
فرهنگ کتاب و کتابداری در جهان باستان موضوعی است که فصلنامه رشد آموزش تاریخ یکی از مقالات جدیدترین شماره خود را به آن اختصاص داده است.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، نویسنده در این مقاله به کتابخانههای سومریان، بابلیان، آشوریان، هند و مصر و چین باستان و نیز ایران باستان اشاره کرده است.
در بخشی از مقاله درباره کتابخانه و اقدامات اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول میخوانیم: «اردشیر که مردی خردمند بود به دانش و فرهنگ توجه خاص داشت. وی با جدیت و کوشش به جمعآوری آثار کهن از زمان هخامنشیان بهخصوص آثار دوران پارت پرداخت. او مردمانی را به هند و چین و روم فرستاد تا از تمام کتابهایی که در نزدشان بود نسخهبرداری نمایند و به جستوجوی مقدار کمی هم که در عراق مانده بود پرداخت و آنها را در گنجینهای نگهداری کرد.»
در ادامه میخوانیم: «پسر اردشیر، شاپور اول، کار پدر را ادامه داد و آنچه را از زبانهای دیگر به فارسی برگردانده شده و بهصورت کتاب درآمده بود جمعآوری کرد. وی همچنین به گردآوری اوستا پرداخت و با کمک موبدان، اوستا را بار دیگر پس از اینکه اسکندر سوزانده بود احیاء کرد. این مجموعه عظیم در کاخ مدائن در تیسفون واقع بوده است. این کتابخانه تا قرنها دوام داشت، تا اینکه در زمان طغرل، اولین پادشاه سلجوقی، غارت شد.»
سومریان
سومریان در دشتهای سرسبز جنوبی سرزمین رافدین (سرزمینهای حاصلخیز بین دو رود دجله و فرات) سکونت داشتند (لوکاس، 1376: 81) و اولین قومی بودند که به یک نظام پیشرفته خط دست یافتند. آنها در هزاره چهارم ق. م خط میخی را اختراع کردند که اهمیت زیادی در ترقی عالم قدیم داشته است (پیرنیا، بیتا، 29) و بهوسیله آن دین، فرهنگ و هنر خود را به نواحی مختلف گسترش دادند. خط میخی بعد از این قوم به اکد، ایلام، آشور، بابل (حاتم، 1389، ج 1: 39) و ایران رسید. اختراع خط بزرگترین منتی است که سومریان بر تمدن دارند.
آنها برای نوشتن از قلم فلزی تیزی (به شکل میخ) استفاده میکردند و بر موادی چون گل نرم، عاج یا چوب مینوشتند و برای این منظور کاتبانی تربیت شده داشتند که پس از نوشتن، گل نرم را میپختند تا سخت شود. این الواح پخته شده نخستین کتابهایی است که تاکنون کشف شده است. (موکهرجی، 1375: 80)
آن الواح گلی که در معابد نگهداری میشده، در بردارنده قوانین، تصمیمات حقوقی، صورت قراردادها، قبالههای املاک، صورت خرید و فروش کالا و دانستنیهایی بود که به زندگانی روزمره این مردمان مربوط میشد؛ برخی از آنها نیز تکالیف مدرسه بوده است. (حاتم، 1389: ج1: 39)
برای اولین بار در سال 1877 م باستانشناسان فرانسوی موفق شدند تا در کاوشهای خود در شهر قدیمی «گاش» کتابخانه معروف «تلو» را کشف کنند. در این کتابخانه 30 هزار لوحه گلی وجود داشت. در این کاوشها مشخص گردید که سومریان کهنترین ادبیات شناخته شده جهان را تدوین کردهاند، بدین معنا بسیار پیش از آنکه یونانیان حماسه معروف «ایلیاد» را بهوجود آورند سومریان حماسه معروف «گیلگمش» را آفریده و بر روی الواح گلی ثبت کرده بودند. (مزینانی، 1384: 92)
بابلیان
بابلیان در بخش پایینی بینالنهرین سکونت داشتند. آنها خط میخی و علوم ریاضی و ستارهشناسی و غیره را از سومریان آموختند. (استیپچویچ، 1373: 30) آنها برای کتابت بر روی الواح گلی، از وسیلهای مثلثی و نوک تیز که از سنگ یا عاج ساخته شده بود استفاده میکردند و پس از پایان نوشتن الواح را درکوره میگذاشتند تا پخته و محکم شود. (نیکنام، 1371: 4) کاوشهایی که در اطراف شهر «نیپور» بین سالهای 1890 تا 1900 توسط باستانشناسان امریکایی انجام شد منجر به کشف معبدی گردید که دارای اطاقهای بسیار و پر از الواح گلی بود. این امر دلالت بر این داشت که این معبد در اصل جزئی از کتابخانهای غنی، و مخزن اسنادی مربوط به نیمه دوم هزاره سوم (یعنی بین 2000 تا 2500 سال ق. م) بوده است. (دال، 42:1372)
بهطور کلی کتابخانههای بابلیان بیشتر از نوع کتابخانههای معابد و قصرها بوده، که از معروفترین آنها میتوان به کتابخانه« بورسیپا» اشاره کرد. (موکهرجی، 1368: 81) از کتابداران بابل با عنوان «استاد الواح مکتوب» یاد شده است و از میان آنها از شخصی به نام «آمیل ـ آنو» نام برده شده است. این کتابداران میبایست افرادی کار آزموده میبودند. آنها ابتدا دورههای ویژه فنون کتابت را میگذراندند و در زمینه نوشتهها یا نوع موادی که قرار بود به توسط آنها نگهداری شود تعلیم دقیق میدیدند؛ سپس چند سالی کار آموزی میکردند و طی آن در پیشه کتابداری متبحر میشدند و همزمان آن چندین زبان نیز میآموختند. آنها علاوه بر کار کتابداری غالباً کارهایی از قبیل تصحیح، استنساخ و ترجمه آثار مورد نیاز مقامات عالی مرتبه دولتی و مذهبی را برعهده داشتند. کتابدار کتابخانه معبد غالباً یک کاهن عالی مقام همراه با یک صاحبمنصب بود که هر دو از طبقات بالا بودند. (تامپسون، 1366: 95)
آشوریان
پادشاهی آشوریان همزمان با فرمانروایی بابلیان بود. زبان آنان همان زبان بابلی و خط آنان خط میخی بابل بود. کتیبهها و کتابتهای زیادی از پادشاهان آشوری به جای مانده است زیرا آنها به ثبت وقایع علاقهمند بودند. آشوریان لوحههایی از گل رس میساختند که پس از نوشتن مطالب آنها را در آتش میپختند و در کتابخانه قرار میدادند (پیرنیا، 1379: 135)
برخی از مورخان بر این باورند که مهمترین عاملی که نام آشوریان را در تمدن جاودانه ساخته کتابخانههای آنان است. از مشهورترین کتابخانههای آشور میتوان به کتابخانههای معابد آشور، کالج، اربیل و نینوا اشاره کرد. (دال، 1372: 44) الواح کتابخانه شامل ادبیات بابل و آشور، اشعار حماسی و مذهبی، مدارک نجومی، شرح مقیاسها و اوزان، ادعیه و طلسمها و شرح جنگهای پادشاهان و سرداران و امور اداری و ساختمانی آشور و فهرست زمانی و وقایع است. در هر یک از الواح نام و نشان پادشاه و منبع مندرج در لوحه ذکر شده است. (عقیقی بخشایشی، 1356: 60)
آشور بانیپال، پادشاه آشوری، که طی سالهای 668 تا 826 ق. م حکومت میکرد، کتابخانه نینوا را که یکی از مجللترین و پربارترین کتابخانهها بود در مرکز حکومتش نینوا (موصل کنونی) بنا نهاد. او که از دوستداران علم و ادب بود، زندگیش را وقف فعالیتهای فرهنگی کرد. کاتبانی را به شهرهای مختلف از جمله کتابخانه بورسیپا در بابل فرستاد تا لوحههای گلی را استنساخ و ترجمه کنند و به نینوا منتقل سازند. (عواد، 1984: 48) این لوحهها که از حیث عده به چندین هزار میرسد اکنون در موزه بریتانیایی لندن مورد تحقیقات علمی است. (پیرنیا، بیتا، 43)
نکته جالب توجه اینکه برای اولینبار در کتابخانه آشور بانیپال به فهرست برمیخوریم. تمامی لوحهها با نظمی منطقی و برحسب موضوع مرتب شده بودند و در اتاقهای متعدد در قصر سلطنتی نگهداری میشدند. برای مثال، یک اتاق به الواح مربوط به تاریخ و حکومت و اتاق دیگر به الواح مربوط به افسانه و اساطیر اختصاص یافته بود. در قسمت پایین هر لوحه راهنمایی وجود داشت که به کاتب و مضمون لوحه و نظایر آن اشاره میکرد و در قسمت انتهایی هر گل نوشته یک قالب یا انگشتر نقش بسته بود با این مضمون مثلاً: لوحه شماره ... در طبقه ... کاخ آشور بانیپال. برروی دیوار داخلی اتاق نیز سیاههای از الواح نصب شده بود. (موکهرجی، 1368: 82)
کاتبان کتابخانه همواره به استنساخ و ویرایش آثار قدیمی اشتغال داشتند و از روی نسخههای قدیمی که براثر استفاده ضایع شده بودند نسخهبرداری میکردند. (تامپسون، 1366: 45) ذکر این نکته حائز اهمیت است که مجموعه عظیم الواح گلی در کتابخانه نینوا به منظور آموزش فراهم آمده بود و استفاده عموم از آنها آزاد بود، به همین دلیل از این کتابخانه با عنوان «کتابخانه گلین عمومی» نیز یاد شده است. (همان، 55)
این کتابخانه بعد از مرگ آشور بانیپال به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال 612 ق. م با حمله سلطان «میدی کیازاس» به نینوا، کتابخانه نیز ویران شد. (استپچویچ، 1373: 42) اما خوشبختانه تمام الواح گلین آن از بین نرفت و تعدادی از آنها امروزه در موزه بریتانیای لندن نگهداری میشود. (دال، 1372: 43)
یونان
اولین کتابخانه عمومی یونان را «پیسیس تراسوس» در قرن 6 ق. م در آتن بنا نهاد. (العبادی، 72:1379) کاغذ برای نوشتن در این دوره پاپیروس بود که توسط فنیقیها از مصر وارد شده بود. بعدها یونانیها برای نگارش از برگ و پوست درخت نیز استفاده کردند. در زمان یونان هلنیستی (بعد از مرگ اسکندر 323 ق.م تا غلبه رومیها) از پوست آهو و گوساله برای نوشتن بهره میبردند. (مزینانی، 1384: 95)
از کتابخانههای دیگر در یونان میتوان به کتابخانههای آکادمی افلاطون و لیسه ارسطو اشاره کرد. (العبادی، 1379: 72) ارسطو در سال 334ق.م با کمک مالی اسکندر، مدرسهای به نام «لیسه» برای تدریس معانی، بیان و فلسفه تأسیس نمود. این مدرسه دارای باغی زیبا بود که کتابخانهای بزرگ ضمیمه آن بود (عباسنژاد، 1388، 41)
کتابخانه «پرگاموم» نیز از جمله کتابخانههای مشهور یونان بود که 200000 جلد کتاب داشت (همایی، 1363: 26) این کتابخانه در سال 196ق.م بهوسیله «ائومنز دوم» در رقابت با کتابخانه اسکندریه تأسیس شد. تولید کتاب در این شهر در چنان سطح گستردهای انجام میگرفت که مصریان صادرات پاپیروس را به امید مأیوس کردن آنها از استنساخ کتاب موقوف کردند. (ویل دورانت، 1370، ج2: 674)
حفاریهایی که در معبد آتنا در پرگاموم انجام شده، نشان میدهد که اتاقهای کتابخانه را در قسمت شمالی بنا و رو به شرق ساخته بودند تا نور کافی دریافت کنند. بزرگترین اتاق کتابخانه به مساحت 18 در 15 متر دارای سکوی باریکی به ارتقاع یک متر بود که در سه طرف اتاق قرار گرفته و روی دیوارهای پشت سکو، محفظههایی برای قرار دادن قفسهها تعبیه شده بوده. همچنین نیمکتی بین مراجعان و طومارها قرار داشته که به احتمال قوی وسیلهای برای گشودن طومار بوده است. (عازم، 1379، 400).
مصر
تمدن مصر همزمان با تمدنهای سومریان، بابلیان و آشوریان در انتهای بخش دیگر هلال حاصلخیز شکوفا شد. (موکهرجی، 1368: 83)
موقعیت جغرافیایی مصر تأثیر عمدهای در چگونگی اوضاع سیاسی و فرهنگی این کشور داشت. بهطوری که تمدن مصر را میتوان وابسته به رودخانه نیل دانست چنانچه هرودوت مینویسد: مصر زاده رود نیل است. (حاتم، 1385، ج2 : 6)
مصریان در تاریخ خط و کتابت گوی سبقت را از دیگران ربوده بودند. آنان کتاب را چنان بزرگ میپنداشتند که گویی آن را میپرستند. برای مثال، در یکی از متون مصری میخوانیم: «انسان میمیرد، جنازه او به خاک تبدیل میشود و همه همروزگاران او چهره در نقاب خاک میکشند و این کتاب است که یاد او را از زمانی به زمان دیگر انتقال میدهد. نگارش سودمندتر از یک خانه ساخته شده، یا یک صومعه در غرب یا یک قلعه شکستناپذیر یا یک بت در معبد است» (جهانتاب، www.tebyan.net)
به این ترتیب دور از انتظار نیست که مصریانی که با چنین اندیشهای به کتاب و کتابت نگاه میکردند برای ثبت دانش و فرهنگ خود عزمی والا به کار برده و فراوردههای بسیاری در زمینه کتاب و کتابت ثبت کرده باشند.
مصریان از نظر کتاب و ابزار نوشتن با تمدنهای پیشین تفاوتهای بسیاری داشتند. آنها معمولاً بر روی سنگ، چوب، یا پوست و پارچههای کتانی مینوشتند ولی در این بین پاپیروس از همه رایجتر بود. ابزار نوشتن آن هم قلم مو مانندی به همراه جوهرهای مشکی و قرمز بود. (مزینانی، 1384: 97) پاپیروس کاغذ مناسبی بود که از مغز گیاه علفی به نام «بردی» بهدست میآمد و در باتلاقهای دلتای مصر بهوفور یافت میشد. مصریان مغز این گیاه را به صورت نوار در میآوردند و نوارها را بهصورت دولا و سه لا بهصورت چلیپایی روی یکدیگر میگذاشتند، آنگاه پس از خیساندن با فشار به هم میچسباندند و سپس صیقل میدادند. علاوه بر آنکه بهای پاپیروس بسیار ارزان بود با آب و هوای مصر (عدم وجود رطوبت) نیز کاملاً سازگار بود. به همین دلیل بسیاری از طومارهای پاپیروس در گورستانها، معابد، و حتی خانههای شخصی محفوظ مانده است. (سارتون، 27:1346)
اما رجحان پاپیروس بر سایر مواد نوشتنی چون استخوان، چرم وگل رس این بود که نوشتههای طولانی برروی این ابزار از هم جدا میماند و نگهداری آنها برای قرون متوالی کاری دشوار و غیرعملی بود در حالیکه مخترعان هوشمند پاپیروس دریافتند که میتوان کنار این ورقهها را به یکدیگر چسباند و طوماری بهطول دلخواه ساخت و سند یا نوشته را هر قدر هم طویل باشد بر آن نوشت و آن را محفوظ نگه داشت. آنها این طومارها را در کوزههای دهان گشاد گلی (خم) یا استوانههای فلزی که دارای نشانههای شناسایی بود نگهداری میکردند. (ویل دورانت، 1370، ج 2، 208)
در مصر باستان کتابخانهها از نوع شخصی، معبدی و بایگانیهای دولتی بود. (مزینانی، 1384: 97) از کتابخانههای نیمه دوم قرن سوم پیش از میلاد میتوان به کتابخانه معبد معروف الهه «ازیدا» اشاره کرد. در این معبد لوحی کشف شده که برآن چنین نوشته شده است: «این سالن، کتابهای بانوی مکرم سیشات، الهه تاریخ است.» در این سالن همچنین قفسههایی در داخل دیوار کشف شده که مشخصاً برای حفظ طومارهای پاپیروسی بهکار گرفته میشده است. در یکی از دیوارها سیاههای از کتابها یافت شده که دارای 37 عنوان کتاب بوده است. (استیپچویچ: 1373: 59)
قدیمیترین کتاب مصری و مشهورترین کتاب عالم به نام «پاپیروس پرس» است که قبل از سال 2880 ق. م به نگارش درآمده و اکنون در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود. در پرتو آب و هوای مناسب مصر، بسیاری از طومارهای پاپیروس بهویژه درگورستانها و بقایای معابد و حتی در خانههای شخصی محفوظ مانده است. (موکهرجی، 83:1368).
اما بزرگترین و معروفترین کتابخانه در مصر، کتابخانه اسکندریه بود. سابقه تشکیل این کتابخانه به زمانی برمیگردد که اسکندر بر مصر تسلط یافت و دستور داد تا در کنار رود نیل شهری بزرگ به نام «اسکندریه» ایجاد کنند. او که علاقه فراوانی به کتاب و هنر داشت مدرسه اسکندریه را در آن شهر بنا ساخت و کتابخانهای ضمیمه آن کرد. (مزینانی، 1384: 98) اسکندر همچنین پس از آنکه شهر استخر فارس (پایتخت ایران) را تسخیر کرد دستور داد خزانهها و دفترها و کتابهای سلطنتی را از فارسی به زبان مصری ترجمه و آنها را به کتابخانه اسکندریه منتقل کنند. (العش، 1372: 67)
اما ساخت کتابخانه مشهور اسکندریه به دستور «بطلمیوس اول» (سوتر) در سال 228 ق م آغاز شد و «بطلمیوس دوم» (فیلادلفوس) آن را به اتمام رسانید. در انتهای سلطنت بطلمیوس دوم تعداد طومارها به 532 هزار رسیده بود که به معنای امروزی شامل حدود یکصد هزار جلد کتاب میشد. تا مدتی افزودن به این مجموعه، در چشم پادشاهان برابر با افزایش قدرت سیاسی بود. به همین جهت «بطلمیوس سوم» (اورجنیس) فرمان داد که هر کتابی که به اسکندریه وارد میشود بایستی یک نسخه از آن در کتابخانه نگهداشته شود. همین دیکتاتور درخواست کرد که آتن نوشتههای آشیل، سوفکل و اوریپید را به او امانت دهد و وی پس از پرداخت وجه الضمان آن، نسخههای اصلی را نگهداشت و نسخه رونوشت را باز فرستاد. (ویل دورانت، 1370، ج2، 672)
کتابخانه اسکندریه نظر مردان تاریخ را به خود جلب کرده است. در میان کتابداران آن میتوان از «دمتریوس، زنودوتوس، اراتوستن، آپولونیوس، کالیماخوس» و بلند مرتبگانی دیگر نام برد. (العبادی، 1379: 91) کتابخانه دارای تعداد زیادی کاتب بود که احتمالاً از بردگان انتخاب شده بودند. آنها از نسخههای اصلی رونوشت برمیداشتند و عده زیادی از دانشمندان آنها را خوانده و برحسب مطلب به گروههایی تقسیم میکردهاند. گروهی از آنها متنهای ادبی یا علمی را مینگاشتند، عدهای دیگر به تصحیح متون میپرداختند و گروه دیگر بر آنها تفسیر مینوشتند تا عوام و نسلهای آینده آنها را بهتر درک کنند. (ویل دورانت، 1370، ج2، 673)
کتابها را در کتابخانه براساس موضوع به دو نوع تفکیک کرده بودند، کتابهای درهم، که شامل کتابهایی بود که بیش از یک موضوع را شامل میشد، و کتابهای تفکیک شده که یک موضوع علمی را در برمیگرفت. (العبادی، 1379: 93)
مسئول کتابخانه کتابها را ثبت و طبقهبندی میکرد. در موقع ثبت کتابها، مطالب مربوط به منشأ و محل اولیه انتشار کتاب آورده میشد و به دنبال آن نام صاحب کتاب و دانشمندانی که کتاب را اصلاح یا ویراستاری کرده بودند نیز ثبت میکردند. دفتری نیز از محتویات کتابخانه در دست بود تا خوانندگان بتوانند از آنها استفاده کنند و کتابی را که در جستوجوی آن هستند، بیابند. (همان، 94)
کتابخانه را 48 سال قبل از میلاد مسیح «ژولیوس سزار» رومی به آتش کشید ولی باز به ایجاد آن همت گماشتند. (صفا، 1373: 5)
دومین کتابخانه در اسکندریه در ناحیه «سراپیوم» به فرمان بطلمیوس سوم ساخته شد و در معبد سراپیس قرار داشت. این کتابخانه که حدود 100 هزار طومار پاپیروس داشت. (مزینانی، 1379: 99) تحت سلطه «تئودوسیوس کبیر» (1379 ـ 395 بعد از میلاد) که بسیاری از معابد بتپرستان را ریشهکن کرد از بین رفت. (همان: 95)
کتابخانههای روم
فرهنگ امپراطوری روم تداوم فرهنگ یونان بود. آنها ادبیات، فلسفه و علوم یونان را مورد مطالعه قرار دادند. رومیها مانند یونانیها برای نوشتن از پاپیروس، پوست آهو، گوساله و نظیر آن استفاده میکردند. (موکهرجی، 1368: 87) از قرن دوم پیش از میلاد و از میانه این قرن زبان لاتین رواج یافت و ثبت و ضبط تاریخ در روم آغاز شد. سرداران رومی به کتاب و کتابداری علاقهمند شدند و در هر جنگی کتابهای کتابخانهها را غارت میکردند و به روم میآوردند و بعد از ترجمه به زبان لاتین در کتابخانههای شخصی خود نگهداری میکردند.
مشهورترین نمونه از این کتابخانهها به «لوکوس» (114 ـ 57 ق.م) تعلق داشت. (مزینانی، 100:1384)
کتابخانههای عمومی در زمان امپراطوری روم باستان تأسیس شد. ژولیوس سزار تأسیس اینگونه کتابخانه را در پایتخت امپراطوری خود تصویب کرده بود، گرچه خود او پیش از آنکه این طرح اجرا شود در گذشت. (راسخنیا، 46:1380) در سال 39 ق. م نخستین کتابخانه توسط آسینیوس پولیون در معبد حریه ساخته شد و در عهد امپراطور «اگوستوس» در روم نیز دو کتابخانه بزرگ دیگر تأسیس شد: کتابخانه پالاتین در سال 28 ق.م و کتابخانه اکتاوین منسوب به اکتاوی خواهر امپراتور در میدان الهه مارس ساخته شد. کتابخانه پالاتین در 190 و اکتاوین در سال 80 از میان رفت.
http://librarianshin-word.Blagfa.Com
کتابخانههای هند باستان
در هند باستان همزمان با تشکیل دانشگاهها و مراکز آموزشی، کتابخانهها نیز شکل گرفت. ازمهمترین دانشگاههای هند که دارای کتابخانههای معتبر بودند میتوان از دانشگاه «نالاندا» نام برد که در سال 400 میلادی دارای کتابخانهای بزرگ بود. در این کتابخانه نوشتههایی را که برروی برگهای خرما مینوشتند در پارچهای ضخیم و در رفهای سنگی یا آجری نگه میداشتند. همچنین دانشگاه «تاکسیلا» نیز دارای کتابخانهای معتبر بود. (موکهرجی، 1368: 91)
کتابخانههای چین باستان
نیازهای عملی جامعه چین موجب اختراع خط و تسهیل پیدایش علوم گردید. خط چینی به کهنترین دوران باستانی این کشور مربوط میشود. در متونی که برروی استخوان در هزاره دوم ق.م نقش گردیده، دانشمندان بیش از دو هزار علامت خط تصویری بر شمردهاند و این خود به خوبی نشان میدهد که خط چینی در تاریخی بسیار قدیمیتر پدیدار شده است. (حاتم، 1385، ج2: 138)
اولین کتابهای چینی، لوحههای چوبی بودند که با ابزارهای تیز، کندهکاری شده و سپس بهوسیله قلم نی بلندی با مرکب بر روی آن مینوشتند. در سال 213 ق.م بهدستور نخستین امپراطور چین، «شیهوانگتی» تمامی کتابهای چوبی سوزانده شد، این فرمان منجر به ظهور فعالیت ادبی بزرگی شد؛ زیرا مردم برای ثبت آثار خود لوح ابریشم را به کار گرفتند و بهوسیله قلمهای نی وفرشهای از موی شتر بر آن مینوشتند، ابریشم از حیث نرمی و درخشندگی بر پاپیروس امتیاز داشت گرچه قیمت آن گرانتر بود. (دال، 1372: 41)
اما کهنترین کتابخانه در چین در سده هفتم قبل از میلاد به وجود آمد. این کتابخانه در شهر «لویانگ» قرار داشت و «لائوت»، فیلسوف مشهور کتابدار آن بود (مزینانی، 1384: 102).
در سال 207 ق.م استنساخ و انتشار کتاب در چین رواج یافت. این زمان مصادف با روی کار آمدن سلسله «هان» بود. امپراطوران این سلسله فرستادگان ویژهای را به کتابخانههای شخصی یا کتابخانههای معابد در پی یافتن کتابهای کمیاب میفرستادند و هر گاه کتاب جدیدی مییافتند آن را در مقابل گرفتن پول به عاریه میگرفتند و بعد از نسخهبرداری از آن، یک نسخه از آن را در کتابخانه امپراطور قرار میدادند. (استیپچویچ، 1373: 72).
کتابخانههای ایران پیش از اسلام
یکی از افتخارات ایرانیان باستان داشتن کتابخانه بود که نشان میدهد آنها در سههزار سال قبل مردمانی دانشپژوه و متفکر بودهاند و این یکی از دلایل برتری فرهنگ این ملت بر سایر ملل و اقوام در قرون متمادی پیشین است. ایرانیان در ابتدا برای نوشتن از گل استفاده میکردند و آنچه را میخواستند بنویسند برروی خشتهای قالبگیری شده مینوشتند، سپس آنها را در کورههای مخصوص میپختند تا مانند سفال محکم شود. اکثر نوشتههای دوران مادها، هخامنشیان و اشکانیان برروی الواح گلی بوده است. ایرانیان همچنین برروی پوست حیوانهایی که برای معابد و آتشکدهها قربانی میکردند. سرودههای دینی خود را مینوشتند.(همایونفرخ، 1344: 11)
ایرانیان به حفظ و نگهداری دانشهای بشری توجه و علاقه مبذول میداشتند و به همین منظور برای نگهداری آنها از گزند حوادث و آفات زمینی و آسمانی اوراقی را برگزیدند که در برابر گذشت زمان ایستادگی میکرد و از عفونت و پوسیدگی مصون میماند. این اوراق پوست درخت خدنگ بود که آن را «توز» میگفتند.مردم کشورهای چین و هندوستان و همچنین دیگر کشورهای مجاور ایران زمین از ایشان در این کار پیروی کردند و توز را برای نوشتن برگزیدند. ایرانیان پس از آنکه دانشهای گوناگون را برروی پوست توز نوشتند پیجوی آن شدند که مکانی بیابند که خاک آن به زودی فاسد نشود و زلزلهخیز نباشد و از خسوف برکنار بماند، این بود که پس از جستوجوی فراوان، شهری جز اصفهان با این خصوصیات نیافتند و در آنجا نیز در گوشه و کنار شهر جایی بهتر از جی ندیدند، پس علوم خود را در آنجا به ودیعت گذاشتند. (ابنندیم، 1366: 438)
کتابخانه دژ نبشت یا گنج نپشت
کتابخانه دژ نبشت در کاخ آپادانا قرار داشته و دارای هزاران لوح گلی بوده که شامل مجموعهای از دانشهای مختلف از قبیل علوم طبیعی، پزشکی و هیئت میشده است. (پارساییان، 1382: 23) در این کتابخانه تمامی کتاب اوستا بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که بزرگترین مخزن کتاب و نوشتههای عهد هخامنشی بهشمار میرفت. در سیامین سال سلطنت گشتاسب، زردشت ظهور کرد و پادشاه را به دین خود فرا خواند. کتاب او را که کلام وحی بود برروی پوست گاو حک و به طلا منقش ساختند، این نسخه را گشتاسب در کتابخانه دژجای داد. (طبری، 1368، ج2، 477) در این کتابخانه همچنین دفاتر شاهی، سالنامههای مدون و مضبوط و کتابها و نوشتارهای علمی این دوره که بیشتر مربوط به طب و نجوم بود نگهداری میشد. هرودوت (425 ـ 484 ق.م) مورخ مشهور یونان در کتاب خود به این موضوع اشاره کرده است. داریوش اول هخامنشی (486 ـ 522 ق.م) در ترویج و تأسیس این کتابخانه نقش داشته است. (رجبی، 17:1381)
الواح گلی، لوح زرین، پارشمن، پاپیروس و نوشتههایی بر پوست درخت خدنگ از جمله چیزهایی بود که در خزانه نگهداری میشد. این الواح را که براساس مکان و سال طبقهبندی شده بودند در داخل سبد گذاشته سپس در قفسهها قرار میدادند. هر سبد برچسب خاصی داشت که برروی آن نام کالا، حواله مزبور، محل صدور، نام مأمور مسئول و سال تحویل آن قید شده بود. وجود این سبدها نشاندهنده نظام طبقهبندی دقیق و منظم و پیشرفتهای بود که در گنجینه تختجمشید به کار رفته بوده است. (کخ، 1376: 38)
ابـنندیـم درباره سرنوشت این کتابخانه مینویسد: اسکندر مقدونی پس از آنکه بر تـختجـمشیـد استیلا یافت پس از تخریب کاخها و ساختمانها، آنچه را که بر تختهسنگها از انواع علوم نقش بسته و کندهکاری شده بود ویران کرد، سپس دستور داد تا مترجمان از آنچه در دیوانها و خزینههای اصطخر بود رونوشتی بردارند و به زبان قبطی برگردانند. سپس آنها را به مصر فرستاد تا در کتابخانه اسکندریه نگهداری شود. (ابنندیم، 1366: 436) همچنین دستور داد تا بعضی از قسمتهای اوستا را که در نزد ایرانیان مقدس بود بسوزانند. (مسعودی، 1356، ج110:1) از همین رو بود که پارسیان قدیم او را ملعون میخواندند. (زرینکوب، 256:1364)
کتابخانه اگره یا گنجینه اکباتان
این کتابخانه در هگمتانه (همدان امروزی) قرار داشته است، پیشینه این کتابخانه به سلسله مادها میرسد. در این کتابخانه زیورآلات و نقدینههای دولتی نگهداری میشده در بخش دیگر آن، اسناد مربوطه به فرمان شاهان ماد و هخامنشی، یادداشتهای سیاسی و پیماننامههای نظامی و قراردادهای اقتصادی و تجاری داریوش کبیر (داریوش اول) وجود داشت. (قدیانی، 1376: 277)
کتابخانه شیزگان یا گنج شایپیکان
این کتابخانه در شیز بود که خرابههای آن همراه با ویرانههای آتشکده آذرگشنسب، تحتعنوان تخت سلیمان در آذربایجان باقی است. (همایونفرخ، 1345، ج1: 21)
کتابخانههای ایران در زمان پارتها
در دوران پارتها بیشتر بر پوست گاو مینوشتهاند و ضمناً تحولی هم در نوشتههای گلی پدید آمده بود و آن اینکه بر قطعههای سفالی با رنگهای مختلف آنچه را میخواستند مینوشتند وسپس لعاب میدادند. با این روش لوحهایی بهدست میآمد که هم استحکام بیشتر داشت و هم در اثر داشتن لعاب، رطوبت نمیتوانست رنگ آن را زائل کند. از اینگونه لوحها یکی لوحی است که در نسا (18 کیلومتری شمال غربی عشقآباد) بهدست آمده است. در نسا و اورامان قطعات بسیاری از چرمهای نوشته شده متعلق به دوران پارتها بهدست آمده که بر آنها مطالبی راجعبه امور اقتصادی و سیاسی نوشته شده است. (همان: 22)
کتابخانه اردشیر بابکان و شاپور
اردشیر بابکان (224 ـ 241 م) سر سلسله ساسانیان بود. او ضمن حمایت از روحانیون زردشتی از ضعف اشکانیان استفاده کرد و حکومت ساسانی را پایهگذاری کرد. اردشیر که مردی خردمند بود به دانش و فرهنگ توجه مخصوص داشت. وی با جدیت و کوشش به جمعآوری آثار کهن از زمان هخامنشیان بهخصوص آثار دوران پارت پرداخت (جواهر کلام، 1311: 10) او مردمانی را به هند و چین و روم فرستاد تا از تمام کتابهایی که در نزدشان بود نسخهبرداری نمایند و به جستوجوی مقدار کمی هم که در عراق مانده بود پرداخت و آنها را در گنجینهای نگهداری کرد. (ابنالندیم، 1366: 437) وی همچنین علاقه زیادی به جمعآوری اشیای قدیمی از دوران هخامنشی داشت. لذا تا آنجا که میتوانست به فراهم کردن این آثار هنری و اشیاء قدیمی همت گماشت. (پارساییان، 1382: 21)
پسر اردشیر، شاپور اول، کار پدر را ادامه داد و آنچه را از زبانهای دیگر به فارسی برگردانده شده و بهصورت کتاب در آمده بود جمعآوری کرد. وی همچنین به گردآوری اوستا پرداخت و با کمک موبدان، اوستا را بار دیگر پس از اینکه اسکندر سوزانده بود احیاء کرد. این مجموعه عظیم در کاخ مدائن در تیسفون واقع بوده است. (مزینانی، 140:1384)
این کتابخانه تا قرنها دوام داشت، تا اینکه در زمان طغرل، اولین پادشاه سلجوقی، غارت شد. (رجبی، 1381: 17)
کتابخانه انوشیروان
شهر جندیشاپور را شاپور اول در رقابت با انطاکیه بنا کرد. سپس انوشیروان (531 ـ 579م) در آن شهر مدرسه و بیمارستان عظیمی بنا کرد. این مدرسه محل تحصیل طب و فلسفه بود. (همایی، 1363: 30) برخی از استادان جندیشاپور مسیحیان نسطوری بودند که بعد از بسته شدن مدرسه فلسفی رُها بهدست امپراطور روم، در سال 489 م به ایران پناهنده شده بودند. نظیر این جریان در سال 529م نیز اتفاق افتاد که هفت تن از فلاسفه رومی براثر سختگیریهای امپراطور روم، به دربار انوشیروان پناهنده شدند و با عزت و احترام مورد استقبال قرار گرفتند. (محمدی، 1385، 58)
کتابخانه انوشیروان در مجاورت بیمارستان جندیشاپور قرار داشت. با پیدا شدن نهضت علمی که از زمان اردشیر شروع شده بود، کتابهایی از هند و یونان به ایران آورده شد. بعدها آن کتابها را ترجمه کردند بیشتر این کتابها در زمینه علم پزشکی بود. از جمله کتابهایی که از هند آورده بودند، کتابهای کلیلهودمنه و هزار و یک شب بود که از زبان سانسکریت به زبان فارسی برگردانده شد. (جواهر کلام، 1311: 11)
دانشگاه و کتابخانه بزرگ جندیشاپور در هرجومرجی که در پایان حکومت ساسانیان ایجاد شد دچار افول شدیدی گشت. (سامی، 1342، ج1، 118)
منابع
1. ابنالندیم؛ الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1366.
2. استیچویچ، الکساندر؛ کتاب در پویه تاریخ، ترجمه حمیدرضا آژیر، مشهد: آستان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1373.
3. پارسائیان، حسن؛ کتابخانههای ایران باستان، پیام بهارستان، فروردین و اردیبهشت 1382.
4. پیرنیا، حسن؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، انتشارات کتابخانه خیام، بیتا.
5. جواهر کلام، عبدالعزیز؛ کتابخانههای ایران از قبل از اسلام تا عصر حاضر، تهران: فردوسی، 1311.
6. جیمز، تامپسون؛ تاریخ اصول کتابداری، ترجمه محمود حقیقی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1366.
7. حاتم، غلامعلی؛ آشنایی با هنر در تاریخ1، تهران: دانشگاه پیامنور 1382، چاپ چهارم، 1389.
8. حاتم، غلامعلی؛ آشنایی با هنر در تاریخ2، تهران: دانشگاه پیامنور، چاپ دوم، 1385.
9. دال، سوند؛ تاریخ کتاب از کهنترین دوران تا عصر حاضر، ترجمه محمدعلی خاکساری، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1372.
10. دوانی، علی؛ مفاخر اسلام، تهران: امیرکبیر، 1363.
11. دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، جلد دوم یونان باستان، مترجمان امیرحسین آریانپور، فتحالله مجتبایی، هوشنگ پیرنظر، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1370.
12. راسخ، علیاحمد؛ کتاب و کتابخانه در حوزههای شیعی از قرن سوم تا پایان قرن پنجم هجری، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1379.
13. رجبی، محمدحسن؛ کتابخانه در ایران، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381.
14. روسو، پییر؛ تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، تهران: امیرکبیر، 1378.
15. سارتون، جورج؛ تاریخ علم: علم قدیم تا پایان دوره طلایی یونان، مترجم احمد آرام، تهران: فرانکلین، چاپ دوم، 1346.
16. سامی، علی؛ تمدن ساسانی، بخشی از مجموعه دروس، شیراز: انتشارات موسوی، 1342.
17. صفا، ذبیخالله؛ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، دانشگاه تهران: چاپ پنجم، 1373.
18. طبری، محمدبنجریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، 1375.
19. عازم، پرویز؛ نگاهی به کتابخانه و خدمات آن در درخشانترین دوران تمدن اسلامی، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1379.
20. العبادی، مصطفی؛ زندگی و سرنوشت کتابخانه باستانی اسکندریه، ترجمه دکتر علی شکوهی، تهران: دبیر هیئتامنایی کشور، 1379.
21. عباسنژاد، محسن؛ پیشرفت علم با تأکید بر نقش دین، مشهد: بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، 1388.
22. عزتی، ابوالفضل؛ آموزشوپرورش در اسلام، تهران: انجمن علمی و مذهبی دانشگاه آذرآبادگان، 1353.
23. العش، یوسف؛ کتابخانههای عمومی و نیمهعمومی عربی در قرون وسطی (بینالنهرین، سوریه و مصر)، ترجمه اسدالله علوی، مشهد: آستان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1372.
24. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم؛ کتاب و کتابخانه زیربنای تمدن و علوماسلامی، انتشارات چاپ استوار، چاپ سوم، 1356.
25. عواد گورگیس؛ خزانهالکتب القدیمه فیالعراق، مطبعه المعارف 1984م، 1367 ق.
26. غنیمه، عبدالرحیم؛ تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، تهران: انتشارات دانشگاه، 1372.
27. قدیانی، عباس؛ تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان، تهران: جاودانخرد، 1376.
28. کخ، هاید ماری؛ از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، نشر کارنگ، تهران: چاپ چهارم، 1377.
29. لوکاس، هنری؛ تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران: کیهان، 1376.
30. محمدنیا سماکوش، مرتضی، به همکاری حسن اشرفی و حسین محمدی؛ سرگذشت کتابخانهها در ایران، تهران: کتابدار، چاپ دوم، 1391.
31. محمدی، ذکرالله؛ نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، قزوین: انتشارات دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، 1385.
32. مزینانی، علی؛ کتابخانه و کتابداری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، 1384.
33. مسعود؛ مروجالذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374.
34. موکهرچی، آجیتکومار؛ تاریخ و فلسفه کتابداری، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوی، 1368.
35. نیکنام، مهرداد؛ آفتها و آسیبهای مواد کتابخانهها، ترجمه و گردآوری و تألیف مهرداد نیکنام، تهران: هیئتامنای کتابخانههای کشور، 1371.
36. همایونفرخ، رکنالدین؛ تاریخچه کتابخانههای ایران و کتابخانههای عمومی، تهران: سازمان کتابخانههای عمومی شهرداری، 1344.
37. همایونفرخ، رکنالدین؛ کتاب و کتابخانههای شاهنشاهی ایران، تهران: وزرات فرهنگ و هنر، 1345.
38. همایی، جلالالدین؛ تاریخ علوم اسلامی، تهران: انتشارات نشر، 1363.
منبع: فصلنامه رشد آموزش تاریخ، شماره 71، بهار 98
نویسنده: الهام فرقدان، دبیر ناحیه یک قزوین
ارسال نظر