لازمه تربیت معلم، رقابتی شدن آن است. در یک شرایط ایدهآل، معلم نباید در استخدام آموزشوپرورش باشد. معلم میتواند در سیستم دیگری به خدمت گرفته شود و تا زمانی که انرژی دارد و توانمند است؛ بتواند در کلاس درس حضور داشته باشد.
به گزارش پایگاه خبری رب، دکتر محمود مهرمحمدی، سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان و استاد بازنشستۀ دانشگاه تربیت مدرس، با مرکز رصد کنکاش، دربارۀ کیفیت تربیت معلم و روشهای ارتقای آن گفتوگو کرد. از نگاه وی کیفیت آموزش و پرورش در گرو کیفیت تربیت معلم است و کیفیت تربیت معلم با در گرو ایجاد فضای رقابتی است.
متن این گفتوگو بدین شرح است:
استخدام، یکی از اصلیترین روشهای آموزش و پرورش برای تأمین نیروی انسانی است. این روش چه اثراتی بر کمیت و کیفیت نیروی انسانی داشته است؟
در بحث نیروی انسانی اگرچه مسئله کمیت مهم است ولی بحث کیفیت مهمتر است. معمولاً معلمان در سن ۲۰ سالگی در آموزشوپرورش استخدام و در سن ۵۰ سالگی که سن بازدهی و پختگی فرد است؛ بازنشسته میشوند. زمانی این بحث مطرح بود که سنوات از ۳۰ به ۳۵ سال تغییر کند. این روش میتواند کمی شیب بازنشستگی را ملایم کند تا دست آموزشوپرورش به یکباره خالی از نیرو نشود.
اما به نظر بنده در یک شرایط ایدهآل، معلم نباید در استخدام آموزشوپرورش باشد. معلم میتواند در سیستم دیگری به خدمت گرفته شود و تا زمانی که انرژی دارد و توانمند است؛ بتواند در کلاس درس حضور داشته باشد. منظور من خرید خدمات از شرکتهای تخصصی نیست؛ هرچند ممکن است این روش، شکلی برای محقق شدن ایده فوق باشد؛ اما این ایده محدود به این قالب نیست.
تأمین کیفیت در آموزشوپرورش مستلزم تضمین کیفیت معلم است.
تأمین کیفیت در آموزشوپرورش مستلزم تضمین کیفیت معلم است. باید برای حضور در کلاس درس، صحنه را رقابتیتر کرد و در رقابت حرفهای، کسانی که ظرفیت، شایستگی و خلاقیت دارند؛ برای ارتقاء خود تلاش کنند تا فرصتهای حضور در کلاس را از دست ندهد. به نظر من چنین ایدههایی میتواند مسئله کمی و کیفی نیروی انسانی را حل کند. البته ابتدا باید صلاحیت افراد از سوی مراجع قانونی احراز شود. و ابعاد ارزشی، شخصیتی، اعتقادی و اخلاقی داوطلبین مورد بررسی قرار گیرد و بعد از آن، صحنهی رقابت حرفهای و تخصصی برای جلب نظر مدارس برگزار شود.
باید برای حضور در کلاس درس، صحنه را رقابتیتر کرد و در رقابت حرفهای، کسانی که ظرفیت، شایستگی و خلاقیت دارند؛ برای ارتقاء خود تلاش کنند تا فرصتهای حضور در کلاس را از دست ندهند.
در چنین سیستمی که استخدام در کار نیست ممکن است برای من یک سال کلاس پیدا شود و سال بعد به دلایلی کلاس نباشد. با این کار، دغدغه تعالی کیفیت و توسعه حرفهای به امری دائمی و به پویشی مستمر مبدل خواهد شد و مدارس نفع بیشتری خواهند برد.
ممکن است برخی بگویند نداشتن امنیت شغلی، بر عملکرد معلم اثر منفی دارد که به نظر بنده، برای اینکه انسان همواره در تلاش باشد؛ درجهای از اضطراب همیشه در همه عرصهها لازم است. حرفه معلمی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما برای حل مسئله امنیت شغلی معلمان میتوان سیاستهای تکمیلی نظیر بیمه بیکاری و مواردی از این دست در نظر گرفت تا احساس اضطراب برای معلمان از حد معقولی بالاتر نرود.
نقش سایر دانشکدههای علوم تربیتی در ایجاد این فضای رقابتی چیست؟
طبق اساسنامه دانشگاه فرهنگیان، صفر تا صد تربیت معلم باید در اختیار دانشگاه فرهنگیان باشد و هیچ نهاد دیگری نباید در این فرایند حضور داشته باشد؛ اما به نظر بنده لازمه تربیت معلم، رقابتی شدن آن است. رقابت در مسیر صحیح در عرصههای اجتماعی به صورت کنترلشده، همیشه برای عموم مردم نفع دارد. این بدان معنی نیست که برای دانشگاه فرهنگیان جایگاهی قائل نباشیم؛ بنده معتقدم این دانشگاه، نهادی معتبر و باارزش است. دانشگاه فرهنگیان بهجای اینکه خود مسئولیت صفر تا صد تربیت معلم را برعهده بگیرد؛ باید آن را مدیریت کند؛ به عبارت دیگر این دانشگاه میتواند تأییدکننده صلاحیت حرفهای معلمان باشد.
دانشگاه فرهنگیان بهجای اینکه خود مسئولیت صفر تا صد تربیت معلم را برعهده بگیرد؛ باید آن را مدیریت کند.
هر ساله یکی از دغدغههای مسئولین آموزشوپرورش در ایام بودجه افزایش سهم این وزارتخانه از بودجه عمومی دولت است و از طرف دیگر معلمان غالباً از ناکافی بودن حقوق و پرداخت نشدن معوقات خود گلایه دارند. به نظر شما چگونه میتوان این مسئله را حل کرد؟
در اینکه دریافتی معلمهای ما در حد لازم نیست و کفاف زندگی آبرومندانۀ آنها را نمیدهد؛ شکی نیست و ما باید از این بابت بسیار متأسف باشیم. از طرفی در اینکه دولت بیش از این نمیتواند از بودجه عمومی برای آموزش و پرورش صرف کند، نیز تردیدی وجود ندارد؛ ولی میتوان با وضع سیاستهایی در کشور، سهم ویژهای از محل تولید ناخالص ملی برای آموزشوپرورش در نظر گرفت.
بدون ساختار کارآمد هرچه منابع مالی بیشتری تزریق شود؛ باز راه به جایی نخواهیم برد. مشکل ساختار ما، همان غیررقابتیبودن است.
اما بدون ساختار کارآمد هرچه منابع مالی بیشتری تزریق شود؛ باز راه به جایی نخواهیم برد. به نظر من مشکل ساختار ما، همان غیررقابتی بودن است. باید ساختار آموزشوپرورش را طوری طراحی کنیم که ارائه خدمات در نظام آموزشوپرورش ضمن لحاظکردن سیاستهای آموزشی ملی، به شکل رقابتی ارائه شود. هیچ مدرسهای نباید از منابع مالی آموزش و پرورش سهمی مشخص داشته باشد و خیالش آسوده باشد که با هر کیفیتی عمل کند، بازهم این مدرسه دایر است. مدرسه باید منابع دولتی بگیرد ولی مدرسه با قواعد غیردولتی و مدیریتی غیردولتی اداره شود.
مدرسه باید منابع دولتی بگیرد ولی باید با قواعد غیردولتی و مدیریتی غیردولتی اداره شود.
سیستم توزیع منابع آموزشوپرورش باید از عرضهمحوری به سمت تقاضامحوری تغییر کند. پول نباید بین مدارس، به صورت ثابت توزیع شود بلکه باید در قالب پتههای آموزشی به دست والدین برسد و آنها برای خرید خدمات آموزشی هزینه کنند. به این ترتیب مردم میتوانند مدارسی را که کیفیت بهتری دارند، انتخاب کنند. در واقع جریان خرید خدمت آموزشی کار را به ساختاری رقابتی وصل میکند. در این مرحله پیچیدگیهایی وجود دارد که میتوان برای آنها راهحلهایی یافت.
هیچ مدرسهای نباید از منابع مالی آموزشوپرورش سهمی مشخص داشته باشد و خیالش آسوده باشد که با هر کیفیتی عمل کند، بازهم این مدرسه دایر است.
در حال حاض مسائلی مثل تبلیغات مدارس و گمراهکردن والدین و غیره وجود دارد که باید نوعی نظارت از سوی آموزشوپرورش بر آنها اعمال شود. به عبارت دیگر نظارت، یک امر حاکمیتی است ولی فعل مدرسهداری و اداره خدمات آموزشی و تربیتی، نمیتواند الزاماً از طرف حاکمیت تلقی شود. باید منابع مالی به دست والدین سپرده شود و آنها هدایت شوند و فرصتهای خوب آموزشی را خریداری کنند. البته لازم نیست منابع مالی به همه به طور یکسان پرداخت شود؛ دهکهای پائین اقتصادی و مناطق کمبرخوردار میتوانند سهم بیشتری از منابع مالی داشته باشند.
جریان خرید خدمت آموزشی کار را به ساختاری رقابتی وصل میکند.
نتایج ارزیابی بینلمللی تیمز و پرلز و همچنین آزمونهای نهایی دوره دوم متوسطه، افت یادگیری دانشآموزان را نشان میدهد. راهکار شما برای حل این مسئله چیست؟
اگر ارزشیابی آموزشی ما درست شود به دلیل تأثیر از نوع معکوس آن، در مراحل پیش از خود تأثیر جدی بر جای میگذارد. به عقیده بنده ارزشیابیها باید بسیار دقیق، علمی و کارآمد باشد تا فرایند آموزش نیز تحت تأثیر این سنجش قرار گیرد. البته چنین ارزشیابیهایی، الزاماً از نوع امتحان نیست و میتواند از نوع ثبت قضاوتهای معلم در طول سال تحصیلی باشد و لازم نیست ما زمانی مجزا برای برگزارکردن امتحان داشته باشیم تا استرس زیادی به بچهها وارد شود. البته بنده با امتحان گرفتن از دانشآموزان در پایان هر مقطع تحصیلی موافق هستم چراکه سنجش عملکرد دانشآموزان و معلمان را تکمیل میکند.
ارسال نظر