تمامی افراد از کودکی به طور طبیعی اضطراب را تجربه میکنند واین مسآله زمانی غیرطبیعی است که به شکل مزمن و بیمارگونه درآمده و زندگی فرد را دستخوش تغییرات کند.از آنجا که ریشه این اختلال در کودکی افراد است ؛آشنایی با عوامل ایجاد کننده بیماری واصلاح رفتارهای ناپسند از سوی والدین ضرورت دارد.
اضطراب کودک ریشه در دوران بارداری دارد
دکتر الهه میرآخورلی، روان شناس تربیتی در این خصوص گفت: ریشه اضطراب در کودکان به دوران بارداری مادر مرتبط است. مادری که در دوران بارداری آرامش دارد، مسلما نوزادی را متولد میکند که او هم آرامش داشته و کمتر بیقراری میکند. در مقابل اگر مادر در دوران بارداری مضطرب باشد و افسردگی داشته باشد،مطمئنا تأثیر نامطلوب بر روان کودک گذاشته و موجودی را به دنیا میآورد که بی قرار،مضطرب وبیخوابیهای بیشتری دارد. همین امر مجدد بر روی مادر اثر نامطلوب گذاشته و سبب میشود شیری که به کودک میدهد تحت تأثیر این اضطرابها قرار گیرد و به همین صورت این اضطراب بین مادر و کودک در حال رد و بدل شدن است.
وی افزود: برای حل این مشکل و پیشگیری از آن ابتدا باید علت شناسایی شود. اولین توصیه این است که به مادر باردار آموزش دهیم تا حد امکان از هرگونه اضطراب دوری کند و البته این تنها وظیفه مادر باردار نیست بلکه اطرافیان او بسیار موثر هستند.دوره بارداری بطور طبیعی به دلیل تغییرات هورمونی یک سری مشکلات را برای مادر ایجاد میکند و مادر بدون هیچ علت بیرونی دچار افسردگی ،اضطراب و بی قراری میشود.در این موارد توصیه میشود مادر برای حل مشکل از راهکارهای روانشناسان کمک گرفته واجازه بروز تأثیرات سوء این مشکلات را بر جنین ندهد.
والدین افسرده ومضطرب که به نوعی بیمار روانی محسوب میشوند. این افسردگی و اضطراب را به کودک منتقل میکنند.
تأثیرات محیطی پس از تولد
این استاد دانشگاه ضمن بیان نقش عوامل محیطی در شکل دهی به شخصیت کودک افزود: در یک سال اول زندگی کودک مهمترین فرد زندگی کودک مادر است. رابطه عاطفی مادر و فرزند در این دوران بسیار مهم است. در واقع این دوره ممکن است کودکی را مضطرب ساخته و یا با رفتارهای درست مادرو اطرافیان شخصیت مناسبی از کودک بسازد. مادری که به موقع در رفع نیاز کودک اقدام میکند به نوعی به او احساس اعتماد و امنیت میدهد .لازم به ذکر است که پس از6 ماهه اول زندگی نوعی اضطراب بطور طبیعی در تمام کودکان شکل میگیرد که به اضطراب جدایی مشهور است.دلیل این امر این است که کودک مادر را به خوبی مادر میشناسد ولی به دلیل عدم شکل گیری کامل حافظه قادر به تشخیص این مسأله نیست که نبود موقتی مادر دلیل بر نبود همیشگی او نیست. این امر او را آزار میدهد و در مقابل دور شدن از مادر مقاومت میکند.
راهکار رویارویی با اضطراب جدایی
وی درادامه گفت: اگر مادر در این دوران رفتار نامناسبی با کودک داشته باشد،زمینه بسیاری از اضطرابهای دوران بزرگسالی را در کودک شکل میدهد. این رفتارها به این اشکال بروز مییابند: مهمترین اشتباه تنها گذاشتن کودک به مدت طولانی است،بطوریکه کودک متوجه شود مادر او را ترک میکند. زیرا کودک متوجه نیست که مادر مجدد برمیگردد. این مشکل در مادران شاغل دیده میشود والبته توصیه ما این نیست که مادران شاغل شغل خود را رها کنند بلکه توصیه میشود مادران شاغل در دو تا سه سال اول تولد کودک تا حد امکان درکنار فرزند باشند. زیرا به هر صورت نبود آنها اثر سوء را بر کودک میگذارد. در اغلب موارد مادران قادر به ترک شغل نیستند در این حالت بهتر است با روان شناس در ارتباط باشند تا راهکار مناسب در برخورد با کودک را فرا بگیرند.
والدینی که بیش از حد حمایت گر هستند.
دکتر میرآخورلی در خصوص ارتباط رفتار والدین با اضطراب کودک بعد از دو سالگی افزود: در این سنین کودک به مرحله استقلال رسیده و تمایل دارد کارهای خود را به تنهایی انجام دهد. والدینی که نقش حمایتگری زیادی دارند، باعث افزایش اضطراب در کودک میشوند. این به این معنی نیست که ما نباید از کودک مراقبت کنیم بلکه مراقبتهای بیش از اندازه ما به کودک این حس را میدهد که او توانایی مراقبت از خود را نداشته و دائما در معرض آسیب است. این امر اضطراب کودک را در پی داشته بصورتیکه او درمورد تواناییهای خود و محیط اطراف دچار بدبینی میشود.ما در این دوران باید به کودک حس اعتماد به نفس بدهیم .
والدین کمالگرا کودکان مضطرب پرورش میدهند
زمانیکه کودک بزرگتر میشود، یعنی در سنین 3 تا 6 سال مهمترین دوره برای اضطراب کودک آغاز میشود. والدین با راهکارهایی میتوانند جلوی این مشکل را بگیرند. اولین نکته که در این سن کودک را مضطرب میکند،وجود والدین کمال گرا و وسواسی است. این والدین به دنبال این هستند که کودک را از لحاظ تربیتی بطور کامل تربیت کنند و میکوشند که کودک هیچ مشکلی به لحاظ تربیتی نداشته باشد.برای مثال اگر کودک یکبار دیرتر از ساعت 9 بخوابد به این معنی است که رفتار بدی مرتکب شده است . این والدین کمال گرا یک سری مقررات خشک و جدی برای کودکان میگذارند و کودک ملزم به رعایت این نکات است در نتیجه این کودکان مدام در اضطراب هستند که رفتار بدی انجام ندهند.بهترین راهکار در این زمان این است که والدین از ابراز این رفتار خودداری کنند و دردرمان رفتارهای وسواس گونه و کمالگرایانه خود کوشا باشند.
تضادهای تربیتی میان والدین
دکتر میرآخورلی در ادامه گفت: والدینی که در نحوه تربیت کودک با هم اختلاف دارند،کودک را مضطرب میکنند. کودکی که نمیداند کدام رفتارش مورد تأیید است دچار اضطراب میشود و نمیداند کدام والد را راضی نگه دارد.
در این سن کنجکاویهایی برای کودک ایجاد میشود که سبب میشود دست به خرابکاری بزنند. اگر والدین برخورد شدید با کودک کنند به نوعی باعث اضطراب و احساس گناه در کودک میشوند. والدین بجای اینکه در کنار کنجکاوی کودک با او همراه شوند و راه درست را نشان دهند،دائما در حال سرزنش کودک هستند. احساس گناه در کودک ریشه بسیاری از اختلالات در بزرگسالی است. وسواس هم یکی از عوارض همین احساس گناه است که با آگاهی از دلایل ایجاد کننده آن میتوان ریشه بسیاری از وسواسها واضطرابات بزرگسالی را از بین برد.
والدین مضطرب و افسرده
وی ضمن اشاره به تأثیر اختلالات والدین در اضطراب کوک افزود: والدین افسرده ومضطرب که به نوعی بیمار روانی محسوب میشوند این افسردگی و اضطراب را به کودک منتقل میکنند. توصیه روان شناسان این است که این افراد به دنبال درمان خود باشند که این مشکلات را به کودکان خود منتقل نکنند.
برخی از ترسهای طبیعی در این دوران مانند ترس از تاریکی و موجودات خیالی ممکن است کودک را مضطرب کنند. رفتار مناسب والدین نقش مهمی در ماندگاری و یا عدم ماندگاری این ترسها در کودک دارد.بهترین راهکار مراجعه به روان شناسان واخذ راهکار در مقابله با این ترس ها است.
در این دوران نزاع والدین با یکدیگر در مقابل چشمان کودک تأثیرات سوئی بر شخصیت کودک گذاشته وموجب بروز اضطراب در او خواهد شد.کودکی که همیشه در اضطراب جدا شدن از یکی از والدین قرار دارد مطمئنا تا بزرگسالی این اضطراب را حفظ خواهد کرد واین امر در زندگی زناشوئی او در آینده هم تأثیرگذار است.
وی در انتها گفت تمام این اختلالات در مراجعه به روان شناس قابل درمان هستند واگر به موقع شناسایی شوند ،میتوان از بروز بسیاری از بیماریهای مرتبط با آنها جلوگیری کرد.
ارسال نظر