
دکتر جمیله علم الهدی در نشست بزم اندیشه در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با موضوع فلسفه آموزش و پرورش مباحث مهمی را مطرح کرد که نقد و نظرهای مختلفی را در پی داشت.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، خبر این نشست بزم اندیشه پیش از این در تارنمای سازمان بارگزاری گردیده و اکنون متن کامل و مبسوط این نشست جهت استفاده مخاطبان گرامی بارگزاری می گردد.
یادآور می شود مشروح این نشست های بزم اندیشه در قالب کتابی با عنوان " دفتر دوم" بعد از تکمیل منتشر خواهد گردید.
متن کامل این نشست به شرح زیر می باشد:
سکولاریسم تربیتی پیچیده تر شد
چهل سال از انقلاب اسلامی میگذرد و سکولاریسم نه تنها متوقف نشد بلکه بسیار پیچیده تر ادامه پیدا کرده است. این طور نیست که انقلاب اسلامی باعث شد که سکولاریسم حذف بشود یا جمع بشود؛ این یکی از ویژگی های انقلاب است همان طور که خودش دارد رشد می کند رقبای خودش هم پیچیده تر عمل می کنند.
یکی ار نکاتی که در مورد این که سکولاریسم خیلی پیچیده عمل می کند در حوزه دانشگاه ها و حوزه مدارس بحث تربیت دینی است و تقابل با تربیت دینی. این که میتوانیم تربیت دینی داشته باشیم یا نه یا اگر بخواهیم تربیت دینی داشته باشیم و چگونه باید داشته باشیم این مسئله ای است که باید به آن توجه نماییم.
رابطه علم و دین
رابطه علم و دین یکی از مهمترین اشکالاتی که وارد است و موضوع بحث در مجامع علمی داخل ایران و همچنین در خارج از ایران است. سوالی که مهم است این است که آیا بین علم و دین می توان رابطه برقرار کرد؟ می شودریاضیات اسلامی یا فیزیک اسلامی نوشت؟ تعلیم و تربیت یک موضوع بسیار تخصصی و حرفه ای است مثل سایر علوم و آیا می تواند اسلامی شود؟
سابقه خوبی تعلیم و تربیت اسلامی فقط بخش عمل
خوشبختانه در عمل تعلیم و تربیت اسلامی سابقه خوبی داریم؛ قبل از انقلاب جریان های تعلیم و تربیت اسلامی در مدارس اسلامی در مدارس عابدزاده، در مدارس علوی در مدارس مختلفی شروع شد ولی یک نقص بزرگ ما این بود که این تجربه انباشته تبدیل به یک گزارش علمی نشد.
زمانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم دو سه بار این خیز را برداشتم که چنین کاری کنم ولی پشتوانه مالی کافی نبود که بتوانیم این تجربه ها را تبدیل به علم کنیم و این جایی است که ما نسبت به غربی ها در این موضوع خیلی غفلت می کنیم.
در روش شناسی های علمی کشور خودمان خالی هستیم
مثلا در رشته مدیریت وقتی به تاریخچه ها نگاه می کنیم می بینیم که اینها تجربه هایشان را تبدیل به علم کردند و توفیقات شان این است که از تجربه به سمت علم حرکت کردند و متاسفانه ما در روش شناسی های علمی کشور خودمان خالی هستیم اصلا نه تجربه نگاری می کنیم نه تجربه را تبدیل به علم می کنیم.
نهضت روش شناسی لازم است
در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش جریان اقدام پژوهانه به راه افتاد ولی به زمین خورد به نظر من یک نهضت روش شناسی لازم است که این کار را بکند و یک پشتوانه خوبی لازم دارد.
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به دنبال این باشد که این تجربه را تبدیل به علم کنند. حتی تجربه وزرا، حتی تجربه مدیران ارشد را ثبت کنند
اگر بخواهیم علم تعلیم و تربیت دینی را داشته باشیم این یک راه است؛ از خود ملا صدرا می شود همین را یاد گرفت که اتفاق را باید از تجربه آموخت. از تجربه های مختلف باید آموخت و این تجربه ها را باید تبدیل به علم کرد.
شاید یکی از مهمترین مشکلات این است که وقتی شما مقولات مجزا را داشته باشید جایگاهی برای خداوند نیست چون خداوند جزء هیچ مقوله ای نیست. وقتی شما مقولات بسته ای داشته باشید جایی برای انسان هم پیدا نمی شود چون انسان یک موجود فوق مقوله است.
بنابراین به نظر می رسد علم مدرن، فن آوری مدرن متکی بر فلسفه های اصالت ماهیتی هستند و در اینجا اگر بخواهید مبنایی حرکت کنید و به تربیت دینی برسید راه گریزی ندارید جز اینکه از فلسفه اصالت وجود حرکت کنید. از حکمت متعالیه حرکت کنید.
ما دچار تنگنا هستیم
گفتیم چون می توانیم قرآن بخوانیم، چون قرآن می فهمیم پس ما ما معصوم هستیم و خطا نخواهیم کرد و درگیر خطاهای ذهنی و تجربه های ذهنی نخواهیم شد اما دریغ که این مقام فقط مخصوص ائمه اطهار است و ضرورت ولایت به خاطر همین است که ما گرفتار این تنگنا هستیم؛ اگر می توانستیم که خودمان از قرآن به طور کامل استفاده کنیم و گرفتار محدودیت های انسانی نبودیم دیگر نیازی به ولایت نداشتیم.
طراحی جبهه مقاومت در برابر تربیت سکولار
این را در مورد ظرفیت فلسفه صدرا عرض میکنم که می شود از آن جبهه مقاومت در برابر تربیت سکولار را طراحی کرد؛ و این موضوع نه تنها در تربیت بلکه در علم دینی است؛
سه گروه هستند که به تعارض علم و دین پرداخته اند.
یک گروه خود پوزیتویست ها هستند. فلاسفه پوزیتویست معمولا سعی می کنند علم را چیزی متفاوت از ارزش تلقی کنند.
دومین گروه ارتودوکس های دینی هستند که معمولا علم را یک امر بشری تلقی می کنند و دین را یک امر الهی تلقی می کنند و می گویند امر بشری با امر الهی قابل جمع نیست. بنابراین علم یک امر عینی است، یک امر پوزیوتیویست است، یک امر قابل فهم بشر است ولی یک چیز ماورایی است که هیچ کس متوجه نخواهد شد.
گروه سوم، اگزیستانسیالیست ها و ایده آلیست ها هستند، خیلی به این بها دادند که به لحاظ دفاع از انسان آمده اند علم را امری مادی، امری عینی تلقی کرده اند.
این سه گروه در " رد "موفق شدند که رابطه علم و دین را خراب کنند. البته اینها برای اوایل قرن بیستم است.
فمنیست های خانواده گریزی داریم!
در مورد علم و دین، دیدگاه های بسیار پیشرفته ای وجود دارد که متاسفانه ما در این چیزها همیشه اختلاف حرکت داریم یعنی غرب مثلا در موضوع زن می رود خانواده گرا می شود ولی همچنان ما خانواده گریزیم. ما فمنیست های خانواده گریزی داریم که فمنیست ها خودشان خانواده گرا شده اند و ما اینجا دعوا داریم که فمنیست های داخلی می گویند که خانواده چیز خوبی است !
در جلسات بین المللی که با کشورهای غربی در زمینه تعلیم و تربیت داشتیم شواهد نشان میدهد که دست برتری از سوی ما وجود داشت و اگر گاهی میگوییم در تعلیم و تربیت ضعفهایی داریم باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که برتریهایی نسبت به غربیها وجود دارد.
علم متاثر از ارزشهاست و جامعه شناسی علم ثابت کرده است که این مقوله متاثر از سلیقههای علمی جامعه خودش نشات میگیرد، همچنین باید توجه داشته باشیم که بخش اعظم علم مربوط به جهان بینی توحیدی است همانطور که دین چنین جهان بینی را دارد.
جهان بینی علم جهان بینی سیستمی است که این گزاره عالم را سیستم هوشمند خودکار میداند به عبارت دیگر استعاره ماشین استعارهای است که علم برای خود پذیرفته و با آن جهان را درک میکند.
سکولاریسم در متن مدارس ما وجود دارد
سکولاریسم در متن مدارس ما وجود دارد و با این روش نمیتوانیم تربیت دینی را پیش ببریم، علاوه بر این موضوع عنصر ساختارگرایی در فلسفه تعلیم و تربیت وارد شده است که جزو مسائلی است که میتوان آن را به وسیله فلسفه صدرایی برطرف کرد.
اکنون تربیت دینی به خوبی در نظام تعلیم و تربیت ما نتوانسته تحقق پیدا کند به عنوان مثال حجاب را آوردیم، اما فلسفه حجاب وجود ندارد و آنچه اکنون پدید آمده موزاییکی از سکولاریسم است؛ تربیت دینی را شکست خورده نمیدانم چرا که ضمن گفتگوهای موفق در حوزه بین المللی مدارس موفقی داریم به عنوان مثال نوجوان ما در شرایط فعلی برای اسلام میجنگد و این در حالی است که در برخی از دانشگاههای ما سوداگری مورد توجه قرار گرفته است، اما متاسفانه روحیاتی داریم که به داشتههای خود اهمیت نمیدهیم.
سازمان پژوهش و پژوهشگاه تعلیم و تربیت باید تجربیات موفق را به کتاب و مقاله تبدیل کنند
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و پژوهشگاه تعلیم و تربیت باید تجربیات موفق را به کتاب و مقاله تبدیل کنند چرا که جهان غرب تشنه آن است، هر چند در حوزه دانش تعلیم و تربیت نقش اساسی داریم و نسبت به تفاوت جهان بینی غفلت میکنیم، اما باید تجربیات موفق را گسترش دهیم حتی اگر هژمونی فرهنگی غرب مانع از آن شود که خود مکان را دریابیم.
انسان ممکن است در سرنوشت شرافت داشته باشد، اما در سرشت خود این گونه نیست و نظریههایی از قبیل اشرف مخلوقات بودن رشته در دیدگاههای یهودی و مسیحی است تربیت قرآنی انسان را در سرشت اشرف نمیداند و معتقد است اگر جزو صادقان و صالحان باشد به این مقام دست مییابد ما آخرین مخلوق خداوند هستیم و باید شاگردی کنیم این تفکر سروری کردن در کلام افتادگی دست یافتنی نیست.
علم اسلامی موفق علم فقه است که توفیق آن هم به سبب روش به کارگیری آن بوده بنابراین برای ارتباط علم و دین باید نهضت روش شناسی را ادامه دهیم که متاسفانه تا کنون غفلتهایی بوده است، اما در تربیت غرب کنجکاوی عمیقی داریم که به دنبال چنین روشهایی میروند، اما در تربیت ایرانی حوصله نمیکنیم و دنبال روش شناسی نیستیم.
در تمام برنامهها اقتصاد صنعتی در مرکز قرار دارد و آموزش عالی و آموزش و پرورش حول آن در چرخش است، اما باید انقلاب کوپرنیک داشته باشیم و شرایط به گونهای تغییر کند که تعلیم و تربیت در مرکز باشد به دنبال این موضوع عبارتی از امام خمینی (ره) داریم که میفرمایند هدف از تشکیل حکومت اسلامی پرورش انسان است، بنابراین اگر پرورش انسان غایت باشد برنامههای توسعهای کشور هم باید مبتنی بر آن پیش رود.
توسعه باید در خدمت آموزش و پرورش و دانشگاه باشد و جایگاه نظام آموزش و پرورش ارتقا پیدا کند بنابراین باید آن را مطالبه کنیم چرا که موضوع دولتها نیست بلکه ارتقای نظام تعلیم و تربیت است.
باید محقق علم را پرورش دهیم
برای تولید علم دینی باید محقق علم را پرورش دهیم و این موضع از مهد کودک باید مورد توجه قرار گیرد چرا که بسیاری از ما اعتقاد داریم دانش تعلیم و تربیت باید تغییر کند.
باید پارادایم علم تعلیم و تربیت درست کنیم تا بین فلسفه رسمی و تعلیم و تربیت تعارضها رفع شود که البته در این مسیر میتوانیم از تاریخ غرب الهام بگیریم.
کارمندزدگی
کارمند زدگی در سازمانها و ادارات نامناسب است، کارمند زدگی حتی در دانشگاه، حوزه و مدارس هم نفوذ کرده است و به این ترتیب چارچوب سازمان اصل محسوب میشود و تفکر خودمان را صرفا معطوف به سازمان میدانیم؛ با این رویه خلق و خوی رباتیک پیدا کردیم و از حقیقت انسانی دور شدیم و اکنون با فلسفهای مواجه هستیم که اصالت به ساختار میدهد و اخلاق را دور میکند.
ارسال نظر