در سند تحول بنیادین و با صراحت بیشتر در برنامه درسی ملی آمده و بیان میکند سال تحصیلی 12 ماهه است؛ از اول مهر شروع میشود و تا آخر شهریور ادامه دارد ولی قانون مجلس شروع سال تحصیلی را ابتدای مهر و پایان آن را خرداد قرار داده است، این قانون باید تغییر کند.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، نهمین برنامه از فصل اول «مدرسه ایران»، 10دی1398، از شبکه چهار سیما با موضوع «زمان آموزشی در مدارس ایران» روی آنتن رفت. در این برنامه، حمید اسکندری، مجری، و محمدرضا حشمتی، معلم و کارشناس تعلیم و تربیت، پرسشهایی همچون «نحوه اختصاص زمان برای آموزش در مدرسه به چه شکل است؟ و آیا معلمان با توجه به کمبود زمان در راستای به پایان رساندن محتوای کتاب درسی با چالش مواجه هستند؟ و اینکه دلیل فاصله سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی تا عمل در رابطه با زمان آموزشی چیست؟ » را با دکتر محمود امانی طهرانی، مشاور علمی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در میان گذاشتند.
دکتر محمود امانی طهرانی، مشاور علمی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در ابتدای برنامه گفت: دلیل فاصله سند تا عمل به سه جنبه مختلف برمیگردد. یک جنبه به نوع زمانبندی روزانه مدرسه بر میگردد. در سال 1351 زمانی که دوره ابتدائی را می گذراندم و به مدرسه میرفتم، مدرسه ما از 8 تا 12 و 14 تا 16 باز بود. 4 ساعت صبح به مدرسه میرفتیم، به خانه بر میگشتیم و بعد از آن نیز ساعت 14 تا 16 کلاس میرفتیم و روزهای پنج شنبه مدرسه تا ساعت 12 ظهر باز بود. در این سیستم 34 ساعت ساعت مفید کامل آموزشی داشتیم. در آن سالها، به تدریج مدرسهها در نقاطی از تهران و نقاط دیگری از کشور دچار تراکم شدند و فزونی جمعیت از سرعت مدرسهسازی جلوتر افتاد. مدرسهها به مدرسههای دو شیفت تبدیل شدند. مدرسههای دو شیفت برنامه فشردهای داشتند و یکسره باز بودند و این مسئله، یک مسئله تاریخی است که پس از انقلاب تبدیل به یک فرمول فراگیر شد و عمده مدارس ما را فرا گرفت.
در مدارس که معلمان تک شیفت بودند، رقابتی پیش آمد که میگفتند همکاران ما از ساعت 7:30 تا 12:30 به مدرسه میروند. ما چرا باید تمام روز بیائیم. به همین علت یک نوع یکسانی اتفاق افتاد و کمکم ساعت کار معلمی آن به این شکل تعریف شد که از صبح تا ظهر و از ظهر تا عصر هست.
وقتی که سیاستگذاران یک زمینههائی را در جامعه تغییر میدهند، بازگشت به آن زمینهها بسیار دشوار است. زمینه دوم در رابطه با زمان آموزشی است که ما در سالهای ابتدائی دهه نود، با تعطیلی پنجشنبه مواجه شدیم. با تعطیلی روزهای پنج شنبه، در روی کاغذ یک ساعت بر روزهای عادی مدرسه افزودیم اما یک روز چهار ساعته را از مدرسهها گرفتیم.
مسئله سوم، به مسئله حجم باز میگردد و مسئله تناسب بین زمان واقعی یادگیری و حجم کتابهای درسی است. اتفاقهایی همچون تعطیلی مدارس به علت آلودگی هوا و … اگر همراه با مکانیزمهای ترمیمکننده و خودترمیمکننده نباشد، دود اصلی آن به چشم بچهها میرود.
امانی طهرانی، عضو شورای هماهنگی علمی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و مدیر کل سابق دفتر تألیف کتابهای درسی گفت: واقعیت این است که اگرچه عامل زمان همه چیز نیست اما پیشنیاز همه کارهاست. اگر بخواهیم که اتفاق مطلوبی در آموزش و پرورش بیفتد برای موقعیتهای یادگیری باید زمان کافی داشته باشیم. ما اگر از ابتدا زمان را از آموزش گرفتیم، زمانی باقی نمیماند که به طور کیفی و خوب بخواهیم به امر آموزش بپردازیم و به اهداف آموزشی خودمان برسیم. یکی از عواملی که کاهش کیفیت را بهوجود میآورد، همین فشردگی زمانی است که در کار ما بسیار مهم است. به نظرم میرسد که ما از ابتدا تکلیف خودمان را با این موضوع باید مشخص کنیم که تصمیمها را بر مبنای نفع دانشآموزان میگیریم یا بر اساس عوامل دیگری. اگر نفع دانشآموزان است که تصمیم صحیح واضح است که به چه شکل باشد؟ اما اگر عوامل دیگری است، ملاک ورود به مسئله را داریم تغییر میدهیم. مکانیزمهای ترمیمی برای کاهش روزهای تعطیلی که الآن بروز می کند مثلاً از این جنس است که به این تعداد آلودگی هوا داریم، به این تعداد روز، پنج شنبهها مدارس را باز کنید. یک مکانیزم ترمیمی است که به آسانی به سمت آن نمیرویم چون از فاکتور رضایت معلمین اطمینان خاطر نداریم؛ یعنی الآن مسئولینی که چنین تصمیمی را باید بگیرند احساس میکنند در چنین موقعیتی نیستند که این تصمیم را بگیرند.
وی در پاسخ به این پرسش که فاکتورهای تصمیمگیری در آموزش و پرورش از کجاها نشأت میگیرد، گفت: یک موقع هست ما اختیار تنظیم آموزش را به معلمها و مدرسه می دهیم. میزان کلی آموزش را در اختیار آن ها میگذاریم. یک چارچوبهای کلان را میدهیم و آنها را در مورد میزان زمان و ساعات آموزشی، شروع کار مدرسه، زمان پایان مدرسه، تعداد روزها، حجم کلی و … به عنوان یک عامل اصلی تصمیمگیری در نظر میگیریم. در این حالت نوع مواجهه معلم با مدرسه و زمان آموزشی فرق میکند. در حال حاضر معتقدم، یکیدو تا قانون در این رابطه باید تغییر کند. یکی قانون مجلس شورای اسلامی است که آمده شروع سال تحصیلی را ابتدای مهر و پایان آن را خرداد قرار داده است. اینچنین قوانینی تصمیم گیریهای از بالا برای محیطهایی است که با شرایط بسیار متفاوتی مواجه هستند. این نوع قانونها، قانونهای خوبی نیست. ما میبینیم در سند تحول بنیادین و با صراحت بیشتر در برنامه درسی ملی آمده و بیان میکند سال تحصیلی ما 12 ماهه است. از اول مهر شروع میشود و تا آخر شهریور ادامه دارد.
ما نیاز به کارهایی داریم که بین مدرسه و کلاس تمایز ایجاد کند. آنچه مدرسه را از کلاس متمایز میکند، برنامههایی است که در مدرسه اجرا میشود. صحبگاه، زنگ های تفریح، مسابقه های ورزشی، کارهای فوق برنامه، سرود، نماز، نمایش و … خیلی از کارهایی است که به مدرسه معنا میدهد. کلاس، بخشی از یک مدرسه است و برای اینکه مدرسه زنده باشد باید دست مدرسه باز باشد.
در سند تحول بنیادین گفته میشود که به سمت معلم تماموقت، مدرسه مؤثر، مدرسهای که وقت فراوانی را بچهها به عنوان زیستگاه می گذرانند باید حرکت کنیم. مدرسه به عنوان زیستگاه؛ یعنی مکانی که دوستش دارم و با علاقه به آنجا میروم. خیلی از کارهایی که آنجا میکنم، انتخابی خودم هست و این زمینهها ما را رشد میدهد. این نیازمند این است که مدیر مدرسه، شورای مدرسه، والدین و معلمین بتوانند برای این موضوعها تصمیم بگیرند، برنامه بریزند، سازماندهی کنند و حتی بودجه و مشوقهایی برای آن در نظر بگیرند. متأسفانه با برخی از تصمیمهای سیاستگذاران این نوع کارها و فعالیت ها را به شدت محدود می کنیم.
مؤلف کتابهای درسی علوم تجربی وزارت آموزشوپرورش در رابطه با کارنامه عملی آموزش و پرورش در چهل سال اخیر و عملیاتی شدن سند تحول بنیادین گفت: شما اگر بیائید کارنامه عمل ما را در چهل سال اخیر در خیلی از زمینهها در کشور بررسی کنید، عملکردی که ما داشتیم عملکرد بسیار قابل دفاعی است. مثلاً حوزه تأمین انرژی، حوزه برق، واکسیناسیون اطفال، حوزه نوآوریها و بهروز بودن دانش درمان و جراحی ها، حوزه راهسازی، سدسازی، توسعه آموزش عالی، دانشهای خاص مثل نانو، علوم سلولی، مولکولی و … پیشرفت ها خیلی خوب بوده است. اما میخواهم بگویم اتفاقاً در بین اینها همیشه میبینیم که آموزشوپرورش را اگر بخواهیم در بین بقیه مقایسه کنیم، کارنامه عمل ما در حوزه آموزش و پرورش، به آن اندازهای که اهمیت این موضوع هست، درخشان نیست.
آن روزی سند تحول عملیاتی میشود که آموزش و پرورش و به طور خاص میگویم مدرسه، اولویت اول ملت ایران نه اولویت اول ملی ایران بشود. یعنی در هر منطقه ای بهترین ساختمان، مدرسه باشد. ما دائم در فکر و اندیشه باشیم که بهترین جائی که در زمستان گرم است و در تابستان، خنک است، محیط آن زیباست، مدرسه است. آن روزی سند اجرا میشود که دانشآموز ما که وارد مدرسه میشود با رغبت تمام از سرویس بهداشتی مدرسه استفاده کند نه اینکه سرویس بهداشتی، کثیف، نامناسب و تاریک باشد. اینها ملاک های عینی است. چون آموزش و پرورش اولویت ملت نیست، اولویت اول دولت هم نیست؛ یعنی دولت خود را موظف به این نمی داند که بهترین محیط را به مدرسه اختصاص دهد و بهترین آدم های خود را به سمت معلمی سوق دهد. شما دقت کنید در این سال های متمادی چند نفر از رتبه های یک تا ده هزار را به سمت آموزش و پرورش سوق دادیم. چه انتظاری داریم؟ چقدر از بودجه ناخالص ملی خودمان را برای تربیت دانشآموزان اختصاص دادیم؟ چون در بدنه آموزش و پرورش هزینه نمیکنیم، آن وقت در سرشاخه برای نگهداری زندانی سالیانه 24 میلیون تومان هزینه میکنیم.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی به خودی خود یک نقطه امیدبخش است. به خاطر اینکه برای همه شرائط وضعیتهای مطلوب نسبی را ترسیم میکند. اگر همین سند را نداشتیم در خیلی جاها دچار ابهامها، تشویش ها و سردرگمی های فراوان بودیم. این اسناد، ذهنها را منظم میکند. زیرنظامها را میچیند، نوع کارها را بیان میکند و هر کسی تلاش میکند به این چارچوبها نزدیک شود. تحقق تام این سند به این است که تمام عواملی که باید پشتیبانی کنند به میدان بیایند. این سند فقط برای آموزش و پرورش نیست. بسیاری از مخاطبین آن بیرون از آموزش و پرورش هستند و باید ایفای نقش بکنند و تا کنون ایفای نقش خود را عملیاتی نکردند.
امانی طهرانی در پایان، در پاسخ به اینکه کار مدرسه چیست و چه مدرسهای مطلوب است، گفت: کار مدرسه، بهبود آماری همه شاخصهای جامعه است. چون این بهبود آماری را درک نکردیم و به این جمله ایمان نیاوردیم که بهبود آماری تمامی شاخصهای جامعه از مدرسه عبور میکند، به مدرسه اهمیت نمیدهیم. مدرسهای میخواهیم نه به گونه ای که الآن داریم، مدرسهای که زمان آن و روزهای آن طولانی و پرشمار است. تابستان هم فعال است و بچهها میآیند و کادری را در مدرسه گذاشتهایم که راضی هستند. با دل و جان کار میکنند و برای دانشآموزان وقت می گذارند. دلسوز هستند و فکر خودشان را به کار میاندازند. اگر همچنین توصیفی از مدرسه کنیم این ملت باید بسیج شود و برای بچههایش دل بسوزاند.
همچنین محمدرضا حشمتی، کارشناس تعلیم و تربیت در میز گفتوگوی برنامه مدرسه ایران گفت: آنچه در اسناد تحولی داریم با آنچه در کفِ کلاس داریم، فاصله خیلی زیادی دارد. در حقیقت در بند 2-13 برنامه درسی ملی زمان تعلیم و تربیت را اعلام میکند و اعلام میکند در تمام پایهها بر اساس برنامهای که داریم، چقدر باید به زمان آموزشی اختصاص بدهیم. اما وقتی وارد محیط عمل میشویم این اتفاق نمیافتد. به عنوان مثال عرض کنم اگر برای دوره ابتدائی بخواهیم در نظر بگیریم گفته شده کل پایههای اول، دوم و سوم، 45 دقیقه و چهارم و پنجم 50 دقیقه. اما وقتی به مدرسه میرویم مسئله به شکل دیگری در حال اتفاق افتادن است. این 50 دقیقه به هم دوخته میشود و 90 دقیقه میشود. اگر یک حساب سرانگشتی کنیم در اینجا 20 درصد زمان آموزشی را داریم از دست میدهیم.
سیاستگذاری سیاستگذاران، روشهای یادگیری را تغییر میدهد. فشردهشدن تقویم آموزشی، تهدیدهای متعددی را برای نظام آموزشی دارد. الآن به منِ معلم توصیه میشود که شما دانشآموزمحور جلو برو و به شکلی جلو برو که بچهها درگیر باشند و فعالیت کنند. از طرف دیگر، مشکل آلودگی باعث شده است که معلم 30 درصد زمانش را از دست بدهد و این انعطاف در برنامه وجود ندارد.
حشمتی، سردبیر سابق مجله رشد معلم، در ادامه با اشاره به اهمیت جایگاه معلم در آموزش و پرورش و ساختار نامناسب مدارس، عنوان کرد: بهترین افرادی که در آموزش و پرورش خدمت خاضعانه و خالصانه میکنند، معلمها هستند که در شرایط فعلی کار میکنند و در عین حال خودشان مدام دارند خودشان را بهروز می کنند و یاد میگیرند. آموزشهای ضمن خدمت آموزش و پرورش مشکلات خاص خودش را دارد و همچین شاهد ظلم رسانه به معلمها و این قشر زحمتکش هستیم. ظلم رسانهای به معلمها با تمرکز و دامنزدن به بحث معیشت صورت میگیرد. صدا و سیما همیشه وضعیت معیشت معلمها را تیتر اول خبری خود میآورد در عین حال که نوآوریهای معلمهای ما بسیار زیاد است و آموزش و پرورش از آن غفلت میکند. همچنین در مدارس خود نیز ساختارهای نامطلوبی را داریم. متأسفانه برخی وقتها ساختار مانع رفتارهای معلم ها میشود.
به نظرم با توجه به این شرایطی که وجود دارد در برنامهای که نوشته شده، یک معادلهای داریم به نام معادله محتوا-زمان و یک معادله دیگری داریم، به نام معادله کیفیت-ارائه و الآن با توجه به زمانهای آموزشی که در نظر گرفته شده و سیستم متمرکزی که هست، ما این معادلهها را به چه شکل میتوانیم حل کنیم و این یک سؤال اساسی است. از آن طرف به عنوان معلم احساس گناه و عذاب وجدان نداشته باشیم که ای کاش این کارها را برای دانشآموزان می کردم و نکردم.
به نظرم نگاه متمرکز در زمان آموزشی یکی از موانع معلمها و مدارس هست و در سند برنامه درسی نیز یکسان دیده شده است. همچنین در راستای اصلاح زمان آموزشی بر روی سند برنامه درسی نیز میتوانیم بازاندیشی داشته باشیم و روی آن تأمل کنیم.
این معلم پیشکسوت در پایان برنامه گفت: چشمانداز مطلوبی که ما برای آموزش و پرورش و مدارس خود دیدهایم با وضع موجودمان فرق دارد. متأسفانه وضع موجود، مدرسه مطلوبمان را نشان نمیدهد. از زمانی که سند تحول بنیادین تصویب شده، پیوسته مدرسهای زیبا و مطلوب را تصویر میکنیم و یک مدینه فاضلهای میسازیم که این اتفاق و آن اتفاق باید بیفتد و در عمل به مطلوب خود نرسیدهایم.
به نظرم شتابزدگی ما در اجرای سند بدون توجه به زیرساختهای آن، مشکل اصلی است و این شیوه عمل، ره به جایی نمیبرد. نگاه فراوزارتخانهای به مدرسه وجود ندارد و مدرسهای که اولویت اول ملت باشد در این سازکار تحقق پیدا نمیکند.
گفتنی است برنامه مدرسه ایران کاری از گروه اجتماعی شبکه چهار سیماست که به تهیهکنندگی حمید اسکندری و سردبیری حسین غفاری، هر هفته سهشنبهها، ساعت 21، از این شبکه پخش میشود. بازپخش این برنامه صبح چهارشنبه ساعت 10 است.
ارسال نظر