وقتی کمکم زمزمه های ورود ویروسی ناآشنا در کشور میپیچید کمتر کسی به مدارس فکر میکرد. اغلب تصور این را دارند که نظام آموزشی ما با تعطیلهای مختلف آموخته شده و کسی هم معترض تعطیلی نیست، واقعیتی تلخ که اکثر دانشآموزان و معلمان از آن استقبال میکنند. اینکه چرا در یک نظام آموزشی افراد درون آن از تعطیلیهای متعدد خوشحال میشوند، صدها بررسی و گزارش و تحلیل برای آن انجام شده و نیازی به بازگو کردن علتها و مسائل و پیامدهای آن نیست. اما تعطیلی طویل المدت ناشی از ویروس کرونا موضوع جدیدی بود که از قبل برای آن چارهاندیشی نشده بود با تمدید تعطیلیها خوشحالیها رنگ نگرانی به خود گرفت بهویژه در دورۀ ابتدایی، دانشآموزان پایۀ نهم و دوازدهم.
شرایط به سمتی رفت که همه کلیت آموزش و پرورش را نشانه گرفتهاند که چرا برای شرایط این چنینی چارهاندیشی نکرده است؟ البته عدهای هم موضوع را بسیار ساده میدانستند و اظهار می کردند مگر در زمان جنگ، آموزش و پرورش و مدرسه چگونه اقدام کردند؟ صدا و سیما به کمک آموزش و پرورش آمد و از طریق تدریسهای تلویزیونی دانشآموزان درسهای خود را یاد میگرفتند. اما شرایط زمانی و خود ویروس کرونا مسئله جدیدی را بوجود آورده بود که نمیتوانستیم با ابزار و راهحلها و اندیشههای دیروز مشکلات امروز را حل کنیم گرچه حافظان امروز فلسفه حل مسائل جدید را در حکمت قدیم میدانند، استراتژیای که اگر تعصبی افراطی به آن داشته باشیم درهای اندیشه را میببندد اما، با خوانشهای جدید از متون میتوانیم دستاوردهایی داشته باشیم که مسائل جدید ما را حل کند...
اگر نگاهی به مکتب خانههای قدیم و شیوههای آموزش تا قبل از نظام آموزش رسمی که با تأسیس دارالفنون شکل گرفت بیاندازیم نشان میدهد که ملا (استاد یا معلم)، دانشآموز، محتوا، زمان، مکان از آزادی عملی بسیاری برخوردار بودند. این آزادی عمل ناشی از اعتماد خانوادهها به استاد مکتب خانه بود. محتوای درسهای روزانه توسط استاد مکتب خانه تعیین میشد. اغلب روزها بچهها «قرآن کریم» خانه خودشان را که یادگار جهیزیه وسفره عقد مادر خانواده بود را به مکتب خانه میآورند. کتاب «گلستان»، «شاهنامه فردوسی»، «موش و گربۀ عبید زاکانی» خلاصه هر که در خانه کتابی برای خواندن و نوشتن و یادگیری داشت با خودش به مکتب خانه میآورد. بچهها برای یادگرفتن قرآن و سایر متون در گروههای کوچک شبها به خانههای یکدیگر میرفتند و یا در طول روز در کنار آبادی زیر یک درخت یا سایۀ دیواری حلقههایی تشکیل میدادند و تمرین میکردند و استاد هم که داخل ده میچرخید از دیدن این حلقهها لذت میبرد و بچهها رو با عتاب تشویق میکرد ...
پس از انقلاب مشروطه، گذر از مکتب خانه به مدرسه مهمترین تغییر در نظام آموزشی ما بود. مدرسه از آن تاریخ تاکنون متحول شد و حتی امروز در مرحلهای قرار گرفتهایم که عدّهای بر انحلال مدرسه و از بین رفت نقش مدرسه در معالات تربیتی را مطرح می کنند... علی ایحال محتوای امروز مدارس از درون جهیزیه مادربزرگها و گنجه پدربزرگها بیرون نمیآید، دیگر حلقههای تمرین و شبنشینیهای مرور درسها شکل نمیگیرد، امروز محتوای کلاسها از طریق برنامه درسی رسمی و لایههای پنهان در روی دیگری از برنامه درسی شکل گرفته است. اما به نظر میرسد همان آزادی عمل از جنسی دیگر در حال شکلگیری است. حلقههای مجازی تمرین با راهبری و مدیریت معلم، آزادی عمل در زمان، چگونگی و مکان ارائه محتواهای آموزشی که همگی از نقش مرجعیت و اعتبار کسی شکل میگیرد که در درون مدرسه با دانشآموزان زندگی میکند، شکل گرفته است. سالهای زیادی را وقت تغییر و تحول در نظام آموزشی صرف کردیم تا علاوه بر همه اهداف و آرمانهای مدنظر، در شرایط بحران مانند امروز منفعل نباشیم. اهداف دورههای تحصیلی مبتنی بر اسناد تحولی به ویژه ساحتهای تعلیم و تربیت تنظیم و تصویب کردیم، ساختار و زمان آموزش و زمان تعلیم و تربیت را در سند برنامه درسی تنظیم و تصویب کردیم، در سند برنامه درسی ملی گفتیم سال تحصیلی از اول مهرماه هر سال شروع و تا پایان شهریور ماه سال بعد ادامه خواهد داشت، یعنی تعلیم و تربیت پیوسته در قالب زمان محدود نمیشود و تعیین نقطه شروع و پایان اقدامیست برای فرایندهای اداری و اجرایی. ساعت کار هفتگی دورههای تحصیلی و حتی زمان هر جلسه در پایههای تحصیلی را جهت تحقق برنامههای درسی تجویزی و مصوب تعیین کردیم... اما شرایط کنونی نشان داد که ما میتوانیم برای ارتقای سلامت، زندگی سالم و بهبود سبک زندگی و کمک به حل مشکلات محیط زیست در سطح ملی و جهانی (خلاصه آنچه که در اهداف دورههای تحصیلی در ساحت تعلیم و تربیت زیستی و بدنی آمده است) به توانمندیها، تعهد و مسئولیتپذیری اولیای مدرسه اعتماد کنیم. ایجاد این اعتماد ناشی از اعتماد به نفس مدیران و معلمان است.
باورمندی مدیر و معلمان مدرسه در ایفای نقشی جدید، ناشی از توانمندی آنها و همت و تلاش و حسن مسئولیتپذیری آنهاست که در این موضوع معلمان و مدیران ما سربلند هستند اما در موضوع توانمندی میبایست به فوریت به ویژه در حوزۀ تکنولوژی آموزشی- یادگیری الکترونیک، تولید محتوای الکترونیک، راهبردهای آموزش و ارزشیابی الکترونیکی و غیرحضوری اقدامی صورت گیرد، لذا اولویت آموزش معلمان میبایست بر محور مهارتهای ISDL و برنامه درسی ترکیبی، یادگیری معکوس، ارزشیابیهای غیرحضوری و مراقبتهای جسمی و روانی باشد.
اما در حوزه برنامه ریزی درسی (محتوا) و برنامه ریزی آموزشی (ساماندهی دانش آموزان) شخص اول اجرایی کشور یعنی رئیس جمهوری محترم بیان داشتند که «برنامهریزی برای سال آینده بسیار مهم است. برخی از دروس عمدتاً در فضای مجازی و بهصورت حداقلی در کلاس حضوری و برخی برعکس باید برنامهریزی شود به گونهای که اگر لازم شد، در هر ساعتی یک سوم یا یک دوم دانشآموزان در کلاس حضور داشته باشند...»
حال چگونه باید حداقلها را برای آموزش حضوری مشخص کرد؟ این حداقلها چه ویژگیهای دارند؟ آیا انتخاب این حداقلها بصورت متمرکز خواهد بود یا غیر متمرکز؟ اساسا منظور از حداقل یعنی چه؟ در برنامه ریزی درسی چگونه میتوان حداقلها تعریف کرد و آیا باید در همه مراحل برنامهریزی درسی این حداقل را رعایت کرد؟ یعنی اهداف حداقلی خواهند شد؟ استانداردها، روشها، راهبردها یا ارزشیابیها؟
اما این حداقلها هرچه باشند این معلم است که میبایست در دهکده مجازی بچرخد و کلیت تربیت رسمی را پاسداری و راهبری کند.
ارسال نظر