در عرصه تعلیم و تربیت جنس کار کیفی و محتوایی است پس در درجه اول خود ما لازم است یک ایمان عمیق مبتنی بر معرفتی اصیل و مستند نسبت به این مسأله داشته باشیم. من معتقدم که اکثریت معلمان، فرهنگیان و مسئولان ما در آموزش و پرورش با یک اعتقاد و باور تربیتی کار میکنند. این رسالت مهمی است و باید آن را پاسداشت و تقویت کرد. البته اقلیتی هم ممکن است صرفاً بهعنوان یک شغل در جهت تأمین معاش در این حوزه فعال باشند.
خوشبختانه امروز در آموزش و پرورش به بحث مدرسه محوری پرداخته میشود. فرایندی که تا به الان مغفول مانده و تلاشهای اندکی هم که در حال انجام است قطعاً به ثمر نهایی نمیرسد. ما باید تلاشهای زیادی انجام دهیم تا این درک و برداشت از مدرسه در جامعه شکل بگیرد .بچههای ما در مدرسه قرار است تربیت شوند و در مدرسه آیندهشان رقم میخورد. مدرسه نهادی با هویت تربیتی، فرهنگی و اجتماعی است و در جایگاه اصیلترین بستر تحول فرهنگی قرار دارد. نهادینه شدن این باور نیاز به یک سری فعالیت ها در آموزش و پرورش از یک سو و برخی اقدامات در سطح جامعه از سوی دیگر دارد .باید به افراد نخبه و فرهیخته ای که دغدغه فرهنگی جامعه را دارند توجه شود و از آن ها در راستای شکل گیری این باور اجتماعی نسبت به مدرسه محوری کمک گرفت. ما میتوانیم نهاد خانواده را بهعنوان یک نهاد تربیتی بشناسیم و آن را تقویت کنیم. اما خانواده خیلی تحت مدیریت و مداخلههای ما قرار نمیگیرد و عوامل تأثیرگذار در این نهاد تماماً در اختیار ما نیست ولی مدرسه در اختیار ماست. مدرسه از جهت مؤلفههای مختلف تا حد زیادی تحت تأثیر نوع مدیریت، طراحی و برنامهریزی ما قرار دارد. البته مدرسه یک نوع تعامل کاملاً فعال و دو طرفه با جامعه دارد و فرهنگ جامعه به عنوان فضایی که در آن تنفس میکنند بر مدرسه تأثیر دارد. مدیران مدارس باید در تعاملات خود با معلمان، آموزگاران، خانوادهها و دانشآموزان تأثیرگذار باشند. این نقاطی که مداخله در روند تربیتی مدرسه را رقم میزند در اختیار ماست و قابل مدیریت هستند. فرمانداران مناطق نیز که عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی منطقه را هدایت می کنند، باید حتماً یک نگاه فرهنگی داشته باشند و ما باید کمک کنیم این نگاه روز به روز تقویت شود. روحانیت منطقه و نهاد امامت جمعه شهرستان و استان بسیار مهم است که متوجه باشند این قبیل کارهای فرهنگی باید در مدرسه انجام شود. این شامل واحدها و اساتید دانشگاهی که در مناطق و شهرستانها می باشند و چهرههای ارزشمندی که دارای نفوذ و پایگاه اجتماعی هستند، نیزمی شود .حتی کسانی در مناطق کشور اهل سرمایهگذاری اقتصادی هستند، به عنوان آدمهایی که اگر بهدنبال سود اقتصادی بوده اند اما رگههایی از دغدغه مندی نسبت به بحثهای فرهنگی و اجتماعی دارند نیز باید خیلی مهم شمرد و بهعنوان شرکای امر تربیت تلقی کرد. همانگونه که در مبانی نظری تحول آمده تربیت و فرهنگ مقولهای نیست که یک سازمان یا نهاد دولتی مدعی شودکه این کار را بهتنهایی خیلی خوب انجام میدهم. این موضوع مشارکت را میطلبد که متأسفانه در هر جایی به جز آموزش و پرورش این مباحث مغفول ماندهاند و باید بیشتر در سطح وزارتخانههای دیگر نیز به آن پرداخته شود. گاهی در یک منطقه مدیران آموزش و پرورش ما باید یک سناریو تعریف کنند. اینکه با چه سناریویی میشود فرماندار، بخشدار یا شهردار یا شورای شهر را درگیر این کار کرد. با چه روش و استراتژی میشود امام جمعه را با این مقوله فرهنگ درگیر کرد تا او در خطبههای نماز یا در تعاملاتی که دارد روی بحث آموزش و پرورش و مدرسه تأکید کند و یا شخصا همراهی کند . نسل جوان و نوجوان امروز آینده ما را رقم خواهد زد. در این روزگار تبادل و تهاجمات فرهنگی و تأثیرگذاری سو جوامع غربی شدت پیدا کرده است. جهتگیریهای کلانی در سطح جهان وجود دارد که کشورهای سلطهگر تصمیم جدی و قاطع دارند تا حاکمیت جهان را به دست بگیرند.. فلسفه جنگ جهانی اول و دوم و تمام این کنشگریهای ظالمانهای که در سطح جهان در حال انجام است برای چیست؟ چند روز آینده روز قدس است. چرا ما روز قدس داریم .اگر یک اشغالگری یا سلطهگری اتفاق نمیافتاد اگر یک ظلم فاحشی بر مردمی مظلوم اتفاق نمیافتاد روز قدسی هم وجود نداشت .این واقعیتی است که گاهی ما از آن غافل میشویم و خیال میکنیم فقط یک شعار است. به خاطرداریم بعد از جنگ جهانی اول و دوم چه نقشههایی برای تقسیم کشور ما ایران وجود داشت. قرارداد 1919، حکومت رضاخان وجنگ جهان دومی که کشور ما فقط منبع تأمین هزینههای رقابت سیاسی بین دو قطب استکباری قدرت جهانی بود. امروز هم نظام استکباری به دنبال آن است که ما ابزار آنها شویم و صریحاً در ترفندهای موذیانه و شیطنتآمیز مختلفی این را به تصویر می کشند. ما در واقع کشوری هستیم با یک تمدن و پیشینه اسلامی اصیل و اساسی و یک اعتقاد، باور و ارزشی بنیادین. ما اجازه نمی دهیم که این اتفاق بیفتد و ما خدای ناکرده در مسیر سلطهجویی جهانی هضم شویم. بنابر یک اعتقاد عمیق دینی و الهی در صددیم چهره مقاومت و عنصر مجاهدت و ایستادگی، آزادی، استقلال و معنویت را رواج دهیم که البته کار سختی است و هزینه دارد و هزینه آن را هم با تفاوت در مراتب مختلف تا به امروز در طی این 40 ساله ملت ما پس از انقلاب، پرداخته ایم. افراد بسیاری از این قضیه کنار کشیدند همانطور که در 8 سال دفاع مقدس کسانی خودشان را کنار کشیدند و وانمود کردند هجومی اتفاق نیافتاده و لازم نیست دفاعی از کشور و نظام و وطن داشت و فقط دنبال سوء استفاده بودند. فقط عدهای در میدان عمل حضور پیدا کردند. در حال حاضر هم وضعیت به همین گونه است. یک عدهای از جامعه اصلاً کاری به مسائل فرهنگی ندارند. اما آموزش و پرورش و فرهنگیان همیشه در متن قضایا بوده اند. در دوره دفاع مقدس بنده معاون پرورشی استان تهران بودم که در آن زمان شامل استان البرز و شهرستانهای استان تهران هم میشد. دغدغه ما در آن زمان هم همین مسائل بود. معلمان مدیران مربیان و دانشآموزان بسیای بودند که شهید شدند. هنوز هم آموزش و پرورش در جوهره و ذات خود همان تعهد اجتماعی، انقلابی، اسلامی و ملی را واقعاً دارد. منتهی به مرور زمان این ماموریت ظریفتر شده است. آن زمان به هر حال ملموس بود که یک عنصر بیگانه تجاوزگری به ما تجاوز نموده بود امروز شکل این تجاوز سخت نیست. از تجاوز سخت به سمت نرم عبور کردهایم. در نهایت با توجه به این دغدغهها و عناصر، نهاد مدرسه میتواند عنصر مقاومت و ایستادگی را ایجاد و تقویت کند. مدرسه میتواند جوانها و نوجوانهایی را تربیت کند که بتوانند همین راه را ادامه بدهند. عکس قضیه هم هست که اگر ما غافل شویم. خدای نکرده عکس مسأله اتفاق میافتد باید بهدنبال یک سری راههای میانبر رفت.
در سازمان پژوهش و بهعنوان یکی از برنامههای مصوب و موظف ما در سازمان این است که ما باید شاخصههای این مدرسه شایسته و مطلوب را تحت عنوان مدرسه زندگی تبیین کنیم.
برای این از واژه زندگی در کنار مدرسه استفاده میکنیم که بدانیم این اتفاق باید در بستر زندگی تحقق پیدا کند و ما در کل آموزش و پرورش بهدنبال این هستیم که مدرسه را بهعنوان یک بستر ارتقاء زندگی دانشآموزان بهعنوان بخش جدی زندگیشان و بهعنوان محیطی که با زندگی واقعیشان پیوند دارد و همین معانی مختلف بهعنوان گروهی که خودش زنده و پویاست باید به مدرسه نگاه کنیم. ی.مدرسه یک محیط خشک و اداری و فرمایشی نیست بلکه جلوه عینی نظام تربیتی ماست. تمام تلاش ما در سازمان و سطح وزارتخانه را دارای استان و مناطق همه باید مدرسه را به یک گام جلوتر راهبری کنند. این جلو رفتن مدرسه به چه معناست؟ متأسفانه ابزارهای کمی مثل میانگین معدل بچهها در درس ریاضی، علوم یا در دوره متوسطه میزان ورود به دانشگاههای برتر و رتبههای تک رقمی شاخص ما در ارزیابی از مدارس هستند . البته در مبانی و متون تحولی تا حدی مباحث تربیتی، اخلاقی، نوآوری، خلاقیت و سبک و مهارتهای زندگی مطرح شدهاند.
ولی این بحثها هنوز حاشیهاند و در متن وارد نشدهاند. امروز کارنامهای که دست بچهها میدهیم نشان میدهد از نظر خلاقیت، تفکر، حل مسأله، نشاط کار و مشارکت در کارها هیچ ارزیابی از وی نداریم. از نظر برخورد نوع مواجهه، ابعاد ایمان درونی و نه فقط توجه به مناسک و ... هنوز نمیتوانیم بفهمیم آن دانش آموز در چه سطحی است ما فقط یک نمره ورزش و یک نمره انضباط داریم و باقی دروسی که ناظر به بعد دانشی است مطرح هستند.
اولین چرخشی که در سند مطرح شده است؛ چرخش از یک رویکرد آموزشی صرف در مدرسه به سمت مدرسه بهعنوان یک نهاد آموزشی تربیتی است. این نیاز به تلاش بسیار ما دارد. فعالیتهای زیادی باید در کف مدرسه، در لایههای میانی، در وزارتخانه، دولت، جامعه، حاکمیت و دستگاههای مختلف انجام شود. اما لازمه اش این است حداقل خودمان بدانیم چه میخواهد بشود. و در حال حاضر چه اشکالات وجود دارد و چطور می توانیم به هدف برسیم در اسناد تحولی چهار ویژگی برای مدرسه مطرح شده که این ویژگیها بسیار مهم است. فضای مدرسه منعطف شود. اما انعطافپذیر در مقابل چه چیزی؟ در مقابل یک محیط سخت و غیرقابل انعطاف. دوم مدرسه پویا باشد، پویا در مقابل ایستا. مثل اینکه بهجای اینکه ما همیشه یک کار تکراری و کلیشهای در مدسه انجام دهیم که به مرور زمان اثر گذاری خود را از دست داده است فعالیتی انجام دهیم که برای دانش آموزان جذابیت دارد. از بعدی دیگر پویا بودن در مقابل ایستایی به این معناست که دائماً دانشآموز بتواند خودش را ارزیابی کند. راههای جدید را امتحان کند و نوآوری داشته باشد. سوم بالندگی در مقابل توقف و عدم پیشرفت است که تعبیر قشنگی دارد. در ادبیات فارسی این واژه به معنای یک نوع حرکت نرم از درون بدون سختی همراه با نرمی و کمی نامحسوس و ناملموس است که نتیجه اش را بعد از یک سال بدون فشار ببینیم مثل رشد یک درخت. چهارم که از همه مهمتر است این است که مدرسه باید هدفمند باشد. منتهی بر چه اساسی قرار است کار انجام شود. براساس چهارچوب معیار نظام اسلامی و این دهها بار در متون تحولی ما آمده است. در برنامه درسی ملی که برگرفته از همین اسناد تحولی است پنج ارزش مطرح شده است که نظام معیار اسلامی در یک کلام د رهمین 5 ارزش خلاصه شده اند و خوشبختانه همین 5 ارزش در سند مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در نقشه مهندسی فرهنگی کشور هم آمده است و حتی بعضی معترضند که چرا این مهندسی اجرا نشده است. این همسویی محتوایی و گفتمانی و نظری بین مدرسه ایدهآل ما با کل نظام فرهنگی وجود دارد. این همسویی و همافزایی بسیار مهم است. بحث ارتباط اداری و سازمانی نیست که فقط به نشست دو وزیر ارشاد و آموزش و پرورش و ... محدود شود این هماهنگی محتوایی است یعنی اینکه در جهتی که ما پیش میرویم لازم است سایر نهادهای فرهنگی هم در همان جهت پیش بروند.
این بسیار مغتنم است که در سند مصوب و ابلاغ شده نقشه مهندسی فرهنگی کشور ما 5 ارزش اساسی داریم که دستگاههای فرهنگی ما باید همین 5 ارزش را در جامعه نهادینه کنند. این همسویی معنایی بین اهدافی که ما فرهنگیان دنبالش هستیم با ارزشهایی که همه دستگاههای فرهنگی باید دنبالش باشند بی نظیر است. در مهندسی فرهنگی کشور وزارت ارشاد، نهادهای هنری، صدا و سیما، دفتر تبلیغات حوزه علمیه و دانشگاههای ما نیز باید ذیل آن مهندسی فرهنگی تلاش کنند. این نشان میدهد که آموزش و پرورش پیشتاز در پیاده کردن این مهندسی است. یعنی اهدافی که در برنامه رسمی درسیاش تصویب کرده و به آن جهت داده و به دنبالش هست همان پنج ارزش اساسی است که در سند مهندسی فرهنگی کشور آمده و در متن منتشر شده الگوی ایرانی اسلامی هم درج گردیده است .
ارسال نظر