تجربه زیسته مولفان در دوره همسوسازی
بعد از ابلاغ سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در اسفندماه 1391، کمیتهای برای عملیاتیسازی اسناد تحول بنیادین آموزش و پرورش تشکیل گردید. یکی از وظایف این کمیته، انجام تکلیف شورای عالی آموزش و پرورش برای سازمان بود که در پانویس صفحه 19 این سند مبنی بر تدوین اهداف دورههای تحصیلی چهارگانه و ارسال به شورای عالی برای تصویب بود. کارگروه تخصصی تدوین اهداف دورههای تحصیلی تشکیل گردید و اولین دستور کار آن گردآوری پیشینه هدفنویسی بود. اگرچه در نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران در سال 1379 اهداف آموزشی تدوین و تصویب شده است، ولی به صراحت عرض کنم که هیچگونه سند و مدرک علمی به عنوان سابقه عملیاتی هدفنویسی که در آن منابع تدوین اهداف، فرایند هدفنویسی، نحوه ارتباط اهداف دورهها و ساحتهای یادگیری، اعضای تدوین کننده اهداف و مواردی از این قبیل ثبت و ضبط شده باشد، بدست نیامد. به همین خاطر انرژی و زمان فراوانی برای تدوین اهداف دورههای تحصیلی صرف شد و تقریبا راه نرفتهای به حساب آمد. بنابراین انجام این کار، شبیه اجرای پژوهشی شد که بدون پیشینه تجربی بوده و اساتید دانشگاهی، انجام اینگونه تحقیقات را به دلیل دشواری کار توصیه نمیکنند.
نمونه دیگری که میتوان در این خصوص مطرح نمود، فرایند تدوین سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار از سال 1384 بود که در سال 1391 تصویب و به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ابلاغ گردید. اما خروجی که از این فرایند حدود 6 یا 7 سال نمود بیشتری دارد همان سند حدود 50 صفحه که تقریبا نگاشت ششم این سند بود، میباشد. سؤال اینجاست دانش ضمنی(پنهان و در ذهنها و تجربه زیسته نوشته نشده) متولیان این امر و همچنین فرایندها و رویههای دستیابی به خروجی، چگونه و در کجا برای پژوهشگران و متخصصان آینده ثبت و ضبط گردید. چراکه کاری چنین کلیدی و گسترده که خروجیاش 50 برگ شد، چه بسا باید پنج هزار برگ سند پشتیبان میداشت. البته منظور از دانش فراتر از متن صورتجلسات است. و دیگر اینکه این دانش چگونه در اختیار دانشگاهیان و متخصصان برای واکاوی، بررسی و نقد قرار گرفته و به اشتراک گذاشته شده است؟
به بیانی دیگر و مصداقی عینیتر اگر کتابهای ریاضی دوره ابتدایی از سال 1391 به بعد (بعداز سالها عدم تغییر) شروع به تغییر نمود اولاً استدلالهای این تغییر و تحول چه بود؟ براساس چه پژوهشها و تحقیقاتی تغییر کتاب درسی ریاضی ضرورت پیدا کرد؟ و ثانیاً فرایند طی شده که منجر به صدوچند صفحه کتاب درسی ریاضی گردید، چیست؟ در کجا ثبت شده است؟ چگونه به اشتراک گذاشته شده است؟ معلم به عنوان متولی اجرای آن چقدر در جریان رویههای پشت صفحه کتاب است.
از این دست مثالها فراوان قابل طرح است و چه تجربیات ارزشمند و دانش بینظیری که طی سالهای گذشته در این سازمان کسب شده است و کارشناسان و مدیران در ذهن خود بردهاند. در پی این مسألههای دانش چند سؤال مرتبط در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی پیش میآید.
- چگونه میتوان دانش موجود در سازمان شامل اسناد، صورتجلسات و مکاتبات علمی و غیره را ثبت، سازماندهی و ذخیره نمود که به آسانی با حفظ جامعیت و مانعیت قابل بازیابی باشد.
- چگونه میتوان دانش ضمنی و مکتوب نشده مدیران، برنامهریزان، مؤلفان و کارشناسان سازمان را، آشکار و در بین مخاطبان آن دانش به جریان انداخت، تا منجر به خلق دانش شود؟
- نهادینهسازی فرهنگ اشاعه دانش در سازمان با هدف ایجاد دغدغه در مدیران و کارشناسان سازمان جهت ثبت، اشتراک گذاری و خلق دانش جدید با چه ساز و کاری اتفاق خواهد افتاد؟
- از آنجاکه ماهیت کاری سازمان و جنس مأموریتهای آن به گونهای است که روزآمد شدن و خلق دانش جدید از ضروریات تحقق برنامههای سازمان است، چگونه میتوان زمینه همافزایی و خلق دانش جدید در سازمان را فراهم نمود؟
بنابراین پیشنهاد میشود بعد از 8 سال کار نفسگیر در همسوسازی کتابهای درسی دوازده ساله، زمانی را برای تدوین و ترسیم فرایند طی شده جهت انجام اینکار، ثبت تجربههای کسبشده در این مسیر و به اشتراکگذاری آن با کارشناسان، مولفان، اندیشمندان، دانشگاهیان و معلمان در دستور کار قرار گیرد، تا با دریافت دیدگاهها و نظرات مخاطبان، و همافزایی که در این میان صورت میگیرد، خلق دانش جدیدی اتفاق افتد. چه بسا در این وادی حاشیه گرانتر از متن است، حاشیههایی که میتوانند چراغ راههایی روشنتر، درستتر، و سادهتر در آینده باشند.
ارسال نظر