پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش نقش شمشیر دو لبه را بازی میکند. اگر درست استفاده شود خودش به تنهایی یک فرصت ناب برای آموزش و پرورش است اما اگر غلط از آن استفاده شود تبدیل به تهدید میشود. هماکنون مانند مجسمهای میماند که کارکردی تشریفاتی با شعار "ما خوبیم چون پژوهش خوب است" را برای آموزش و پرورش ایفا میکند. یعنی اجرای پژوهشهای بدون کارکرد اجرایی که توانایی انعطاف و یا شوق عملکرد سودمند را در شرایط بحرانی ندارد. میبینیم در شرایط بحرانی که وزرا و مدیران آموزش و پرورش نیازمند تصمیم صحیح برای اجرا یا عدم اجرای موضوعی در مدارس هستند، پژوهشگاه آموزش و پرورش قادر به کمک نیست و حتی وزیر آموزش و پرورش کار را به پژوهشگاه آموزش و پرورش نمیسپرد. برای مثال در مسأله مدارس سمپاد میبینیم که پژوهشگاه آموزش و پرورش حتی جرأت صدور بیانیهای را در اجرای آزمون ریون که مسألهای کاملاً علمی بود نداشت.
اگر بخواهیم از آنتولوژی تأسیس پژوهشگاه صحبت به میان آوریم نیازمند هستیم که از تاریخچه تأسیس پژوهشگاه یادی کنیم. در اوایل دهه هفتاد با ادغام پژوهشکدههای سازمانهای آموزش و پرورش توسط اساتیدی که در دانشگاه بودند پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تأسیس گردید. بنابراین آنتولوژی تأسیس پژوهشگاه ناشی از نیازهایی بود که دانشگاهیان از آموزش و پرورش انتظار داشتند، نه نیازهایی که مدیران آموزش و پرورش بهدنبال آن بودند. این نیازها از سوی اساتید دانشگاه تبدیل شد به یک مکان غیرقابل نظارتی که صرفاً موجب افزایش ارتقا اساتید میشد. یعنی اساتید دانشگاه با توجه به ضعف فرهنگ پژوهش در آموزش و پرورش از وضعیت موجود در آموزش و پرورش بهره برده و با راهاندازی مکانی بهنام پژوهشگاه توانستند ناکارآمدی خود را در تولید دانش برای دانشگاه بپوشانند و از کنار پژوهشهای سطحی در پژوهشگاه بهره ببرند. بنابراین تأسیس پژوهشگاه چون اساس آن با نیت اصلاح آموزش و پرورش نبود، منجر به انحراف از اهداف آموزش و پرورش گردید.
مهمترین دلیل عدم کاربست نتایج پژوهشی در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش سفارشی شدن موضوعات و نتایج پژوهشهایی است که در پژوهشگاه انجام میشود. نمونه آنکه اخیراً از سوی پژوهشگاه منتشر شده است طرح "تدوین برنامه زیرنظام پژوهش و ارزشیابی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش" است که در سال 1396 اجرا شده است. این طرح توسط (آقای دکتر کریمی و آقای دکتر قدمی) رؤسای کنونی و اسبق پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش که خود ذینفع در پژوهشگاه میباشند و عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش هستند اجرا شده است. ناظر آن نیز یکی دیگر از رؤسای پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش (آقای دکتر عصاره) بوده است. این طرح در زیرنظام پژوهش و ارزشیابی سند تحول در ردیف 40 (ص 62) به این نتیجه رسیده است که پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش به استقلال برسد و آنرا به راهکار 4ـ23 سند تحول بنیادین ربط داده است. در حالیکه ارتباطی بین راهکار و این نتیجه در زیرنظام پژوهش و ارزشیابی عملاً دیده نمیشود.
سئوالاتی که از بررسی این پژوهش در ذهن بهوجود میآید این است که چگونه پژوهشی درباره زیرنظام توسط افرادی به اجرا درآمده است که خودشان ذینفع در پژوهشگاه هستند؟
و این پژوهش چگونه به این نتیجه رسیده است که استقلال پژوهشگاه منجر به اجرایی شدن راهکار 4ـ23 سند تحول بنیادین میگردد؟
آیا این پژوهش سوءاستفاده از ابزار علمی برای اعمال نظرات سوگیرانه جهت رسیدن به نفع شخصی مسئولان پژوهشگاه نیست؟
آیا مسئولان پژوهشگاه همیشه ادعای بیطرفی در اجرای پژوهش را نداشتهاند؟ چگونه است در هنگام تهدید منافع خود این ادعا را کنار گذاشتند؟
آیا از این دست پژوهشها شگرد علمی و سوء استفاده از قدرت علمی جهت اعمال و به کرسی نشاندن نظرات و منافع شخصی نیست؟
بنابراین پژوهش در حالیکه میتواند موجب کاهش هزینه و توسعه برای آموزش و پرورش شود میتواند نقش مخرب را نیز داشته باشد که هماکنون پژوهشگاه چنین نقشی را برای آموزش و پرورش ایفا میکند.
نظرات
تقدیر
نقد منصفانه قابل تقدير است ولي علم اجمالي فاجعه فاجعه است
ارسال نظر