اعتماد به مدیران مدارس در برنامه ریزی درسی و آموزشی-بخش اول



این روزها نه تنها روزهای سختی برای نظام آموزش و پرورش بلکه آزمونی سخت برای نظام رسمی برنامه ریزی درسی جمهوری اسلامی ایران است. از سال 1290 شمسی با هویت منفعل و بدون دانش برنامه ریزی درسی تا امروز که مرحله تولید دانش بومی و ملی برای برنامه ریزی درسی است. این دانش نوپا در ایران فراز و نشیب های فراوانی را طی کرده است و شاید سخت ترین ایام، از ماههای پایانی سال 1398 شروع شد، ویروسی که شاید تمامی عرصه  های انسانی را در آزمایشی نفس گیر و دشوار قرار داد و به نظر می رسد دست بردار هم نیست، البته فراموش نکنیم این ویروس رابطه مستقیم با ویژگی ها و رفتارهای انسان دارد و موجب گوشه و کنایه های فراوانی بر آموزش و اساساً مقوله تربیت برای  ما آموزش و پرورشی ها شده که بله آندسته از آدم هایی که پروتکل های بهداشتی را باور نداشته و رعایت هم نمی کنند محصول شماست (!) که جای بررسی و تبیین دیگری دارد.

ماهیت و موجودیت سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، برنامه ریزی درسی است. در آغاز شیوع ویروس کرونا هم در مرحله ای از وضعیت سازمانی قرار داشت که می خواست با پررنگ کردن موضوع حوزه های یازده گانه تربیت و یادگیری در ساختار سازمانی خود گامی در تفکیک دو فعالیت برنامه ریزی و تألیف بردارد هرچند که این اقدام فقط تأیید مدیریتی داشت، اقدامی که منطق آن در دانش امروز برنامه ریزی درسی و یا حداقل بستر فرهنگ سازمانی و تقاضای اجتماعی آن شکل نگرفته و اساساً ماهیت کنونی ما هم به گونه ای است که حتی برای چرخش های تحولی نیز می بایست با طمأنینه، هماهنگی، آموزش و ایجاد بسترهای فرهنگی و زیست سازمانی متفاوت در کلیت نظام آموزش و پرورش اقدام کرد.چون اسناد تحولی با حداکثر انعطاف یعنی بیست درصد در تدوین برنامه های آموزشی و درسی تنظیم شده اند و مقوله برنامه ریزی درسی را نمی توان صرفا با یک برداشت خاص آنهم در نظام های متمرکز راهبری کرد.

گرچه برخی تحول و تحول خواهی را با اقدامات برق‌ آسا و فوری توأمان می دانند، نگرش و رفتاری که در شرایط عادی معایبش از محاسنش پیشی می گیرد تجربه چند سال پیش برای استقرار پایه ششم هم موید این نکته است.

اما امروز نیازمند اقدامات فوری با تصمیمات نخبگانی در عرصه برنامه ریزی درسی هستیم و همه چشم ها به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دوخته شده است، سازمانی که با دوراندیشی و نگاه حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب به قلب آموزش و پرورش تشبیه شد و اتفاق مبارک و هوشمندانه ای هم که توسط وزیر آموزش و پرورش اتخاذ گردید تا استاد تمام این رشته (برنامه ریزی درسی) مسئولیت سازمان پژوهش و برنامه یزی آموزشی را به عهده بگیرد.

حضور تمام وقت و شبانه روزی ایشان و مدیران و کارشناسان سازمان با تأکید بر قانون مداری، اخلاق، تعهد صادقانه به اسناد مصوب و همچنین سرعت عمل نشان از این دارد که وقت آن رسیده برنامه ریزی درسی با هویت ملی فرصت حضور و ظهور داشته باشد.

باید فراموش نکنیم که انعطاف به عنوان یک اصل بنیادین  در برنامه ریزی درسی در این روزهای زرد و قرمز متأثر از حضور ویروس کرونا، باید به خوبی در سازمان پژوهش و نظام برنامه ریزی درسی نمایش داده شود. شروع این انعطاف در برنامه ریزی آموزشی با بازگشایی مدارس از 15 شهریور و آزادی عمل برای استان ها با توجه به شرایط بهداشتی استان ها حتی از اول شهریورماه آغاز شده. این انعطاف در اصول ناظر بر برنامه های درسی و تربیتی با عنوان «توجه به تفاوت ها» در سند برنامه درسی ملی آمده است :«برنامه های درسی و تربیتی  باید ضمن تأکید بر ویژگی های مشترک به تفاوت ناشی از محیط زندگی(شهری، روستایی، عشایری، فرهنگی و جغرافیایی»[واضافه کنیم بهداشتی] جنسیتی و فردی دانش آموزان ( استعدادها، توانایی ها، نیازها و علایق ) توجه کرده واز انعطاف لازم برخوردار باشد .»

امروز صحنه مدارس ما بسیار شبیه شرایط دفاع مقدس است که فرماندهان در نقطه علمیاتی با تبعیت از استراتژی ها، روشهای دفاع و مقابله را متناسب با جغرافیای محیطی و امکانات موجود انتخاب می کردند. نقش مدیران ارشد در نظام تعلیم و تربیت امروز بی بدیل است، امروز باید به آن استراتژی ها و مجموعه فرایندهایی که برای انتخاب یک مدیر مدرسه رخ می دهد اعتماد کرد و باور کنیم هیچ کس به اندازه آنها و البته معلمان که در خط مقدم هستندنمی تواند در این روزهای کرونایی دغدغه های تعلیم و تربیت این کشور را مرتفع سازد نمونه های فراوانی هم در عرصه آموزش و پرورش دیدیم از تدریس روی تخت بیمارستان تا تبدیل یخچال و بدنه ماشین سواری به تخت سیاه کلاس.

اعتماد مقوله ای بسیار پیچیده ای است که بعضا در عرصه های فردی و جمعی سطوح مختلفی پیدا می کند و حتی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و ... نیز از یک کلمه ساده عبور می کند که می تواند تولید تبعات مثبت و منفی کند حتی در اخلاق هم می تواند قابل تأمل باشد بطور مثال  در اخلاق اسلامی  برای تبیین توکل بر خدای سبحان، طلیعه سخن را با اعتماد و اطمینان قلبی شروع می کند :«توکل، یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی، غیر از او و تحقّق این حالت در انسان متوقّف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی، جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثر گذار نمی باشد و همه علل و اسباب، مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل می کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است.» (دیلمی، 1382، 89)

حال فرصتی برای مدیر مدرسه فراهم شده است تا در این شرایط بحران، بهترین تصمیم گیری را انجام و اطمینان بدهد که بیش از گذشته می توان در عرصه برنامه ریزی آموزشی و درسی به آنها اعتماد کرد .گرچه باید سطح این اعتماد را در کلیت آموزش و پرورش دید. باید به مدارس امکانات، تفویض اختیار و حمایت های همه جانبه عرضه کنیم تا آسیبی به دانش آموزان و همکاران آموزشی و اداری نرسد و برای ایجاد این اعتماد، حوزه های ستادی گام های تسهیل گری بردارند، خیلی از  برنامه ها و اقدامات متمرکز را باید در شرایط زرد کرونایی تقلیل داد، این تقلیل در جهت اعتماد سازی و البته شریک بودن در مسئولیت های باشد، مدیران مدارس نباید احساس تنهایی بکنند مدیر مدرسه ای که برای تأمین گوشی هوشمند، توزیع بسته حمایتی و بهداشتی و ایجاد شرایط بهداشتی اقدام می کند کمتر از مدیران ستادی دلسوز دانش آموزان نیست. اعتماد به مدیران موجب توانمندی و باور برای تحول و بروز خلاقیت می شود و البته برای این اعتماد باید اقدام می شد و یا اقدام فوری بشود.

خوشبختانه فعالیت های ریشه داری چون جشنواره فیلم رشد، سایت رشد، جشنواره تولید محتوای الکترونیکی و اخیرا تجربه موفق برنامه ویژه مدرسه (بوم) در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وجود دارد که همگی در راستای توانمندسازی و اعتمادسازی معلمان و مدیران در عرصه برنامه ریزی درسی است،  تجربه سایر کشورها نیز نشان از اعتماد به سطوح استانی، منطقه ای و مدرسه ای در مدیریت آموزشی دارد.

 حال چند پرسش اساسی را مرور کنیم:

آیا مدیران مدارس و معلمان آمادگی لازم برای تصمیم گیری در خصوص زمان بازگشایی مدرسه را دارند؟ ساعات آموزشی در برنامه درسی قابل انعطاف است؟

آیا باور و اعتماد به نفس لازم و البته دانش  برنامه ریزی درسی در مدیران وجود دارد که بتوانند سطح مدرسه ای برنامه درسی را محقق سازند؟ (تجربه بوم تجربه موفقی بود که خوشبختانه در بسته های تحولی وزیر آموزش و پرورش نیز به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ابلاغ شده است)

آیا ساعت کار هفتگی مدارس را می توانیم تقلیل داد و بخشی از آموزش های حضوری را به سمت غیر حضوری سوق بدهیم یا اساساً می توان دانش آموزان را در برخی از دروس به سمت خود خوان، خودیادگیری و یادگیری معکوس سوق داد؟

آیا معلمان می توانند در بستر فاوا نقش  پررنگتری در عرصه یادگیری داشته باشند یا نقش معلمی نیاز به تعریف مجدد دارد؟ چگونه معلمان می توانند هویت مستقل آموزشی و تربیتی خود را حفظ و شاید هم بازآرایی کنند؟

ارسال نظر

Image CAPTCHA