قبل از پیروزی انقلاب، امکانات آموزشی و پرورشی برای مردم همه مناطق کشور بهصورت عادلانه مهیا نبود و کتب درسی هیچ تناسبی با نیازهای جامعه و واقعیتهای اجتماعی نداشت، در حقیقت ارتباط مناسبی بین کتب درسی و مقاطع تحصیلی وجود نداشت.
موضوع خودباوری، اصالت و هویت دینی و اسلامی نیز در کتابهای درسی دیده نمیشد یعنی بهطور مثال در کتابهای دینی، تنها شعارهای شکلی وجود داشت و خبری از محتوا نبود همچنین مردم بسیاری از مناطق مخصوصاً مناطق کمتر برخوردار، کمتر توسعهیافته و روستایی از امکانات و فضاهای آموزشی برخوردار نبودند که باعث میشد فرصتهای تحصیلی برای دانشآموزان فراهم نشود؛ این موضوع مخصوصاً موجب بیسوادی یا کمسوادی دانشآموزان دختر میشد.اگر هم در روستاها مدرسهای وجود داشت، از طریق نیروهای سپاه دانش به دانشآموزان تدریس میشد که تجربه آموزشی کافی نداشتند و در حقیقت تنها دانشآموزان را سرگرم میکردند.
محتوای آموزشی نیز برگرفته از الگوهای سایر کشورها و در حقیقت بیشتر وارداتی بود که نظام تعلیم و تربیت و مقاطع تحصیلی نیز به همان شکل مشخص میشد یعنی با موضوعات مرتبط با واقعیتهای فرهنگی کشور و هویت ملی و دینی ما فاصله زیادی وجود داشت و به همین دلیل دانشآموزان نمیتوانستند آنطور که باید و شاید مفاهیم و محتوا را درک کنند.
از نظر پایه تحصیلی هم موضوع به همین صورت بود که باعث میشد بسیاری از دانشآموزان افت تحصیلی شدید یا ترک تحصیل داشته باشند و قادر به ادامه تحصیل نباشند، معمولاً نیز این دانشآموزان تا مقطع ابتدایی و نهایتاً راهنمایی تحصیل میکردند؛ تنها تعدادی از دانشآموزان در مراکز استانها ادامه تحصیل میدادند که نشان میداد امکانات آموزشی در همه مناطق فراهم نبود.
بسیاری از خانوادههای مذهبی بهدلیل نوع نگاهی که نسبت به مسئله حجاب و عفاف و فرهنگ اسلامی و دینی وجود داشت، نگران بودند که دخترانشان را به مدرسه بفرستند همچنین بسیاری از معلمان نیز این مسائل را رعایت نمیکردند و حتی برخی از آنها دانشآموزان را مجبور به برداشتن حجاب خود میکردند.
در حقیقت اصلاً فرصتهای تحصیلی فراهم نبود و بسیاری از دانشآموزان ادامه تحصیل نمیدادند چرا که دسترسی به مدرسه وجود نداشت، ساکنان بسیاری از روستاها بهدلیل نبود امکانات و فضاهای آموزشی به شهرها مهاجرت میکردند تا فرزندانشان را به مدرسه بفرستند همچنین در بعضی از مناطق بهدلیل عدموجود مدرسه، دانشآموزان در چادر یا کپر درس میخواندند.
البته کماکان در برخی مناطق، مدارس فرسوده وجود دارد اما در سالهای قبل از انقلاب در بسیاری از مناطق، مدرسه بهصورت یک ساختمان که دانشآموزان بتوانند در آن درس بخوانند، اصلاً وجود نداشت همچنین دانشآموزان از امکانات اولیه بهداشتی محروم بودند و مربی بهداشت در مدارس وجود نداشت که باعث میشد سلامت دانشآموزان در خطر باشد.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تحصیل دانشآموزانی که معلولیت جسمی یا ذهنی داشتند، مدرسهای بهصورت تفکیکشده و مجزا وجود نداشت و فقط در برخی مناطق مثل تهران و مراکز استانها کم و بیش مدارسی مخصوص این دانشآموزان وجود داشت ولی در شهرهای کوچک و مناطق روستایی چنین فضاهایی وجود نداشت و به همین دلیل این دانشآموزان از تحصیل محروم میشدند.
دانشآموزان استثنایی حتی نمیتوانستند آداب اولیه را فرا بگیرند، این مشکل از جمله مسائل محسوس و مشهود قبل از پیروزی انقلاب محسوب میشد؛ بعد از وقوع انقلاب اسلامی براساس نیازهایی که وجود داشت، مدارس استثنایی در مناطق مختلف توسعه پیدا کرد که در حال حاضر در همه بخشها و مناطق براساس نوع عقبماندگیهای ذهنی و معلولیتها، مدارس تقسیمبندی شده و حتی سرویسهایی برای دانشآموزان استثنایی قرار داده شده است تا اگر در یک منطقه امکان تحصیل برای این دانشآموزان فراهم نباشد، آنها بتوانند در مناطق دیگر ادامه تحصیل دهند.
همچنین دانشآموزان استثنایی شناسایی میشوند و قبل از ورود به دبستان تست هوش، آزمایش و اقدامات اولیه درخصوص آنها انجام میشود تا میزان بهره هوشی آنها مشخص شده و معلوم شود که وضعیت عقبماندگی و معلولیت آنها در چه سطحی است تا این دانشآموزان دستهبندی شده و به مدارس استثنایی هدایت شوند.
ارسال نظر