور حقّانیت خود را خاموش کند .

الغَضَبُ عَلى مَن لاتَملِکُ عَجزٌ و عَلى مَن تَملِکُ لَومٌ ؛

امام هادى علیه ‏السلام :خشم بر کسى که اختیارش به دست تو نیست ، نشانه ناتوانى و بر آن‏که اختیارش به دست تو است ، مایه سرزنش است .

المِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَالقَدیمَةَ ، ویَحلُلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ ، وأقلُّ ما فیهِ أن تَکونَ فیهِ المُغالَبةُ ، والمُغالَبةُ اُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ .

امام هادى علیه ‏السلام : مجادله کردن، دوستى دیرین رااز بین مى‏برد و پیوند استوار را از هم مى‏گسلد و کمترین چیزى که در مجادله هست، چیره‏جویى است و چیره‏جویى، خود عامل اصلى قطع رابطه مى‏باشد.

اَلْغَـضَبُ عَلـى مَـنْ تَمْلِـکُ لُـؤْمٌ.

امام دهم علیه ‏السلام فرمود: غضب کردن برکسى‏که اختیارش با توست، موجـب سـرزنـش و پستى است.

پرهیز از گمان بد :

إذا کانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فیهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ یُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّى یُعْلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَإذا کانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فیهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ اَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیرا مالَمْ یَعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: زمانى که عدل و داد در جامعه بیش از ظلم و ستم باشد، در آن موقع حرام است که به کسى گمان بد ببرند، مگر وقتى که آن بـدى از وى معلوم شود، و زمانى که ظلم و ستم بر عدل و داد غلبه داشته باشد، سزاوار نیست احدى گمان خوب به کسى ببرد، مگر وقتى که آن خوبى از او معلوم شود.

پرهیز از تملق و چاپلوسی :

إذا کانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فیهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ یُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّى یُعْلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَإذا کانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فیهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ اَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیرا مالَمْ یَعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: زمانى که عدل و داد در جامعه بیش از ظلم و ستم باشد، در آن موقع حرام است که به کسى گمان بد ببرند، مگر وقتى که آن بـدى از وى معلوم شود، و زمانى که ظلم و ستم بر عدل و داد غلبه داشته باشد، سزاوار نیست احدى گمان خوب به کسى ببرد، مگر وقتى که آن خوبى از او معلوم شود.

هرچه کنی به خود کنی:

لا تَطلب الصَّفا ممّن کَدّرتَ علَیهِ ، ولا النُّصْحَ ممّن صَرَفْتَ سُوءَ ظنِّکَ إلَیهِ ، فإنّما قلبُ غیرِکَ لکَ کقلبِکَ لَهُ .

امام هادى علیه ‏السلام : از کسى که مکدّرش کرده‏اى صفا مجوى و از کسى که تیر بدگمانى‏ات را به او نشانه رفته‏اى خیرخواهى و صداقت مخواه؛ زیرا دل دیگرى با تو همچون دل توست با او.

مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ ورَأیَهُ فَاجمَع لَهُ طاعَتَکَ؛

هر که تمامت دوستى خود را براى تو فراهم آورْد ، تو نیز تمامت طاعت خود را برایش فرآهم آور .

إذا حَلَلتَ مِن أخیکَ فی مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعدِلْ عَنِ المَلَقِ إلى حُسنِ النِّیَّةِ ؛

امام هادى علیه ‏السلام :هرگاه به برادرت اعتماد کردى ، به جاى مدح و ثنا [در ظاهر] نیّتت را [در باطن ]نیکو کن .

مَن یَزرَع خَیرا یَحصُد غِبطَةً و مَن یَزرَع شَرّا یَحصُد نَدامَةً ؛

امام هادى علیه ‏السلام : هر که بذر خوبى بکارد ، شادمانى بدرود و هر که تخم بدى بیفشاند ، پشیمانى مى‏درود .

مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ ورَأیَهُ فَاجمَعْ‏لَهُ طاعَتَکَ .

امام هادى علیه ‏السلام : هر که تمام دوستى و اندیشه‏اش را در اختیار تو گذاشت ، تو نیز تمام اطاعتت را در اختیار او گذار

پرهیز از کبر و خود خواهی:

العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ ، داعٍ إلَى الغَمطِ والجَهلِ ؛

امام هادى علیه ‏السلام :خودپسندى، آدمى را از دانش‏جویى باز مى‏دارد و به‏ناسپاسى وانکار حق مى‏خواند.

مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ ؛

امام هادى علیه ‏السلام :آن که از خودش راضى شود ، ناراضیان از او فراوان شوند .

إنَّ مِنَ الغِرَّةِ بِاللّه‏ِ أنْ یُصِرَّ العَبدُ عَلَى المَعصِیَةِ وَ یِتَمَنّى عَلَى اللّه‏ِ المَغفِرَةَ.

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: از نشانه‏هاى غرور نسبت به خدا آن است که بنده، استـمرار و اصرار بر گنـاه داشـته باشد و در همان حال، آرزومند بخشایش الهى باشد.

 مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللّه‏ِ وَأَلیمَ أَخْذِهِ تَکَبَّرَ حَتّى یَحِلَّ بِهِ قَضاؤُهُ و نافِذُ اَمْرِهِ و مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هانَتْ عَلَیْهِ مَصائِبُ الدُّنیا وَلَو قُرِضَ وَنُشِرَ.

امام على النقى علیه ‏السلام فرمود: هرکس خود را از مکر و مؤاخده پروردگار در امان بداند، کبر ورزیده است، تا آنکه قضاى الهى و دستور تخلف ناپذیر او گریبانش را بگیرد، و هرکس از طرف خداوند دلیل روشنى داشته باشد، (براى کارهایش دلیل شرعى داشته باشد،) هرمصیبتى بر او سبک و قابل تحمل خواهد بود، هر چند بدنش را قیچى کنند و پاره پاره شود.

پرهیز از  اهانت و تمسخر دیگران :

مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ ؛ از شرّ کسى که خودش را سبک شمارد ایمن مباش .

: لاتَطلُب الصَّفا مِمَّن کَدرتَ عَلَیهِ و لاَ الوَفاءَ لِمَن غَدَرتَ بِهِ ؛ از کسى که رابطه‏ات را با او گسسته‏اى صمیمیّت مخواه و از کسى که به او وفا نکرده‏اى ، وفا طلب مکن .

الهَزءُ فُکاهَةٌ السُّفَهاءِ و صِناعَةُ الجُهّالِ ؛ ریشخند کردن ، شوخى کم‏خردان و کردار نادانان است . .

تکریم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) :

إذا أشکَلَ عَلَیکَ شَى‏ءٌ مِن أمرِ دینِکَ بِناحِیَتِکَ ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظیمِ بنِ عَبدِاللّه‏ِ الحَسَنِیِّ علیه ‏السلام ؛ ‏

امام هادى علیه ‏السلام به حمّاد رازى فرمودند : هرگاه در قلمرو خود در کار دین به مشکلى دچار شدى ، آن را با عبد العظیم در میان بگذار ( سایت کتاب احادیث شیعه 2/7/91)

مَرحَبا بِکَ یا أبَاالقاسِمِ أنتَ وَلِیُّنا حَقا ؛ اى ابوالقاسم ! خوش آمدى ، تو حقیقتاً دوستدار ما هستى .

: أما إنَّکَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیم عِندَکمُ لَکُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ علیه ‏السلام ؛

امام هادى علیه ‏السلام به مردى از اهالى رى که به زیارت امام حسین علیه ‏السلام رفته بود فرمودند : اگر قبر عبد العظیم را در شهر خود زیارت کنى ، چنان است که گویى امام حسین علیه ‏السلام را زیارت کرده‏اى.

إنَّمَا اتَّخَذَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِیمَ خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ علیهم‏السلام؛

حضرت عبد العظیم علیه ‏السلام از امام هادى علیه ‏السلام چنین روایت مى‏کند :خداوند متعالی ، ابراهیم علیه ‏السلام را دوست خود برگرفت ؛ زیرا او بر محمّد و اهل بیت او بسیار درود مى‏فرستاد .

ضرورت پاسخ نیکی به نیکویی :

مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ و رَأیَهُ فَاجمَعْ لَهُ طاعَتَکَ ؛ هر کس نهایت دوستى و رأى[نیکش] را به تو عرضه کرد ، تو نیز نهایت فرمانبرى‏ات را به او ابراز کن .

لا تَطلُبِ الصَّفاءَ مِمَّن کَدَرتَ عَلَیهِ ، ولاَ الوَفاءَ مِمَّن غَدَرتَ بِهِ ، ولاَ النُّصحَ مِمَّن صَرَفتَ سوءَ ظَنِّکَ إلَیهِ ؛ فَإِنَّما قَلبُ غَیرِکَ (لَکَ) کَقَلبِکَ لَهُ .

امام هادى علیه ‏السلام ـ به متوکّل عبّاسى ـ : صفاى دوستى را از آن که دوستى‏اش را برآشفتى ، مخواه . وفادارى از آن که به او نیرنگ زدى ، مطلب ، و خیرخواهى را از آن که بدگمانى‏ات را متوجّه او کردى ، مجو ؛ چرا که دل دیگرى نسبت به تو ، همچون دل تو نسبت به اوست .

مَـنْ جَـمَـعَ لَـکَ وُدَّهُ وَرَأْیَـهُ فَـاجْمَـعْ طـاعَتَـکَ. کسى که دوستى و رأى خود را براى تو جمع کند؛ (دوستانه تو را راهنمایى کند) از او پیــروى کـن.

لزوم آینده نگری :

اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأخذ تَقدیمِ الحَزمِ ؛ حسرت کوتاهى کردن را با پیشه کردن دور اندیشى ، یاد کن .

ضرورت قناعت پیشه نمودن :

الطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ . طمع ، خصلت بدى است

الغِنى قِلَّةُ تَمَنّیکَ وَ الرِّضا بِما یَکفیکَ ؛ توانگرى ، کمىِ آرزو و رضایت به چیزى است که تو را بسنده است .

: مَنْ سَأَلَ فَوقَ قَدْرِ حَقِّهِ فَهـُوَ أَولى بِالحِرمـانِ. هر کس بیش از اندازه و حق خودش بخواهد، او بـه محـرومیت شایسته‏تر اسـت.

دنیا :

اَلدُّنیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَومٌ وخَسِرَ آخَرونَ؛ دنیا بازارى است ؛ گروهى در آن سود بَرَند و گروهى دیگر ، زیان ببینند.

: اِنَّ اللّه‏َ جَعَلَ الدُّنیا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى وَجَـعَلَ بَـلوَى الدُّنیا لِثَـوابِ الاْخِـرَةِ سَبَبَا وَثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَى الدُّنیا عِوَضا.

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: خداوند، دنیا را جاى گرفتارى قرار داده و آخــرت را سـراى پـاداش، گرفتارى دنیا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثـواب آخـرت را عـوض گرفتـارى دنـیا.

: اُذْکُرْ مَصـْرَعَکَ بَیْنَ یـَدَىْ اَهْلِکَ وَلاطَبیبٌ یَمْنَعُکَ وَلاحَبیبٌ یَنْفَعُکَ.

امام على النقى علیه ‏السلام فرمود: به یاد آور لحظه‏اى را که در مقابل بستگانت جان مى‏دهى، که نه طبیب، کارى مى‏تواند بکند و نه از دوست کارى ساخته است.

زبان :

اَلْهَزْلُ فُکاهَةُ السُّفهاءِ وَصِنـاعَةُ الجُهّـالْ. مزاح و شوخى، خوشمزگىِ نابخردان و حـرفه جـاهــلان اسـت.

: الجاهِلُ أسیرُ لِسانِهِ . نادان، اسیر زبان خویش است.

: راکِبُ الْحَرُونِ اَسیرُ نَفْسِهِ وَالْجـاهِلُ اَسـیرُ لِسانِهِ. سوار بر مرکب چموش و خیره سر، اسیرِ جانِ خود و فـردِ نـادان، اسیرِ زبـانِ خـود است.

المَقادیرُ تُریکَ ما لَم یَخطُرْبِبالِکَ . مقدّرات چیزهایى را که به‏ذهنت خطور نمى‏کند ، نشانت مى‏دهد.

فقر وغنا :

: الغِنى قِلَّةُ تَمَنِّیکَ والرِّضابما یَکفِیکَ . الفَقرُ شَرَهُ النّفسِ وشِدَّةُ القُنُوطِ . توانگرى، آن است که تمنّایت کم باشد و به آنچه تو را بسنده است خرسند باشى، و فقر یعنى سیرى ناپذیرى نفس و نومیدى شدید.

توبه :

وقد سُئلَ عنِ التّوبهِ‏النَّصُوحِ ـ : أنْ یَکونَ الباطِنُ کالظّاهِرِ وأفْضَلَ مِن ذلکَ .

امام هادى علیه ‏السلام ـ در پاسخ به سؤال از توبه‏نصوح ـ فرمود : توبه نصوح این است که باطن، همچون ظاهر، و بهتر از آن شود.

شکر نعمت :

الشّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکِر مِنْهُ بِالنِّعمَةِ الَّتى اَوْجَبَتْ الشُّکر لِأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَالشُّکْرُ نِعَمٌ وَعُقبى.

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: کسى که شکر نعمت بجا آورد، براى سپاس سزاوارتر است از نعمتى‏که شکر دارد، چون نعمت‏ها کالایى است وشکر، هم نعمت است وهم آخرت.

: اَبْقـُوا النِّعـَمَ بِحُسْنِ مُجـاوَرَتِها وَالْتَمِسوُا الزِیّادَةَ فیها بِالشُّکرِ عَلَیها.

امام هادى علیه ‏السلام فرمود: نعمتها را با برخـورد درست، باقى نـگه داریـد و با شکر نعمتها اسباب فزونى آنها را فراهم آورید. (استفاده درست از نعمت سبب دوام آن و شـکر نعمت سبب فـزونى آن است).

سایر :

الفَقرُ شَرَهُ النفسِ وشِدَّهُ‏القُنوطِ . فقر ، سیرى ناپذیرى نفس است‏و نومیدى شدید

اَلْمَقادیرُ تُریکَ ما لَمْ یَخْطُرْ بِبالِکَ.

امام دهم علیه ‏السلام فرمود: حسابرسى‏ها، آنچه را که به ذهنت خطور نمى‏کند به تـو نشـان خواهـد داد.

الحِکمَـةُ لا تَنْجَـعُ فی الطِّباعِ الفاسِدَةِ . حکمت در جانهاى فاسد مؤثر نمى‏افتد .

العِتابُ خَیرٌ مِن الحِقْدِ . سرزنش کردن بهتر است از کینه به دل گرفتن .

البُخلُ أذَمُّ الأخلاقِ .  بخل، نکوهیده‏ترین خوى است

قالَ الإمامُ الهادى علیه ‏السلام: اِنَّ اللّه‏َ اِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَیرا إذا عُوتِـبَ قَبِـلَ. اگر خداوند خیر کسى را بخواهد، چنان مى‏شود که هرگاه مـورد توبیـخ قرار گیرد، مى‏پـذیرد.

حسد :

اِیّاکَ وَالْحَسَـدَ فَاِنَّهُ یَبینُ فیکَ وَلایَعْمَـلُ فـى عَـدُوِّکَ.

از حسد بپرهیز، چون حسادت تو آشکار مى‏شود و در دشـمنت هـم تأثـیرى نـدارد.

اَلْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ وَالزَّهـْوُ جالِبُ الْمـَقْتِ. حسـد، خوبیـها را از بین مى‏برد و خودخواهى، دشمنى و بیزارى مى‏آورد.

اَلجَـهْلُ والبُـخْلُ أذَمُّ الأخــلاقِ. جهل و بخل بدترین صفات اخلاقى است.

خَیْرٌ مِنَ الْخَیْرِ فاعِلُهُ، وَاَجْمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ، وَأرْجَحُ مِنَ الْعِلمِ حامِلُهُ، وَشَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَاَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راکِبُهُ. بهتر از کار خیر، انجام دهنده آن است، و زیباتر از سخن زیبا، گوینده آن است، و برتر از دانش، دانشمند است، و بدتر از بدى، آورنده آن است، و ترسناک‏تر از وحشت، ترسو است.

حُسنُ الصُّورَةِ جَمـالٌ ظـاهِـرٌ. و حُسـنُ العَـقلِ جمـالٌ باطِـنٌ. نیکویى صورت، زیبایى ظاهر است، و نیـکى خرد، زیبـایى باطن است.

صبر بر مصیبت :

اَلْمُـصیبَـةُ لِلصّـابِرِ واحِـدَةٌ ولِلْـجـازِعِ اثْنتـانِ. مصیبت براى‏کسى‏که صبر مى‏کند، یـک مشـکل بیش نیـست، ولى براى کسى که بى‏تابى مى‏کند، دوتاست.

العِتـابُ مِفْتـاحُ الثِّقـالِ وَالْعِتـابُ خَیـرٌ مِـنَ الْحِقْـدِ. سرزنش، کلید آزار است و سرزنش بهتر از کینه است. (یعنى اگر نسبت به کسى کینه در دل داشته باشى بدتر از آن است که او را سرزنش کنى)

از امام علی النقی علیه السلام  اذکارو ادعیه پر فیضی به یادگار مانده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :
۱- زیارت جامعه کبیره
که به حق می توان گفت اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن را می‌خوانیم.
۲- زیارت غدیریه
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند. محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده‌اند و بر این نکته تصریح دارد که هر روز می‌توان این زیارت را قرائت کرد،.
۳- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا کَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُکَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى کَذا وَ کَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تکیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌اى یکتا و اى که درباره خود فرمودى: بگو خدا یکى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر کس از آفریدگانت خلق کردى و هیچ کس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان کن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
۴- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام
از امام (ع) نقل شده است: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بجا آورد و در قنوت حاجتش را طلب کند، خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد۵- تعقیب نماز
از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ کُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت که مورد دستبرد نیست و قدرتت که چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.
منابع:

سایت  تبیان
1. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج 4، ص 401.
2. فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، بیروت، دارالاضواء، 1409 ق، ج 2، ص 268.
3. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402 ق، ج 2، ص (ع)21.
4. همان، ص 257.
5. همان، ص 217 ؛ اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ق، ج 1، ص 502؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 50، ص 211.
6. الفصول المهمة، ص 267.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1369 ق، ص 219 ؛ اصول کافی، ج 1، ص 230 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4 ص 406.
8. بحار الانوار، ج 50، ص 130.
9. دلائل الامامة، ص 221.
10. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‏جا، ج 2، ص 240.

 

زندگینامه امام علی النقی(ع) در یک نگاه

نام: على بن محمد.

القاب: نقى، هادى، نجیب، مرتضى، عالم، فقیه، ناصح، امین، مؤتمن، طیّب، فتّاح ومتوکل.

واژه «متوکل» لقب «متوکل على اللَّه»، خلیفه عباسى نیز بود که در عصر امام‏هادى(ع) مى‏زیست. به همین دلیل، امام هادى(ع) این لقب را براى خویش نمى‏پسندید وبه اصحابش دستور مى‏داد که از به‏کاربردن آن اعراض کنند.

کنیه: ابوالحسن.

چون کنیه امام موسى کاظم(ع) وامام رضا(ع) نیز ابوالحسن بود، به امام هادى(ع) ابوالحسن ثالث گفته مى‏شود.

نسب پدرى: ابوجعفر، محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع)

نام مادر: سمانه مغربیه که کنیه وى ام الفضل بود.

امام هادى(ع) در شأن مادرش فرمود:

مادرم به حق من عارف و از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمى‏شود و مکر جباران به وى نمى‏رسد. او در پناه خدایى است که نمى‏خوابد و مادران صدیقان و صالحان را به خود وا نمى‏گذارد.

تاریخ ولادت: نیمه ذى حجه سال 212 هجرى.

برخى مورخان تولد آن حضرت را دوم یا پنجم رجب همین سال و برخى دیگر رجب سال 214 دانسته‏اند. یکى از ادله‏اى که زمان تولد آن حضرت را ماه رجب مى‏داند، دعاى ناحیه مقدسه است:

«اللّهُمَّ اِنّی أسئلکَ بالمَولوُدَینِ فی رَجبٍ، مُحمّدِ بنِ عَلیٍ الثّانی وَابنه علیّ بنِ محمّدٍ المُنتَجب».(1)

محل تولد: «صُریا» در حوالى شهر مدینه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). صریا قریه‏اى بود که امام موسى بن جعفر(ع) آن را بنا نهاد و سال هاى طولانى، موطن اولاد و احفاد آن حضرت بود. فاصله آن با مدینه حدود سه میل است.

مدت امامت: از ذى قعده سال 220 هجرى تا رجب 254 هجرى، به مدت 33سال. زمانى که آن حضرت به امامت رسید، هشت سال و پنج ماه بیشتر نداشت.

تاریخ و سبب شهادت: سوم ماه رجب (و به قولى 25 جمادى الاخر) سال 254 هجرى، به وسیله زهرى که معتمد عباسى، برادر معتز (خلیفه وقت) به آن حضرت خورانید. سن آن حضرت در هنگام شهادت، 40 یا 42 سال بود.

محل دفن: سامرا، که در سابق به آن «سرّ مَن رَأى‏» گفته مى‏شد (درکشور عراق کنونى)

همسر: حدیث (یا سلیل) که به او جده مى‏گفتند.

فرزندان: 1. ابا محمد حسن عسکرى(ع). 2. حسین. 3. محمد. 4. جعفر(معروف به جعفر کذّاب). 5. علیّه یا عایشه. 

اصحاب:
1- على بن مهزیار اهوازى.
2- خیران خادم.
3- ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى.
4- عبدالعظیم بن عبداللَّه حسنى.
5- على بن جعفر همیناوى(همانى)
6- ابن سکیت بن یعقوب اهوازى.
7- احمد بن اسحاق اشعرى.
8- ابراهیم بن مهزیار اهوازى.
9- ایوب بن نوح.
10- ابو على حسن بن راشد.

تعداد اصحاب و یاران امام هادى(ع) بیش از این است و در برخى منابع، نام نزدیک به دویست نفر از آنان ذکر شده است. 

زمامداران معاصر:
1- مأمون عباسى (196 - 218ق
2- معتصم عباسى (218 - 227ق
3- واثق عباسى (227 - 232ق

4- متوکل عباسى (232 - 247ق
5- منتصر عباسى (247 - 248ق

6- مستعین عباسى (248 - 252ق
7- معتز عباسى (252 - 255ق

خلفاى نامبرده، که همگى از سلسله بنى عباس هستند، در غصب خلافت و نادیده گرفتن حقوق امام معصوم(ع) متفق و هم رأى بودند؛ اما از میان آنان، متوکل عباسى جنایت و جسارت‏هاى بیشترى در مورد امام معصوم(ع) روا داشته است و دشمنى‏هاى وى به اهل بیت(ع) زبانزد است. 

رویدادهاى مهم:

1- از دست دادن پدرش، امام جواد(ع)، در سن هشت سالگى.

2- سعایت بریحه عباسى، امام جماعت حرمین، عبداللَّه بن محمد، والىِ مدینه و جماعتى دیگر، از امام هادى(ع) نزد متوکل عباسى و خشم گرفتن وى بر امام(ع)

3- نامه امام هادى(ع) به متوکل عباسى درباره اذیت و آزار والى مدینه به آن حضرت.

4- عزل محمد بن عبداللَّه از حکومت مدینه به خاطر بد رفتارى با امام هادى(ع) و نصب محمد بن فضل به جاى وى توسط متوکل عباسى، و دستور خلیفه مبنى بر اکرام و اعزاز امام(ع)

5- تبعید امام هادى(ع) از مدینه به سامرا به دستور متوکل عباسى و رفتار نیکوى او با آن حضرت در آغاز اقامت امام(ع) در سامرا، به سال 243 هجرى.

لازم به یادآورى است که شهر سامرا در سال 220 هجرى به دستور معتصم عباسى بناگردید و از آن زمان، پایتخت عباسیان به شمار مى‏آمد.

6- بد رفتارىِ تدریجىِ متوکل عباسى و آزارهاى جسمى و روحى او به امام(ع)

7- عداوت متوکل عباسى با اهل بیت(ع) در تخریب بارگاه ابا عبداللَّه الحسین(ع) و مشاهد مشرفه اهل بیت(ع) و خانه‏هاى اطراف آنها و جارى کردن آب بر روى قبر امام حسین(ع) وکشت نمودن بر روى آن.

8- سختگیرىِ والیان مدینه و مکه با آل ابى‏طالب و علویان، به دستور متوکل عباسى.

9-کودتاى منتصر، علیه پدرش، متوکل، در سال 247 هجرى و خشنودى علویان از موفقیت منتصر.

این واقعه مهم، پس از یک‏سال و چند ماه از اقامت اجبارىِ امام(ع) در سامرا اتفاق افتاد.

10- مسموم و شهید شدن امام هادى(ع) در تبعید گاهش(سامرا)، به دستور معتمد عباسى، برادر معتز، خلیفه وقت. 

 

ارسال نظر

Image CAPTCHA