
فرض کنید به همراه یک راهنمای توریست قصد دارید که به مسافرتی بروید. راهنمای شما فردی ماهر، دنیادیده و به چند زبان زنده دنیا نیز مسلط است، هرچند او دست شما را نگرفته است امّا شما در اختیار و کنترل او هستید. به جای شما حرف می زند، مسیر را تعیین میکند، غذا را انتخاب میکند و ... و شما فقط لبخند میزنید. اما حس تلخی از نچشیدن یک مسافرت دلچسب را دارید.
بهترین برنامهریزان در آموزش و پرورش کسانی هستند که مدرسه را به سمت استقلال و احساس بینیازی از وجود خودشان هدایت میکنند. شاید برنامهریزان درسی بخواهند همچون یک راهنمای توریست با حبس آزادی به شما عمل کنند، اما در دنیای برنامه درسی شما محروم از انتخاب هستید. شما در یک چارچوب مشخص باید عمل کنید و در یک خلاقیت کنترل شده، خلاق باشید! درحالی که خلاقیت و اکتشاف باید منشأ درونی داشته باشد (پیاژه) تا موجب رشد و تحول شود. پرندهای را تصور کنید به پایش نخی به طول ١٠ متر بسته شده گرچه او پرواز میکند امّا .....
از طرفی برنامه درسی متمرکز و تجویزی با همه انعطاف در محتوا و تنوع در ارائه محتوا نهایتاً به رویکرد آموزشی پاسخ محور منتهی میشود که در آن سؤال و پاسخ همچون یک بسته پستی به امانت داده میشود تا در پایان سال صحیح و سالم به ما بازگردانده شود.
مهمترین و مؤثرترین راهبرد در فرایند یاددهی ـ یادگیری ایجاد فرصت برقراری ارتباط هرچه بیشتر دانشآموزان با محیط و طبیعت واقعی در دسترس اوست. درحالی که برنامههای درسی متمرکز، دنیای یکسانی از محتواهای محدود را میسازند که نقش وظیفهگرایی را در دانشآموزان تقویت میکند. دانشآموز موظف است که آنها را به امانت گرفته و در پایان سال دوباره آن را بیکم و کاست پس بدهد. بنابراین فرصتی برای تعامل و ارتباط با عرصههای چهارگانه در برنامه درسی فراهم نمیشود و رشد و پرورش حواس و اساساً مهارتهای زندگی وابسته به رشد فیزیولوژیکی دانشآموز میشود. درحالی که رشد و پرورش مستلزم احیا و تدارک موقعیتهای ویژه تربیتی است.
تفاوتهای فردی دانشآموزان، تفاوتهای فرهنگی، موقعیتهای مختلف جغرافیای تاریخی و انسانی میبایست ما را به فکر برنامهریزی درسی سوق دهد که بتواند نیازهای متفاوت و فراوان مدارس و دانشآموزان را پاسخ دهد.
در برنامه درسی متمرکز به دنبال آن هستیم که هرآنچه در صحنهٔ اجتماعی و فرهنگی جامعه وجود دارد بازتولید شوند در حالی که تعلیم و تربیت باید فرایندی تغییریابنده باشد. فرایندی که مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به خوبی نقش و جایگاه آنرا در بیانات خود ترسیم میکنند.
« آموزش و پرورش زیرساخت اصلی علم و تحقیق در کشور است. وظیفه آموزش و پرورش تربیت نسلی با ایمان، با وفا، مسئؤلیتپذیر، دارای اعتماد به نفس، مبتکر، راستگو، شجاع، با حیا، اهل تفکر و اندیشه، عاشق کشور، نظام و مردم و دوستدار مصلح کشور است.»
در این نقش اساساً نظام برنامهریزی درسی میبایست برای تمامی گروههای قومی ایجاد برابری و عدالت اقتصادی و اجتماعی را فراهم کند. این فرصت از طریق سلسلهای از مکتوبات، آییننامهها ودستورالعملهای اجرایی فراهم نمیشود. از طرفی جنبههای ناخواسته اما کاملاً واقعی در فرایند آموزش مدرسهای (برنامه درسی پنهان) از مدرسهای به مدرسهای دیگر متفاوت و کنترلناپذیر(در تمرکز گرایی) میباشد. تغییر و تحول در مدرسه به دو عامل اصلی فرهنگ مدرسه و امکانات زیربنایی آن بستگی دارد
حال چگونه میتوان در کنار برنامه درسی رسمی و ملّی فرصتی را فراهم کرد که صدای مدرسه در انبوه صدا های برنامه درسی رسمی شنیده شود؟
چگونه موقعیتهای خاص تربیتی با دستان خود مدیران، معلمان و اولیا و دانش آموزان در مدرسه خلق می شود؟
چگونه میتوان مدیران مدارس را از ملازمان و فرمانبران محض برنامه درسی متمرکز به سمت تحرک، پویایی، خلاقیت و نشاط سوق داد؟
چگونه میتوانیم سکوت برنامه درسی مدرسهای را شکسته و بگوییم آینده روشن، چیزی است که در حال روشن ساخته می شود؟
چگونه میتوان مدارس را به کانونهای یادگیری تبدیل کرد و این برداشت و نگاه اشتباه پارکینگی را از مدارس زدود؟
در صفحه دو کتاب راهنمای عمل برنامه ویژه مدرسه حکایت بسیار جذاب و خواندنی وجود دارد که تقریباً اثرات یک برنامه کاملا متمرکز را نشان می دهد که در آن فرصت های یادگیری بر اساس استعداد و تفاوت های فردی دانش آموزان فراهم نمی شود.
در حالی که فرصت یادگیری که باید در مدارس و برای دانش آموزان در نظر گرفته شود، با توجه به شرایط طبیعی، فرهنگی، جغرافیایی، آموزشی و اجتماعی و محتوای لازم برای آموزش و آن نیز به کمک خود مدیران، معلمان، اولیا و دانش آموزان فراهم می شود. به طور سنتی در برنامه های درسی موضوع محور دیوار محکمی میان موضوعات درسی کشیده شده و هر ماده درسی صرف نظر از دیگر مواد به طور مستقل آموزش داده می شود. این روند برآمده از گسترش موضوعات درسی و مواد آموزشی در نظام آموزش عالی است که در برنامه های آموزشی مدارس نیز تاثیر قابل توجهی داشته است.
در نگاشت چهارم سند برنامه درسی ملی ارتباط چند وجهی و یادگیری یکپارچه و درهم تنیدگی محتواهای برنامه های درسی و تربیتی را از اصول انتخاب و سازمان دهی محتوای آموزشی و پرورشی می داند که می بایست در برنامه درسی مدرسه به آن توجه شود و تا برنامه درسی مدرسه ای دوباره همان تمرکز گرایی را بازتولید نکند.
در برنامه درسی ملی هم حرکت نظام برنامه ریزی درسی از تمرکز به سمت کاهش تمرکز در همه مراحل پیش بینی شده که می بایست با روشی مطمئن و تدریجی اتفاق بیافتد . برنامه ویژه مدرسه مهمترین گام و برنامه عملیاتی برای تحقق کاهش تمرکز است که در جدول دروس دوره دوم متوسطه (مصوب جلسه 962 مورخ 10/12/1394 شورای عالی آموزش و پرورش) قرار گرفت و مستقیم به مدارس ابلاغ شد در گفتگوهای پراکنده ای که با برخی از مدیران در مدارس استان های مختلف داشتیم شوق و استقبال بسیار خوبی از برنامه ویژه مدرسه وجود دارد که می بایست با گام هایی پیوسته و آهسته حرکت کرد و قطعاً دورنمای مدرسه زندگی در مدارس قابل رویت و تحقق پذیر خواهد بود.
ارسال نظر