
مروری برگزارش پایش جهانی "آموزش برای همه" 2014-2013
تدریس و یادگیری: تحقق کیفیت برای همه
گزارش پایش جهانی 2014-2013 نشانگر کمبود توجه به کیفیت آموزش و ناکامی در دسترسی به گروههای حاشیه ای است. این امر به یک بحران یادگیری انجامیده که نیازمند توجه فوری است. در سراسر جهان 250 میلیون کودک که بسیاری از آنها از خانواده های ضعیف هستند از آموزش پایه محرومند چه رسد به مهارتهای تکمیلی برای دستیابی به کار آبرومند و پیشبرد زندگی.
تدریس و یادگیری: تحقق "کیفیت برای همه " نحوه حمایت سیاستگذاران و تداوم آموزش کیفی برای همه کودکان صرف نظر از سوابق آنان را با تأمین بهترین معلمان تشریح می کند. این گزارش همچنین نشانگر کاهش کمکها و در نتیجه تاخیر در پیشرفت به سوی اهداف آموزش بوده و نحوه افزایش سرمایه گذاری کشورها با استفاده از منابع داخلی را پیش رو قرار می دهد.
با آماده شدن جامعه بین المللی برای تنظیم اهداف توسعه برای سالهای پس از 2015 به این گزارش با تمرکز بر اهمیت محوری آموزش در چارچوب جهانی آخرین شواهد از تمامی نقاط جهان در اقتدار آموزش بویژه برای دختران ،کمک به بهبود سلامت و تغذیه کاهش فقر تقویت رشد اقتصادی و حافظت از محیط زیست را خاطر نشان می سازد.
این گزارش با چالش پیشرفت در جهت تحقق اهداف در حدود 200 کشور و سرزمین بعنوان مرجعی برای سیاستگذاران متخصصان توسعه محققان و رسانه ها عمل می کند.
این گزارش بهنگام سازی پیشر فت کشورها در جهت تحقق اهداف تعیین شده در سال 2000 و نشانگر اهمیت فوق العاده آموزش در دستور کار توسعه جهانی پس از سال 2015 است. گزارش پایش 2008 این پرسش را مطرح کردکه آیا ما خواهیم توانست اهداف تعیین شده را محقق سازیم؟ اکنون کمتر از 2 سال به سال 2015 مانده است و این گزارش پاسخ می دهد که نخواهیم توانست.
هم اکنون 57 میلیون کودک به دلیل عدم حضور در مدارس از یادگیری محرومند کیفیت پایین آموزش نیز از عوامل تاثیر منفی بر آموزش کودکانی است که در مدارس حضور دارند. یک سوم کودکان دبستانی از یادگیری دروس پایه محروم می مانند. این گزارش از دولتها می خواهد تا تلاشهای خود را برای تامین آموزش برای همه کودکان محروم به لحاظ فقر، جنسیت، محل زندگی یا سایر عوامل مضاعف کنند.
خوب بودن نظام آموزشی به معلمان آن بستگی دارد. شکوفائی استعدادهای بالقوه معلمان برای افزایش کیفیت یادگیری از ضروریات است. شواهد نشان می دهد که کیفیت آموزش وقتی بهتر می شود که معلمان مورد حمایت قرار گیرند و در غیر این صورت اوضاع آن رو به وخامت می رود و به بیسوادی جوانان منجر خواهد شد.
گزارش پایش جهانی آموزش برای همه 2014-2013 به سه بخش ذیل تقسیم می شود:
بخش اول: گزارش پیشرفت در جهت تحقق اهداف ششگانه آموزش برای همه
بخش دوم: ارائه شواهد روشنی در ضرورت توجه به آموزش برای تحقق اهداف توسعه پس از سال 2015
بخش سوم: تاکید بر اهمیت تدوین و اجرای سیاستهای قوی برای شکوفایی استعدادها و توانمندی های بالقوه معلمان
دولتها باید تلاشهای خود را برای استخدام 6/1 میلیون معلم دیگر برای تحقق آموزش ابتدایی برای همگان تا سال 2015 تشدید کنند. این گزارش چهار راهکار را برای تامین بهترین معلمان برای آموزش کیفی کودکان ارائه می دهد.
الف) گزینش معلم مناسب برای بازتاب تنوع کودکانی که تعلیم خواهند داد.
ب) آموزش معلمان برای حمایت از ضعیف ترین فراگیران و شروع از پایه های پایین تر
ج) غلبه بر نابرابری ها در یادگیری با تخصیص بهترین معلمان به چالش برانگیزترین نقاط کشور
د) ارائه انگیزه های مختلف به معلمان برای تشویق آنان به ابقا در این حرفه و تضمین یادگیری همه کودکان صرف نظر از شرایط آنها
اما معلمان نمی توانند به تنهایی این بار مسئولیت را بدوش بکشند . گزارش نشان می دهد که معلمان نیز در شرایط مساعد با برنامه های درسی مناسب و راهکارهای ارزیابی صحیح می توانند فرآیند تدریس و یادگیری را بهبود بخشند. این تغییر سیاستها و رویه ها هزینه دارد .بدین سبب ما نیازمند تغییرات کلی در تامین سرمایه گذاری هستیم.آموزش پایه در حال حاضر از کمبود 26 میلیارد دلار در سال رنج می برد و این درحالی است که کمکها همچنان کاهش می یابد. در این مرحله صلاح نیست دولتها بسادگی سرمایه گذاری را کاهش دهند و حامیان مالی به وعده های خود عمل نکنند . این امر مستلزم بررسی راههای جدیدی برای تامین نیازهای فوری خواهد بود. با آموزش مادران زنان اقتدار می یابند و زندگی فرزندان خود را نجات می دهند و با آموزش جوامع آنها دگرگون می شود و اقتصادها رشد می کند . این پیام گزارش پایش جهانی آموزش برای همه است.
نکات برجسته در خصوص بخش اول گزارش: تحقق اهداف ششگانه آموزش برای همه
هدف اول: علیرغم پیشرفتهایی که در این زمینه حاصل شده، هنوز بسیاری از کودکان از دسترسی به آموزش و مراقبتهای اوان کودکی محرومند.در سال 2012 ، 25% کودکان زیر 5 سال از کمبود رشد رنج بردند. در سال 2011 نیمی از کودکان به آموزشهای پیش دبستانی دسترسی داشتند و این رقم در کشورهای جنوب افریقا فقط 18% بود.
هدف دوم: دسترسی جهانی به آموزش ابتدایی در مقیاس وسیعی محقق نخواهد شد. در سال 2011 ،57 میلیون کودک که نیمی از آنها در کشورهای بحران زده زندگی می کردند بازمانده از تحصیل بوده اند.
هدف سوم: بسیاری از نوجوانان در مقطع اول متوسطه از کسب مهارت های اساسی بازمانده اند. در سال 2011، 69 میلیون نوجوان از تحصیل محروم بوده اند و رشد در این زمینه از سال 2004 تاکنون اندک بوده است. در کشورهای کم درآمد فقط 37% نوجوانان قادر به تکمیل دوره اول متوسطه بوده اند و این رقم در مورد فقیر ترین کودکان 14% بوده است.
هدف چهارم: سوادآموزی بزرگسالان پیشرفت چندانی نداشته است. در سال 2011 تعداد بیسوادان بزرگسال 774 میلیون نفر بوده که نسبت به سال 2000 تنها 1% کاهش داشته و پیش بینی می شود به رقم 743 میلیون نفر تا سال 2015 برسد و حدود دو سوم این جمعیت را زنان تشکیل می دهند. فقیرترین زنان جوان در کشورهای درحال توسعه ممکن است تا سال 2072 نیزبه باسوادی همگانی دسترسی پیدا نکنند.
هدف پنجم: نابرابری های جنسیتی همچنان در بسیاری از کشورها پابرجاست .اگرچه قرار بود برابری جنسیتی تا سال 2005 تحقق پیدا کند. در سال 2011 تنها 60% کشورها در مقطع آموزش ابتدایی و38% کشورها در مقطع متوسطه به این هدف رسیده اند.
هدف ششم: کیفیت ضعیف آموزش یعنی میلیونها کودک آموزش پایه را نمی آموزند. حدود 250 میلیون کودک مهارتهای پایه را کسب نمی کنند اگر چه نیمی از آنها حداقل چهار سال را در مدرسه گذرانده اند. هزینه سالانه این ناکامی حدود 129 میلیارد دلار است. سرمایه گذاری روی معلمان کلید تقویت کیفیت آموزش است . درحدود یک سوم کشورها ،کمتر از 75% معلمان مقطع ابتدایی طبق استانداردهای ملی آموزش می بینند و درحدود یک سوم کشورها چالش آموزش معلمان موجود بیشتر از استخدام و آموزش معلمان جدید است.
پایش اهداف جهانی آموزش پس از 2015
از زمان تصویب اهداف ششگانه آموزش برای همه در سال 2000 در داکار، سنگال، کمبود اهداف و شاخصهای دقیق در نظامهای آموزشی مانع توجه مناسب به بعضی از الویتهای آموزشی شده است.
شکل اهداف جدید پس از 2015 باید در راستای اصل "آموزش بعنوان یک حق "قرار گیرد و اطمینان حاصل شود که همه کودکان از فرصت یکسان برای دسترسی به آموزش و رسمیت مراحل یادگیری در هر مرحله از زندگی برخوردار باشند. مجموعه این اهداف باید با دستور کار جهانی توسعه هماهنگ باشد و هر یک از اهداف باید کاملاً روشن و قابل سنجش باشند تا اطمینان حاصل شود کسی جا نمی ماند برای تحقق این هدف سنجش پیشرفت بایستی از طریق عملکرد ضعیف ترین گروهها پیگیری شودتا کاهش شکاف میان آنها و گروههای برتر تضمین گردد.
تعداد سالهای تحصیل جوانان در مدارس یکی از شاخصهای پیشرفت کلی دسترسی به آموزش است. برای تحقق هدف تکمیل مقطع اول متوسطه برای همگان تا سال 2013 جوانان بایستی نه سال به تحصیل اشتغال داشته باشند و تا سال 2010 این رقم برای جوانان ثروتمند کشورها کم درآمد بطور متوسطه 5/9 سال و در مورد کشورهایی با درآمد کمتر از متوسط 12 سال بوده است اما زنان جوان و فقیر در مناطق روستایی در کشورهای کم درآمد و کشورهایی با درآمد کمتر از متوسط کمتر از سه سال به تحصیل اشتغال داشته اند که بسیار کمتر از هدف 6 سال تحصیل برای اتمام آموزش ابتدایی همگانی تا سال 2015 بوده است.
در طول دهه گذشته پیشرفت در ورود کودکان به آموزش ابتدایی بیشتر از اطمینان از پایان تحصیلات ابتدایی یا مقطع اول متوسطه بوده است.
- در سال 2011، 14 کشور بیش از یک میلیون کودک بازمانده از تحصیل داشته اند.
- در کشورهای کم درآمد تنها 14% افراد فقیر مقطع اول متوسطه را به پایان می رسانند
- تعداد بیسوادان بزرگسال از سال 2000 تاکنون تنها 1% کاهش داشته است.
- تا سال 2015 انتظار می رود 70% کشورها به برابری جنسیتی در ثبت نام در مقطع ابتدایی دست یابند
- در یک سوم کشورها کمتر از 75% معلمان آموزش می بینند.
- در کشورهای حوزه جنوب صحرای افریقا دختران فقیر تا سال 2086 به هدف پایان تحصیلات ابتدایی نخواهند رسید
- تا سال 2010 زنان جوان فقیر مناطق روستایی کمتر از سه سال به تحصیل اشتغال داشتند.
- تنها 8 کشور از 53 کشور تحت مطالعه "طرح نظارت بر نابرایری در یادگیری" را اجرا کرده اند
- از میان 150 کشور مورد مطالعه تنها 41 کشور 6% یا بیشتر از تولید ناخالص ملی خود را در سال 2011 صرف آموزش کرده اند.
- اصلاحات مربوط به گسترش منابع داخلی توانست 56% شکاف تامین بودجه سالیانه در آموزش پایه را تامین کند.
- در سال 2011 کمک به آموزش پایه برای اولین بار از سال 2002 تا این زمان کاهش یافت .
- آموزش تنها 4/1% کمکهای انساندوستانه را از آن خود کرده است.
- اگر همه دانش آموزان مدارس را با کسب مهارت پایه خواندن ترک می کردند، 171 میلیون نفر از فقر نجات پیدا می یافتند.
- هر یک سال تحصیل بیشتر مادر به 32% سال تحصیل بیشتر فرزند منجر می شود.
- اگر همه زنان آموزش ابتدایی را به پایان برسانند 66% از مرگ و میر مادران کاسته خواهد شد.
بخش دوم : آموزش زندگی افراد و جوامع را دگرگون می سازد.
توافقنامه ها و قوانین درسراسر جهان این نکته را به رسمیت شناخته اند که آموزش از حقوق بنیادین بشر است . افزون بر این، آموزش دانش و مهارتهایی را به افراد می آموزد تا استعدادهای کامل خود را شکوفا کنند و در نتیجه کاتالیزوری برای تحقق سایر اهداف توسعه به شمار می آید. آموزش فقر را کاهش می دهد، فرصتهای شغلی را تقویت می کند و موجب پیشرفت اقتصادی می شود . آموزش همچنین شانس مردم را برای برخورداری از زندگی سالم افزایش می دهد، بنیادهای دموکراسی را عمیق می کند و مشاغل و رشد را تقویت می کند، موجب افزایش حقوق کارکنان و معیشت بهتر برای کارکنان بخش های کشاورزی و غیر رسمی شهری می شود. در بخش رسمی، حقوق بیشتر موجب بهره وری بیشتر کارگران تحصیل کرده می شود. اما بسیاری از مردم فقیر در بخش غیر رسمی و مشاغل کوچک مشغولند. مردم تحصیل کرده کسب و کار خود را شروع می کنند و احتمالاً تجارتشان پرسودترمی شود. در مناطق روستایی کشاورزان با سواد اطلاعات جدید را بهترتفسیر می کنند و به آنها پاسخ می دهند و از فناوری های جدید برای افزایش بهره وری محصولات سنتی و پر ارزش استفاده می کنند.
یکی از منافع تحصیلات بیشتر آن است که والدین تحصیل کرده فرزندان تحصیل کرده ای خواهند داشت آموزش هرچه بیشتر زنان می تواند به کاهش فاصله فرصتهای شغلی و مزایای حقوقی آنها با مردان کمک کند. مطالعات انجام شده در مورد 56 کشور نشان می دهد که هر یک سال تصحیل بیشتر مادر به 32% سال تحصیل بیشتر فرزند وی می انجامد . آموزش یکی از قویترین راههای بهبود سلامت مردم است و به نجات جان میلیونها مادر و کودک و کمک به پیگیری از ابتلا به بیماری و کاهش سوء تغذیه و تشخیص علائم بیماریها می انجامد . آموزش همچنین یه کاهش ازدواجها و موالید زود هنگام منجر می شود.
بخش سوم : حمایت از معلمان برای پایان دادن به بحران یادگیری
کم توجهی به کیفیت آموزش و ناکامی در دسترسی به گروههای حاشیه ای به بحران یادگیری منجر شده و نیازمند توجه فوری است . درسراسر جهان حدود 250 میلیون کودک که بیشتر آنها از خانواده های فقیر و محروم هستند از کسب مهارتهای پایه سواد و آموزش و مهارتهای اولیه ریاضی محرومند چه رسد به مهارتهای بیشتر برای دستیبابی به یک شغل آبرومندانه و اداره زندگی. برای حل این بحران به معلمان آموزش دیده، با انگیزه و دوستدار تدریس برای شناسایی و حمایت فراگیران ضعیف و پشتیبانی از سوی نظام آموزشی نیاز داریم
علیرغم پیشرفتهایی که دهه اخیر داشته ایم، بهبود کیفیت روند مطلوبی نداشته است.
بسیاری از کشورها از دسترسی کودکان به اساسی ترین مهارتهای پایه در خواندن و ریاضی محرومند و کودکان مناطق محروم به دلیل کمبود معلمان آموزش دیده بیش از همه در معرض این آسیب قرار دارند. از 650 میلیون دانش آموز ابتدایی در سراسر جهان 250 میلیون نفر خواندن و ریاضی را نمی آموزند و از این تعداد حدود 120 میلیون نفر تجربه حضور اندک یا هیچ در آموزش ابتدایی دارند وحتی به پایه چهارم هم نمی رسند و 130 میلیون باقیمانده در مقطع ابتدایی نیز به معیارهای حداقلی در یادگیری دست پیدا نمی کنند و اغلب از فهم یک جمله ساده هم عاجزند و از انتقال به مقطع متوسطه محروم می شوند.
این بحران یادگیری نه تنها برای آرمانهای آینده کودکان هزینه دارد بلکه برای دولتها نیز هزینه دارد .هزینه 250 میلیون کودکی که از یادگیری پایه محروم می شوند 129 میلیارد دلار یا 10% کل هزینه آموزش است.
در بعضی از کشورها فاصله بین فقرا و ثروتمندان در پایه های بالاتر تحصیلی واضح تر می شود . بطور مثال در شیلی در حالی که فاصله در پایه چهارم ابتدایی اندک است، 77% دانش آموزان ثروتمند تا رسیدن به پایه هشتم به حداقل استانداردها دست می یابند که این رقم در مورد دانش آموزان فقیر 44% است.
در عین حالی که سطح پیشرفت کشورهای غنی معمولاً بالاتر است، نظام آموزشی آنها نیز از کمبودهایی رنج می برند، بطور مثال ، 10% دانش آموزان پایه هشتم در نروژ و انگلستان در ریاضیات زیر حداقل سطح یادگیری در سال 2011 عمل کرده اند.
در حالی که کشورهای غرب آسیا شامل ژاپن، کره جنوبی و سنگاپور نشان داده اند که می توان بر مشکلات مردمی که در فقر زندگی می کنند فائق آمد، در مورد بعضی از کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه و کشورهای ثروتمند عربی این موضوع صدق نمی کند. شانس دستیابی یک دانش آموز فقیر عمانی در دسترسی به حداقل استانداردهای یادگیری بطور مثال مشابه دانش آموز فقیری در کشور کم در آمدی چون غناست. در نیوزیلند تنها دو سوم دانش آموزان فقیر به حداقل استانداردهای یادگیری در مقایسه با 97% دانش آموزان غنی دست می یابند.
دانش آموزان مهاجر نیز در خصوص آموزش با مخاطرات بالایی مواجه هستندکه به پیشرفت تحصیلی پایین منجر می گردد. در مورد کودکان بومی در کشورهای پردرآمد نیز شکاف نتاجی یادگیری در مقایسه با بقیه جمعیت همچنان پابرجاست .
در فرانسه ، آلمان و انگلستان بیش از 80% دانش آموزان 15 ساله به حداقل معیارهای خواندن دست می یابند و این معیار در مورد دانش آموزان مهاجر بسیار وخیم تر است. در انگلستان نسبت دانش آموزان مهاجری که به حد نصاب بالاتر از حداقل استاندارد دست می یابند در مقایسه با میانگین کشور ترکیه وضعیت بهتری ندارند و شرایط دانش آموزان مهاجر در آلمان نیزتقریبا مشابه با شرایط دبنش آموزان شیلی است.
مهاجرین در فرانسه نیز با مشکلات خاصی مواجهند و کمتر از 60% آنها به حد نصاب استانداردهای یادگیری دست می یایند که برابر با میانگین دانش آموزان مکزیک است.
بیسوادی میراث کیفیت ضعیف آموزش
کیفیت آموزش در دوران کودکی تاثیر بسزایی در بیسوادی جوانان دارد. تحلیل های جدید این گزارش که بر مبنای ارزیابی های مستقیم سواد در خانوارها تهیه شده نشان می دهد که بیسوادی جوانان گسترده تر از آن است کهپیشتر تصور می شده است. حدود 175 میلیون جوان در کشورهای کم درآمد و پایین تر از درآمد متوسطه، یعنی حدود یک چهارم جمعیت جوان نمی توانند تمام یا بخشی از یک جمله را بخوانند . این امر در مورد زنان جوان وخیم تر بوده و حدود 61% آنان سواد ندارند. در جنوب و غرب آسیا از هر سه بیسواد دو نفر زن جوان هستند.
نتایج این گزارش نشان دهنده اثرات در هم تنیده فقر، محرومیت، تبعیض و مسائل فرهنگی و همچنین ناکامی سیاستهای آموزشی در تامین فرصتهای یادگیری برای مردمان محروم و رواج بیسوادی است.
تبدیل کیفیت تدریس به اولویت ملی
تدوین سیاستهای قوی ملی برای الویت دادن به بهبود یادگیری و تدریس ضرورتی برای تضمین کسب مهارت ودانش لازم برای همه کودکان است.
طرحها و برنامه های آموزش باید اهدافی را تعیین و معیارهایی را وضع کنند که دولتها در قبال آنها پاسخگو باشند . بهبود یادگیری، بویژه میان کودکان محروم باید به یک هدف راهبردی تبدیل شود و طرحها بایستی
رهیافت هایی را در بر گیرند که به بهبود کیفیت معلمان کمک کرده و با مشورت معلمان و اتحادیه ها یا انجمن های معلمان تدوین شوند.
چهار راهکار تامین بهترین معلمان
سیاستگذاران باید فرصتهایی را برای معلمان فراهم سازند تا آنها تمام انگیزه، انرژی، دانش و مهارتهای خود در بهبود یادگیری همه دانش آموزان به کار برند. چهار راهکار پیشنهادی این گزارش برای دولتها در جذب و ماندگاری بهترین معلمان به شرح ذیل است:
راهکار اول: جذب بهترین معلمان
اولین قدم در جذب معلمان خوب جذب با انگیزه ترین داوطلبان این حرفه است.هدف بسیاری از کسانی که این حرفه را انتخاب می کنند کمک به دانش آموزان برای یادگیری، شکوفایی استعداد آنها و تبدیل آنها به شهروندان دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر است. در بسیاری از کشورها معلمی شغل درجه 2 برای کسانی است که نتوانسته اند به شماغل معتبری چون پزشکی و مهندسی دست یابند.
راهکار دوم: بهبود آموزش معلمان
دوره های تربیت معلم باید مهارتهای لازم برای تدریس ، بویژه تدریس کودکان محروم و سالهای اولیه تحصیل را که پایه مراحل بعدی است، به معلم بیاموزد. دانشجویان تربیت معلم باید خود در حوزه دروس مورد تدریس قوی بوده باشند که این امر در بسیاری از کشورهای کم درآمد رعایت نمی شود. آموزش ناکافی شامل تمرکز بیش از حد بر نظریه بجای عمل از دیگر مشکلات دوره های آموزش معلمان است.
راهکار سوم: بهره گیری از معلمان در مناطق مورد احتیاج بیشتر
معلمان عمدتاً تمایلی به کار در مناطق محروم با امکانات ضعیف چون نبود برق، مسکن مناسب و بهداشت ندارند.
اگر بهترین معلمان در مناطق محروم روستایی و فقیر تدریس نکنند فرصتهای یادگیری کودکان ساکن آن مناطق بعلت جابجایی مکرر معلمان و تعداد زیاد دانش آموزان کلاس درس کم و کمتر می شود.
دولتها باید راهکارهایی را برای رفع این نقیصه به کار بندند اما در عمل چنین نمی کنند. نسبت معلم به دانش آموز در کشورهایی مثل یمن و سودان جنوبی بسیار پایین است بطوری که در منطقه جونگلای سودان جنوبی این رقم به یک معلم برای هر 145 دانش آموز می رسد. توزیع نابرابر معلم از علل ترک تحصیل کودکان در شماری از کشورهاست .
راهکار چهارم : دادن انگیزه برای ماندگاری معلمان
حقوق تنها یکی از عوامل چندگانه انگیزش معلمان، جذب بهترین متقاضیان و ماندگاری آنها در این حرفه است. حقوق پایین موجب لطمه به روحیه معلمان و تغییر مسیر آنان به مشاغل دیگر است. در عین حال، حقوق معلمان بیشترین سهم از بودجه آموزش را به خود اختصاص می دهد و باید در سطح واقع بینانه ای تعیین شود تا بتوان معلمان کافی استخدام کرد. سطح حقوق معلمان همواره بر کیفیت آموزش تاثیر دارد. مطالعه انجام شده در 39 کشور نشان داد که 15% افزایش حقوق معلمان به 6 تا 18 در صد افزایش عملکرد د انش آموز منجر شد. با این حال معلمان در بعضی از کشورها آنقدر درآمد ندارند تا خانواده خود را از زیر خط فقر بالا بکشند. معلمی که نان آور اصلی خانواده ای چهارنفره باشد باید حداقل روزی 10 دلار درآمد داشته باشد تا خانواده را درست بالای خط فقر نگه دارد.در بسیاری از کشورها معلمان برای تامین معاش خانواده به شغل دوم روی می آورند. وقتی حقوق معلمان نسات به سایر مشاغل پایین باشد دانشجویان برتر تمایلی به ورود به این حرفه نخواهند داشت و احتمال کاهش انگیزه معلمان و یا کناره گیری آنان وجود خواهد داشت.
ارسال نظر