
چند سالی است که موضوع سند 2030 و اجرای آن در کشور عزیزمان ایران مطرح است، هر چند پس از تأکیدات مقام معظم رهبری اجرای این سند رسماً متوقف شده است اما همچنان بحثهای بسیاری پیرامون این موضوع بویژه در محافل تعلیم و تربیتی مطرح است. در این نوشتار سعی خواهد شد ضمن معرفی، مرور اجمالی و تطبیق محتوایی سند 2030 با اسناد بالادستی تعلیم و تربیت، به بررسی ابعاد مختلف آن پرداخته شود.
رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، سال 2015 در اجلاس عالیرتبهی این سازمان متعهد شدند تا اهداف دستور کار جهانی توسعهی پایدار 2030 را با عنوان کلی " به سوی آموزش و یادگیری مادامالعمر با کیفیت، برابر و فراگیر برای همه" که نتیجۀ یک فرآیند گستردة مشورتی در سطح جهانی بود، در سیاستگذاری کلان ملّی خود از اول ژانویۀ 2016 اجرایی کنند. این دستور کار دارای 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه است. این سند جهانی جدید دامنه فراگیری دارد و علاوه بر حوزه آموزش برای همه، حوزههای دیگر آموزش از جمله: «اشتغال و توسعۀ مهارتها»، «آموزش فنّی و حرفهای»، «آموزش عالی»، «آموزش سلامت و بهداشت»، «آموزشهای اجتماعی» و «شهروندی» را هم هدف قرار داده است. به همین دلیل، از نهادهایی مانند یونسکو، یونیسف، برنامهی توسعهی ملل متحد، صندوق جمعیت ملل متحد و بانک جهانی و نهادهای ملّی دیگر در سطح هر کشور استفاده خواهد شد.
بطور خاص یونسکو که به عنوان یک نهاد بینالمللی در امر آموزش شناخته میشود، اجرای هدف چهارم توسعۀ را به عهده دارد که به سوی آموزش و یادگیری مادامالعمر با کیفیت، برابر و فراگیر برای همه، مطابق «سند آموزش توسعه پایدار2030 » قدم بر میدارد و انتظار است در تحقّق هدف چهارم و اهداف ویژه دستور کار توسعۀ پایدار 2030 اهتمام داشته باشند.[1]
لذا یونسکو در سال 2015 با همکاری دیگر نهادهای بینالمللی، مجمع جهانی آموزش را در اینچئون جمهوری کره برگزار و با حضور بیش از 1600 شرکت کننده از 160 کشور جهان از جمله نمایندگانی از ایران، "بیانیۀ آموزش 2030 اینچئون" را که برای 15 سال آتی دیدگاهی جدید از آموزش ارائه میدهد را تصویب کرد. این بیانیه چارچوب عمل جهانی آموزش 2030 و نقشه راه نهادهای متولی آموزش کشورها از سال 2015 را ترسیم میکند.
در ایران نیز پس از تصویب نهایی چارچوب عمل جهانی آموزش 2030 در یونسکو، کمیسیون ملّی یونسکو بر اساس رهنمودهای فنّی که از سوی یونسکو برای هدایت چارچوب عمل در سطح ملّی دریافت کرد، ضمن طرح موضوع در کمیتههای تخصصی این کمیسیون که اعضای آنها از صاحبنظران علمی و آموزشی کشور و نمایندگان وزارتخانههای آموزش و پرورش؛ علوم، تحقیقات و فناوری؛ بهداشت درمان و آموزش پزشکی؛ تعاون، کار و رفاه اجتماعی؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی، رؤسای دانشگاههای فرهنگیان، فنّی - حرفهای و علمی کاربردی هستند، تهیۀ سند ملّی آموزش 2030 را در دستور کار خود قرار داد و مقرر شد 30 کارگروه ملّی تشکیل شود تا مطابق با شرح وظایف سازمانی خود، مسئولیت تهیهی سند آموزش 2030 را بر عهده گیرند.
پس از تدوین سند ملّی آموزش 2030 توسط کمیسیون ملّی یونسکو، موضوع در دستور کار کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری هیأت وزیران که به ریاست وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری تشکیل میشود، قرار گرفت و نهایتاً در شهریور ماه 1395 به منظور هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق اهداف و تعهدات برنامه آموزش 2030، تشکیل " کارگروه ملی آموزش 2030 " به ریاست وزیر آموزش و پرورش و عضویت نهادهای آموزشی و تربیتی به تصویب هیأت دولت رسید و توسط معاون اول رییس جمهور ابلاغ گردید. [2]
همانطور که اشاره شد از 17 هدف مندرج در سند 2030، چهارمین هدف با عنوان " تضمین آموزش با کیفیت، برابر و فراگیر و ترویج فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای همه" مبنای نگارش نسخه آموزشی سند 2030 قرار گرفته است و برنامهریزی برای تحقق هفت هدف ویژه زیر مجموعه آن، بخشهای اصلی بیانیۀ آموزش 2030 اینچئون و سند ملّی آموزش 2030 را تشکیل میدهند که عبارتند از:
- تضمین اینکه همۀ دختران و پسران تا سال 2030، دورههای آموزش ابتدایی و متوسطه را به صورت کیفی، منصفانه و بدون پرداخت هیچگونه شهریه بهطور کامل و با دستیابی به نتایج مؤثر درحوزۀ یادگیری به پایان برسانند.
- تضمین دسترسی همۀ دختران و پسران به آموزش پیشدبستانی و مراقبت و رشد کیفی در اوان کودکی، به منظور آمادهسازی آنها برای آموزش ابتدایی تا سال 2030
- تضمین دسترسی برابر همۀ زنان و مردان به آموزش عالی و دانشگاهی و آموزش فنّی-حرفهای مقرون به صرفه و کیفی تا سال 2030
- افزایش چشمگیر تعداد جوانان و بزرگسالان دارای مهارتهای مرتبط، از جمله مهارتهای فنّی و حرفهای لازم برای اشتغال، یافتن شغل شرافتمندانه و نیز کارآفرینی تا سال 2030
- ریشه کنی نابرابریهای جنسیتی در آموزش و تضمین دسترسی برابر به همۀ مقاطع آموزش و تربیت فنّی و حرفهای برای اقشار آسیبپذیر، از جمله معلولان، افراد بومی و کودکانی که در شرایط آسیبپذیر زندگی میکنند و یا خود آسیبپذیر هستند، تا سال 2030
- تضمین اینکه همۀ جوانان و تعداد قابل ملاحظهای از جوانان و بزرگسالان، اعم از زن و مرد، به سواد خواندن، نوشتن و حساب کردن دست یابند، تا سال 2030
- تضمین اینکه همۀ فراگیران، به دانش و مهارتهای لازم برای ترویج توسعۀ پایدار دست یابند؛ به ویژه از طریق: آموزش برای توسعۀ پایدار و آموزش و ترویج شیوه های زندگی پایدار، حقوق بشر، تساوی جنسیتی، ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت، شهروندی جهانی و احترام به تنوع فرهنگی و مشارکت فرهنگ در تحقّق توسعۀ پایدار تا سال 2030
همچنین سه راهکار زیر برای تحقق این اهداف، تعیین گردیده است:
- ایجاد و به روزرسانی امکانات آموزشی مناسب برای کودکان، معلولان و زنان و مردان و تأمین فضاهای یادگیری مؤثر، فراگیر، به دور از خشونت و امن برای همه
- افزایش چشمگیر تعداد بورسهای اعطا شده در جهان به کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای دارایِ پایینترین سطح
توسعه یافتگی، کشورهای جزیرهای کوچک در حال توسعه و کشورهای آفریقایی برای ثبتنام در مقاطع مختلف آموزش عالی از جمله: در حوزۀ آموزش فنّی و حرفهای، فناوری اطلاعات و ارتباطات، رشتههای فنّی مهندسی و علمی در کشورهای توسعه یافته و سایر کشورهای در حال توسعه تا سال 2030 - افزایش قابل ملاحظه ی تأمین معلمان واجد شرایط، از جمله از طریق: همکاریهای بینالمللی برای تربیت معلم در کشورهای در حال توسعه؛ به ویژه کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعهیافتگی و کشورهای جزیرهای کوچک در حال توسعه تا سال 2030. [3]
همانطور که مشهود است و در مقدمه سند ملی 2030 درج شده است بطور چکیده: "آموزش پایه و متوسطه"، "فراگیری و دسترسی برابر زنان و مردان به فرصتهای آموزشی با کیفیت"، "دسترسی برابر به آموزش عالی با کیفیت و برابر"، "آموزش فنی - حرفهای و مهارتی با کیفیت و کارآفرینی"، "آموزش شهروندی برای توسعه پایدار" از جمله اهداف اصلی تعیین گردیده و برای هر یک از این اهداف چندین اقدام و برنامه علمیاتی تعریف شده است. [4]
پر واضح است که در ظاهر این اهداف و برنامههای ذیل آنها همگی مناسب و دستیابی به آنها نه تنها مغایرتی با اصول پذیرفته شده نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد، بلکه تا حدود زیادی با آن مطابقت دارد.
اکنون این سؤالات پیش میآید که آیا باید به سند 2030 نه بگوییم؟ ! علت این همه مخالفت با اجرای این سند چیست؟ چرا رهبر فرزانه انقلاب در چندین دیدار با فرهنگیان به شدت با اجرای این سند مخالفت کردهاند؟ برای مشخص شدن دقیقتر و عمیقتر، موضوع را از چند جهت بررسی میکنیم:
نخست اصل هویت ملی و استقلالطلبی نظام جمهوری اسلامی ایران. به این جملات مقام معظم رهبری توجه کنیم: «مسئله استقلال خیلی مهم است؛ مسئلهی سند 2030 از این قبیل است. حالا بعضی میآیند میگویند ما تحفظ دادیم یا گفتیم فلان چیزش را قبول نداریم؛ نه، بحث سر اینها نیست؛ .... من حرفم این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته شود .... اینجا ایران است، اینجا جمهوری اسلامی است. نظام آموزشی ما را چهار نفر بنشینند در یونسکو بنویسند! چرا؟ این همان مسئلهی استقلال است.» در تشریح اهمیت این مؤلفه همین بس که برای هر فرد عاقل و آزاداندیشی محرز است که نهادهای بینالمللی عموماً تابع سیاستهای کلان و راهبردی ایادی غرب و صهیونیست هستند و بیش و پیش از آنکه دلسوز جوامع بشری باشند، در صدد تأمین منافع و پیشبرد اهداف و برنامههای سردمداران خود هستند. وجود بندی با مضمون تعهد به ارائه مستمر اطلاعات و آمار کشوری به مراجع بینالمللی در سند 2030 و نگرانی از برنامهریزیهایی که دیگران میتوانند با این آمار و اطلاعات علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهند، از این سنخ است.
مسئله دوم مسیر تصویب قانونی این سند است. اشاره شد که این سند در سال 95 به تصویب هیئت وزیران رسیده است و تصویب آن به اصل 138 قانون اساسی مستند شده است درصورتی که از سه جهت با این اصل منافات دارد: اول اینکه سطح این سند بسیار وسیعتر از موارد مذکور در اصل 138 قانون اساسی است. دوم؛ مغایرت این مصوبه با متن و روح دیگر قوانین و مقررات موجود است و سومین مورد عدم اطلاعرسانی این تصویبنامه به رئیس مجلس شورای اسلامی میباشد. همچنین تهیه سند ملی آموزش 2030 و دادن تعهد به یونسکو با اصول 153، 77 و 125 قانون اساسی نیز در تعارض است. اصل 153 قانون اساسی اشاره دارد که: هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور شود، ممنوع است. اصل 77 قانون اساسی نیز میگوید: عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. اصل 125 قانون اساسی نیز به این موضوع می پردازد که امضای عهدنامهها، مقاولهنامهها، موافقتنامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیس جمهور یا نماینده قانونی او است.
از طرفی تهیه و تنظیم سند ملی آموزش 2030 جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک سند فرهنگی – اجتماعی، بدون نقشآفرینی "شورای عالی انقلاب فرهنگی" به عنوان بالاترین مرجع قانونگزاری فرهنگی کشور نیز منافات دارد.
سومین مؤلفه وجود "سند تحول بنیادین آموزش و پرورش" است. وقتی سندی جامع و پوششدهنده تقریباً همه نیازهای تربیتی نسل آینده کشورمان تدوین و پس از اتفاق نظر عمده صاحبنظران عرصهی تعلیم و تربیت، در "شورای عالی انقلاب فرهنگی" به عنوان بالاترین مرجع فرهنگی کشور مصوب و توسط مقام معظم رهبری برای اجرا ابلاغ گردیده است، آیا نیاز به سند دیگری احساس میشود؟ حال آنکه جالب است بدانیم همانطور که در مقدمه آمد سند 2030 در سال 1395 تصویب و ابلاغ شده است و این در حالی است که سند تحول بنیادین در سال 1390 یعنی پنج سال زودتر با درج اهدافی کاملتر و جامعتر و البته بر پایه مبانی نظری پذیرفته شده نظام جمهوری اسلامی ایران تدوین و برای اجرا ابلاغ گردیده است و این خود ترجمان و تحقق آن هدف بلندی است که مقام معظم رهبری میفرمایند: «کاری کنیم که در آینده، آن کسانی که از پیشرفتهای علمی کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند.» حال اینکه دیگران برای بهرهبرداری از سند تحول بنیادین فارسی یاد گرفته اند و یا حداقل ترجمه آن را استفاده کردهاند، سؤالی است که خودشان پاسخ خواهند داد ولی آنچه مهم است این همان چیزی است که با عنوان "صدور فرهنگ انقلاب اسلامی" از آن یاد میکنیم و موجب مباهات است.
مؤلفه چهارم روح حاکم بر این سند است. اشاره شد که در ظاهر اهداف و برنامههای 2030 مناسب و دستیابی به آنها نه تنها مغایرتی با اصول پذیرفته شده نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد، بلکه تا حدود زیادی با آن مطابقت دارد و حتی در یک نگاه تطبیقی بخش
عمدهای از این موارد به وضوح برگرفته از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است. با این تفاوت عمده که زیر بنای اهداف و برنامههای سند 2030 بر پایه نظام مادی و سود و زیانهای معمول دنیوی تدوین گردیده است حال آنکه دورنمای سند تحول برای تربیت نسل آینده فراتر از این است. بطور کلی در بخش بیانیه ارزشهای سند تحول، 30 شایستگی اساسی برای متربی در نظر گرفته شده که شاخصه اصلی این شایستگیها تربیت انسانِ مسلمانِ ایرانی است و این مهم به تفصیل در "برنامه درسی ملی" در پنج شایستگی پایه با عناوین: تعقل، ایمان، علم، عمل و اخلاق دستهبندی شده است. [5] از این رو آموزش پایه و متوسطه، فراگیری و دسترسی زنان و مردان به فرصتهای آموزشی برابر، آموزش فنی - حرفهای و مهارتی و اهدافی از این قبیل اگر با نگاه عمیق به هویت و شایستگیهای پایهی انسان همراه نباشد چه بسا نتیجه عکس بدهد. از جمله بروز و ظهور به اصطلاح دانشمندانی که در عرصهای علمی پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند ولی نتیجه این پیشرفتها نه فقط در خدمت انسانیت نبوده است بلکه بعضاً به ابزاری بر ضد بشریت تبدیل شدهاند. نمونههایی چون علم هستهای منجر به تولید بمب اتم، تکنسین فنی و پزشک ماهری که هر چند در تخصص خود مهارت دارند ولی این تخصص را به مادیات گره زدهاند، همگی محصول تمرکز صرف به تربیت تخصصی و حرفهای است.
لذا هر چند اهداف و برنامههای سند 2030 به ظاهر و در نگاه اول در راستای علم آموزی و پیشرفت تنظیم شده اند اما روح حاکم بر آن برگرفته از مبانی نظری مادی است و برای انسانی که در این مکتب تربیت شود، خصوصیاتی چون: معنویت، اخلاق، تعهد و ... تعریفی نخواهد داشت. بر این اساس علت مخالفت با اجرای این سند در ایران اسلامی، صرفاً متن و اهداف و راهکارهای تعیین شده در آن نیست بلکه فلسفه و مبنای نظری آن و دورنمای اجرای این سند است که اهمیت دارد. البته که عباراتی چون حقوق بشر، شیوههای زندگی پایدار، برابری جنسیتی، محیط دور از خشونت و ... به وفور در این سند مشاهده میشود و این در حالی است که تعریف مشخصی از این واژگان ارائه نشده است. بیشک در یک معاهدهی بینالمللی واژگان و برداشتهای مختلف از یک واژه چه در اصل و چه در ترجمه و انتقال آن از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر، نقش بسیار دقیق و مهمی در آن معاهده دارند. پر واضح است که فهم و تعریف فرهنگ اسلامی- ایرانی از اینگونه عبارت، با برداشت دیگر فرهنگها و کشورها متفاوت است.
مؤلفه پنجم خلع هویت ملی – انقلابی در سند 2030 است. ناگفته پیداست که اساساً سندی که با شعارهای جهانی و تربیت همگانی کل کشورها تدوین شده است، نمیتواند مقتضیات بومی و محلی همه کشورهای عضو را رعایت کند. بویژه نظام جمهوری اسلامی ایران که مبانی و شاکله سیاسی – اجتماعی کاملاً متفاوتی با بسیاری از کشورهای دیگر دارد. هر چند در بندهایی از سند 2030 بر حفظ و رعایت اقتضائات ملی کشورها اشاراتی شده است اما سؤال اینجاست که چگونه ممکن است در مواردی که بین محتوای سند 2030 و اقتضائات بومی و محلی کشورها تناقض آشکار وجود دارد، هم به سند 2030 متعهد بود و هم تأمینکننده نیازهای ملی کشورمان باشیم. از جمله اینکه سند آموزش 2030 تربیت معلم را به کمک همکاریهای بینالمللی توصیه میکند، حال آنکه بر اساس مصالح کشور که تربیت معلم مؤمن، متعهد، متخصص و انقلابی از اولویتهای نظام است، جذب و آموزش معلمان نه فقط به داخل کشور منحصر است بلکه تأکید بسیاری بر تربیت معلم صرفاً از مسیر دانشگاه فرهنگیان میشود. لذا چگونه میتوان در کشوری که به عموم دانشگاهها و مراکز آموزش عالی داخلی مجوز تربیت معلم داده نمیشود، تربیت معلم را به کمک همکاریهای بینالمللی انجام داد؟
ششمین مؤلفه فوایدی است که در صورت اجرای سند 2030 قرار است حاصل شود. پاسخ به این سؤال که به فرض پذیرش و اجرا و تحقق کامل این سند، قرار است چه دستآوردی عایدمان شود؟ در این سند چه نوآوری، خلاقیت و نکته بدیعی وجود دارد که قبل از آن نداشته ایم؟ برای پاسخ به اینگونه پرسشها، بار دیگر اهداف ویژه سند آموزش2030 را مرور میکنیم. تضمین به پایان رساندن رایگان دورههای پیشدبستانی، ابتدایی و متوسطه، دسترسی همگان به آموزش عالی، آموزش مهارتهای فنّی و حرفهای، توجه ویژه به گروههای خاص، با سوادی اقشار جامعه، ترویج شیوههای زندگی پایدار و تأکید چند باره بر حق برابر آموزش برای دختران و پسران! شاید این موارد برای بسیاری از کشورها آرزو باشد ولی برای ما که از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن آموزش همگانی رایگان داشتهایم، مراکز آموزش عالی مان نه فقط پاسخگوی پسران و دختران جویای علم در داخل کشور است بلکه بسیاری از جوانان دیگر کشورها نیز در این مراکز آموزش میبینند، هنرستانها و مراکز فنی و حرفهای ایران سالهاست فعال اند، سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، سازمان آموزش کودکان استثنایی و نهضت سوادآموزی قدمت چندین ساله دارند، در همه مراکز آموزشیمان سبک زندگی اسلامی – ایرانی بطور عام تدریس میشود و در بسیاری از دانشکدهها نیز متخصص آموزش و ترویج این مهم تربیت میشود و در نهایت دختران و پسران در همه سطوح آموزشی کشور امکان ادامه تحصیل دارند و حتی در سطحی بالاتر دختران و پسران ملزم به گذراندن دورههای اولیه تحصیلی
میباشند. هرچند در همه این موارد نقاط قابل ارتقای بسیاری وجود دارد ولی همگی از افتخارات جمهوری اسلامی ایران به حساب میآیند.
لذا بر خلاف سند تحول بنیادین که امید است اجرای کامل آن خلأهای فکری، بصیرتی، اعتقادی، ملی، انقلابی و مذهبی موجود که البته بدلیل غفلتهای تربیتی در سطوح مختلف سیاستگذاری تا اجرا بوجود آمده است را برطرف سازد، آنچه در سند آموزش 2030 به عنوان اهداف تعیین گردیده است، غالباً سالها پیش در ایران اسلامی اجرا شده است.
فرآیند اجرای سند آموزش 2030 هفتمین مؤلفه بحث میباشد. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان متولی اولیه این سند در بیانیه خرداد ماه 96 خود ضمن اشاره به مقدمه تصویب و روند پیگیری سند آموزش 2030، اعلام میکند که چون توافقات
بینالمللی انجام شده صرفاً در حد یک بیانیه است، جمهوری اسلامی ایران تعهدی برای اجرای آن ندارد ولی با این وجود تحفظ لازم برای رعایت اقتضائات بومی و ملی در اجلاسیه اینچئون گرفته شده است.[6] این در حالی است که دولت جمهوری اسلامی ایران تشکیل کارگروه ملی سند آموزش 2030 را به منظور هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق اهداف و تعهدات برنامه آموزش 2030 مصوب و ابلاغ کرده است.
البته شاهد بودیم که پس از تأکیدات مقام معظم رهبری، مسئولین ذیربط اعلام کردند اجرای سند آموزشی 2030 به کلی از دستور کار دولت خارج شده است ولی همچنان اخباری مبنی بر اجرای مخفیانه سند 2030 در لایههای مختلف آموزش و پرورش و بعضاً در سطح مدارس شنیده میشود که البته اصل اجرای مخفیانه سند آموزش 2030 توسط برخی از مدیران و معلمان و در سطح مدارس با ماهیت چنین اسنادی که در سطوح کلان مدیریتی و سیاستگذاری معنا پیدا میکند، تناقض دارد. همچنین اشاره شد که بخش اعظمی از برنامهها و اهداف این سند، از گذشته در مسیر تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران در جریان بوده است و در اسناد بالادستی ملی همچون سند تحول بنیادین هم به تحقق این موارد تأکید شده است. لذا تفکیک اقدامات اجرایی دستگاه بزرگ آموزش و پرورش در سطح ستاد و صف و انتصاب برخی به سند 2030 معقول به نظر نمیرسد.
به جز موارد فوق یک نکته بسیار مهم در این بحث، اجتناب از برخوردهای هیجانی و منفعلانه است. نباید فراموش کنیم که نهادهای آموزشی و فرهنگی کشور بخصوص وزارت آموزش و پرورش با نظارت و راهبری نهادهای سیاستگذار همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسیر اجرای سند تحول بنیادین گام بر میدارند. هر چند تا رسیدن به مطلوب فاصله زیادی است و نقد و نظر دربارهی
سیاستها و اقدامات آموزشی و پرورشی وظیفه همه آحاد جامعه بخصوص حوزویان و دانشگاهیان است اما نادیده گرفتن تلاشها و اقدامات انجام شده نیز آب در آسیاب دشمن ریختن است. اعتماد عمومی به آموزش و پرورش موهبتی است که خدشهدار کردن آن به هر دلیل و بهانهای عوارض جبرانناپذیری خواهد داشت.
آنچه در بالا بررسی شد تنها گوشهای از ابعاد پیدا و پنهان موضوع است که بیشک مطالعه و بررسی عمیقتر که در این مجال به آن پرداخته نشد، زوایای دیگری از این امر را آشکار خواهد کرد ولی امید که معرفی اجمالی سند 2030 و بررسی این هفت مؤلفه راه را برای پاسخگویی مستدل به سؤال اول هموارتر کرده باشد:
چرا باید به سند آموزش 2030 نه بگوییم؟
[2] - به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر"سند ملی آموزش 2030 جمهوری اسلامی ایران" - نسخه اول
3 - سند 2030 - دگرگون ساختن جهان ما: دستورکار 2030 برای توسعۀ پایدار – ترجمه مهرناز پیروز نیک
[4] - به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر"سند ملی آموزش 2030 جمهوری اسلامی ایران" - نسخه اول
[5] - برنامه درسی ملی – مصوب شهریور 1391 – بند 7 - صفحات 16-19
ارسال نظر