آنچه بیان شد نمونهای از سؤالات، پیشنهادات و اعتراضات جامعه معلمان در ارتباط با کتابهای درسی است. همکارانی که در حوزه تدریس خود، صاحبنظرند و دلسوز اما گردش کار شفاف و مرجع ذی صلاحی را نمیشناسند تا مسائل خود را با او در میان بگذارند. به بیان شفافتر چه بسا این تلقی در میان فرهنگیان پدید آید که کارکنان سازمان پژوهش با توجه به امتیازات هیأت علمی و امکانات رفاهی، از نوعی ویژهخواری نسبت به سایر فرهنگیان برخوردارند و مؤلفان کتابهای درسی هم به دلیل همین قرابت، در حاشیه امنی به سر میبرند و مصون از پاسخگویی به دبیران و معلمان میباشند.
از آنجا که دکتر ذوعلم، خود شخصیتی علمی و از دست اندرکاران تألیف سند تحول و برنامه درسی ملّی بوده است و لذا مباحثههای علمی موجب نگرانی ایشان نمیشود و از طرف دیگر، کسوت روحانیت ایشان ایجاب میکند که در میان جامعه و در دسترس فرهنگیان باشد، انتظار و امید میرود پذیرش مسؤولیت ریاست سازمان پژوهش، زمینه ایجاد تحولات در این سازمان و از جمله پاسخگو شدن را فراهم سازد، چنانکه کمتر از یک ماه از انتصابشان، سفر استانی ایشان به گیلان و نیز مصاحبه مطبوعاتی و پاسخ به سوالات چالشی، این امیدواری را تقویت مینماید.
بی تردید پیدایش فرهنگ پاسخگویی و ایجاد ساز و کاری برای آن و شکستن انحصار موجود، میتواند پیامدهای مثبتی را به ارمغان بیاورد از جمله:
۱- اهمیت کتاب درسی بر کسی پوشیده نیست و جایی که مسؤولین آن و مطالعه آن توسط چند نسل و حتی خانوادهها، ایجاب مینماید که هرچه بیشتر مورد کندوکاو و بررسی قرار گیرد و چه کسانی شایستهتر از معلمان و دبیران هستند که سازمان را در رفع کاستیها یاری دهند؟
۲- چنانچه رفع کاستیهای احتمالی در درون خانواده آموزش و پرورش، مرتفع شود، مشکلات به جامعه تسری پیدا نمیکند و تنشهایی را پدید نمیآورد؛ چنانچه قبلا شاهد اینگونه موارد بودهایم.
۳- نقد کتابهای درسی توسط همکاران و ارائه آن به سازمان پژوهش، موجب بالندگی و رشد معلمان، دبیران، مدیران گروههای آموزشی و انجمنهای علمی میشود و در عین حال سازمان میتواند چهرههای فرهیخته جدیدی را شناسایی نماید.
۴- یکی از گلایههای معلمان این است که برخی مؤلفان کتابهای درسی، همزمان مؤلف کتابهای کمک آموزشی در همان رشته و در مجموعه موسوم به مافیای کنکور نیز میباشند و نیز برخی مفاهیم بسیار مختصر و گذرا در کتاب درسی عنوان و در کتب کمک درسی کامل توضیح داده شده است.
بنابراین به طور طبیعی دانشآموزان بدون توجه به ممنوعیت کتاب کمک آموزشی، مطالعه آن را ضروری و دارای منفعت میدانند، با دفاع جانانه و مطلقانگارانه از کتابهای درسی هم مسأله حل نمیشود. طبعا این شبهات موجب بعضی بدگمانیها میشود که نکند مافیای کنکور، ریشهای هم در سازمان پژوهش و تألیف کتب درسی داشته باشد. صحت و سقم این احتمال باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد که آیا کلاس های کنکور، پاسخی است برای رفع کاستی کم فروشی آموزش و پرورش چه در کلاس درس و چه در محتوای کتابهای درسی یا نه؟
۵- واقعیت دیگر آن است کتاب های آموزشی برخی مؤسسات غیرمافیایی بهخصوص در برخی سرفصلها، انصافا شیواتر و قابل فهمتر، موضوع را برای دانشآموزان تشریح کرده است؛ سازمان پژوهش باید کتابهای این نوع مؤسسات را تشویق و حتی در صورت ضرورت به مدارس معرفی نماید.
۶- یکی از راههای شکستن انحصار برخی مؤلفان، ایجاد رقابت سازنده و حرکت به سوی چند تألیفی است که به دبیران فرصت میدهد از چند کتاب مورد تأیید سازمان، یکی را انتخاب کند و چه بسا یکی از موارد دیگر را برای کتابخانه مدرسه تهیه نماید. روشن است که انتخاب کتاب توسط دبیر نشانه نوعی از تکریم اوست و در عین حال، مراجعه دانشآموز به چند کتاب او را با فرهنگ تحقیق و مراجعه به کتب مرجع آشنا میسازد.
۷- طرح واگذاری کتاب جغرافیای استان به دبیران استانها، موجب شده بود که در دبیران محترم شکوفایی و بالندگی قابل تحسینی پدید آید. با اجرای طرح مشابه، سازمان پژوهش میتواند روحیه نشاط علمی را در جامعه فرهنگیان افزایش دهد و از پشتیبانی و حمایت صدها هزار همکار فرهیخته برخوردار گردد.
در این باره سخن بسیار و فرصت این مقال اندک است.
ارسال نظر