نام آمازون و گوگل (آلفابت) را شاید کمتر کسی نشنیده باشد! حالا آمازون بیشتر از آنکه نام جنگل باشد، ما را به یاد خرید آنلاین میاندازد. آنها بزرگترین شرکتهای تکنولوژیمحور جهان امروز هستند؛ و موسسن این شرکتها یعنی «جوزف بزوس»، «سرگئی برین» و «لری پیج» و مدیران و مالکین امروزین آنها، علیرغم هزار تفاوتی که دارند، یک ویژگی مشترک دارند:
آنها هر سه فارغالتحصیل یک مدرسه هستند!
آنها در دانشگاههای مختلف میشیگان، استفورد و پرینستون درس خواندند، ولی هر سه فارغالتحصیل یک مدرسه هستند: مدارس مونتهسوری!
شیوهی آموزش مونتهسوری
این مدارس را «ماریا مونتهسوری»، (نخستین پزشک زن در ایتالیا) در ابتدای قرن ۲۰م راهاندازی کرد. او ابتدا به پرورش کودکان معلول مشغول بود و همانجا بود که فهمید «جداسازی آموزشی به هر بهانهای که باشد (چه معلولیت و چه تیزهوشی)، کودک را از دنیای واقعی دور میکند و یک اشتباه است».
او روش آموزش مونتهسوری مبتنی بر ویژگیهای زیر بنا نهاد:
1- محیط: محیط باید شامل تنوع بالا باشد: از تنوع میان هوشها یا عقاید تا سن. هرچه تنوع بالاتر باشد، به دنیای واقعی شبیهتر است و آموزش زمانی کارآمد است که به دنیای واقعی آینده نزدیکتر باشد.
2- قدرت تصمیمگیری: حق انتخاب برای کودک یعنی افزایش قدرت تصمیمگیری توسط او. در دنیای واقعی، ما هر روز درگیر انتخاب از میان گزینههای مختلفی هستیم که پیش روی ما قرار میگیرند.
3- چالشمحوری: طرح چالشهای واقعی برای کودکان و دادن زمان کافی و پیوسته (حدود ۳ ساعت) برای حل چالشها یکی از مهمترین مهارتهای کلیدی است. چالشها از طریق دستورالعملها حل نمیشوند، بلکه مانند دنیای واقع، هیچ دستورالعمل مشخصی برای حل چالشها نیست!
4- راهنمایی: نقش معلم بیشتر راهنما و ناظری است که کودکان را در حل چالشها و انتخابها کمک میکند.
در کنار این اصول آموزشی، باید توجه کنیم که کودکان میتوانند در کلاس حرکت کنند و هیچ اجباری به نشستن بر صندلیهای معین وجود ندارد!
پرسش جدی شاید آن است که چگونه مدرسهای که ایدههایش بیشتر برای تربیت کودکان معلول بود، فارعالتحصیلانی به مراتب قویتر از تمامی مدارس و طرحهای آموزش تیزهوشان داشت؟
امروزه اگر جستجوی اندکی کنید میبینید که از مارکز (برنده نوبل ادبیات) تا سین کومبز (خواننده) فارغالتحصیل این مدارس هستند. مدارسی که حتی خانوادهی سلطنتی انگلیس هر دو شاهزادهشان یعنی ویلیامز و هری را به آن میفرستند.
سخن در مورد تبلیغ یک مدرسه نیست، صحبت در مورد آن دسته از شیوههای آموزشی است، که خلاقیت، واقعبینی و قدرت تصمیمگیری را یاد میدهند.
کنکور ۹۷
کنکور در ایران همچنان برگزار میشود! این تلخترین واقعیت ایران است، تلختر از گران شدن ارز و تحریم! کنکور برگزار میشود تا تهماندههای خلاقیت را به رگبار ببندد، «خدای کشتار» است این کنکور.
کنکور تلخ است چون نماد چسبیدن ابلهانهی ما به چیزی است که بلدیم! ما دچار «وابستگی مسیر» شدهایم؛ یعنی حاضر نیستیم مسیر گذشته را تغییر دهیم.
کنکور اما یکی از بزرگترین کسبوکارهای ایران است. حالا بزرگترین کسبوکارهای ایران به روایت تبلیغات قبل از فوتبال دو چیز است: ۱)مظاهر رانت (روبیکا و سروش) و ۲)مظاهر کشتار (موسسات آموزشی)
تا مادامی که رانت باشد فیلترینگ هست و تا مادامی که چنین کسبوکارهای بزرگی باشد، کنکور هست!
«وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» به قجریترین وضع ممکن مدیریت میشود. کاش ....
بیخیال برای قلب هیچکداممان خوب نیست! بهتر است تیتر روزنامه فردا این باشد: «کنکور ۹۷ با مدیریت عالی و بدون مشکل برگزار شد»، باید از وزارت علوم تشکر کنیم که مثلا سوال اشتباه نداده است، یا سوالات لو نرفته است! آقای وزیر، آقای رییس سازمان سنجش بگذارید برایتان هورا بکشم!
ارسال نظر