تو را معلم می نامند که...



تو را معلم می‌نامیم که ...!

تو را معلم می‌نامیم! که در طریق آموختن، رنج بسیار تحمل می‌کنی؛ آن هنگام که گَرد گچ تخته سیاه می‌خوری و ساعت‌های متوالی می‌ایستی اما آموخته‌ای و می‌آموزی که همچو شمع باید سوخت و ساخت حیات جاودانه دیگران را.

خبرگزاری فارس- در میان هزاران واژه متداول، بعضی واژگان از قداست و حرمت خاصی برخوردار هستند و استعمال آنها در میان انسان‌ها و متّصف شدن به آن، شأن و منزلتی والا به دنبال دارد.

واژه «معلم»، یکی از نوادر کلماتی است که دارنده آن، رسالتی همپای انبیاء دارد؛ جایگاه خاصی که نه تنها در فرهنگ این مرز و بوم بلکه در گستره گیتی می‌درخشد؛ آنچنان که می‌توان با شنیدن آن، زیباترین معانی را برداشت کرد؛ مهربانی همراه با صلابت، علم‌آموزی همراه با هدایت و ایثار بی منت را. 

خداوند، نخستین معلم بشریت و انسان تنها موجود دارای قابلیتی است که همه علوم را می‌تواند بیاموزد و بیاموزاند و این رسالت تنها زیبنده بی مثال معلمان بی ادعاست. 

کلام و بیان او، زاینده بکر و تازه‌ترین صفات متعالی برای هر انسان است؛ چراغ جادویی مسیر دانایی و کشتی نجات یافتن از از جهل و خود محوری است. قداست او، تقدیس زیبایی از بارزترین اوصاف خداوندی است. 

معلم؛ تجلی روح بالنده دانایی بر قامت خواستاران رشد و بلندگی است؛ او شکوه بی‌پایان معرفت، سکاندار کشتی رستگاری و بنیان هدایت و راهنمایی است.

اگر آدمی به چراغ راهی برای رهنمون شدن در مسیر صواب نیاز دارد،‌ تنها معلم است که به تأسی از خالق مهربان و بهره‌مندی از هدایت پیامبران و اولیای الهی، شایسته این مسیریابی و هدایتگری است. 

ای معلم! هر روز در کلاس درس، جوهره دانایی و توانستن خود را همچو متاعی پربها و بی منت در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌دهی، بی آنکه هیچ خواهش و تمنایی را در ذهن خود متصور شوی و تنها دل خوشی تو، تعالی و پیشرفت روز افزون شاگردان است.

تو را معلم می‌نامیم! که در طریق آموختن، رنج و محنت بسیار تحمل می‌کنی؛ آن هنگام که گَرد گچ و تخته و به روی پا ایستادن‌های متوالی تو، رهاوردی جز خستگی و بیماری در دوران کهولت و پیری به دنبال ندارد، اما آموخته‌ای و می‌آموزی که همچو شمع باید سوخت و ساخت حیات جاودانه دیگران را.  

تو! غزل سرای بی مانند گذشت و ایثاری و نوازنده سمفونی متوازن و پایدار حیات همراه با زیباترین جلوه‌های انسانی.

تو را! پاس می‌داریم به وسعت تاریخ و افتخار می‌کنیم که  دلیل سرفرازی و سربلندی هر قوم و قومیتی هستی که صفت‌های متعالی را از کشت زار وجود تو برداشت کرده است. 

تو! سرمایه جاودانه هر انسانی؛ آن زمان که شمیم روح نواز بوستان دانایی تو، می‌نوازد روح تشنه‌مان را !

موعظه و پند تو، ترسیم کننده حال و آینده‌مان می‌شود؛ آن هنگام که با تمام وجود و از سر شفقت خطاب‌مان قرار می‌دهی. احساس مسئولیت تو آنچنان با جوش و خروش بروز می‌کند که گویی برای خود به دنبال سعادتی، اما این همه فداکاری، هدفی همچو رستگاری نسلی نو و آینده ساز به دنبال ندارد.

سوز بی‌انتهای تو، همچون شمعی است که هماره می‌سوزد و روشنایی‌بخش است تا طریق فلاح و سعادت را روشنی داده و انتهای درخشان آن را نوید دهد.

ای آموزگار خرد ورزی! مهربان مخلوقی که دایره مهرورزی و مهربانی‌ات وسیع و بخشش دانش تو محدود به زمان، مکان، رنگ و نژاد نیست؛ همچون خورشید بی‌‌منت، هر صبحگاهان در پهنه علم و دانش می‌درخشی و تلألو انوار هدایت تو، چهره معصوم کودک و نوجوان را روشن می‌سازد.

ای تمثال دانایی ! حرمت کلام نافذ و صلابت نگاه مهربانه‌ تو در قامت یگانه مراد همگان متجلی می‌شود.

تو نجوای «دانستن و توانایی» بر اقیانوس جهالت و نادانی سر می‌دهی و گویی دانش‌آموزان هر روز را به امید نجوای تازه و دیگر تو  به فردای بهتر پیوند می‌زنند.

ای گرانیگاه سعادتمندی!

تو! نوح نجات بخش کشتی جهالت رفتگانی و پدر روشنگری دل و جان؛ توصیف تو سخت و جانفرساست و تحدید فداکاری و ایثارت ناممکن!

تحسین و تأدیبت، بسان ترغیب و تشویق خالق است و صلابت و اقتدارت، نشانه بزرگمردی.

مهربان همراه من!

امروز پاسداشت روز تو است که قداستی به بزرگی تاریخ داری و  هدایت پیشگی شأن بی مثال توست.

تو! تبلور روح خداوندی بر زمین تشنه و نهان مشتاق انسان‌ها در گذر از کورراه‌ها و رسیدن به کمال و فلاح هستی.

امروز پاس می‌داریم همت همه معلمان را در اقصی‌نقاط سرزمین شکوهمندمان؛ آنهایی که هریک «دُر گران بهایی» در صدف تعالی و تکامل بشری هستند و گویی نشان بی‌بدیل فرزانگی  هر فرد، زائیده افکار بلند آنهاست.

سر تعظیم فرود می‌آوریم مقابل انسان‌های بی‌ادعای عرصه علم و دانش و بوسه می‌زنیم بر دستان پر مهر و عطوفتشان که با گرمی خود، دستگیر هر خواهنده معرفت هستند.

می‌سراییم و توصیف می‌کنیم زیباترین اوصاف تو را اینگونه که:

                هدایت است و محبت، تلاش و کار معلم  /   خدا شود همه ساعت، انیس و یار معلم

                ز قفل جهل، غمی ز درب بسته نیست   /     کلید علم چو باشد، در اختیار معلم

ارسال نظر

Image CAPTCHA