به گزارش گروه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، در ادامه پرونده «سمپادی که نیست» گفتوگوی مهری سویزی اولین سکاندار نهاد جدیدالتأسیس «مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان» که بعد از ادغام 2 سازمان «مرکز ملّی پرورش استعدادهای درخشان و دانش پژوهان جوان» به وجود آمد را از نظر میگذرانید.
****
یکی از تحولات مهم سمپاد که قبل از آغاز مدیریت شما صورت گرفت، ادغام آن با باشگاه دانشپژوهان جوان مبتنی بر مصوبه سال 1389 شورای عالی اداری بود که بهموجب آن، هیأت امنای این 2 نهاد ملغی شد و سمپاد از سطح سازمان به مرکز تغییر یافت؛ ارزیابی شما از این تغییر چیست؟
اگرچه ادغام سازمان سمپاد و باشگاه دانشپژوهان جوان با هدف وحدت رویه و تقویت زیرساخت نخبگانی کشور در سال 89 یک تصمیم و تفکر خوبی بود، ولی در عمل، سازمان مدیریت و برنامهریزی به میزان لازم، شورای سیاستگذاری و ساختار جدید مورد نیاز مرکز را پشتیبانی نکرد.
با این حال در دوره مدیریتی بنده از 90.2.21 لغایت 92.10.8، بهصورت شانه به شانه، هم باشگاه دانشپژوهان جوان تقویت شد و هم توسعه و تقویت مدارس سمپاد در دستور کار قرار گرفت؛ به طوری که رکورد طلاهای جهانی پس از 27 سال هم تکرار و هم ترفیع یافت، تعداد مناطق و شهرهای دارای مدارس سمپاد از 92 به 206 شهر و منطقه افزایش یافت و رتبههای اول تا چهلم کنکور در پنج گروه آزمایشی تا رکورد 73 درصد، از آنِ سمپاد شد. اینها یعنی کاهش سلطنت و دیکتاتوری مدارس غیردولتی، توجه به استعدادهای برجسته و بکر در مناطق محروم، پشتیبانی از دانشپژوهان نوجوان و دانشمندان جوان کشور.
یکی از تحولات مهم سمپاد که در دوران مدیریت شما انجام شد، افزایش بیش از دو برابری تعداد مدارس و تعداد دانشآموزان تحت پوشش آن طی سالهای 88 تا 92 بود. در این خصوص بفرمایید بر مبنای چه عواملی این سیاست اتخاذ شد؟ ارزیابی شما از نتایج اجرای آن چیست؟
بیان دلایل توسعه کمی مدارس سمپاد همراه با کیفیتبخشی علمی و فرهنگی از سال 1390 تا 1392 نیازمند بررسی تاریخی است. در سال 1357 که سال پیروزی انقلاب اسلامی بود، با توجه به جوّ اجتماعی پدید آمده مبنی بر پایانبخشی به خاص و سوگلی کردن یک قشر و میل شدید جامعه به یکسان کردن همه مردم، زمزمه انحلال مدارس تیزهوشان بالا گرفت. در برابر این نگاه موجه از زاویه جوّ اجتماعیِ آن روز، کمتر کسی قادر به مقاومت یا مخالفت بود، لیکن، دانشمند جوان جناب آقای دکتر محمد جواد باهنر در برابر انحلال مدارس تیزهوشان ایستاد و روشنبینانه و دلسوزانه گفت که این کشور به کسانی نیاز دارد که کادر علمی فردای جامعه باشند. ایشان گفت که ما نه تنها نباید این مدارس را منحل کنیم، بلکه باید زمینه تقویت آن را فراهم کنیم تا دانشمندان و نخبگانی تربیت یابند که مرعوب شرق و غرب نشوند و در خدمت پیشرفت کشور خود باشند.
این دفاع عالمانه شهید بزرگوار دکتر باهنر در آن مقطع، پشتیبان حفظ و نگهداشت مدارس تیزهوشان کشور قرار گرفت. تا اینکه در 10 خرداد سال 1367، در زمانی که مقام معظم رهبری در کسوت رئیس جمهور مسئولیت شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر عهده داشتند، در شورای عالی مصوب میشود که سازمان مدارس استعدادهای درخشان که تا آن روز، زیر نظر نخست وزیری فعالیت میکرد، به آموزش و پرورش متصل شود. همچنین در تیرماه همان سال، اساسنامه سازمان مدارس استعدادهای درخشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح و تصویب میشود.
همین حمایتهای مجدانه، رونق مدارس سمپاد را در پی داشت، به طوری که در سال 1367 که این سازمان 2 هزار و 500 دانشآموز در 18 مرکز داشت، مهرماه سال 1368 را با 100 درصد افزایش یعنی با 5 هزار دانشآموز آغاز میکند.
دقیقاً بعد از دوره ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و آغاز به کار دولت سازندگی، بهویژه بعد از طرح و تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی، روند رشد مدارس سمپاد بهصورت محسوس کاهش مییابد، به طوری که روند رشد این مدارس از 46 درصد به 30 درصد و سپس به 3 درصد و نهایتاً در سال 1382 به کمتر از یک درصد میرسد! این سیر نزولی رشد تعداد مدارس سمپاد در حالی از شیب ملایم به سقوط تبدیل میشود که درست در نقطه مقابل، دوران طلایی رشد و بلکه سلطنت مدارس غیرانتفاعی آغاز میشود.
چرا در شرایطی که پیشرفت و توسعه کشور در سایر بخشهای علمی و آموزشی اعم از دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی در این دوره رو به افزایش است، در بخش مدارس سمپاد، نه تنها افزایش روند رشد را نمیبینیم، بلکه با کاهش شدید و قابل تأمل آن مواجهیم. این در حالی است که در این سالها، روند جمعیت دانشآموزی رو به رشد بود و جمعیت آن به 19 میلیون دانشآموز میرسید.
با هر نظام معیاری که تعداد و فراوانی استعدادهای درخشان در منحنی طبیعی رشد را بسنجیم و تخمین بزنیم، میبینیم روند رشد مدارس سمپاد باید روندی غیر از آنچه انجام شد، میداشت. اگر ملاک متولیان معیار حداقلی 3.5 درصد از مردم هر جامعه یعنی افراد دارای بهره هوشی 136 الی 146 باشد، با همین معیار، تعداد دانشآموزان استعدادهای درخشان مقاطع مختلف در جامعه دیروز با 19 میلیون دانشآموز، 665 هزار نفر و در جامعه امروز با 12.5 میلیون دانشآموز، 430 هزار نفر خواهد بود!
حال با این آمار انکارناپذیر، متولیان کاهش نرخ رشد مدارس سمپاد، در برابر نادیده گرفتن این حق طبیعی نسل جوان، خانوادهها و آینده علمی کشور چه پاسخی خواهند داشت؟!
احتیاج استعدادهای درخشان و پراکندگی آنها در سراسر کشور از یک سو و اشتیاق والدین آنها از سوی دیگر و همچنین نیاز به تربیت چنین سرمایههایی برای حفظ و تقویت استقلال و اقتدار علمی کشور، همه و همه تا سال 82 بیپاسخ و یا بدون پاسخ مناسب ماند.
تعداد مدارس سمپاد از سال 1384 مسیر رو به رشد را در پیش گرفت به طوری که از 42 هزار و 700 دانشآموز در 221 واحد آموزشی در سال 1384، به 65 هزار و 900 دانشآموز در 355 واحد آموزشی تا سال 1389 افزایش یافت. در ادامه این رشد، پوشش مرکز به 89 هزار دانشآموز در 439 واحد آموزشی در سال 1390 و بعداً به 148 هزار نفر در 662 واحد آموزشی در سال 1392 رسید.
البته در طی این روند رو به رشد، زمزمههای گوناگونی در فضای جامعه پیچید که همه حاکی از نارضایتی صاحبان مدارس غیردولتی بود. ایشان با مطرح کردن عناوین عامهپسندی نظیر «مگر اینقدر تیزهوش داریم»، «آب بستن به آبگوشت تیزهوشان» و «افت کیفیت، دستاورد افزایش کمیت» تلاش کردند تا زخمی را که از کساد شدن بازار مدارسشان خورده بودند، با حمله به مدارس سمپاد التیام بخشند. این در حالی بود که توسعه مدارس سمپاد بسیار کمتر از میزان تخمین علمی تعداد تیزهوش در یک جامعه طبیعی بود.
در مجموع باید گفت افزایش مدارس سمپاد در راستای عدالت آموزشی بود، زیرا سالها استعدادهای درخشان فقط در شهرهای بزرگ دیده میشدند و عملاً این مدارس در خدمت خانوادههای برخوردار قرار گرفته بود، در حالی که دانشآموزان شهرهای کوچک و مناطق محروم برای ادامه تحصیل در مدارس استعدادهای درخشان، مجبور به پذیرش دشواریهای بسیار برای رفت و آمد به شهرهای بزرگ بودند.
استانی شدن طراحی آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان از دیگر تغییراتی بود که قبل از دوران مدیریت جنابعالی انجام شده بود که در دوره شما نیز ادامه یافت. در سالهای اخیر این آزمونها مجدداً بهصورت ملی طراحی میشود. ارزیابی شما از این تغییرات چیست؟
موضوع برگزاری استانی آزمونهای سمپاد، راهکاری برای برونرفتِ از آن غائله فراموش نشدنی بود که در خصوص اِشکال و ابطال آزمون در زمان آقای دکتر اژهای پدید آمد که حتی منجر به تغییرات مدیریتی شد.
علاوه بر این، در راستای کاهش تمرکز و ارتقای تفویض اختیار و اعتماد به استانها و عدالتورزی در استعدادیابی دانشآموزان، بهویژه در مناطق محروم، طراحی آزمونهای سمپاد استانی شد. وقتی بنده در اردیبهشت 90، عهدهدار مسئولیت شدم، برای رفع کاستیها و اشکالات آن هم در جهت «صلابت علمی» و «سلامت اجرایی» آزمونها، نهایت دقت و نظارت صورت گرفت تا این تفکر استانی شدن، با آفات کمتری مواجه شود. همانطور که فرمودید این روش در دوره مدیریت جدید مجدداً متمرکز شد که به دلیل تعداد بالای داوطلبان و محتوا و روش آزمون، فاقد پتانسیل روانشناختی و کشف خلاقیت است و لذا تأمین کننده اهداف استعدادیابی نخواهد بود.
در پایان اگر نکتهای تکمیلی دارید، بفرمایید.
با توجه به اهمیت موضوع توسعه تعداد مدارس، چند نکته اساسی دیگر نیز وجود دارد که جلوی هر نوع جوسازی غیرعلمی را میگیرد و اهل انصاف و منطق را به همراهی دعوت میکند که بنده فهرستوار عرض میکنم؛
الف) موضوع توسعه مدارس سمپاد بر این اساس بوده است که از مردم هر جامعه طبیعی، 3 درصد تیزهوش هستند.
ب) عمده توسعه مدارس استعدادهای درخشان در شهرها و مناطقی بوده که از آموزش باکیفیت محروم بوده و هرگز چنین مدارسی را نداشتهاند، به طوری که در کل کشور، 92 شهر و منطقه در سال 1388 دارای مدرسه سمپاد بودند و در سال 92، 206 شهر و منطقه دارای مدرسه سمپاد شدند.
ج) سهمدهی عملی به تمام بخشها و شهرهای کشور از کاروان فردای دانشمندان جوان کشور، دستاورد دیگری از توسعه مدارس سمپاد است.
د) گواه دیگر، نتایج کنکور سراسری است که آزمونی استاندارد و مجری آن خارج از وزارت آموزش و پرورش است. از 40 نفر اول پنج گروه آزمایشی، 73 درصد دانشآموز مدارس سمپاد بودهاند.
هـ) نتایج المپیادها در سطح ملی و جهانی نیز مؤید حضور 70 درصدی سمپادیها در نتایج ملی و جهانی هستند.
و) رکورد کسب 12 مدال طلای جهان توسط دانشآموزان ایرانی به دلیل امکان غربالگری علمی در تعداد بیشتری از استعدادهای برتر.
ز) ایجاد فضای رقابتی بین مدارس غیردولتی و مدارس دولتی سمپاد، در کل به نفع جریان کیفیتبخشی آموزشی کشور بوده است.
بهرغم این دلایل، اگر تصمیم مدیریتی برای کاهش مدارس سمپاد گرفته شود، این یک حرکت ارتجاعی و واپسگرایانه خواهد بود، زیرا هر یک چراغی که از مدارس سمپاد خاموش شود، چند چراغ از مدارس غیردولتی روشن خواهد شد، آن هم نه بر اساس یک رقابت طبیعی، بلکه بر اساس ایجاد انحصار و انحصار مرگ کیفیت را به همراه خواهد داشت.
قطعاً این نحو نگاه، به مصالح فردای کشور ما که امروز قدرتمندانه، آپارتاید علمی و تحمیلی جهان سلطه را شکسته است، نخواهد بود. امروز آپارتاید علمی آمریکا که تعیین میکند کدام کشور در باشگاه فنآوریهای نوین ـ از انرژی هستهای تا سلولهای بنیادی ـ قرار بگیرد، با حضور همین دانشمندان جوانِ باایمان و باغیرت ملی شکسته شده است. چون رشد کمی و کیفی مدارس سمپاد، زیرساخت اصلی جریان نخبگانی کشور است، قطعاً کاهش این مدارس، تصمیمی تبسمآور بر لبان دشمنان این سرزمین خواهد بود که بار دیگر باید مورد غور و مداقه اهل فن و دلسوزان جامعه قرار گیرد.


ارسال نظر