نظارت نخبگانی باید بر آموزش و پرورش وجود داشته باشد



معاون پژوهشی و رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی وزارت آموزش و پرورش نظارت نخبگانی باید بر آموزش و پرورش وجود داشته باشد

اشاره: حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محی‌الدین بهرام‌محمدیان، معاون پژوهشی و رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی وزارت آموزش و پرورش است. او که برنامه‌ریزی درسی را از نخستین بخش‌های عملیاتی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می‌داند،در گفتگو با "نامه شورا"، نشریه خبری- تحلیلی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، از تجربیات اجرای سند و مسیر پیش رو می‌گوید.          
همانطور که مستحضرید، پس از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در شورای عالی انقلاب فرهنگی، 40 راهکار اجرایی سند نیز مصوب شد. اخیرا هم دکتر فانی بر اجرایی شدن این سندتاکید داشتند. در ابتدا بفرمایید لزوم تدوین راهکار اجرایی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش چیست؟  
بسم الله الرحمن الرحیم. در سالهای قبل، شورای عالی انقلاب فرهنگی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را تصویب کردند و برای اجرا به آموزش و پرورش ابلاغ کردند. در آن زمان، گمان این بود که همین ابلاغ سند به معنای آغاز فعالیت‌های اجرایی است. ما بر حسب مصوبه این شورای عالی آموزش و پرورش و مستند به سند تحول بنیادین که در هدف کلان اول  و راهکارهای آن به برنامه درسی ملی تاکید کرده بود، فعالیت‌های تحولی را شروع کردیم. البته استنباط وزارت آموزش و پرورش با مدیریت وزین قبلی نیز این بود که این کارها به تعبیری نقشه راه هستند و برخی از مولفه‌ها را نیز توضیح دادند. در هنگام اجرا، وزارت متوجه برخی کاستی‌ها شد، مخصوصا در بخشی‌هایی که نسبت به آنها، برنامه مدون و کلان اجرایی تصویب نشده بود. در سال گذشته آموزش و پرورش گزارشی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کرد که بعد از بحث و گفتگو، جمع‌بندی این بود که بخش‌هایی از راهکارهای سند زمان‌بندی بشود و بعد در سال جاری اجرایی بشود. خود این راهکارها هم هر کدام برنامه‌هایی را طلب می‌کنند. استنباط دوستان این بود که فعالیت‌هایی را که می‌توانند امسال انجام بدهند و لزوما متکی به داشتن یک نقشه راه مصوب قطعی، نیست بلکه بخشی از این کارها باید آغاز بشود، را طراحی کنند. البته خود طراحی و تدوین برنامه زیرنظام‌ها هم جزء یکی از راهکارها شده است که نقشه راه را تکمیل می‌کند. همانطور که مستحضر هستید آقای وزیر هم در اجلاس مطرح کردند که 40 راهکار پیش‌بینی شده است، طرح‌ها، برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که هستند و اینها تقریبا به همه مولفه‌ها اشاره دارند و همان‌طور که می‌دانید در ذیل هدف‌های کلان، هر کدام چند راهکار است. در یک نظر اولیه می‌شود متوجه شد که در ذیل همه هدف‌های کلان، بخشی از راهکارها انتخاب شده است. یعنی اگر ما این 40 راهکار را توزیع کنیم، به همه هدف‌های کلان مربوط می‌شود. اما عمده اینها باز برمی‌گردد به برنامه درسی ملی، محتواهای آموزشی و برخی از آنها هم به فعالیت‌های پرورشی و تربیتی، پروسه نظام توسعه و تحقیق، فضاسازی مدیریت و منابع انسانی مالی می‌پردازد.
40
راهکار و 99 فعالیت در اینجا وجود دارد اما عمده کار که مربوط به بحث سازمان پژوهش هم می‌شود بحث برنامه درسی ملی، تدوین راهنمای حوزه‌های یادگیری، دوره‌های تحصیلی، نظام ارزشیابی و پژوهش هستند که امسال به آن خواهیم پرداخت. در سال 93-94 کتاب‌های جدیدالتالیف ما در پایه چهارم ابتدایی و پایه هشتم بوده است. در سال آینده 94-95، ما پایه پنجم و پایه نهم را تولید محتوا خواهیم کرد و علاوه بر آن، برنامه‌ای که امسال اجرا کرده‌ایم را مورد ارزشیابی قرار خواهیم داد، چون امسال در پایه چهارم و پایه هشتم اجرای آزمایشی است، بعد از ارزشیابی نسبت به تصحیح و تکمیل نواقص و یا غنی‌سازی برنامه اقدام خواهیم کرد.
از میان آن برنامه‌های اجرایی بخشهایی وجود دارد که اجرایی شده باشد و یا به مرحله عملیاتی رسیده باشد؟
بله. چون برنامه درسی ملی به طور مهندسی و همزمان با خود سند ملی تحول اتفاق افتاده است ما در مولفه برنامه درسی نظام برنامه‌ریزی درسی تقریبا از همه مولفه‌های دیگر چند قدم جلو بوده‌ایم. چون برای این مورد در شورای عالی آموزش و پرورش نقشه راه هم تعریف شد یعنی ما را مکلف کردند که نظام آموزشی را به یک نظام 3-3-6 تبدیل کنیم به طوری که ابتدایی شش سال، متوسطه اول سه سال و متوسطه دوم هم سه سال باشد و ما را مکلف کردند که در هر سال دو پایه از کتاب‌های درسی باید تغییر پیدا کند و همچنین در خود سند تحول و برنامه درسی هم معلوم بود که چه چرخش‌هایی را ما باید نسبت به برنامه درسی و حوزه‌های یادگیریمان انجام دهیم. لذا ما از سه سال قبل کار را شروع کردیم. تولید محتوای پایه اول، دوم و سوم ابتدایی انجام شده است. امسال هم پایه چهار تغییر می‌کند. 
از طرف دیگر شورای عالی آموزش و پرورش، پایه جدیدی به نام پایه ششم ابتدایی ایجاد کرد تا دوره ابتدایی، شش سالش تکمیل شود. تولید محتوای ششم ابتدایی هم انجام شده است البته چون مبتنی بر پایه پنجم فعلی بود، باید وقتی به ششم ابتدایی می‌رسیم، دوباره خود ششم ابتدایی،  هم بازنگری و بازبینی بشود. محتوای پایه‌های هفتم و هشتم نیز تولید شده است.       
ازجمله سیاست‌های اجرایی، تولید بسته آموزشی است که مبتنی بر سند و برنامه درسی ملی بود و رسانه‌های آموزشی متنوع را دیده است و تنها به کتاب درسی کفایت نمی‌کند بلکه علاوه بر کتاب درسی، ما باید اجزا دیگری را تحت عنوان بسته آموزشی با استفاده از رسانه‌های نوین آموزشی چه برخط و چه غیر برخط و مجلات و راهنمای معلم را تولید کنیم. این مجموعه هم در دستور کار ما قرار گرفته است که از سه سال قبل شروع کرده‌ایم و امسال هم بخش عمده‌ای از کتاب‌های درسی ما همراه با اجزا دیگر بسته آموزشی تولید و توزیع شده است.
علاوه بر اینها کار دیگری که، به صورت کوتاه‌مدت و بلندمدت، اتفاق افتاده است و یکی از سیاست‌های اجرایی است، تربیت معلم است. برای تربیت معلم به صورت طولانی‌مدت و یک کار اساسی، دانشگاه فرهنگیان تاسیس شده است تا در راستا و براساس اهداف سند تحول، معلم تربیت کند و ما خروجی‌های دانشگاه فرهنگیان را به عنوان معلمانمان در عرصه تحولی داشته باشیم. کارهای کوتاه‌مدت ما هم این بود که معلمانی که باید در پایه‌های جدیدالتالیف و جدیدالتاسیس یعنی اول، دوم، سوم و چهارم تدریس کنند، نیز دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت می‌بینند تا برای ارائه برنامه‌های جدید آمادگی داشته باشند. اینها فعالیت‌های اجرایی هستند که در ارتباط با سند تحول کلید خورده و آغاز شده است و سالهای بعد هم ادامه خواهد داشت. البته توصیه‌ای که امسال بر آن تاکید شده این است که سایر اجزا و مولفه‌های آموزش و پرورش هم پابه‌پای سند برنامه درسی ملی تولید بشوند تا این شکل به صورت موزائیکی همه جایش تکمیل بشود. البته در خود برنامه درسی ملی هم ما باید چند راهنمای جدید تولید بکنیم؛ راهنمای حوزه‌ها، راهنمای پایه‌ها و دوره‌ها و همچنین اهداف و عناوین دروس پایه‌ها و دوره‌ها با توجه به نگاه جدیدی که در ارتباط با کتاب‌های درسی خواهیم داشت.
می‌خواستم یک توضیحی در ارتباط با رویه‌های تصمیم‌گیری در مورد چگونگی اجرای سند تحول بفرمایید و اینکه با توجه به اینکه داریم وارد سال تحصیلی جدید می‌شویم تا چه اندازه تصمیمات گرفته شده عملیاتی هم شده است؟    
فصل هفتم سند تحول روشن می‌کند که نسبت به اجرایی کردن سند و نظارت بر آن چه اتفاق‌هایی باید بیفتد. البته ما دو بار، در غالب شورای عالی آموزش و پرورش و وزرات آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارش داده‌ایم. اما فصل هفتم سند، وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی را سنگین‌تر از اینها می‌داند.
نکته دوم این است که آموزش و پرورش فرصتی داشت که سایر زیرنظام‌ها را نیز آماده کند و به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش برساند. الان یکی از این زیرنظام‌ها را تصویب کرده است و برای اجرا به ما ابلاغ کرده است، اما بقیه زیرنظام‌ها پابه پای ما، - ما به عنوان برنامه درسی و سازمان پژوهش- مصوب نشده است در حالی که اینها باید در کنار هم و پشتیبان باشند. اینکه وزارت آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش به این صرافت افتاده‌اند که کار را تکمیل کنند و به طور ناقص پیش نبرند جای خوشحالی دارد. ما باید آن را پیش ببریم و با برنامه‌ریزی که پیش‌بینی شده است، امیدوارم دوباره به همان بستر اصلی خودش این کار برگردد و تحول هم اتفاق بیفتد. البته باید مراقبت کرد. یکی از چیزهایی که من همیشه بر آن تاکید دارم این است که وقتی رهبری نظام می‌فرمایند که بند بند این سند باید اجرایی بشود، باید مواظبت کرد که خطرهایی این سند را تهدید نکند. من قبل‌ها عرض می‌کردم که چند خطر این سند را، بعد از تصویب تهدید می‌کند. خیلی ممانعت‌ها، مخالفت‌ها و برخی وقت‌ها جریان خاصی، می‌خواست شکل خاصی را به سند بدهد که الحمدلله شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان یک مرکز فرماندهی و رصد فرهنگی این سند را با رویکرد مناسب تصویب کرد. بعد از تصویب، کار مهمتر از تصویب سند، اجرای سند و اجرای دقیق سند است. خطری که همیشه همه اسناد، ازجمله این سند را تهدید می‌کند یکی خطر تحریف است که مفاهیم و دلالت‌های سند تحریف به یک چیز دیگر بشود. یکی دیگر خطر تضعیف است به این معنی که همه سند اجرایی نشود چون بعضی وقتها ما گرفتار هستیم، کار بعضی جاها سخت می‌شود و ما آن را به وقت دیگر موکول می‌کنیم در حالی که وقت بعدی وجود ندارد و این سلسله منطقی کار نباید از هم گسسته بشود. 
زمانی مثالی را در بحث بهره‌وری می‌زدند که یک نفر مسیری را می‌کند، و یکی دیگر پر می‌کرد، گفتند شما چرا دارید این کار را می‌کنید، گفتند نفر وسط ما که لوله را در زمین می‌گذاشته نیامده است اما ما که نمی‌توانیم کارمان را تعطیل کنیم. ما باید همه کارهایمان پشت سر هم با تعاقب منطقی اتفاق بیفتد. ما سعی کرده‌ایم روی مسلمات حرکت بکنیم تا دوباره برنگردیم. مثلا در مورد برنامه درسی در آن زمان نظر کارشناسی ما خیلی جدی گرفته نشد. لذا ما به کارشناسانمان گفتیم که تصمیمات را اجرای کارشناسانه کنیم که لطمه نخورد. ما الان تولید محتوی می‌کنیم اما برای تولید محتوی ابتدا نیازسنجی می‌کنیم، نیاز را تبدیل به برنامه درسی می‌کنیم، برنامه درسی را اعتباربخشی می‌کنیم، وقتی پیش‌نویس‌ها و پیش‌طرح‌ها آماده شد دوباره اعتباربخشی می‌شود، بعد تولید محتوا می‌شود، محتوای تولید شده دوباره اعتباربخشی می‌شود، اگر اشکالی داشته باشد اشکالش رفع می‌شود و اگر نه، چاپ می‌شود و اشاعه پیدا می‌کند؛ بعد از اشاعه و تولید کتاب باید در کنار آن به معلمان آموزش بدهیم و حالا بعد از این همه کار، تا یک سال اجرای آزمایشی است. دوباره در هنگام اجرای آزمایشی بعد از سه نوبت اعتباربخشی، هنگام مسیر چهارم ارزشیابی برنامه است که آیا به هدفی که پیش‌بینی کرده بودیم، می‌رسیم و یا کاستی و کمبود دارد. ارزشیابی از چه کسانی؟ ارزشیابی از خود مخاطبان و بهره‌مندها. مخاطبان شامل معلمان و دانش‌آموزان هستند و بهره‌مندان نیز شامل کارشناسانی که برنامه را طراحی کردند، خانواده‌ها و صاحب‌نظران هستند. ما از 5 گروه ارزشیابی می‌کنیم. این ارزشیابی اتفاق می‌افتد تا بتوانیم تصمیم بگیریم که این برنامه ادامه پیدا کند یا خیر. ما الان برای هر پایه این کار را می‌کنیم. در حالی که اگر با اجزای دیگر سند تحول پا به پای هم رفته بودیم، این فشار کاری نسبت به برنامه درسی کمتر می‌شد. امسال با توجه به این 40 راهکار با 99 برنامه آمده تا اجرایی بشود، امیدواریم که با انجام آن یک مقدار بار سبک بشود؛ معلمان ما خوب آموزش ببینند، مدارس ما آماده باشند مثلا وقتی ما از بسته آموزشی، رسانه دیداری و شنیداری در محیط الکترونیکی یا محیط مجازی صحبت می‌کنیم، باید این را در مدرسه‌ای ارائه بدهیم که تجهیزات اولیه  فراهم باشد. در همینجا اگر این تجهیزات اولیه نباشد برنامه ناتمام می‌ماند. البته درست نیست که ما بگوییم یا صفر و یا صد؛ برخی از مدارس این امکانات را دارند و جلو آمده‌اند و برنامه را نباید تعطیل بکنیم و بگوییم که همه باید کامل بشوند تا ما شروع بکنیم. نه، این برنامه باید به صورت نسبی اجرا بشود. اما اگر این منابع و موارد تامین بشود کار خیلی راحت‌تر می‌شود.
 
ما این کار را شروع کرده‌ایم و امیدواریم که انشاالله هم شورای عالی آموزش و پرورش، نظارت و گزارش‌گیریش جدی‌تر باشد و هم شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان یک مرکز فرماندهی نسبت به موضوع توجه داشته باشند. چون ما باید به مقام معظم رهبری گزارش واقع بدهیم، به مردم گزارش واقع بدهیم چون مردم ما امیدوار هستند که در سال 1402 و دو سال مانده به پایان چشم‌انداز نتایج این تحول را ببینند. البته من شخصا معتقدم و ادعا دارم که اگر ما سال شروع را، سال مبنا قرار بدهیم و حداقل نتایجی که الان ثبت و ضبط شده است را داشته باشیم و در آخر یک ارزشیابی کامل نظام آموزشی را سال 1402 داشته باشیم، حتما خروجی‌های آموزش و پرورش خیلی باکیفیت‌تر از خروجی‌های دو سال قبل از اجرا خواهد بود. اما باید بلاخره یک کسی این خط اولیه را نشانه‌گذاری بکند. براساس اینکه جلوی ضرر را از هر جا بگیریم نفع است، آموزش و پرورش در همین امسال بگوید که در سال تحصیلی 92-93 شاخص‌های اصلی آموزش و پرورش چطور بودند، قبولی آن چگونه بود، تقویت‌پذیری آن چگونه بود، دستیابی به هدف آن چگونه بود؛ سال آخری که یک دور از این برنامه جدید اجرا شد، یک ارزشیابی دیگری انجام بدهیم و ببینیم که نسبت به این نقطه آغاز، آن نقطه پایان چه تفاوت‌های رو به کمالی را داشته‌اند. از این جهت است که ما انتظار داریم که شورا وارد این کار بشود. من اعتقاد دارم که شورا آغوش خودش را باز کند و فرصتی فراهم کند تا نظارت نخبگانی انجام شود. نظارت نخبگانی باید بر آموزش و پرورش وجود داشته باشد. نظارت نخبگانی یعنی اینکه کسانی که در حوزه تعلیم و تربیت مطابق با نظریه اسلامی تعلیم و تربیت صاحب‌نظر هستند، - اینکه یک زمانی کسی بیاید و با یک نظریه دیگر ما را بسنجد نمی‌توانیم آن را قبول کنیم- با همان تصویب‌نامه، یعنی مبانی نظری، شورای عالی انقلاب فرهنگی بیایند و نظارت نخبگانی بکنند. حوزه‌های علمیه، صاحب‌نظران تعلیم و تربیت، اساتید دانشگاه‌ها در رشته علوم تربیتی، برنامه‌ریزی، جامعه‌شناسی آموزش و پرورش و همین‌طور کسانی که نیازها را برای ما گفته‌اند، بازار کار، صنعت، بخش‌های دانشگاهی و کرسی‌های نظریه‌پردازی که از آموزش و پرورش انتظاراتی را داشته‌اند، اینها باید نظرات خود را طرح کنند و ما بعد از 1402 یا 1404 ببینیم که مثلا فارغ‌التحصیلان ما در رشته علوم انسانی چگونه شده‌اند. آیا بهبود پیدا کرده‌اند. اگر بهبود داشته‌اند، چه عواملی باعث شده و اگر بهبود پیدا نکرده‌اند، چه عواملی مانع شده است. اینکه ما می‌خواستیم در مراکز فنی و حرفه‌ای برای بازار کار نیرو تربیت بکنیم، آیا این اتفاق افتاد؟ آیا مثلا هدف صنعت که 45 تا 55درصد دانش‌آموزان جذب رشته‌های فنی حرفه‌ای بشوند، اتفاق افتاد؟ آیا آنچه که آموزش داده شد با استانداردهای بازار کار تطابق دارد و آیا نیاز بازار کار را جواب می‌دهد یا اینکه ما یک چیزی آموزش داده‌ایم و بازار هم برای خودش چیزهای دیگری را می‌خواهد. آیا ما توانسته‌ایم این هماهنگی‌های بین بخشی را انجام بدهیم. آیا آن تربیتی که مدنظر ما بود، اتفاق افتاده است. اینها همان نکته‌های اساسی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید از امروز برای اینها شاخص تعریف بکند و آنها را بسنجد وگرنه صرف گزارش‌گیری کفایت نمی‌کند. مجلس شورای اسلامی باید این مطلب را داشته باشد، مجمع هم این مطلب را داشته باشد. البته من از این جهت ابراز خوشبختی می‌کنم که گاهی از اوقات خود مراقبت‌ها، تذکرها و بعضی اوقات سوال‌ها و پرسش‌های خود مقام معظم رهبری و دفتر ایشان، از شتاب موتور کار کم نمی‌کند بلکه آن را پرشتاب می‌کند. اما اگر یک سند تصویب شود و بگوییم حالا آقایان می‌آیند اجرا می‌کنند، بعد آخر کار بگویند بیایید گزارش بدهید بعد موقع گزارش‌دهی بگویید این کار این طرفش ایراد دارد درست نخواهد بود. ما باید این رصدها و دیده‌بانی‌ها را بیشتر بکنیم.    
یکی از مواردی که در بحث اجرایی کردن سند تحول آموزش و پرورش مد نظر قرار دارد، بحث هوشمندسازی مدارس است. این فرآیند تا چه اندازه برای اجرایی کردن آمادگی دارد و تا چه زمانی مولفه‌های آن کامل خواهند شد؟           
ما هوشمندسازی را خوشبختانه شروع کردیم اما متاسفانه خوب شروع نکردیم. خوشبختانه از این جهت که، بلاخره این تابو شکسته شد که مدرسه می‌تواند به محیط مجازی متصل بشود. این تابوی خیلی بزرگی بود. برخی از معلمان ما از این وحشت داشتند که یک پرده هوشمند در کلاسشان باشد. این تابو شکسته شد. الحمدلله در حوزه دانش‌آموزی کارهای خوبی اتفاق افتاد. با اینکه دستگاه دیگری باید به زبان فارسی تولید محتوا بکند، ما خود 5 سال تولید محتوای الکترونیکی کردیم. مثلا دستگاه‌های دولتی مانند همکاران ما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به زبان فارسی خیلی تولید محتوا می‌کردند. خب، این کم بود و ما باید خودمان تولید می‌کردیم. از 70 نرم‌افزار یا برنامه الکترونیکی تولید شده در جشنواره اول، یک دفعه به 60-70هزار برنامه رسیده‌ایم. در 5 سال، جهش بزرگی است. الان ادبیات هوشمندسازی یا مدارس هوشمند و ادبیات «فاوا» در آموزش و پرورش، ادبیات رایجی است و کسی با «فاوا» به عنوان «فناوری اطلاعات و ارتباطات آموزش» غریبی نمی‌کند لذا یکی از شبکه‌های بزرگ فارسی‌زبان که آموزشی است و کلیک‌خور بالایی دارد، شبکه ملی مدارس یعنی رشد است. اما برای هوشمندسازی تعریف ناقصی انجام شده است، اینکه می‌گویم شروع آن خوب نیست، منظورم اینجا بود. برخی از دوستان ما بر این گمان بودند که هوشمندسازی یعنی تامین سخت‌افزارها در مدرسه. این تامین سخت‌افزارها این نگرانی را در خود من ایجاد کرد که 6 سال قبل بگویم که مواظب باشید که مدارس، گورستان دیجیتالی نشوند. الحمدلله این تذکر جدی گرفته شد و یک کارهایی در آموزش معلمان اتفاق افتاد اما باز هنوز یک سند جامع، که مدرسه هوشمند را تعریف بکند و تصویب شده باشد نداریم. ما آماده داریم و تعریف هوشمندسازی را ارائه کرده‌ایم، اما چون همه نبوده‌اند و هر کس بر اساس ذوق و سلیقه، یک کاری را انجام داده است باید در آینده نزدیک ما بتوانیم در آموزش و پرورش همه اینها را همسو و هم‌جهت بکنیم و از این امکانات به صورت هم‌افزا استفاده کنیم. لذا در سال تحصیلی جدید علاوه بر تولید آنچه ما به صورت غیر برخط، یعنی به صورت سی دی، تولید کرده‌ایم، تلاش می‌کنیم که اینها را بر روی شبکه بارگذاری بکنیم. در بارگذاری بر روی شبکه، همین هدف را تعقیب می‌کنیم که محتوای آموزشی برخط داشته باشیم و هم تعقیب می‌کنیم که آنچه غیربرخط هست نیز در دسترس باشد. لازمه آن این است که پهنای باند و زیرساخت‌های ما فراهم بشود. باید انصافا از وزارت ارتباطات تشکر کرد که به جد آماده است که برای آموزش و پرورش این امکانات را فراهم بکند.        
این ارتباطات داخلی و بین خود مدارس است یا با بیرون هم ارتباط وجود دارد؟      
ما تا به حال توانسته‌ایم براساس آنچه گزارش داده‌ایم نزدیک به 40هزار مدرسه را متصل بکنیم که البته همه آنها هم به شبکه ملی متصل نیستند بلکه از طریق اینترنت متصل هستند. سعی ما بر این است که مدارس از طریق شبکه ملی و اینترانت با هم متصل بشوند و با هاستینگ شبکه ملی مدارس ایران؛ «رشد» این اتفاق بیفتد. دوستان آمادگی دارند و ما هم در برنامه‌های آموزشیمان، آموزش رایانه و برنامه‌های محیط‌های مجازی و محیط‌های الکترونیکی را از پایه سوم دبیرستان به پایه ششم دبستان رسانده‌ایم. همین چند سال قبل، درس مبانی کامپیوتر در پایه سوم دبیرستان بود اما از دو سال پیش، بچه‌های ما در پایه ششم این درس را می‌خوانند. حتی احتمال این هست که ما این را به پایه پنجم ابتدایی ببریم که در آن پایه بچه‌ها با محیط فنآورانه، با سخت‌افزار، نرم‌افزار و برنامه‌های ابتدایی آشنا بشوند تا اینکه بتوانیم در دوره متوسطه آموزش‌هایمان برپایه IT باشد. در کنار این، باید به معلمانمان آموزش بدهیم و تجهیزات را نیز فراهم بکنیم. قطعا جلو رفته‌ایم. لذا امسال چون ما در پایه هفتم و هشتم، بحث آموزش فناوری داریم. یکی از آن بحث‌ها، ساخت رایانامه یا ایمیل است. لذا ما گفته‌ایم که ایمیل دانش‌آموزی را راه‌اندازی بکنید. ما به این واژه لقب دانش‌آموزی هم داده‌ایم که اینها بدانند که این در محیط دیگر نیست بلکه در محیط مدرسه و شبکه مدرسه اتفاق می‌افتد. چون برخی هم می‌پرسند که ایمیل در برخی کشورها مثل سیگار است و برای زیر 18 سال ممنوع است، البته این در قوانین و آئین‌نامه‌های اجرایی ما نیست، اما با یک واقعیت مواجه هستیم که مثل هر فناوری دیگر که متاسفانه اول در کشور ما ترویج می‌شود و بعد فرهنگ آن ایجاد می‌شود این مورد هم صدق می‌کند. الان بچه‌های ما با کامپیوتر کار می‌کنند و ایمیل هم می‌زنند. ما باید این را در محیط سالم و پاک و همراه با امنیت بیاوریم و آموزش منطقی بدهیم. لذا ما در پایه هفتم و هشتم آموزش ایمیل دانش‌آموزی را داریم و لذا ایمیل دانش‌آموزی و یا رایانامه دانش‌آموزی هم اختصاص می‌دهیم که این ایمیل برای بعد هم بماند چون معمولا کسانی که یک ایمیل درست می‌کنند به صورت طولانی‌مدت از آن استفاده می‌کنند. وزارت ارتباطات باز هم به ما مساعدت کرد و در ابتدا 500هزار درخواست داشتیم که بستر آن فراهم شود که الان اطلاع داده‌اند که تا یک‌میلیون‌ودویست‌هزار تا، این امکان وجود دارد و ما هم خوشبختیم که این کار را در بین معلمان و دانش‌آموزانمان در محیط شبکه ملی مدارس یعنی رشد، به صورت دانش‌آموزی توسعه می‌دهیم. یک عزیزی از خبرنگاران، دیروز از من می‌پرسید که بچه‌ها یعنی می‌خواهند ایمیل هم بزنند؟ گفتیم بله ایمیل هم می‌زنند. مگر بچه‌ها الان نامه نمی‌نویسند، به هم یادداشت نمی‌دهند، الان به صورت کاغذی به هم می‌دهند حالا ما می‌گوییم دانش‌آموزان به هم به صورت الکترونیکی پیغام بدهند. اسم این نامه بود اما حالا به آن رایانامه می‌گوییم. ولی باید در کنار آموزش‌ها، حمایت‌ها، هدایت‌ها و مراقبت‌ها صورت بگیرد.  
با توجه به تجریبات شما در مرحله عملیاتی تحول بنیادین آموزش و پرورش لطفا از موانع و پتانسیل‌های موجود برای اجرای سند تحول بگویید.    
ما آنچه بالفعل در آموزش و پرورش داشته‌ایم، بکار می‌گیریم و آنچه می‌توانیم بالقوه خلق کنیم به دنبال آن هستیم. ولی در عین حال در کشور ما امکانات زیاد است. یعنی ما اگر بتوانیم هماهنگی‌هایی را انجام بدهیم هم‌افزایی زیاد می‌شود. به همین جهت است که در سیاست‌های جدید آموزش و پرورش بر روی این متمرکز شده است که با برخی از دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها، تفاهم‌نامه‌ها و توافق‌نامه‌هایی را امضا کند که بتوانیم یک رابطه متقابل داشته باشیم. مثلا با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در وظایف ذاتی ما که به نوعی با آنها مشابهت دارد و یا در کارهایی که آنها دارند و ما می‌توانیم به آنها جواب بدهیم. و در عین حال نیازهایی که آنها دارند و ما می‌توانیم به آنها پاسخ بدهیم. مراکز آموزشی و هنری آنها به این نیاز دارند که در حوزه کار و فناوری و فنی و حرفه‌ای، ما برای آنها برنامه تولید بکنیم، نظارت بکنیم و مجوز بدهیم. از آن طرف ما کارهای مشابهی داریم که صد در صد برهم منطبق نیستند اما در یک بستر هستند. مثلا ما فیلم آموزشی داریم و آنها فیلم را دارند. ما جشنواره داریم که آموزشی و تربیتی است و آنها هم جشنواره دارند که از جنس هنری، سرگرمی و تفریحی است. ما می‌توانیم از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم. ما نشریات داریم، شاید بتوانیم بگوییم که به جز برخی از نشریات که روزانه منتشر می‌شوند در حوزه آموزشی در خاورمیانه بالاترین تیراژ را ما داریم. بزرگترین بنگاه نشریاتی را داریم که نشریات آموزشی تولید می‌کند یعنی همان رشد؛ 31 عنوان با 41میلیون نسخه در سال. ما در اینجا با ارشاد هم‌پوشانی داریم یا در کتاب‌هایی که تولید می‌کنیم. ما کتاب‌های درسی تولید می‌کنیم، کتاب‌های آموزشی و کمک آموزشی را نظارت می‌کنیم و آنها هم مجوز می‌دهند. باید اینجا یک هماهنگی اتفاق بیفتد که از فرصت و زمینه‌ها بیشترین استفاده را بکنیم تا شاهد ظهور یک طبقه جدیدی به نام کتاب‌سازان درسی و کنکوری نباشیم. این نظرات را باید وزارت ارشاد انجام بدهد و از این طرف ما بستر این را مهیا بکنیم و کار فنی و تخصصی انجام بدهیم. مثلا با وزارت صنعت و معدن، تجارت تفاهم‌نامه امضا کردیم. برای اینکه ما برای بخش صنعت پشتیبانی‌هایی را داریم. در حوزه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای ما، بخش صنعت می‌تواند پشتیبانی کند. کشورهایی که در حوزه فنی حرفه‌ای موفق بوده‌اند، هنرستان را در جوار کارخانه، در جوار صنعت، در جوار مدرسه درست کرده‌اند. مثلا ما الان می‌خواهیم برای رشد بورس کار کنیم، اگر بورس حمایت نکند این اتفاق نمی‌افتد. مثلا ما برای صنایع خودروسازی که الان وضعیت جدیدی دارند، باید هنرستان‌هایمان را تکمیل کنیم. یک زمانی بود که کشور ما پیکان و پراید تولید می‌کرد اما الان ماشین‌هایی را تولید می‌کند که مکانیک، الکترونیک و برنامه‌ریزی کامپیوتر با هم تلفیق شده‌اند و یک رشته جدیدی را طلب می‌کند. خب نیاز داریم که تجهیزات این را تامین کنیم. آموزش و پرورش به تنهایی نمی‌تواند این کار را بکند و به علاوه خروجی‌های آموزش و پرورش می‌خواهد به بخش صنعت خدمت بکند بنابراین در اینجا بخش صنعت باید بیاید و در کنار آموزش و پرورش قرار بگیرد تا این هم‌افزایی صورت بگیرد. شبیه این توافق‌نامه را به معاونت حقوقی ریاست جمهوری داده‌ایم، و همین‌طور با وزارت محترم کشور شبیه این توافق‌نامه امضا شده است که هم‌افزایی‌ها ایجاد بشود و ما بتوانیم از این ظرفیت‌ها استفاده بکنیم. اگر این اتفاق مبارک در کشور ما به وقوع بپیوندد، ما در چشم‌انداز 1404 یک آموزش و پرورش بانشاط، مشارکت‌پذیر و پاسخگو به نیازهای عمومی کشور خواهیم داشت و طراز آموزش و پرورش را یک طراز بین‌المللی می‌گیریم.   
در مورد هم‌افزایی نهادها یک بند در سند تحول وجود دارد که به رسانه ملی اشاره ویژه‌ای کرده است. آیا در این زمینه هم اتفاقی افتاده است؟      
البته سند تاکید کرده است. قبل از سند هم قانون تشکیل صداوسیما و هم قانون تشکیل آموزش و پرورش الزاماتی را پیش‌بینی کرده بود. مثلا در قانون تشکیل صداوسیما است که برنامه‌هایی که مخاطب آن کودک، نوجوان و جوان است باید با مشارکت کارشناسی آموزش و پرورش و با تایید آموزش و پرورش تولید شود اما این ظرفیت تعطیل است. یا در قانون تشکیل آموزش و پرورش این هست که باید پشتیبانی‌هایی را از صداوسیما بکند. این ظرفیت‌ها به طور کامل استفاده نمی‌شود و گاهی اوقات هم ناهماهنگی داریم. این تقریبا مورد قبول همه است. این‌گونه ناهماهنگی‌ها را حتی با خانواده داریم. این ناهماهنگی‌ها باید در زیر پرتو این سند، با هم حذف و به هم‌افزایی تبدیل شود. آنچه که رسانه ملی به لحاظ فرهنگ و سبک زندگی ایرانی- اسلامی ترویج می‌کند، باید آن چیزی باشد که در آموزش و پرورش گفته می‌شود و آن چیزی که در آموزش و پرورش گفته می‌شود باید توسط صداوسیما و خانواده پشتیبانی بشود چون در اینجا برنامه‌ریزی تخصصی اتفاق افتاده است،اعتباربخشی شده، نیازسنجی شده، کارشناسی شده و این برنامه تولید شده و بازخوردگیری هم می‌شود. اگر از این برنامه پشتیبانی بشود، اثرگذاری آن بسیار زیاد است. ولی وقتی ما در کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه ششم و هفتم سال قبلمان می‌آییم و صحبت از اصلاح الگوی مصرف می‌کنیم و می‌گوییم آب را اینگونه مصرف می‌کنند، میوه را اینگونه مصرف می‌کنند، غذا را این‌گونه مصرف می‌کنند و از این صحبت می‌کنند که زیبایی خوب است اما تجمل‌گرایی خوب نیست آن وقت نباید با فیلم و سریال و سرگرمی ما که در آنجا شخصیت‌های محبوب ایفای نقش می‌کنند، زندگی تجمل‌گرایانه ترویج نشود. نمی‌گویم سیاه‌نمایی کنند و بگویند که همه فقیر هستند. خیر جامعه ایرانی فقیر نیست بلکه جامعه ایرانی در حد مناسبی از رفاه قرار دارد. نمی‌گویم به آن قشر کاملا پایین بپردازیم اما از آن طرف هم نباید درد چند درصدی که بالاتر از رفاه عمومی جامعه هستند، درد دستگاه تبلیغی و رسانه‌ای ما باشد و اثرگذاری منفی داشته باشد. مثلا ما در برنامه‌ریزی درسی صحبت از کار و ارزش کار می‌کنیم. درآمد مبتنی بر کار را تعریف می‌کنیم و می‌گوییم درآمد با کار و یا با چیزی که به کار ضمیمه می‌شود، اتفاق می‌افتد. در بحث اقتصاد همین است که عامل ریزش ثروت، کار است و اگر کار نکنیم ثروت به دست نمی‌آید و کسی که سرمایه دارد سرمایه‌اش خودش سودآور نیست اما حالا اگر ما در تلویزیون بیاییم نشان بدهیم که یک دفعه ثروت بدون کار می‌آید، مثل این مسابقه‌های شانسی که از جاهای دیگر، گرته‌برداری می‌کنند و از فرد در مسابقه یک سوال می‌پرسند و او هم بدون فکر، به طور شانسی جواب می‌دهد و برنده می‌شود. این حرکت کردن برخلاف جریان تربیتی است. یا مثلا یک موقعی جنس مسابقات از جنس گلدکوئیست است. در اینجا باید هماهنگی‌های لازم را داشته باشیم. لذا رسانه ملی هم باید پشتیبان جدی و قوی ما باشد و این امکان هم برای آن وجود دارد، و هم اینکه اگر خدای ناکرده ناهماهنگی داشتیم این بسیار عامل تخریبی می‌شود. مخصوصا در شرایط اخیر، که گاهی اوقات از رسانه درخواست می‌کنیم و برخی اوقات نقد می‌کنیم، بحث تبلیغات آموزش تجاری است نه تبلیغات آموزشی. تبلیغات آموزشی داشته باشند، کتاب آموزشی تبلیغ کنند، تبلیغ کتابخوانی بکنند؛ ما اصلا مشتاق هستیم و خودمان هم می‌گوییم که این کار را بکنند. اما تبلیغاتی که مربوط به کلاس‌های کنکور است، خوب نیست. ما الان در برنامه درسی ملی از تفکر صحبت می‌کنیم . اولین حوزه یادگیری ما تفکر است و برای فرار باید به تصحیح روش حافظه‌محوری بپردازیم. ما در مدرسه داریم این را ترویج می‌کنیم بعد در تلویزیون می‌آیند و می‌گویند این کتاب را بخوانید و جواب سوال‌ها دسته‌بندی شده در آن هست؛ این یعنی پخته‌خواری. این ایجاد اختلال می‌کند. پخته‌خواری در نظام تعلیم و تربیت نباید اتفاق بیفتد بلکه چه معلم و چه شاگرد باید تفکر و تعقل کنند، مقدمات معلوم را کنار هم بگذارند تا یک مجهول را کشف کنند. ما می‌گوییم کتاب درسی درس علوم به بچه‌ها می‌گوید بچه‌ها به حیاط مدرسه بروید و به آسمان نگاه کنید، خورشید را نگاه کنید از روی خورشید می‌شود شمال و جنوب را تشخیص داد، شمال و جنوب را که تشخیص دادید، شرق و غرب را هم معلوم می‌شود. اگر شب است به ستارگان نگاه کنید، از جای ستاره‌ها می‌توان جهت‌ها را تشخیص داد. اما آیا در کتاب کمک آموزشی غیراستاندارد هم این رویکرد وجود دارد؟ ما می‌گوییم فکر کن، عمل کن، تجربه کن در حالی که کتاب کمک درسی غیراستاندارد می‌گوید حفظ کن. حفظ کردن یعنی ایجاد اختلال در سندی که این همه برای آن زحمت کشیده است. چه کسی به این اختلال کمک می‌کند؟ اگر رسانه توجه نکند و آن را تبلیغ کند، رسانه در ایجاد اختلال تربیتی آموزشی و یادگیری مشارکت می‌کند. در حالی که ما می‌گوییم در این طرف مشارکت کن. در بخش‌های دیگر هم همین است. مقام معظم رهبری امسال جمله‌ای فرمودند که آموزش و پرورش دستگاهی است که همه دیگر دستگاه‌ها باید از آن پشتیبانی و حمایت کنند تا آینده کشور بهتر از این باشد که هست.

 

نظرات

عالي

ارسال نظر

Image CAPTCHA