بررسی و تحلیل برنامه درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی ایران



عنوان پژوهش:

بررسی و تحلیل برنامه درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی ایران براساس دانش نظری حوزه برنامه درسی، تجارب نظامهای آموزشی و زیرنظام برنامه  درسی در اسناد مربوط به تحول بنیادین آموزش و پرورش

دکتر نادر سلسبیلی

دانشیار، مدیر گروه پژوهشی مبانی برنامه ریزی درسی

پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش

آبان ماه 1394

به نام خداوند متعال

چکیده                 

در میان تحولاتی که برای نظام طراحی و تدوین و اجرای برنامه‌های درسی در ایران مطرح گردیده است, تدوین و به اجرا گذاشتن برنامه درسی ملی به مفهوم صحیح آن بوده است. در سند برنامه درسی ملی ذکر شده «برنامه درسی ملی به عنوان یکی از زیر نظام های اصلی سند تحول بنیادین و به منزله نقشه جامع یادگیری، زمینه ایجاد تحول همه جانبه، گسترده و عمیق در مفاهیم و محتوای آموزشی را فراهم می آورد». اما اینکه آیا این سند واقعاً نقشه جامع یادگیری است و زمینه چنین تحولات همه جانبه و عمیقی را می تواند فراهم آورد محل تأمل و بررسی است. در این پژوهش کوشش بر آن بوده است تا بررسی و تحلیل نقادانۀ برنامۀ درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی ایران باتوجه به سه دسته ملاکهای برگرفته از حوزه های الف- دانش نظری و مطالعات حوزه برنامه درسی با تاکید بر مبحث دیدگاههای برنامه درسی، ب- مطالعات و تجارب نظام های آموزشی در نگاهی جهانی، و ج- زیرنظام برنامه درسی در اسناد مربوط به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، به منظور شناخت نقاط قوت و ضعف برنامه مذکور و دست یابی به راهکارهایی جهت بازنگری و برطرف کردن ضعفها و کاستیهای آن، انجام پذیرد. پژوهش باتوجه به کلیات طرح و روش درنظرگرفته شدۀ آن و کمک گیری از پیشینه و بنیان نظری نظری پژوهش که در فصل دوم آمده، از طریق بررسی ها و کاوشگری های انجام شده به هفت سوال ویژه درنظر گرفته شده پژوهش در فصل چهارم بطور مشروح پاسخ داده است. بررسی و نقد وتحلیل های انجام شده در مورد برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران باتوجه به ملاک های برگرفته از سه حوزه اساسی مورد نظر پژوهش در قالب شش مولفه تشکیل دهندۀ 1- هدفها و دیگر عناصر اصلی برنامه درسی، 2- برداشتها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی، 3- الزاماتِ قبلی، زمینه سازی ها، شرایط پذیرش، 4- ویژگی های ساختاری و اجرایی، 5- توجه به برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه و روند های نوآورانه، 6- توجه به حوزه دیدگاه های برنامه درسی، به قصدِ مقایسه و ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی، انجام گرفته است. سوالات پژوهش بدین قرار بوده است:

 1- چارچوب نظری و ملاکهای حاصل از بررسی دانش نظری حوزۀ مطالعات برنامه درسی[برنامه درسی ملی و دیدگاههای برنامه درسی] به منظور ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی چیست؟

2- چارچوب نظری و طیف برداشتهای برنامه درسی ملی در نگاهی جهانی و حاصل از بررسی مطالعات و تجارب نظامهای آموزشی مورد هدف به قصدِ ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی، چیست؟

3- مراحل و روند تدوین برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی با توجه به دانش نظری موجود در حوزه طراحی و تدوین برنامه درسی، آسیب شناسی وضع موجود و انجام نیازسنجی های لازم، چگونه صورت گرفته است؟

4- تحلیل و ارزیابی عناصر اصلی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی و با تاکید بر مبحث دیدگاههای برنامه درسی، چه وضعیتی را نشان می دهد؟

5- تحلیل و ارزیابی عناصر اصلی برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی چارچوب نظری و طیف برداشتهای از برنامه درسی ملی در نگاهی جهانی و تجارب نظامهایِ آموزشی مورد هدف، چه وضعیتی را نشان می دهد؟

6- تحلیل و ارزیابی عناصر اصلی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی زیرنظام برنامه درسی در اسناد مربوط به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، چه وضعیتی را نشان می دهد؟

7- راهکارهای مناسب حاصل از تحلیل نقادانه و ارزیابی عناصر برنامه درسی ملّی تدوین شدۀ جمهوری اسلامی با توجه به سه دسته مطالعات مورد نظر پژوهش: الف- دانش نظری حوزۀ مطالعات برنامه درسی و دیدگاههای برنامه درسی، ب- مطالعات و تجارب نظامهای آموزشی مورد هدف از برنامه درسی ملی در نگاهی جهانی، و ج- مطالعه در زیرنظام برنامه درسی در اسناد مربوط به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، چیست؟

روش: این پژوهش از نظر ماهوی در گروه «پژوهش ارزشیابی» قرار می گیرد زیرا به دنبال قضاوت در بارۀ‍ شایستگی، ارزش یا سودمندی برنامه های آموزشی[در اینجا برنامه درسی ملی] است و ازنظر نوع پژوهش، «کاربردی» محسوب می گردد. با توجه به ماهیت ارزشیابانه اش تاکید بر رویکرد کیفی و تعاملی دارد واین گونه پژوهشهای ارزشیابی، پشتوانه سیاستها و عملکردهای آموزشی قرار می گیرند. از آنجا که در بخش عمده ای از پژوهش، تحلیل وتطبیق، مقایسه و ریشه یابی می خواهد صورت گیرد لذا رویکرد ارزشیابی عمدتاً کاوشگری فلسفی انتقادی و تحلیل اسنادی در قالب پژوهش ارزشیابی است. در کاوشگری فلسفی انتقادی، نوعی جستجوی منطقی، بررسی شیوه های استدلال، ارزشهای راهنما و هنجارهایی که بر اندیشه ها و اعمال حاکم هستند و تفحّص و وارسی از طریق فلسفه آموزش و پرورش و فلسفه برنامه درسی، که هردو وجوه خاص فلسفه اند، انجام می پذیرد. در این پژوهش فلسفی انتقادی، به کشف تضادها و تناقض های موقعیت، علت ها یا عوامل پنهان، و نقد ایدئولوژی توجه شده است. جامعه مورد نظر پژوهش در بخش الف- منابع کتبی و غیر انسانی: عمدتاً اسناد و منابع پژوهشی مرتبط با موضوع پژوهش در ایران و کشورهای جهان بوده است. اسناد و منابع پژوهش در چهاردسته قرار می گیرند، شامل:1- سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران و نگاشتهای مختلف آن، اسناد مربوط به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و ویژه نامه های منتشر شده در مورد برنامه درسی ملی و مقالات پژوهشی و گزارش همایشهای مرتبط؛ 2- منابع اصیل، شناخته شده و مورد استناد در حوزه مطالعات برنامه درسی، برنامه ریزی درسی و دیدگاههای برنامه درسی ؛ 3- منابع کتابی، مقالات، گزارشها و نمونه های برنامه های درسی ملی تدوین شده درنظامهای آموزشی موردِ هدف ( 11 کشور مورد هدف در نگاهی جهانی) و 4- دیگر منابع کتابی، شامل گزارش پژوهش، همایش و مقالات منتشر شده در سایتهای مرتبط و ژورنالهای مختلف در زمینه برنامه درسی ملی. نظام های آموزشی جهانی مورد هدف در ارتباط با موضوع پژوهش برنامه درسی ملی از میان کشورهای مورد هدف باتوجه به نمونه گیری زنجیره ای یا گلوله برفی در پژوهش کیفی انتخاب شده است. یازده کشوردر چهار قاره جهان انتخاب شده اند. از آسیا و اقیانوسیه: کشورهای چین، استرالیا، ژاپن و هند و کشورهای مسلمان چون ترکیه و مالزی؛ 2- از اروپا: انگلستان، فنلاند، کرواسی ؛ 3- از امریکا کشور ایالات متحده امریکا؛ و 4- از افریقا، کشور افریقای جنوبی؛ نظام های آموزشی مورد هدف بوده اند. در بخش ب- جامعه انسانی: مجموعۀ دست اندرکاران اصلی تدوین برنامه درسی ملی شامل اعضای کمیته تدوین و تولید، تیم مجری و کمیته های تخصصی و مجریان طرح های پژوهشی هستند که در این مورد نیز نمونه گیری هدفمند بوده و 9 مورد مصاحبه با صاحب نظران و دست اندرکاران کلیدی هر یک از کمیته های تولید برنامه درسی ملی(از میان10 مورد درنظر گرفته شده) با استفاده از برگه مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفته است.

یافته ها: با توجه به کیفی و گسترده بودن حوزه های نظری و تجربی پژوهش و سوالات و همچنین یافته ها در نقد و تحلیل برنامه درسی ملی تدوین شده و انجام مقایسه و ارزیابی با توجه به ملاک های مربوط به سه حوزه اساسی مورد نظر پژوهش، تنها به عصاره ای از یافته های پژوهش می توان اشاره کرد. اهمّ آن چنین بوده است:

نتایج پژوهش از نظر تحلیل و ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شده با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی و با تاکید بر مبحث دیدگاههای برنامه درسی، نشان داد: رویکرد و جهت گیری محوری در سند برنامه درسی ملی رویکرد فطرت گرایی توحیدی و رسیدن به حیات طیبه است که طیف گسترده ای از برداشتهای دینی و مذهبی از برداشت های بنیادگرایانه تا معتدل و عرفانی را در حوزه اسلام در بر می گیرد. این رویکرد بسیار نزدیک به ایدئولوژی پایبندی دینی (در تقسیم بندی آیزنر) است که در کنار آن با توجه به ویژگی های برشمرده برای رویکرد و جهت گیری کلی، ملغمه ای از جهت گیری های مختلف در حوزه تعلیم و تربیت وبرنامه درسی بدون توجه به همخوانی و هماهنگی آنها درنظر گرفته شده است. کاربرد آن در سند برنامه درسی ملی به پختگی نرسیده و صرف انتخاب یک واژه به عنوان رویکرد نمی تواند تضمین کننده اثرگذاری مناسب و مورد انتظار آن در تدوین سایر بخش های برنامه درسی باشد. مصاحبه ها نیز نشان داد برداشت های متفاوتی از آن در کمیته های مختلف مد نظر بوده است و خیلی راحت فهم نمی شده است و فاصله زیادی دارد تا این ایده تبدیل به یک رویکرد برنامه درسی به مفهوم واقع شود. تاثیر این رویکرد در راهکارها و بیانیه های سند، عناصر و مولفه های برنامه درسی ملی و از جمله حوزه ها و فعالیت های یادگیری، روش آموزش و فرایند یاددهی یادگیری، ارزشیابی و تنظیم فضای یادگیری، محسوس نبوده و مفهومی نشده است. از جهت «هدفها و دیگر عناصر اصلی برنامه درسی»، تحقق بخشیدن بخش عمدۀ انبوه شایستگی های پنج گانه تعقلی، ایمانی، علمی، عملی، اخلاقی ذکر شده در سند، با توجه به بسیار ایده آلی، آرمانی و تجویزی بودن آنها محل تأمّل جدّی است. اصولاً با توجه به دانش حوزه برنامه درسی  تعداد چنین اهدافی می باید محدود باشد تا قابل حصول تر باشد. اهداف و شایستگی ها در سند برنامه درسی ملی عمدتا جنبه اعتقادی، دین مدارانه و آسمانی دارند و در ساحت اعتقادی، عبادی و اخلاقی قرار می گیرند. مبتنی بر ایجاد شایستگی هایی در دانش آموز برای پایبندی سفت و محکم مذهبی هستند و ساحت های دیگر حضور کم رنگی دارند. در حالی که برنامه درسی ملی باتوجه به جنبه ملی و همگانی آن که تمام ادیان و اقلیتها و قومیتها را دربر می گیرد، معمولاً نگاهی مجموعی و کل نگر مبتنی بر مشترکات ایمانی باتوجه به مذاهب و ادیان مختلف موجود در کشور می باید داشته باشد. تدوین برنامه درسی ملی می باید عمدتا درجهت کاهش نابرابریها در سطح کشور و ارتقاء توانائی های اساسی یادگیری و تقویت هویت ملی باشد. ایجاد هماهنگی و عدالت آموزشی و کاستن از تفاوتهای شدید بین مدارس؛ کاستن از فقر روشی، محتوایی و روند اجرای برنامه درسی در سطح کشور؛ ارائه شاخص هایی برای تنظیم و هماهنگ سازی و سازگار سازی برنامه درسی در سطوح مختلف؛ کمک به دانش آموزان تا به حدود پیشرفت مورد انتظار در سطح کشور برسند؛‌ و بخصوص در پیش گرفتن ارزش های مورد وفاق، میراث فرهنگی و زبان مشترک و عاملی برای پرورش هویت ملی از دیگر هدفهای اصلی است. بررسی های انجام شده نشان داد تاحدود زیادی اینها متفاوت با اهداف و شایستگی های برشمرده در سند برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی است. به جای اینها در ارتباط با حوزه های تربیت و یادگیری و همینطور اصول حاکم بر راهبردهای یاددهی یادگیری، عمدتا مبانی و آموزه های اسلامی و مذهبی در آموزش مورد تاکید قرار گرفته است. دانش نظری حوزه برنامه درسی نشان می دهد «تدوین چارچوب برنامۀ درسی ملی نوعی هدایتِ ملی در مورد آنچه که باید آموخته شود، چگونگی آموختن، روش های ارزشیابی و پیامدهای مورد انتظار است». قابل توجه است که در سند برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران، جنبه هدایت ملی و هویت ایرانی بسیار کمتر مورد توجه قرارگرفته است و نسبت به اهدافی چون: توجه و به رسمیت شناختن تنّوع فرهنگی، تاکید بر ابعاد ملی و هویت ایرانی، احترام به نظام اعتقادی و ارزشهای دیگر ادیان و دوستی با آنها، مردم سالاری، ارزشهای انسانی مورد توافق جهانی و میثاق جهانی در مورد حقوق بشری، یادگیری و کسب مهارتهای زندگی در طرازی جهانی، بی توجهی وجود دارد. در ارتباط با «الزامات قبلی، زمینه سازی ها، شرایط پذیرش برنامه درسی ملی» بررسی ها نشان داد تاحدودی ابهام در تعیین مسئولیتهای منطقه و جامعه محلی و مدرسه وجود دارد. مقداری جنبه تجویزی همگانی و تمرکز گرا مبتنی بر دیدگاهی خطی و قائل شدن نقشی محدود برای جامعه محلی و مدرسه به عنوان عوامل اصلی درگیر در برنامه درسی و آموزش و آنچه که در عمل در مدرسه می باید به اجرا درآید دیده می شود. نقش و حضور بافت ها و زمینه های محلی و مدرسه ای بخصوص در جوامعی با قومیتها، مذاهب متفاوت و اقلیت های گوناگون در برنامه درسی ملی چندان موثر و تعیین کننده نیست و به صورت حاشیه ای اشاره هایی به چشم می خورد. در سند برنامه درسی ملی، وجود برنامه درسی ای که در مدرسه طراحی و تدوین یا حداقل بر اساس برنامه درسی ابلاغ شدۀ ملی توسط مدرسه تعدیل و سازگار گردد چندان محلی ندارد و بدین ترتیب «برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه» نظام مکمّلی برای برنامه درسی ملی درنظر گرفته نمی شود. در این سند به صورت فرعی به توانمند سازی مدرسه در تولید و بهره برداری از مواد و رسانه های یادگیری، مراکز و منابع متنوع یادگیری و به سیاست چند تالیفی و مشارکت استانها، معلمان و مربیان در تولید و تکمیل و غنی سازی مواد و منابع اشاره ای می کند که الزام آور نبوده و به عنوان تمرکززدایی، افزایش قدرت انتخاب و اختیار مدرسه و معلمان و برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه، کفایت نمی کند.

نتایج پژوهش از جهت تحلیل و ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی چارچوب نظری و طیف برداشتهای از برنامه درسی ملی در نگاهی جهانی و تجارب نظام هایِ آموزشی مورد هدف، نشان داد: سند برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی در بخش هایی چون «الگوی هدف گذاری»، «هدف کلی برنامه های درسی و تربیتی» و «شایستگی های پایه» در مقایسه با ویژگی های حاصل از تحلیل تجارب نظامهای آموزشی مورد هدف، تفاوت های قابل توجهی دارد. از جمله: عدم وجود شواهد قابل توجهی مبنی بر توجه به تحولات بستر اجتماعی- فرهنگی موجود جامعه ایران، نیازها و اقتضائات ناشی از تحولات جهانی و بررسی آسیب شناسانۀ ناهنجاری ها و عقب افتادگی های موجود نظام آموزشی. همچنین، عدم وجود شواهد کافی در مورد تاکید بر متناسب بودن آموزشها و یادگیری ها با زمان حاضر ونیازهای آینده، کاستن از فشارهایی که کودکان در آموزش و پرورش با آن مواجهند، تاکید روی تحولی کل نگر درعین توجه به توانائی های فردی دانش آموزان، و توسعه علائق و استعدادها در جنبه های مختلف. دیگر اینکه بررسی حوزه های مختلف یادگیری در سند برنامه درسی ملی نشان نمی دهد در مقایسه با تجارب نظامهای آموزشی درنگاهی جهانی، اهدافی چون یاری رساندن به کودکان در یادگیری موضوعات میان برنامه درسی ازقبیل مطالعه محیط زیست، فهم ودریافتِ بین المللی، موضوعات مورد توجه خاصِ فرد فردِ کودکان و یادگیری تجربی از قبیل تجربیاتی در طبیعت، تجربیاتِ زندگی اجتماعی، تحقیق و وارسی و کار روی پروژه از طریق حل مسئله در قالب دروس تلفیقی، مورد تاکید باشد. دیگر اینکه تحلیل و ارزیابی سند برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی با توجه به ویژگی ها و ملاک های مرتبط با «برداشتها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی» نشان داد بخصوص در بخش هایی چون «مبانی فلسفی و علمی»؛ «چشم انداز»؛ «اصول ناظر بر برنامه های درسی و تربیتی»؛ «رویکرد و جهت گیری کلی»؛ طیف گسترده ای از برداشتهای بعضاً متفاوت و متفرّق را در طیف صعودی برداشتها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی می توان درنظر گرفت. چنانکه در کنار اصولی چون «دین محوری» و «تقویت هویت ملی(اسلامی)» و «اعتبار نقش مرجعیت معلم»؛ اصولی چون «اعتبار نقش یادگیرنده» و «توجه به تفاوت ها» نیز به چشم می خورد. بخصوص در بخش «چشم انداز» و قسمت های تشکیل دهنده «رویکرد و جهت گیری کلی» در این سند، نشان می دهد برداشتی تا حدود زیادی آرمان گرایانه با ویژگی های بسیار گسترده تجویزی در برنامه درسی با حضور قوی یک هژمونی عقیدتی( مذهبی شیعی، تمرکزگرا در جهت تحقق حکومت عدل جهانی) و نظام آموزشی همراه با استیلا و پایبندی دینی در برنامه درسی ملی تدوین شده وجود دارد. این برداشتها عمدتاً در سطوح نازل طیف صعودی برداشت از برنامه درسی ملی (در نگاهی جهانی) و مبتنی بر وجود سازوکار انضباطی، تجویزکننده همراه با محدود شدن قدرت انتخاب وآزادی وآگاهی عناصر اصلی فرایند آموزشی است. در زمینه «الزامات قبلی، زمینه سازی ها و شرایط پذیرش برنامه درسی ملی»، مقایسه ها با توجه به تجارب نظامهای آموزشی جهانی و بررسی های میدانی در مورد روند تدوین سند نشان می دهد که در تدوین سند برنامه درسی ملی، چندان مشارکت و گفتمانِ ملیِ حرفه‌ای و در جامعه تخصصی برای رسیدن به توافقی در مورد اهداف و برداشتهای برنامه درسی ملی یا توانایی‌های اساسی یادگیری وجود نداشته و نداشتن زبان فنی و عملی مشترک و مورد توافق بین تمام اعضای کمیته تدوین از نقایص کار برشمرده شده است. تلفیق نتایج بررسی های انجام شده و بیانیّه های تهیه شده کمیته های مختلف تدوین سند مشکل داشته و بعضی نافرجام بوده اند و تا حدود زیادی آرمان گرایی و ایده آلی فکر کردن وجود داشته است. دقت و مراقبت لازم برای انجام پژوهشهای آسیب شناسی و نیاز سنجی به مفهوم اساسی آن صورت نگرفته و نوعی شتابزدگی در استفاده از چند مطالعه محدود قبلی وجود داشته است. یک پرش بزرگ و تاحدود زیادی آرمانی مبتنی بر فطرت گرایی توحیدی ملاک برای تعلیم و تربیت و برنامه ریزی درسی قرار گرفته که دارای پختگی لازم برای قرار گرفتن به عنوان یک رویکرد نبوده. ارتباط و تاثیر این رویکرد در راهکارها و بیانیه های سند، عناصر و مولفه های برنامه درسی ملی و از جمله حوزه ها و فعالیت های یادگیری، روش آموزش و فرایند یاددهی یادگیری، ارزشیابی و تنظیم فضای یادگیری، محسوس نبوده و مفهومی نشده و با تجربه برنامه درسی، فضای مدرسه ای و شرایط آموزشی و مدیریتی موجود فاصله قابل توجهی دارد. تاحدود زیادی روند کار تدوین سند طبق اصول و نقشه درست و مورد توافقی صورت نگرفته. برداشت ها از رویکرد فطرت گرایی توحیدی و یادگیری متفاوت بوده و کمیته ها مجبور بودند به طور ضمنی برداشت خود را از یادگیری داشته باشند. دغدغه ای برای پاسخگویی به چالشها و فرصت ها در عصر جهانی شدن مورد توجه تدوین کنندگان سند برنامه درسی ملی نبوده است. خواسته ها و تمایلات مردم ناشی از ضعف های موجود و نیاز های اساسی در حوزه برنامه درسی کاملاً تبیین و ابعاد آن مشخص نشده است تا مبنای تدوین سند برنامه درسی ملی قرار گیرد. در سند برنامه درسی ملی نقشی محدودی برای جامعه محلی و مدرسه و معلمان به عنوان عوامل اصلی درگیر در آموزش و سمت دهی برنامه درسی مدرسه و آنچه که در عمل در مدرسه می باید به اجرا درآید دیده شده. مطالعات منسجمی و از جمله شامل کردن چندفرهنگی در قالب سند برنامه درسی ملی چندان مورد تاکید نبوده، بلکه بیش از همه دین محوری و تقویت هویت ملی از بعد اسلامی آن مورد توجه بوده است. در زمینه «ویژگی های ساختاری و اجرایی»، نیز تحلیل و مقایسه نشان داد: سند برنامه درسی ملی تدوین شده در بخش های  «سیاست های تولید مواد و رسانه های یادگیری» و همینطور «سیاست ها و الزامات اجرایی» تنها بر سیاست چند تالیفی و زمینه سازی مشارکت استانها در تولید و غنی سازی مواد و منابع درحالتی کلی و تا حدودی مبهم، بدون مشخص شدن حوزه مسئولیتها و چارچوب های دقیق اجرایی تاکید کرده است. از جهت انعطاف پذیری در ساختارهای اجرایی آموزشی و برنامه ریزی درسی، توجه به شرایط واقعی مدرسه و جامعه محلی و بهبود کیفیت ها و ارتقاء دانش آموزش و پرورش آنها، قدرتمندتر شدن موقعیت های محلی در ارتباط با برنامه درسی و حرکت به سمت رویکردی سازنده گرایانه تر و فضا دادن به آراء و اندیشه های سازنده و مبتکرانه در حوزه برنامه درسی، توجهی اساسی دیده نمی شود. تاکید برسیاستِ برنامه محوری و تولید بسته های آموزشی، مجددا تاکیدی بر تمرکز گرایی بوده است. بررسی ها نشان داد در سند برنامۀ درسی ملیِ تدوین شده مواردی چون: احترام به جوّ و شخصیت مدرسه و ذکر آن به عنوان یک اصل در برنامه درسی ملی، اقتدار و قدرت انتخاب بیشتر مدرسه در جهت تعدیل و تصحیح یا تفسیر برنامه درسی ملی باتوجه به شرایط بومی و نیازهای جامعه محلی و بهره گیری از دانش تخصصی معلمان و تلقی از آنها به عنوان کارشناسان و متخصصانی ارزشمند که برنامه درسی مبتنی بر مدرسه را به عنوان منبعی برای رویکرد های مختلف به کار تحصیلی مدرسه تدوین می کنند مورد تاکید نبوده است. مقایسه ها نشان داد تلقّی از برنامه درسی به عنوان یک مسئولیت متصل و مشترک از سطح ملی تا سطح محله و مدرسه، چندان جای پایی در سند ندارد و بین «برنامه درسی ملی» و «برنامه درسی وسیعتر مدرسه ای» که مؤلّفه های بیشتری در برنامه درسی بخصوص از جنبه های پداگوژیکی دارد، تفاوتی قائل نمی شود. در زمینه «توجه به حوزه دیدگاه های برنامه درسی»، نیز بررسی ها نشان داد: بیش از همه دیدگاه حاکم و اصلی درسند، مبتنی بر ایدئولوژی پایبندی دینی (با تاکید مذهبی)  وتکیه بر شکوفایی فطرت توحیدی انسانها و رسیدن به حیات طیّبه در شکلی ایده آلی است. این رویکرد و ویژگی هایی که برای آن در سند برنامه درسی ملی برشمرده شده در مقایسه با آنچه در اکثر نظامهای آموزشی در ارتباط با دیدگاه اتخاذ شده در برنامه درسی ملی دیده می شود فاصله قابل توجهی دارد و دیدگاه های مطرح شده در سند برنامه درسی ملی بسیار گسترده و آرمانی و در مواردی متعارض هستند. عمدتا در نظامهای آموزشی مورد هدف توجه به تلفیقی همخوان و محدودتر از لحاظ دیدگاهی در برنامه درسی ملی در قالب خطوط راهنما، یا مجموعه استانداردهای ملی و بر اثر تحلیل بستر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی معاصر، نیاز های تحول فردی و اجتماعی و محیط زیستی، و توجه به تحولات فناوری و اقتضائات تغییرات جهانی و چند فرهنگی، مورد تاکید است.

نتایج پژوهش از جهت تحلیل و ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی با توجه به ملاکهای بدست آمده از بررسی زیرنظام برنامه درسی در اسناد مربوط به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، نشان داد: تدوین اسناد مربوط به تحول بنیادین همزمان با تدوین برنامه درسی ملی پیش می رفته است، در حالی که باید قبل از آن تهیه و تدوین می شد و راهنمای برنامه درسی ملی قرار می گرفت. بررسی میدانی در مورد روند تدوین سند برنامه درسی ملی نیز نشان داد که درعمل همزمانی این دو مطالعه، مانع توجه کامل به سند تحول بنیادین و از جمله بخش الگوی نظری زیر نظام برنامه درسی شده است. تحلیل و مقایسه سند برنامه درسی ملی و زیر نظام برنامه درسی سند تحول بنیادین در زمینه «هدفها و دیگر عناصر اصلی برنامه درسی»، نشان داد که از جهت هدف و توجه به عناصر اصلی برنامه درسی مطابقت هایی بین این دو سند وجود دارد. اما، نکته اینجاست که هدفها و الگوی هدف گذاری و شایستگی های پایه در سند برنامه درسی ملی بسیار جنبه اعتقادی، متعالی انسانی، دین مدارانه و اخلاقی پیدا کرده و بیشتر شایستگی ها در ساحت «اعتقادی، عبادی و اخلاقی» از ساحت های شش گانه قرار می گیرند. چنانکه بررسی بخش هایی چون «حوزه های تربیت و یادگیری»، «اصول حاکم بر انتخاب راهبردهای یاددهی-یادگیری» و «اصول حاکم بر ارزشیابی پیشرفت تحصیلی» در سند برنامه درسی ملی، نیز نشان می دهد مواردی چون رعایت نظام معیار اسلامی، درک واقعیت های هستی و کشف فعل خداوند، شناخت خلقت الهی با هدف تکریم، درک سنت های الهی، شناخت فرهنگ اسلامی، معرفت و ایمان به دین اسلام، انجام تکالیف دینی و الهی در کلام معصومین ونظایر آن به کرّات در جای جای این قسمتها مطرح شده است. الگوی هدف گذاری و شایستگی ها که در سند برنامه درسی ملی به عنوان نوآوری مطرح شده از نظر بخشی از اعضای کمیته تدوین چندان ارتباط منسجمی با بخش های دیگر چون حوزه های یادگیری نداشته است. تحلیل و مقایسه این دو سند از نظر «برداشتها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی» نشان داد: سند برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی و سند تحول بنیادین هردو طیف گسترده ای از برداشتهای متفرّق را نشان می دهند. البته با این تفاوت که برداشتی تا حدود زیادی آرمان گرایانه تر با ویژگی های گسترده تجویزی در برنامه درسی[ملی] با حضور قوی یک استیلای عقیدتی( مذهبی شیعی، تمرکزگرا در جهت تحقق حکومت عدل جهانی) و نظام آموزشی با تاکید بر سازوکار نظم دهنده دینی، بخصوص در بخش «چشم انداز»؛ در سند برنامه درسی ملی تدوین شده دیده می شود. دیگر اینکه با توجه به آنچه که در سند تحول بنیادین تاکید شده، در تدوین سند برنامه درسی ملی دست یابی به هویت مشترک انسانی و ایرانی نسبت به تاکید برهویت اسلامی و تداوم آن در ابعاد و ساحت های مختلف، و همینطور این خواسته که برنامه درسی تجویزی باید به حد اقل ممکن تنزل یابد، بی توجه تر بوده و در سند برنامه درسی ملی چنین مواردی کم رنگ شده است. تحلیل و مقایسه این دو سند از نظر«الزامات قبلی، زمینه سازی ها، شرایط پذیرش برنامه درسی ملی»نیز، نشان می دهد ایجاد بستر مناسب برای پژوهشگری معلم و مدرسه، پرهیز از رویکرد های خطی و تجویزی، فکور بودن و تصمیم گیر شدن این عناصر اصلی(چون معلم و مدرسه) در برنامه ریزی درسی و بازآفرینی فرهنگ مدرسه در سند برنامه درسی ملی چندان مورد توجه نیست. همینطور، نقش و حضور بافت ها و زمینه های محلی و مدرسه ای نیز در برنامه درسی ملی چندان موثر و تعیین کننده نیست و به صورت حاشیه ای اشاره هایی به چشم می خورد. تحلیل و مقایسه این دو سند از نظر «ویژگی های ساختاری و اجرایی»، نیز نشان می دهد در سند برنامه درسی ملی اینکه نگاهی کل نگرانه و یا بوم شناختی در اجرای برنامه درسی حاکم باشد دیده نمی شود و به جای آن بر سیاست برنامه محوری و تولید بسته آموزشی تاکید شده است. ساختار کلان برنامه درسی طراحی شده در سند تحول بنیادین در سه بخش تجویزی، نیمه تجویزی (یا انتخابی) و غیر تجویزی(یا اختیاری)، در سند برنامه درسی ملی تصریح نشده و تنها به صورت ضمنی در یکی از بندهای «زمان و تعلیم و تربیت» به راهکار 5-5 سند تحول بنیادین در مورد فعالیت های خارج از کلاس و در اختیار استان و مناطق و مدارس بودن آن اشاره ای شده است که بسیار محدود است. در دوره دوم متوسطه نیز علیرغم تاکید زیرنظام برنامه درسی سند تحول بنیادین، در سند برنامه درسی ملی از ایجاد گرایش تخصصی نرم دور شده و به جای آن به سمت ایجاد شاخه های تخصصی مجزا با برنامه های ازپیش طراحی شده رفته است. تحلیل و مقایسه این دو سند از نظر «روندهای نوآورانه و برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه» به اختصار نشان می دهد سند برنامه درسی ملی تدوین شده برای مدرسه در ارتباط با برنامه ریزی درسی، ایجاد رقابت سازنده در تهیه برنامه درسی تحصیلی( مدرسه ای) یا نوآوری در روند های آموزشی و طراحی برنامه درسی درجهت افزایش کیفیت و کارائی نظام تربیتی باتوجه به مقتضیات مدرسه و محیط آموزشی، چندان هویت و نقش مستقلی قائل نمی شود. اقتدار و قدرت تصمیم گیری بیشتر مدرسه درخصوص ابعاد مختلف برنامه درسی باتوجه به شرایط بومی و نیازهای جامعه محلی و بهره گیری از دانش تخصصی معلمان؛ تلقی از برنامه درسی به عنوان یک مسئولیت متصل و مشترک از سطح ملی تا سطح محله و مدرسه؛خارج شدن نیازسنجی از انحصار تشکیلات مرکزی و پذیرش آزادسازی و انجام چند مرحله ای آن، مواردی است که در سند برنامه درسی ملی تدوین شده چندان مورد تاکید نیست. تحلیل و مقایسه این دو سند از نظر «توجه به حوزه دیدگاه های برنامه درسی» نیز نشان داد در مجموع شباهت ها و مطابقت های قابل توجهی بین این دو سند از جنبه های دیدگاهی وجود دارد. اما توجهات دیدگاهی در بخش رویکرد وجهت گیری کلی سند برنامه درسی ملی، متفاوت تر و متفرّق تر از الگوی زیرنظام برنامه درسی سند تحول بنیادین در طیف صعودی دیدگاهها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی است. وجوه بسیارآسمانی و در عین حال تجویزی در آن بیشتر دیده می شود که تحقق شان در فرایند تحصیلی مدرسه ای قابل تأمّل جدّی و در هاله ای از ابهام است و در مجموع توجّهی آگاهانه صورت نگرفته است. لذا تحقق کامل چنین رویکرد و جهت گیری کلی مطرح شده در سند برنامه درسی ملی، باتوجه به تعارض های دیدگاهی موجود در آن و در مواردی جهت گیری های شعارگونه و آرمان گرایانه آن، با توجه به واقعیت های موجود آموزش و پرورش ایران چندان امکان پذیر نخواهد بود.

از مهمترین توصیه ها و پیشنهادهای نتیجه شده در این پژوهش می توان این موارد را برشمرد:

  • رویکرد و جهت گیری محوری در سند برنامه درسی ملی نباید توأم با ابهام و شامل طیف گسترده ای از برداشتهای دینی و مذهبی و درعین حال همراه با ملغمه ای از جهت گیری های مختلف در حوزه تعلیم و تربیت وبرنامه درسی بدون توجه به همخوانی و هماهنگی باشد. به حوزه دیدگاههای برنامه درسی و تلفیق های دیدگاهی بسیار باید توجه کرد و مبنای تعیین رویکرد و جهت گیری برنامه ها قرار داد. تاثیر این رویکرد در راهکارها و بیانیه های سند، عناصر و مولفه های برنامه درسی ملی و از جمله حوزه ها و فعالیت های یادگیری، روش آموزش و فرایند یاددهی یادگیری، ارزشیابی و تنظیم فضای یادگیری، می باید محسوس و کاملاً مفهومی شده باشد.
  • چارچوب هایی چون برنامه درسی ملی می باید به زبانی مفهوم و روشن برای مجموعه دست اندرکاران آموزش و پرورش کشور، خطوط راهنمایی یا پارامترهایی برای ایجاد فرصت های یادگیری و هدایت آموزشها فراهم کند، نه تجویزهایی عقیدتی برای عمل کردن ومشق کردنِ تمرکز گرایانه، بسیار آرمانی همراه دیدگاهی خطی و قائل شدن نقشی محدود برای مدرسه و عناصر اصلی.
  • مبهم و مُغلق و غیر شفاف، آرمانی و آسمانی بودن مفهوم سازی ها و تعریف از برنامه درسی در سند برنامه درسی ملی، با توجه به دانش حوزه برنامه درسی و بنیان دیدگاهی آن و همینطور زبان مفهوم ومعمول در میان عناصر اصلی حوزه آموزش و پرورش می باید برطرف شود. ازجمله مواردی چون: دست یابی به مراتبی از حیات طیّبه، فطرت گرایی توحیدی و درک واصلاح مداوم موقعیت بر اساس نظام معیار اسلامی را می توان برشمرد که در جایگاه قرآنی، دینی و ایمانی خود قابل احترامند، اما با توجه به ابهامات موجود در برداشت از چنین مفاهیمی، در عمل، آوردن آنها در سند برنامه درسی ملی به اختلاف و کج فهمی، یا برداشت های متعصّبانه منتهی می شوند.
  • هدف های برنامه درسی در سطح ملی نمی توانند انبوه باشند. چنین اهدافی می باید محدود، حیاتی و تاثیرگذار ترین و درعین حال شُدنی و قابل حصول باشند. از قرار دادن انبوهی از شایستگی های پایه آرمانی و تجویزی در قالب هدف کلی برنامه درسی و یا تربیتی، باید خودداری کرد. برنامه درسی ملی به سمت آن نیست تا چیزهای خیلی زیادی را تحت عنوان برنامه درسی ابلاغی برای معلم بنویسد.
  • هدف گذاری ها و تعیین اهداف و محتواهای برنامه درسی می باید غیر سوگیرانه و برخاسته از نیازسنجی ها، آسیب شناسی ها و بررسی های عمیق و منصفانه نظری و میدانی برنامه درسی و حوزه های یادگیری مربوط باشد. برداشتها و اصول راهنمایی که در برنامه درسی ملی مطرح می شوند نباید بایکدیگر تضاد یا همراه با ابهام باشند.
  • مطالعات منسجمی در حوزه آسیب های اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد. بیش از حد بر دین محوری و تقویت هویت اسلامی تاکید نشود بلکه به صورتی متعادل به مسائل خرده فرهنگ ها نیز در قالب سند برنامه درسی ملی توجه شود.
  • در تدوین اهداف برنامه های درسی ملی، توجه به تحولات بستر اجتماعی- فرهنگی، نیازها و اقتضائات ناشی از تحولات جهانی، بررسی آسیب شناسانه ریشه های عقب افتادگی ها و ناهنجاری های موجود نظام آموزشی و برنامه های درسی، تغییر در جهت متناسبتر ساختن آموزش و پرورش با زمان حاضر و نیازهای آینده، و سبک کردن فشارهایی که کودکان امروزه با آن سر می کنند، مورد تاکید قرار گیرد.
  • «برنامه ریزی درسی مبتنی برمدرسه» یک نظام مکمل برای برنامه درسی ملی درنظر گرفته شود. اقتدار و قدرت تصمیم گیری بیشتر مدرسه درخصوص ابعاد مختلف برنامه درسی باتوجه به شرایط بومی و نیازهای جامعه محلی و بهره گیری از دانش تخصصی معلمان؛ تلقّی از برنامه درسی به عنوان یک مسئولیت متصل و مشترک از سطح ملی تا سطح محله و مدرسه؛ مورد تاکید قرار گیرد.
  • در تدوین برنامه درسی ملی چند الزام قبلی و زمینه سازی مورد توجه قرارگیرد: 1- از طریق مشارکت و گفتمانِ ملیِ حرفه‌ای در مورد اهداف و برداشتهای برنامه درسی ملی توافق به دست آید. 2- به امکان پذیر و شُدنی بودن برنامه درسی ملی از جمله زمان یادگیری مفاهیم پیچیده و منابع در دسترس معلمان و دانش آموزان توجه شود. 3- باعث شود تا معلمان رویّه ها و شیوه هایشان را به صورت نظامدار تحلیل و ارزشیابی کنند. 4- روی یک پایه ای از شواهد قوی مرتبط با یادگیری، دانش و روش تربیتی و آنچه که در عمل و برزیدن حرفه ای کار می کند بنا شود. 5- به چالشها و فرصت ها در عصر جهانی شدن پاسخگو باشد.
  • در تدوین سند برنامه درسی ملی، به دلیل شرایط سیاسی شتابزدگی وجود نداشته باشد. بلکه به اصول ایجاد فرصت های برابر و شامل کردن چند فرهنگی و اصلاح آموزش و پرورش سیاسی شده توجه شود. کوشش شود تا  معلمان در مدارس، فلسفه های پایه ای برنامه درسی ملی را بفهمند تا بدینوسیله قادر شوند برنامه درسی مناسب و درخور را در مدرسه هایشان باز طراحی کنند.
  • در بازنگری سند برنامه درسی ملی، دست یابی به هویت مشترک انسانی و ایرانی نسبت به تاکید برهویت اسلامی و تداوم آن در ابعاد و ساحت های مختلف، بیشتر مورد توجه قرار گیرد. نقش و حضور بافت ها و زمینه های محلی و مدرسه ای بخصوص در جوامعی با قومیتها، مذاهب متفاوت و اقلیت های گوناگون در برنامه درسی ملی می باید درنظر گرفته شود و تعیین کننده باشد.
  • با توجه به نتایج این مطالعه و دیگر مطالعات انجام شده، بازنگری برنامه درسی ملی به عنوان یک سند مهم در نظام آموزش و پرورش ایران، ضرورتی اجتناب ناپذیر است و نیازمند مطالعات جامع و منصفانه، فارغ از تعصّبات تولید کنندگان و یا شتاب مجریان و یا شعار سیاست گذاران است. مشارکت جدّی و گسترده متخصصان و صاحب نظران مرجع در حوزه های مختلف مرتبط با تعلیم وتربیت، جوامع محلی یا شوراهای آموزش و پرورش که مردم نهاد باشند، نهادهای غیر دولتی و انجمن ها و صاحبان فکر و اندیشه که منتقد وضع موجود آموزشی باشند، ناشران (کتابهای آموزشی و کمک آموزشی و کودک و ...) و کمیته های اصلاح برنامه درسی ملی باحضور خبرگانی در حوزه تعلیم و تربیت از میان مردم، می باید مطمح نظر قرار گیرند.
پژوهشگر/ان: 
مرجع پژوهش: 
سازمان