تبعات تاکید بر رویکرد اثبات گرایانه در پژوهش‌های حوزه تعلیم و تربیت



تبعات تاکید بر رویکرد اثبات گرایانه در پژوهش‌های حوزه تعلیم و تربیت

منابع معرفت دربرگیرنده حس، عقل و شهود به عنوان منابع دست اول و نظر مراجع به عنوان منابع دست دوم می‌باشد(شریعتمداری، 1395)؛ اما اشراف رویکرد اثبات‌گرایانه (1)در فرآیند پژوهش موجب شده است که پژوهشگر در چارچوب روش‌های پژوهش در قالب حس محبوس شده و بجای آنکه پژوهشگر روش را انتخاب و یا ابداع نماید روش‌های پژوهشی، خود را بر پژوهشگر دیکته می‌نمایند. در این شرایط بجای آنکه سودمندی پژوهش در عمل مورد تحلیل قرار گیرد توان پژوهشگر در فرآیند اجرا، صرف می‌گردد. بدین ترتیب تلقی غلط بر پژوهش‌های علوم انسانی و حوزه تعلیم و تربیت حاکمیت می‌یابد و بجای آنکه علم یا (Science) بخشی از معرفت تلقی گردد به اشتباه تمام معرفت تلقی می‌شود.

موضوع علوم انسانی به مانند علوم طبیعی آزمون‌پذیر نیست و گزاره‌های علمی در علوم انسانی وابسته به حوزه‌های مرتبط با حیات انسان می‌باشد. این در حالی است که در پژوهش‌های وابسته به حوزه تعلیم و تربیت که در محافل علمی کشور اجرا می گردد، بر مبنای اثبات‌گرایانه مبتنی بر معرفت حس‌گرایانه قرار دارد و لذا تمایل به این سمت وجود دارد که پژوهش‌ها با آزمون به دست ‌آید؛ بدین صورت الگوی پژوهشی در علوم طبیعی بر حوزه تعلیم و تربیت سیطره یافته است. سیطره علوم طبیعی بر حوزه تعلیم و تربیت موجب شده است حوزه تعلیم و تربیت محدود به گزاره‌های آزمون‌پذیر شود و بدین ترتیب دانش از ارزش در حوزه تعلیم و تربیت جدا ‌شود. بدین ترتیب منشا عدم موفقیت حوزه تعلیم و تربیت در محافل علمی، پژوهشی و دانشگاهی کشور استفاده از رویکرد ناقص روش‌های پژوهش در حوزه تعلیم و تربیت می باشد. 

تبعات چنین رویکردی در پژوهش‌های حوزه تعلیم و تربیت موجب بوجود آمدن مسائل زیر شده است:

  • ساختار بروکراتیک

بی‌کفایتی آموخته‌شده (2) اصطلاحی است که در جامعه‌شناسی توسط مرتن مطرح شده است(مرتن(3)، 1940). براین اساس مرتن معتقد است که بوروکراسی از بروکرات، شخصیتی بی‌کفایت می‌سازد، زیرا با آموزه‌های خاصی، بی‌کفایتی را به او می‌آموزد. چنین ساختاری با آموزش کاربرد قوانین و مقررات و اطاعت محض از آنها، افراد را بی‌کفایت می‌سازد که نمی‌توانند نوآوری و خلاقیت داشته باشند. بورکراسی پژوهشی در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی همراه با آیین‌نامه‌ها و مقررات پژوهشی متعدد همراه با هنجارهای حرفه‌ای و اخلاقی ضعیف و رنجور(ذاکر صالحی، 1396) بخصوص دانشگاه‌های علوم انسانی را تهی از تولید دانش و نظریه‌پردازی بوجود آورده است. دلیل چنین ساختاری که در دانشگاه‌های علوم‌انسانی اتفاق می‌افتد این است که نظریه‌های موجود در تاریخ هر حوزه از علوم‌انسانی توسط اساتید، هرروزه از جلوی دیدگان دانشجویان می‌گذرد بدون آنکه استاد و دانشجو بداند و بتواند آنها را در عمل اجرا کند، بدین ترتیب استاد تبدیل به استاد پاورپونتی می‌شود و دانشجو نیز در ارائه مطالب از وی تبعیت می‌کند.   

  • اختناق روش‌شناسی

حاصل سیاست‌های غلط در خصوص اعطای مجوز علمی-پژوهشی به مجلات علمی موجب بوجود آمدن اختناق روش‌شناسی (4)در حوزه علوم انسانی شده است. بعبارت دیگر اندیشمندان علوم انسانی به تبعیت از سنت اثبات‌گرایی رعایت روش‌شناسی از جانب پژوهشگر را بر محتوای پژوهش ارجحیت می‌دهند. بیم از فقدان سنجه‌ای برای اندازه‌گیری متغیر، پژوهشگر را وادار می‌کند کوچک حرف بزند، ولی دقیق آن را بسنجد، زیرا اگر بزرگ بیندیشد در پیچ و خم تدوین سنجه گرفتار می‌شود، بنابراین همگان به روش می‌اندیشند تا به تخیل نظام‌مند علمی(دانایی‌فرد، 1388). این وضعیت که میتوان به آن دیکتاتوری روش نامید، اندیشمندان را به سکوت فکری وادار می‌کند و ظرفیت فکری جامعه علمی را دچار رکود کرده است. سربازان خوب روش، تولیداتی که مزین به شیوه زیبایی باشد با داستان غنی‌ای که به صورت تخیل نظام‌مند علمی به نگارش درآمده و دریای بزرگی از اندیشه‌های جدید در خود دارد را برنمی‌تاباند. از این رو هیچ وقت دانشجویان تحصیلات تکمیلی کشور نتوانسته‌اند گامی بلند در حوزة علوم‌انسانی و اجتماعی بردارند.(همان) بنابراین بخش عظیمی از دانشجویان به حمالان روش تبدیل می‌شوند تا حاملان اندیشه‌های جدید. سیاستگذاری‌های در حوزه پژوهشی می‌تواند با ارائه طرح‌ها، برنامه‌ها و پروژه‌ها به این پادشاهی روش پایان دهد.

  • سیاست‌گذاری غلط در ارتقاء نیروی انسانی دانشگاه‌ها

در سیاستگذاری‌ها، درجه علمی اساتید منوط به ارائه مقاله‌های علمی-پژوهشی است. بورکراسی پژوهشی و اختناق در روش شناسی، جهت‌گیری این سیاست را تبدیل به نابهنجاری حرفه‌ای و اخلاقی اساتید و پژوهشگران کرده است. چنین سیاستی تمایل اساتید را در نوشتن نام اساتید دانشجویان در مقاله نویسی از پایان‌نامه و رساله‌های کارشناسی‌ارشد و دکتری ترغیب کرده و منجر به این شده است مدرسان دانشگاه‌ها بدون انجام هیچ فعالیتی در جهت تولید دانش؛ با استفاده از فعالیت دانشجویان خود در پایان‌نامه و رساله کارشناسی‌ارشد و دکتری ارتقاء علمی پیدا کنند. چنین سیاستی مانع از نوآوری و خلاقیت در تولید دانش و نظریه‌پردازی اساتید شده است.

  • سیاستگذاری‌های غلط در ارتقای اعضای هیات علمی منجر به بی‌کفایتی بسیاری از اساتید در نوآوری و خلاقیت در تولید دانش و کارآفرینی شده است. بدین ترتیب دانشگاه‌ها برای درآمدزایی خود با درک میزان ضعف در توانایی اساتید خود ناچار به جذب بیشتر دانشجو با پرداخت شهریه از سوی دانشجویان روی‌آورده‌اند. این شرایط وضعیت توانایی اساتید در نوآوری و تولید دانش را شکننده‌تر از پیش نموده است؛ چون مدرسان دانشگاه بیشتر اوقات خود را صرف تدریس در کلاس‌ها می‌پردازند و کمتر برای حل معضلات جامعه خود وقت صرف می‌نمایند. در صورتی که فضایی در دانشگاه‌ها ایجاد گردد تا اساتید دانشگاه‌ها براساس میزان دانش تولید شده و دراختیار گذاشتن آن در جامعه امتیاز دریافت نمایند؛ دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی می‌توانند از میزان دانش تولید شده به عنوان محصول، درآمدزایی کنند وبستر لازم برای تبدیل شدن به دانشگاه‌نسل سوم فراهم آید.
  • :
  • دانایی‌فرد، حسن(1395)روش‌شناسی مطالعات دلالت پژوهی در علوم اجتماعی و انسانی:بنیانها، تعاریف، اهمیت، رویکردها و مراحل اجرا، فصلنامۀ روش‌شناسی علوم انسانی بهار ۱۳۹۵.
  • ذاکر صالحی، غلامرضا (1396) دانشگاه ایرانی و مناقشه هویتی- کارکردی: در جستجوی الگوی گمشده.پژوهش‌نامه مبانی تعلیم و تربیت، 7(1)، 43-27. انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
  •  
  • Merton,K Robert(1940); bureaucratic structure and personality , Social Forces, vol.18,no.4(may,1940),pp.560-568.oxford university press. http://www.jstor.org/stable/2570634 .
  1. رویکرد اثبات‌گرایی با سه ویژگی اساسی شناخته می‌شود:- دانش بی‌طرف است؛ - تنها روش علمی روش علوم طبیعی است؛ - روش‌های دقیق علوم طبیعی باید مورد استفاده دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی نیز قرار گیرد. از دیدگاه اثبات‌گرایی کوشش‌های مبتنی بر کشف، شهود و درون‌کاوی در راه شناخت مطرود است و هر روشی که بر ابعاد کیفی و ارزشی پدیده‌های اجتماعی تکیه می‌کند بی‌اعتبار است.
  2. Trained Incapacity
  3. Merton
  4. سنت تفکر اثبات‌گرایی در اندیشمندان حوزه علوم انسانی و تاکید بیش از اندازه بر روش‌شناسی بخصوص کمی سازی پژوهش در مقالات علمی-پژوهشی موجب بوجود آمدن کابوس روش‌شناسی برای دانشجویان و اساتید شده است که باعث عقیم‌سازی و بی‌کفایتی نتایج پژوهش در استفاده از نتایج آن می‌گردد. این اصطلاح توسط دکتر دانایی فرد(1388) به عنوان اختناق روش‌شناسی در دانشگاه‌ها بیان شده است.

 

 

 

ارسال نظر

Image CAPTCHA