سلام علیکم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
خدا را شاکرم که بعد از سالها توفیق این را پیدا کردم در محضر استادان گرامی، کارشناسان محترم از سازمان پژوهش و بخشهای مختلف آموزش و پرورش قرار بگیرم و دربارة برنامه درسی مطالبی را مطرح کنم و از شما هم مطالبی را انشاءالله یاد بگیرم من یک جملهای که همیشه تکرار کردم اینجا هم عرض میکنم که سازمان پژوهش برای بنده یک خانة حرفهای است وقتی که از پلههای اینجا ولوکم آمدهام هر موقع توفیق یافتهام وارد اینجا بشوم مؤانست حرفهای یک لذت خاصی به من بخشیده و راحتی خاص و آرامش خاص در ورود به اینجا احساس میکنم.
بنده یک مقدمة کوتاهی عرض میکنم راجع به کارهای خیلی خوبی که در سازمان پژوهش انجام شده در یک مرحله در همین سازمان در آن کمیتههایی که تشکیل شد فلسفه تعلیم و تربیت تدوین و ارائه شد و آن فلسفه تعلیم و تربیت در تاریخ آموزش و پرورش یک اقدام بیبدیل و بینظیر بود و هست و انصافاً باید دست مریزاد بگوییم و تشکّر بکنیم همگی از آن تیم و از آن تیم مدیریتی و علمی که این کار را انجام دادند این مرحله اول کار بود که مرحلة توصیف است سروران گرامی میدانند که در تعلیم و تربیت اگر توصیف درستی نداشته باشیم قدم به مرحلة تجویز بگذاریم؛ به منطقة ممنوعه قدم گذاشتهایم. اگر بدون توصیف وارد تجویز بشویم و لذا در مرحلة اول سازمان پژوهش توفیق پیدا کرده بود توصیف را انجام بدهد مرحلة دوم مرحلة تجویز بود در آن مرحله اسنادی تولید شد این سند ملی؛ برنامه درسی ملی که سند بسیار ارزشمندی است و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از این نوع اسناد است شما این اسناد را وقتی مطالعه میکنید عمدتاً بار تجویزی دارد یعنی در این اسناد دیگر بار توصیف کم است بیشتر میگوید این کار را بکنید مطلوب است آن کار را نکنید بهتر است یعنی بایدها و نبایدها موج میزدند در سند تحول و در سند برنامه درسی ملی پس آن مرحلة اول توصیف خیلی موفقیت آمیز بود و مرحلة دوم هم تولید اسناد مملو از تجویز اما مرحلة سوم که آن دو تا کار بسیار ارزشمند باید ادامه پیدا میکرد در اینجا یک توقفی بوجود آمده است.
توقف در تولید الگوی تدوین برنامة درسی،
بنده در همین آغاز عرایضم میخواهم به استحضار شما برسانم که آن توقف چیست.
این خلأ بزرگی است که در کارهای ارزشمند سازمان پژوهش و دفتر برنامهریزی و تألیف وجود دارد که من شنیدهام، مطلع شدم در دفتر برنامهریزی و در شورای محترم هماهنگی تلاشهایی دارد انجام میشود و میخواهم به عنوان یک فرد و به عنوان یک کارشناس به عنوان یک کسی که سالها در اینجا کار کردهام عرض بکنم که اگر این حلقه تکمیل نشود آن توصیف و تجویز بلاواسطه به کتابهای درسی قابل اتصال نیست اگر هم اتصال ایجاد بشود اتصال کامل و رضایت بخش نخواهد بود. لذا در همینجا توصیه میکنم آن حلقه را دریابید آن خلاء نرمافزار باید پُر بشود به نام تولید الگوی تدوین برنامة درسی که من در عرایض امروز بخشی را خواهم پرداخت البته خیلی تمایل داشتم اولین جلسه بنده در محضر شما استادان و کارشناسان محترم ورود به همان الگو باشد لاکن چون عنوانی که از بنده خواسته شده بحث کنم بحث معلم است دیگر من محوریت بحثم معلم است ولی حقیقت مسئله این است که باید الگو بحث بشود و طرح بشود و تکمیل بشود و مسئله معلم باید به عنوان یکی از عناصر الگوی باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد حق مطلب این است اگر بخواهیم منطقی و علمی بحث بکنیم اینگونه باید حرکت بکنیم البته بنده در بحث امروز خودم بخشی از این بحث را خواهم پرداخت ولی محور اصلی بحث بنده طبیعتاً نیست اما بحث درباره معلم هم طوری نیست که نشود دربارة معلم در همین شرایط موجود بحث کرد چون در برنامة درسی ملی در سند تحول و به علاوه این مطالعاتی که خود حقیر داشتم زمینه فراهم است.
برای اینکه ما دربارة معلم، نقش معلم، جایگاه معلم این که معلم در این مدل در این رویکرد اگر بخواهیم اسمی برایش بگذاریم اسم علمی نه اسم افهایی آن اسم برای معلم چی خواهد بود من در بحث امروز من امیدوارم انشاء الله به این مسایل به یاری خدا برسم عرض کنم محضر شریفتان که محورهای بحث امروز بنده را اینجا ملاحظه میکنید بنده به این 5 محور خواهم پرداخت.
اولین محور این است که ما با چه مسئلهای روبرو هستیم که بحث دربارة تبیین نقش معلم در این دیدگاه را الزامآور میکند؟ ضرورت دارد که ما در این قضیه بحث میکنیم حقیقت هم این است که شما اگر نظریههای علوم انسانی را و نظریههای علوم تربیتی و به دنبال آن نظریههای برنامة درسی را، آنهایی که رشتهشان برنامه درسی است بررسی بکند یک تنوعی در نظریهها میبینند یک تکثری در تئوریهای برنامههای درسی ملاحظه میکنند اگر سؤال بشود علت این تنوع چی است. علت این تکثر در نظریههای برنامه درسی و در نظریههای تعلیم و تربیت چی هست. آن مقداری که بنده در کاوشهای خودم در مطالعات خودم متوجه شدهام و برایش در مقالات کتابهای خودم نمونههایی هم متعدد آوردهام این است که علتش این است که ریشههای فلسفی تئوریها و نظریهها با هم متفاوت است هر کس بخواهد این را بررسی بکند کافی است یک تئوری را بکاود به ریشههایش برود بعد ببیند که چقدر ریشهها گوناگونند ریشههای متفاوت فلسفی باعث شده که نظریههای گوناگون تئوریهای مختلف حتی حرف درباره معلم به اشکال گوناگون مطرح بشود این کتاب نظریههای برنامههای درسی که آقای دکتر مهرمحمدی زحمت کشیدهاند ترجمه کردهاند متعلق بهمیلر شما نظریههای برنامههای درسی را در آنجای نظریه تجویزی مطرح شده بررسی کنید بعد بروید به سراغ نقش معلم در هر نظریه 7 نظریه است شما 7 تا الگو میبینند 7 تا نظریه در آن کتاب آمده شما در هر نظریه یک مدل ملاحظه میکنید دربارة چی؟ دربارة معلم، چرا؟ چون ریشهها متفاوت است. مبنای فلسفی مختلف است نگاه در مورد انسان نگاه یکی نیست حالا اگر ما این حقیقت را دریابیم نشئه یک ایدئولوژی و یک نظریه بشویم واقعاً کار عقلانی نیست کار علمی نیست ما باید مبنا کاوی بکنیم تا بتوانیم آن فرع را که خود تئوری و خود نظریه است آنجا انتخاب بکنیم و این را عرض بکنم هر کسی در فعالیتهای علمی مبناها را نکاود کلاه علمی بر سرش میرود مبنا کاوی باعث میشود انسان هوشیاری علمی پیدا بکند دنبال هر نظریهای نباشد و لذا در بحث امروز بنده هم ما بر این ضرورت داریم بحث میکنیم میگوییم شما اگر ایدئالیسم را ببینید به یک مدل معلم میرسید رئالیسم را بگیرید به ریشههایش بروید به یک مدل معلم میرسید در نظریههای برنامهدرسی انسانگرایی را بررسی بکنید یک جور دربارة معلم سخن گفتن، خوب ما مبناهامان فرق میکند ما ریشة اعتقادمان فرق میکند حق داریم دربارة معلم حرف دیگری بزنیم حق داریم دربارة برنامه درسی سخن دیگری بگوئیم بنده از این بحث در یک سمینار ملی بینالمللی از دفاع کردم منطقاً اجازه داریم از جهت علمی اجازه داریم حداقل یک پارادایمی است در کنار پارادایمهای دیگری حداقلاش این است حالا نگوئیم برتر است، درست است، صحیحتر است حداقلاش این است که بگوئیم همه پارادایم داریم این همه نظریه داریم این هم یک نظریه یک تئوری یک پارادایم در مقابل پارادایمهای دیگر برای اینکه مبنامان یکی نیست ریشههای فلسفی ما فرق میکند براساس این بیان مسئلهای که عرض کردم ما باید هر دیدگاه این فطرتگرایی معنوی هم دربارة نقش معلم در این دیدگاه هم دربارة نقش دانشآموز فرمودند قبلاً بحث شد و هم سایر عناصر انشاءالله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
محور دوم ماهیت و ساختار فطرت است.
محور سوم بین فطرت، تربیت و برنامه درسی چه نسبتی میتوان برقرار کرد.
محور چهارم ویژگیهای بارز دیدگاه فطرتگرایی توحیدی در برنامه درسی چیست؟
محور پنجم هم دربارة معلم تأملی میکنیم و ببینیم که دربارة معلمی چهکار باید بکنیم و چه ملاحظاتی باید در تربیت معلم در آماده کردن معلم مد نظر داشته باشیم؟ تا آن معلم با این برنامه موانست پیدا بکند آن معلم با این برنامه غریبه نباشد چون خیلی بد است یک معلمی بیاید برنامة درسی مبتنی بر فطرت را تدریس کند اما با این بحث آشتی مفهومی نکرده باشد چگونه ممکن است چگونه امکانپذیر است یک معلمی باور نداشته باشد از جهت معرفتی مؤانست معرفتی بین معلم و این بحث بوجود نیامده باشد ولی انتظار داشته باشیم اون معلم بیاید برنامة درسی ما را تدریس بکند مگر اینکه معجزهای در اینجا رخ بدهد وگرنه از جهت منطق معمولی بحث این ممکن نیست من خیلی نمیخواهم در این قسمت بایستم ولی مایل هم نبودم همین طوری عبور کنم هیچ دربارة مفهوم شناسی فطرت بحثی نداشته باشم
ما زمانی میتوانیم دیدگاه فطرت توحیدی را هم بفهمیم و هم از آن دفاع بکنیم بدانیم فطرت چیست؟. برای شما بحثهای زیادی شده در اسناد ملاحظه فرمودید عرض من یک تذکر است یک یادآوری است برای خود حقیر و برای حضار گرامی فطرت یعنی سرشت خاص انسان سرشت خاص انسان یعنی نه ملائکه نه سایر موجودات هیچ موجودی در عالم این سرشتی که انسان دارد به نام فطرت یعنی مجموعهآی از استعدادهای عالی فطری را هیچ موجود دیگری ندارد نه موجود بالاتر از انسان فرض کنید ملائکه، فرشتگان نه موجودات دون انسان بطور طبیعی و بدیهی خدای متعال یک سرشتی به انسان داده یعنی یک سری امکانات در وجود انسان قرار داده یک سری؟ در وجود انسان آفریده یک سری قابلیتها در وجود انسان تعبیه کرده این خاص انسان است که به آن میگوییم فطرت حالا چرا به آن میگوییم فطرت اصلاً فطرت را معنای خلقت شما بگیرید خیلی بخواهم وارد مفهوم شناسی بشوم وقت زیاد میگیرد فطرت خلقت خاص انسان که سایر موجودات آن را ندارند یک سری واژههای دیگری هم در قرآن هست که با فطرت هممعنا هست مثلاً صبغه، حنیف اینها هم در منابع ما ملاحظه میکنید با واژة فطرت معنای خیلی نزدیکی دارد شما به صبغه الله که در قرآن به کار رفته رنگ خدا، رنگ خدا یعنی همان فطرت انسان یعنی خدای سبحان وقتی انسان را آفرید یک رنگ آمیزی کرد رنگ الهی به آن زد سرشتش رنگ الهی دارد. صبغه الهی دارد که همان معنای فطرت است حنیف یعنی راستگرا یعنی چیزی که در صراط مستقیم است یعنی معلوم است کسی که در مسیر فطرت دارد حرکت میکند در صراط مستقیم میتواند قرار بگیرد اگر در مسیر فطرت قرار نگیرد از صراط مستقیم زاویه گرفته حالا یا کم یا زیاد بستگی دارد به اینکه چه مقدار زاویه گرفته باشد ببینید فطرت اگر بخواهید رابطهاش را با تربیت متوجه بشوید خواهران و برادران! فطرت استعداد است یعنی چی استعداد است حالا در مثل مناقشه نیست میگویند شما یک بذری را در دل زمین میکارید اون بذر آمادگی دارد سنبل شود ولی الآن سنبل نیست بالقوه سنبل است بالفعل دانه است گرایشات فطری انسان هم مانند سنبل است در وجود انسان بذرهایی کاشته شده ما اسمش را میگذاریم فطرت استعداد هر چیزی شد استعداد محتاج مربی است هر چیزی شد استعداد محتاج تربیت است و لذا فطرت استعداد است یعنی آمادگی دارد برای رشد اگر از قوه به فعل انسان برسد خیلی اتفاقات در زندگی انسان میافتد اگر از قوه به فعلیت برسد قابلیتهای انسان، انسان میشود انسان بُعد انسانیت انسان فعلیت پیدا میکند این حقیقت به عهدة تربیت است مربی تعلیم و تربیت و برنامة درسی اما فطرت یک چیز به هم ریختهای نیست.
در اینجا میخواهم دعوت کنم خواهران و برادران یک تأمل مضاعفی داشته باشند، فطرت نظام دارد ساختار دارد یعنی خدای متعال سرشت انسان را هندسه داده مهندسی کرده آنهایی که در رابطه با برنامه درسی با فطرت میاندیشند باید به این سه وجه بیندیشند نه یک وجه، فطرت یک بعدش گرایشات است. شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه ایشان در کتاب خودش میگوید گرایشهای مقدس، چرا گرایشهای مقدس؟ برای اینکه همه زیر مجموعه یک گرایش مادری است به نام توحید به نام عشق به کمال به نام تنفر از نقض تمام گرایشاتی در وجود انسان است فرزندان آن گرایش اصلیاند رو به سوی خدا داشتن آن گرایشهای اصلی یک سری گرایشهای فرعی دارد، مانند گرایش حقیقت طلبی، گرایش پرستش، زیباییگرایی گرایش ابداع و خلاقیت آنهایی که مطمئناً در بحثهای مطالعات قبلی شنیدهاید یک وجه هندسه فطرت گرایشات است ولی آیا فطرت مساوی با گرایشات است یعنی چیزی که میبینم در برنامه درسی ملی در سند تحول غریب است همین بحث فطرت؛ فقط گرایشها نیست گرایشها یکی از ابعاد فطرت است فطرت هندسه سه وجهی دارد یک وجه دیگرش تواناییها است وجه سومش بینشها است، شناختها است، ما اگر بخواهیم برنامة درسی را به فطرت متصل کنیم به این هندسه باید متصل شود نه به یکی از این ابعاد البته بله بنده تصدیق میکنم گرایشها خیلی مهم است خیلی اساسیاند ولی فقط گرایشها فطرت را تشکیل نمیدهند و در همینجا میخواهم یک نتیجه بگیرم باید تیم برنامهریزی درسی یک تحلیل عمیقی از فطرت داشته باشند اول خود فطرت را باید متوجه بود که چی هست این سه وجهی که عرض کردم خوب ما آثاری را در دم دستمان داریم به راحتی میتوانیم ملاحظه کنیم و نتیجه بگیریم شما کتاب فطرت در قرآن آیت ا... جوادیآملی را ملاحظه کنید، البته شهید مطهری در کتاب فطرتشان ورود پیدا نکرده زیاد به این بحث، آیت ا... جوادی ورود خوبی پیدا کرده به این بحث و هندسهای که عرض میکنم بنده این هندسه را از بحثهای ایشان گرفتم این وجه سه بعدی را دربارة فطرت و لذا برنامة درسی فطرتگرایی توحیدی یعنی برنامة درسی که ریشه در این سه وجه نه ریشه در گرایشها فقط، نه ریشه در تواناییها، نه ریشه در بینشها یا شناختها، البته این را هم تصدیق میکنم همین سندی که دبیرخانه شورای هماهنگی علمی برای بنده هم فرستادند که در قم تولید شده بود بحث فطرت همان را ملاحظه میکنیم میبینید آن قسمت مربوط به بینشها 6 تا دیدگاه دربارهاش است این را هم تصدیق میکنم خود این یک بحث گاهی محل مناقشه هم داخل آن است ولی بالاخره باید راه را پیدا کرد آسان هم نیست اما میخواهم به شما بگویم برقراری ارتباط بین فطرت و برنامهدرسی کار آسانی نیست کار دشواری است از جهت مفهومی، از جهت علمی، قدم اول شناخت عمیق همه جانبه فطرت است که من در اینجا برنامه درسی ملی که بسیار ارزشمند است انصافاً، سند تحول که فوقالعاده ارزشمند است من این بحث را در آن نمیبینم باید از این زاویه یک نگاهی بشود این طور نباشد ما متصل بشویم به فطرت از یک وجه، خوب وجوه دیگر چی؟ خوب حالا فطرت و تربیت بخواهم آرام آرام برسم به بحث آن خود دیدگاه یک تأملی بکنم بعد بحث معلم را.
ممکن است یک نفر بگوید آقا چه ضرورتی دارد این همه خودمان را به زحمت و مرارت بیندازیم این همه دیدگاه و نظریهها وجود دارد یکی را بگیریم که به ما نزدیکتر است آنرا استفاده کنیم ممکن است این نکته مطرح شود بنده عرض میکنم پرورش فطرت به چند دلیل ضرورت دارد یعنی اگر ما پرورش فطرت نکنیم برنامة درسی فطرت پرور طراحی، تولید و اجرا نکنیم به جمهوری اسلامی ایران بدهکاریم. بدهکاری علمی، بدهکاری نرمافزاری باید این کار را انجام بدهیم یکی از ضرورتها، اصالتهای انسانی است. اصلاً اصالتهای انسانی بدون مسئله فطرت معنا و مفهومی ندارد یک سری ارزشهای انسانی وجود دارد که آگاهید یک سری اصالتهای انسانی وجود دارد که اطلاع دارید اصلا اصالتهای انسانی با تحلیل انسان شناسی جان لاک فیلسوف انگلیسی قابل دفاع است وقتی که مطرح میشود در برون انسان سرشتی و فطرتی قائل نیستند ذهن انسان و روان انسان لوح سفید است با لوح سفید میشود ارزشهای انسانی ساخت؟ با لوح سفید میشود اصالتهای انسانی درست کرد؟ آن چیزی که ما اسمش را میگذاریم عدالت، انسانیت، ارزشهای انسانی، وفای به عهد، غیره و غیره که مسائل انسانی است بدون توجه به فطرت بیمفهوم است معنا ندارد یعنی در فطرت انسان باید خمیرمایهاش وجود داشته باشد در سرشتش باید وجود داشته باشد این قابلیت تا به فعلیت برسد در بیرون بروز و ظهور رفتاری داشته باشد این ضرورت است دوم تسخیر جهان هستی است ببینید در قرآن آیات متعددی وجود دارد خدای متعال یعنی خالق انسان میفرماید وَ سَخَرَها لَکُم اصلاً به تسخیر شما انسانها آوردیم آنچه در آسمانها و زمین است یعنی چه؟ یعنی ای انسان تلاش کن تا کائنات را تسخیر کنی برای چی؟ برای استکبار مانند این تسخیر کنندگان غربی مستکبران عالم دنبال میکنند یعنی دنیا را تسخیر کنیم برای اینکه مستکبرتر عمل کنیم. خوب بدیهی است که در قرآن معنا این نیست شما بر قواعد عالم، بر دنیا تسخیر پیدا کنید تا امکانات شما برای کمالات شما بطور فردی و اجتماعی افزون شود عمران و آبادانی ایجاد کنید خودتان را بسازید، دنیاتان را بسازید، اما چگونه؟ بدون به فعلیت رسیدن قوههای فطری انسان این امکان پذیر نیست اگر هم کسی بخواهد این مسیر را برود هر مقدار که دنیا را تسخیر میکند بوی استکبار و مرام استکبار در وجودش بیشتر میشود چون از فطرت زاویه گرفته چون از گرایشات الهی زاویه گرفته یک پرانتزی باز کنم بگویم ممکن است کسی بگوید آمریکا خیلی از جهان را تسخیر کرده خوب چه طور است بله انسان قابلیت دارد، انسان فکر دارد، انسان اراده دارد هر جا به کار بگیرد تسخیر میکند جهان را. جهت چی؟ آیا جهت، جهت ربوبی است؟ یا یک جهت مربوط به غرایز شهوات و امثال اینها هست و لذا ضرورت دوم این است که همکاران گرامی اگر فطرت از قوه به فعل نرسد انسان ظرفیت تسخیر جهان را پیدا نمیکند و نمیتواند استعمار کند طبیعت را به نفع کمالاتش چون انسان استعمارگر است. استعمارگر مثبت. استعمارگر یعنی طلب آبادانی کردن. اصلاً واژه استعمار واژة قرآنی است این مستکبران یک بار معنایی منفی به آن دادند که آدم وقتی که واژة استعمار را میشنود تنش میلرزد استعمار ذاتش که بد نیست استعمار واژة قرآنی است مثلاً شما استعمار کنید زمین را که واژة قرآنی است حالا این کی مهیّا میشود زمانی که ظرفیت فطری انسان به فعلیت برسد این ضرورت دوم ضرورت سوم تعلق و تمدن اسلامی که البته حاصل این دوتای قبلی میشود تلقی کرد خوب استظهاردارید ما یک دورنگار در آیندة خودمان داریم انشاءا... به نام تأسیس تمدن اسلامی ایرانی گاهی وقتها گفته میشود تمدن نوین اسلامی. این تمدن اسلامی چهطور شاخته میشود به وسیله چه کسانی باید ساخته بشود انسانهایی که فطرتشان شکوفا بشود معمار تمدن اسلامی میتوانند باشند انسانی که فطرتش مدفون و زیر آوار غرایز و شهوات باشد آن آدم مجبور هست قرض بگیرد تمدن را یعنی بگوید تمدن همان تمدن غربی است از ناخن پا تا موی سر باید ما غربی بشویم هرگز انسانی که در مسیر فطرت پرورش پیدا کرده باشد به تمدن این طوری نگاه نمیکند میگوید تمدن اسلامی ایرانی بر پایة همین نگاهی که عرض میکنم باید تمدن را بسازیم البته تمدن ساختن کار یک روز، یک شب، یک ماه، یک سال نیست یک پرسه است یک فرایند است باید نزدیک شویم به تمدن اسلامی و ایرانی این هم رابطه مستقیم دارد با مسئله فطرت بنابراین فطرت انسان از طریق تربیت رشد میکند شما میدانید تربیت اعم بر برنامة درسی است برنامة درسی جزئی از مقولة تربیت هست تربیت میتواند فطریات انسان را رشد بدهد و لذا نقشة تربیت باید هماهنگ بشود با نقشة فطرت هیچ راهی جز این نداریم البته راههای مختلفی داریم راه اصلی ما این است برنامة تربیتی ما هماهنگ باشد با برنامهای که خدای متعال در فطرت قرار داده است، این را باید کارکرد و این خلاء نرمافزاری اگر تأمین بشود و پُر بشود یک کار عظیمی انصافاً انجام شده که البته بخشی از راه را انصافاً آمدهاند من باز هم تکرار میکنم گاهی حرفهای منتقدانه میزنم برای اصلاح است هرگز برای این نیست که آن کارها فوقالعاده ارزشمند است عرض میکنم سند تحولی بنیادین و سند برنامه درسی ملی بیسابقه است در آموزش و پرورش باید قدر دانست باید انصاف داشت و این کار را ادامه پیدا کنیم یک کار خوب نیمه تمام کارگشایی آن کم است باید تمامش کنیم تمامش هم به اعتقاد من آن حربهای است که عرض کردم یعنی تدوین الگوی برنامة درسی مبتنی بر فطرت گرایی توحیدی حالا شما این مدل را ملاحظه کنید [پیوست]. البته من عرض نمیکنم این الگوی کاملی است مثلاً صورت الگو را ملاحظه میکنید آن چیزی که اسمش را میگذاریم دیدگاه برنامة درسی فطرتگرایی توحیدی چند تا ویژگی دارد چندتا مختصات دارد خوب شما در اینجا ملاحظه میکنید فطرت در مرکزیت این مدل قرار گرفته معناش این است که همة عناصر برنامة درسی بلاواسطه و مستقیم باید به فطرت وصل شود. هدف، محتوا، نقش معلم، نقش متربی، محیط و سایر عناصر دیگری که ملاحظه میکنید البته عناصر دیگری هم میشود به این اضافه کرد نمیخواهم ببندم بحث را میخواهم بگویم اهم عناصری که باید در دیدگاه فطری، معنوی تعیین تکلیف بشود این است و چیزهای دیگری هم قابل اضافه کردن است فطرت در مرکز قرار گرفته خوب در همینجا می خواهم یک تأملی کنم شما این را مقایسه کنید با سایر نظریههای برنامة درسی یک کاری را که در این زمینه انجام شده بود را من ملاحظه نمودم شما اگر بخواهید تفاوت دیدگاه انسانگرا در برنامة درسی را با این دیدگاه ملاحظه کنید آن مرکزیت باید عوض بشود در دیدگاه انسانگرا مرکزیت اولاً بعد روانشناسی دارد نه بعد الهی و ماورایی شما نظریهای پیدا نمیکنید در این نظریههای متصل شده باشند همه زمینی هستند همه به عبارتی سکولار هستند اصلاً با دین کاری ندارند با خدا کاری ندارند دیدگاه ماورای فرعی که بعضیها خیال میکنند یعنی دارند نزدیک میشوند به ماورای طبیعت نه اینگونه نیست دیدگاه ماورای فرعی دیدگاه انسانگرا است سایر دیدگاهها در یک چیز مشترک هستند مبنای آنها روان شناسی هست و اگر در دیدگاه ماورای فرعی سخن از کاینات گفته میشود یعنی طبیعت نه ماورای طبیعت اگر در آنجا سخن از استعلاء گفته میشود یعنی رابطه فرد با همین طبیعت این را وسعت ببخشیم. برای چی وسعت ببخشیم؟ برای اینکه آن مرکزیت این دیدگاه یعنی تفکر شهودی قوت بیشتری پیدا بکند و لذا شما در دیدگاه ماورای فردی بخواهید آن مرکز را نامگذاری کنید میشود تفکر شهودی در دیدگاه موضوع دیسیپلینی بخواهید آن مرکزیت را اسم بگذارید میشود ساختار رشتة علمی آن مرکزیتی که دارد مانند خورشید نور میدهد اگر فطرت بگذارید یک جور عناصر برنامة درسی رقم خواهند خورد اگر آنجا چیزی دیگر بگذارید ازهمان الهام خواهدگرفت و لذا در همینجا عرض میکنم تفاوت دیدگاههای برنامة درسی قبل از هر چیز در مرکزیت آن دیدگاه است مرکزیت هر دیدگاه فرق میکند آن هستة مرکزی آن دیدگاه را شما رها نکنید کتاب میلر را به ذهنتان میآورم اولین دیدگاه، دیدگاه رفتاری است و آخرین دیدگاه ماورای فردی است هر دیدگاه مرکزیتش با دیدگاه بعدی متفاوت است بعد در پرتو آن مرکزیت دارد زندگی میکند در پرتو آن مرکزیت دارد هدف مینویسد. هدفها چرا متفاوت است، نقش معلم چرا متفاوت است عرض کردم چون ریشهها گوناگون هستند ریشهها متفاوتاند و در همین جا بنده عرض کنم شما که دارید در مورد فطرت الهی انسان کار میکنید کار فی نفسه مقدسه. هیچ نظریهای خادم فطرت نیست. این نظریهها هر کدامش خادم یک وجه کوچکی از رفتارهای انسانی هستند و بس! دیدگاه رشدگرا دیدگاه فرایند هر کدام یک وجهی را دارند بررسی میکنند. و لذا دیدگاه فطرتگرایی توحیدی به دلیل اینکه در پرتو نور فطرت دارند کار میکنند کارشان مقدس است قدر این را باید دانست و لذا فطرت روی هدف اثر میگذارد روی محتوا اثر میگذارد روی نقش معلم که امروز میخواهد در ادامة عرایضم بحث کنم اثر میگذارد من این بحث را بخواهم ادامه بدهم از آن بحث معلم باقی میمانم اجازه میخواهم این قسمت از بحث را اعاده کنم به یک فرصت دیگر که خودش یک ابعادی دارد یک بحثهایی دارد فقط اشاره میکنم در سند برنامه درسی ملی در عنصر محتوا دو سه جمله گفتند البته از برنامة درسی ملی انتظار بیش از این نیست ما انتظار نداریم برنامة درسی ملی مانند الگو به ما خط بدهد اما آنجا ورود پیدا کردند به نظر من ضرورت یک مقدار در برنامه درسی ملی نبود اما یک ورودی پیدا کردم خیلی مبهم مثلاً محتوا مبتنی بر ارزشهای فرهنگی و دینی و غیره باشد بله درست است اما از آن حرفهای درستی است که باید دهها کار کنید تو آن عملیاتی بشود این است که میگویند ما احتیاج داریم به یک خلاء نرمافزاری پر کنیم به نام آن الگو، آن الگو را نداریم، کار عملیاتی نیست کار خوب، کار با ارزش، ولی کاری که ناتمام است ما نمیتوانیم برنامةدرسی ملی را متصل کنیم به کتاب درسی باید الگو را طراحی کنیم البته زحماتی کشیده شده در بحثهای مختلف در آن الآن هم دارند ادامه میدهند خبر دارم کارشان را میخواهم بگویم این را باید ادامه داد رسید به الگو یعنی روشهای عملیاتی کردن عناصر برنامة درسی مثلاً محتوای مبتنی بر فطرت چه ویژگیهایی دارد تا در مقابل این اصولی که غربیها گفتهاند ما راست قامت بایستیم حرفهای کلی نزنید بگوییم شما این اصول را مطرح میکنید ما هم این اصول را داریم. شما این روشها را مطرح میکنید ما این روشها را داریم وگرنه حرف کلی بزنیم از ما نمیخرند و این هم عنایت داشته باشید در بازار علم، کالای بین و عینیت یافته خریدار دارد نه هر کالایی و نه هر حرف کلی.
من با اجازهتان از این عبور میکنم با همین مختصر یک قدری مایل هستم دربارة معلم با شما عرایض داشته باشم.
نقش معلم درنظریه برنامه درسی فطرت گرا
آنچه که دربارة معلم میخواهم عرض کنم مبتنی است بر همان اسناد بعلاوه تأملاتی که خودم داشتم و سعی کردم نقش معلمی را در این دیدگاه قدری طبقهبندی شدهتر عرض کنم 5 تا محور است البته این را میشود 6 تا هم کرد 7 تا هم کرد من در بحث امروزم روی این 5 محور تأکید دارم ولی نمیگویم فقط این 5 محور
اخلاق و نگرش معلمی
اولی اخلاق و نگرش معلمی است قبل از اینکه نظرتان را به این جلب کنم عرض میکنم که رابطة اخلاق با دیدگاه برنامة درسی فطرتگرایی توحیدی یک رابطه ذاتی است یک رابطة متنی است نه رابطة حاشیهای مثلاً یک وقتی میگوییم فلان استاد شیمی خیلی استاد خوبی است خیلی هم اخلاقی است یک وقتی این جوری حرف میزنم که اخلاقی هم نباشد بالاخره استاد شیمی است یا استاد فیزیک یک موقع این است یک موقع میگوییم اگر معلم اخلاقی نباشد معلم فطرت نیست بنده تأکیدم این است معلم اگر سجایای اخلاقی در وجودش به رفتار تبدیل نشده باشد او داعی ندای فطرت و گرایشات فطرت نمیتواند باشد. بحث اخلاق مراقب باشید که بحث حاشیهای کسی نکند من یک مثال قرآنی برایتان بزنم سریع برگردم به بحثم. خدای متعال انسان را آفریده و انسان قرار است تربیت بشود و کتابی فرستاده قرآن و کتابهای قبلی اما کسانی که فرستاده این را تدریس کنند و تبلیغ کنند چرا معصوماند؟ ائمه اطهار چرا معصوماند؟ نائبین چرا باید نزدیک به معصومیت باشند؟ حکمت برمیگردد به همینجا کسی که میخواهد انسانی که دارای فطرت است را رشد بدهد باید ارزشهای اخلاقی در وجودش درونی شده باشد. خیلی از هدفهایی که شما نوشتید بُعد اخلاقی دارند بُعد گفتاری و کلامی فقط ندارند انصافاً و لذا اخلاق و نگرش معلمی یک نسبت با خودش معلم باید داشته باشد و در اینجا خیلی بحثها میشود مطرح کرد
مولفه های اخلاق
ولی یک چند موردی بنده نوشتم تحولاتی مانند تزکیه نفس و نیت خالص و محاسبة دائمی اینکه از گفتن نمیدانم، نترسیدن؛ معلمی که وحشت دارد بگوید نمیدانم و میترسد بگوید نمیدانم اون آدم ترسو از خود نمیتواند معلم فطرت باشد خود فطرت به ما میگوید نگران نباشید که بگویید نمیدانم بزرگان میگفتند نمیدانم ما که کی هستیم عذر میخواهم خودم را عرض میکنم علامه طباطبایی میفرمود نمیدانم بروم مطالعه کنم و به شما میگویم این اخلاق و نگرش معلمی است تزکیه نفس، حالا ممکن است بفرمایید این معلم را از کجا پیدا کنیم بنده نمیدانم از کجا باید پیدا کرد اما باید این باشد هر وقت به این نزدیکتر معلم باشد با قابلیت بیشتری برای تدریس این دیدگاه دارد از کجا پیدا کنیم؟ خوب تربیتش کنید با دانشگاه فرهنگیان با جاهای دیگر منششان، تربیت این گونه معلمان مبنا باشد. حالا اینجا بحث زیاد است ممکن است دهها محدودیت ذکر شود ولی حقیقت مسئله که قابل انکار نیست دربارة خداوند، توکل، توسل، تعهد به دستورات الهی و امثال اینها که همة ما معتقدیم در معلم، معلم فطرتگرا، متوکل باید باشد، متوسل باید باشد تعهدات داشته باشد در مقابل دستورات الهی راجع به متربی چه اخلاقی باید داشته باشدکه در رأس آن تکریم است مسئله تکریم به رشد فطرت، در مثل مناقشه نیست مثل کود شیمیایی است به یک درخت. چطور شما کود ندهید درخت رشد نمیکند شما کودک را تکریمش نکنید فطرت رشد نمیکند کرامت ذاتی دارد تحقیرش نکنیم نزند مداد به سر دانشآموز برود. معلم باید تکریم بکند یادگیرنده امانت دار باید باشد معلم باید احساس کند این کودک امانت است دست اوست و امانت را به صاحبش باید برگرداند و مراقبت از حریم فطرت و روحیة بذل علم خوب حالا
نمونه های از اخلاق در برنامه درسی
این اخلاق و نگرش راجع برنامة درسی چطور میتواند بروز پیدا کند؟ حالا یک چند مدلی که به نظر بنده آمد شما تأمل بفرمائید کاملتر خواهیم کرد قطعاً، آن چیزهایی که به ذهن بنده آمده رعایت حق مالکیت فکری، معلم برنامه درسی را تدریس میکند مطلبی را به کلاس میآورد باید مالکیت فکری را رعایت کند. مال کی است؟ مال خودم است یا مال دیگران؟ باید حق دیگران را ضایع نکند اگر جایی دارم نقل میکنم باید بگویم قدردانی از دانشمندان نگرش مثبت به تجارب مفید دیگران این را عرض کنم دوری
از تحجر واباحه گری
به استحضار شما برسانم تأکیدم به فطرت هرگز به معنای کمتوجهی به تجارب بینالمللی نیست عنایت داشته باشد ما در برنامة درسی نه گرفتار تحجر باید بشویم و نه گرفتار اباحیت این دو خطر را مراقب باشید تحجر معنایش این است که ما در دیدگاه فطرتگرایی توحیدی دیگر نظریههای گوناگون که در دنیا مطرح شده را بریزیم دور این نه عقلانی است نه دینی استفاده کنیم اما نکتهای که وجود دارد نقشة راه را از آنها نگیریم نقشه راه مال خودمان است حالا میخواهیم با آن نقشه راهی بسازیم در مواد و مصالح از غرب و شرق و دیگران بهرهمند باید بشویم خیلی چیزهای خوب دارند خیلی رفتارهای خوب دارند باید استفاده بکنیم اما در کجا قرار بدهیم این هوشیاری کارشناسی میخواهد در کجا باید راه بدهیم این تجربیات بینالمللی را ارزشگذاری کنیم. یک اخلاق معلمی است. معلم باید محتوای مدلّل را محترم بشمارد نقطه مقابل محتوای مدلّل چیست محتوای غیر مدلل. محتوای آبکی، یعنی مدلل نیست، ریشه ندارد معلم باید محتوای متصل را قدر بداند و محتوای غیر مدلل را نقد کند اصلاً معلم متناسب با فطرت معلم حساس از یک جهتی؛ حساس به اینها ؛حساس به دین؛ چیزهایی که دارم عرض میکنم قداست علم، احترام ویژه به مقدسات بعضی چیزها جزئیاند ولی کلی تأثیر میگذارند مثلاً معلمی دارد تدریس میکند اسم الله میآید اسم پیامبر میآید اسم امام میآید چی باید بکند قرآن جلویش است چه جور باید برخورد بکند کار کوچک ولی اثر بزرگ اصلاً معلمی که با فطرت کار دارد میتواند به مقدسات بیاعتنا باشد چه جور با عقل جور در میآید و نگرش توحیدی برای درس البته من این را میآورم دست و پای خودم قدری میلرزید از این بابت که میگفتم خوب شما دانشگاهیان باید برای ما کمک کنید حرف درستی هم است این قضیه بر میگردد به توحید علم دینی یا توحید علم بومی که عمدتاً هم باید در دانشگاهها تولید بشود کارهایی هم شده اما آموزش و پرورش تو این قضیه نمیتواند مولد تولید علم دینی باشد قاعدتاً در دانشگاهها و حوزههای علمیه باید انجام شود آموزش و پرورش باید از آنها استفاده کند آنها را به زبان کتاب درسی تدوین کند اما من میخواهم عرض کنم که مسئله اهمیت داده شود چه بسا بر خودم آموزش و پرورش باشند. هم دانش معلمی اولش این است که معلم باید خودش را بشناسد این اولین دانش است امکاناتش را محدودیتهای خودش را رسالت معلمیاش را بشناسد و از خودش سؤال کند من دانش تخصصی دارم مثلاً من که میخواهم جامعهشناسی تدریس کنم دانش تخصصی من چقدر است قبل از اینکه دیگران سؤال کنند خودش باید قاعدتاً خودش را بکاود و این سؤالات را بکند. شناخت خداوند و اطلاعات دینی ما همه خدا شناسیم هر مسلمانی خداشناس است ولی معلم باید خداشناستر باشد اطلاعات دینی معلم باید خیلی بیشتر از کارمند اداری مثلاً راه باشد، کارمند ثبت احوال باشد، کارمند کجا باشد؟ برای اینکه آن جا اگر اطلاعات دینی ضعیف باشد به کسان دیگر لطمه نمیزند. اما اگر اطلاعات دینی معلم ضعیف باشد و دانشآموز سؤال کند و نتواند جواب بدهد یا خدای نکرده جواب غلط بدهد خوب حاصل آن چیست.
دانش معلم نسبت به متربی :
و دربارة متربی سه تا دانش باید داشته باشد. عرض میکنم 4 تا هم میشود گفت، 5 تا هم میشود گفت من این سه تا را مهم میدانم یکی فطرت شناسی اصلاً معلم در زمانی که دارد آماده میشود برای معلمی در درسهای او باید فطرت برای او طوری هضم بشود و حل شود این بداند با چه موجودی طرف است این کودکی که الآن دارد برایش معلمی میکند این کودک به تبع امام علی (ع) تو خیال میکنی همین بدن کوچک هستی عوالم اکبر در وجود تو تنیده است معلم عالم اکبر است. معلم دروننگر معلم فطرت نگر و لذا در تربیت معلم برای آن دیدگاه باید ما فطرت شناسی را آنجا بالا ببریم روان شناسی متربی را باید بلد باشیم. ما که روانشناسی را نمیتوانیم نفی کنیم در روانشناسی نظریههای قابل استفاده متعددی وجود دارد استفاده کنیم روانشناسی رشد، روانشناسی تربیتی به معلم کمک میکند خیلی آثار خوبی انصافاً وجود دارد.
که به ما میگوید کودک در چه سطح رشد، نوجوان در چه سطح رشد است و لذا ضلع دوم دانش معلمی روانشناسی متربی است و سوم مسئله شناسی. مسئله شناسی متربی! مرادم از مسئله شناسی چیست؟ به هر حال خود ما یک زمانی دانشآموز بودیم، دانشجو بودیم به هر حال الآن فرزند دانشآموز داریم، دانشجو داریم این نکتهای را باید بپذیریم در زندگی امروز مسائل مختلف بروز و ظهور دارد و این فرزند ما از آن سهمی میبرد در او در وجودش، در ذهنش در رفتارش بروز و ظهور پیدا میکند خواسته و ناخواسته اولین کسی که باید متوجه شود این یادگیرنده و این گروه یادگیرندگان چه مسئلهای دارند؟ کدام مسئله موجب میشود متربی خوب تربیت نشود؟ آن معلم است حالا چی باید بهش یاد بدهیم تا مسئله شناسی بلد باشد، مشاوره باید بهشان یاد بدهیم چکار باید بکنیم معلم مسئله بین مسئله شناس یعنی معلم فقط این نیست راه را بلد باشد معلم آن است که راهبندان راه را هم بلد باشد راه که مشخص است راهبندان این راه چی است یعنی چه چیزی در این راهگیری ایجاد میکند که نمیگذارد این کودک حرکت کند حالا من به این بیاعتنا باشم حال چیزی به معلم یاد بدهیم نمیدانم، ولی احساس میکنم این را باید بلد باشد
چهارم دانش معلمی دربارة برنامة درسی
معلم ماهیت برنامة درسی خوب بفهمد، چیستی برنامة درسی؟ حالا چیستی که عرض میکنم مبناش، هدفش، محتوایش، روش، روش ارزشیابی امثال اینها را اسمش را میگذاریم ماهیت برنامة درسی هم اصولش را هم فروعش را، این دانش است، دانش در حقیقت معلمی است و محور دیگر روش معلمی است خوب در روش معلمی حرف و حدیثهای مختلفی میشود مطرح کرد. تفکر و آموزش مادامالعمر یک امر حیاتی است برای معلم. معلم باید با شیوة اندیشیدن با تفکر در خود همیشه خودش را آماده کند برای آموزشهای مداوم با آموزشهای درونی چون حقیقت مسئله این است که چه از بُعد تخصصی و چه از بُعد تربیتی دانش و اطلاعات رو به گسترش است معلم باید در خودش متفکر باشد خودش را دقیق ارزیابی کند در ارتباط با خداوند روشهای بندهپروری خداوند را بلد باشد من مخالف این نیستم که در انتخاب روش تدریس بروید سراغ کتابهای روش تدریس ترجمه شده، باید استفاده کنیم اما این طور نباشد این گنجینه فراموش کنیم خدای متعال در قرآن روشهای بندهپروری دارد کجا قرار دارد در تدریس ما، باید مطالعه کنیم روشهای بنده پروری، آن روشهایی که خداوند با بندة خودش در قرآن دارد رفتار میکند کدام روشها است آن روشها همسو با فطرت است برای اینکه خالق فطرت خداوند است اداره کنندة جهان خداوند است و آنها را باید یاد گرفت باید آنها را بکار گرفت و در ارتباط با متربی باید یاری کنیم به متربی که علم را با نیروی خودش بیاموزد ارادة او، اختیار او تفکر او تحریک بشود یکی از شاخصهای معلم خوب این است که چه مقدار این معلم محرک اندیشه یادگیرنده است چه مقدار قابلیت دارد تحریک میکند اندیشة او را انگیزة او را برای یادگیری و ابزارهای معرفتی را معرفی کند و این ابزارهای معرفتی را بعضی وقتها ما از 50 درصدش استفاده میکنیم ابزارهای معرفتی یعنی دیدن، یعنی شنیدن، یعنی اندیشیدن سمع و بصر و فواد این سه واژه چقدر در قرآن مکرر در کنار هم آمده این مثلت یک ضلعش سمع، یک ضلعش بصر، یک ضلعش فواد سمع و بصر اجازه میخواهم یک پرانتز کوچک باز کنم در قرآن آمده آنهایی که اهل عذاب میشوند و اهل عذاب هستند با هم دارند حرف میزنند به همدیگر میگویند اگر ما میشنیدیم و عقل خود را به کار میبستیم جای ما در اینجا نبود یعنی چه؟ یعنی جهنم مال کسانی است که نمیشنوند و فکر نمیکنند، عقل خود را بکار نمیبرند و در ادبیات قرآنی آن طور آمده مردم عاقلان و سامعین به سختی جهنمی میشوند چون حقیقت را میشنوند و خودشان را اصلاح میکنند عقل خودشان را بکار میبرند و خودشان را اصلاح میکنند توبه میکنند بالاخره استغفار میکنند مغفرت را میگیرند از خدای متعال؛ در برنامة درسی از بعد روش معلم باید چه کار کند؟ ظرفیت روشی برنامه درسی را درک کنند ممکن است این سؤال در ذهن کسی بیاید ظرفیت روشی برنامة درسی یعنی چه؟ هر برنامةدرسی با توجه به نوع سازماندهی که در متنش بکار رفته یعنی مهارتها، یعنی ارزشها و نگرشها، یعنی مفاهیم و اصول طوری با هم چینش کردند. آیا برنامهدرسی قابلیت دارد که آنرا تدریس کند. البته برمیگردد به تقارن برنامه درسی این تقارن برنامه درسی را چگونه سازماندهی کند که در آن باشد یک ضلعش برمیگردد به طراحان یک ضلعش برمیگردد به معلممان اما ظرفیت روش برنامه درسی را معلم باید بفهمد و اگر میخواهد روشهایی اضافه کنند این روشها مکمل باشد متمم باشد برنامةدرسی را غنی سازی بکند غنای بیشتر به برنامة درسی بدهد و لذا در این دیدگاه معلم فقط مجری نیست بلکه برنامهریز هم هست بلکه انتخابگر محتوا هم هست خیلی وقتها معلم احساس نیاز میکند باید محتوایی را به کلاس بیاورد اضافه کند به محتوای کلاس که بهش تحویل دادند و استفاده کند اجازه بدهید آخریش را بگویم
پژوهش معلم
اخلاق و نگرش معلم، دانش معلمی، روشمعلمی، پژوهش معلمی یعنی صلاحیت پژوهشگری معلم باید باشد، در برنامة درسی ملی در دو سه نکته به این موضوع اشاره کردند. خوب هم اشاره کردند بحث پژوهشگری؛ این پژوهش معلمی دربارة خود باید معلم نواندیش، آزاد اندیش، تلاش علمی فراوان، روحیة استفاده از نظرات دیگران، اصلاً معلم نواندیش نباشد این فطرتی که داریم دارد نو میشود فطرت خاصیتش اشداد است اشداد یعنی چی یعنی با شدّت دارد اضافه میشود فطرت اشدادی با معلمی ایستا قابل تدریس نیست معلم باید نواندیش باشد باید اندیشه کند راههای نو آزاداندیش باشد معلم تابع حزب و گروه تشکیلات به نظر من نباید باشد حریت معلمی را باید حفظ کند و بتواند در مدار فطرت حرفهایش را بزند یک معلمی را وابسته به حزب وابسته به گروه تصور کند، به کلاس میآید با همان مرام میآید حریت باید داشته باشد تا بتواند آزاداندیش باشد تا بتواند راحت از تجربههای دیگران استفاده کند در ارتباط با خداوند معلم باید پژوهش در خلقت و آیات الهی دائماً داشته باشد. البته این که عرض میکنم پژوهش تصورتان این نباشد که یک طرح پژوهشی بنویسید در جایی به تصویب برساند، مراد به این نیست پژوهشگری یعنی همیشه خود را در مقابل مسئله دیدن و برای حل آن تلاش کردن، همین! طرح تحلیل نمیخواهد، روحیه میخواهد. خود را مقابل مسئله دیدن و معما دیدن برای حل و مطالعه کردن، فکر کردن این روحیه است. ذهنتان نرود به شورای پژوهش و فلان، نه! در ارتباط با متربی جستجوی تحقیقات مرتبط با سرشت انسان چون آن هم دارد مرتب بحث میشود دربارهاش من مرتب میبینم چون علاقه دارم به این مسیر میبینم کتاب مینویسند دربارة فطرت دربارة انسانیت مرتب به نظر من باید معلم را یاری کرد، کمک کرد معلم جستجو بکند حقایق نوین را در پژوهشهای مربوط به سرشت انسان من نمیدانم شما کتاب فطرت در قرآن آیت ا... جوادی را خواندهاید یا نه اگر نخواندید و فرصت نداشتید بنده به بهانة این بحث تقاضا میکنم از شما این کتاب را بخوانید ببینید چه مقدار نگرش تغییر میکند چه مقدار زاویه دید شما به دانشآموز حتی به فرزند خودت تغییر میکند مباحث فطرت آیت ا... شاهآبادی را بخوانید ببین چه طور در انسان دستکاری میکند آرامش را از انسان میگیرد تا خود را به یک تعامل نوین برساند حساسیت پژوهش نسبت به مسائل تربیتی و تحصیلی دانشآموز، یک اشارهایی قبلاً داشتم دانشآموز مسائلی دارد باید معلم در ارتباط با آن مسئلهها پژوهشگری بکند، فکر کند با دیگران مشورت کند مسئله را پیدا کند. و شما عنایت دارید تا مسئله را پیدا نکردیم که ایستا هستیم مسئله پیدا شد راهحل پیدا میشود هر چیزی که شد مسئله برایش راهحل بالاخره پیدا میشود چه دیر یا زود و یک کاری کنیم به مسئله بکشانیم یک سری واقعیتهای تلخ تحصیلی و تربیتی را و راجع به برنامة درسی در آمیختگی پژوهش و آموزش، و در آمیختگی روش آموزش ما با پژوهشگری یادگیرنده، خیلی از روشهای تدریس وجود دارد که در این ارتباط کمک میکند به معلم یعنی معلم میتواند مدرس باشد و محقق هم باشد که حالا در همین کتابی که ترجمه شده آقای بهرنگی زحمت کشیدند و الگوهای تدریس، شما آن را وقتی که مطالعه میکنید الگوهایی وجود دارد در همین رابطه به ما کمک میکند که چه طور ما پژوهش و آموزش را پیوند بزنیم اجازه میخواهم آخرین عرضم را داشته باشم. یک قدری شاید بعضی از شما با این عرایضم مثلاً بفرمایید این مطلب در کجای برنامة درسی ملی قرار دارد یا در کجای سند تحول قرار دارد که بنده معتقدم ---- استنتاج رسالت اجتماعی و سیاسی معلم، ببینید عرض کردم معلم گروه باز نباید باشد ولی سیاسی باید باشد سیاسی یعنی چی؟ یعنی حواسش به این باشد این کشور با این سرمایه با این شهدا با این آرمان با این اهداف با این وضعیتی که دارد دشمنان این ملت کیست؟ اگر در کلاس فردا دانشآموز سؤال کرد آقا داعش یعنی چی؟ این نگوید که آقا نمی دانم باید تحلیل کند باید این جرثومة فساد را معرفی کند. باید بگوید از کجا آمد البته غرضم اینجا نیست که معلم مثل یک تحلیلگر مسائل را تحلیل کند. از یک معلم انتظار داریم مثلاً تحلیلگر این مسائل بفهمند آن اندازه که دانشآموز احتیاج دارد معلم باید پاسخ بدهد درک درستی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز داشته باشد. بدون جهتگیری خاص تحلیل کند. متربی را از ظلمت به سوی نور هدایت کند. ظلمت یعنی چی؟ ظلمت چی است در تربیت ظلمت در تربیت یعنی جهل نور یعنی چی؟ یعنی معرفت هر قدر معلم بتواند یادگیرنده را از جهل به سوی معرفت ببرد نادانی او را به دانایی تبدیل کند این از ظلمت به سوی نور دانشآموز را معرفی کرده و آگاه سازی متربی نسبت به مسائل روز، برنامة درسی باید منصفانه با مسائل روز پیوند بخورد. حالا استدلالم چیست که این رسالت باید باشد استدلالم این است معلم نگهبان فطرت است مراقب فطرت است فطرت دشمنان داخلی دارد و دشمنان خارجی. دشمنان داخلی فطرت همان غرایض، شهوات، نفس اماره و اینها هست خیلیها را زمین زد یک سری دشمنان خارجی دارد دشمنان خارجی یعنی چی؟ یعنی همة مستکبران، همة طاغوتها، همة مستبدان اینها دشمنان فطرتاند. اینها را نباید معلم بشناسد؟مثل. الآن در داخل کلاس دانشآموزان با این اطلاعات به کلاس میآیند من معلم باید بلد باشم اولآ خودم درک درستی از مسائل داشته باشم و خودم هم باید مطلع باشم مطالعه کنم اگر سؤالی از من کردند بتوانم جوابهای روشن و درستی داشته باشم اما اگر بخواهیم مجموعة عرایضم را به عنوان نتیجهگیری عرض کنم و یک قدری متمایز شود معلم برنامة درسی فطرتگرای توحیدی از مدل معلمی سایر عرصههای اندیشه مانند معلم به عنوان تسهیلگر است معلم به عنوان انتقال دهندة معلومات؛ معلم چی؟ معلم چی؟ در آثار و ادبیات تعلیم و تربیت است. اگر است ما میگوییم چی؟ ببینید شما این معلم فکور را در مرکزیت میبینید و حاصل عرض من امروز این است معلم فکر و فکور بودن شرط نخست معلمی در این عرصه است دیدم در برنامة درسی ملی تعقل را در مرکزیت قرار دادند. به روش 3 قرار دادهاند لابد خواندید برنامه درسی ملی را. در برنامةدرسی ملی تعقل چه جایی دارد معلم باید فکور باشد حالا این فکور بودن در 4 عرصة دیگر بروز و ظهور دارد.
اولاًمعلم به مسائل الگو و عامل اخلاق که توضیحات کافی برایتان دادم، یکی از ابعاد مدل معلمی ما این است که معلم به مثابه الگو و عامل اخلاق که عرض کردم اگر این نباشد یک ستون قوی اصلی برنامة درسی فطرتگرایی نیست و لذا احتمال فرو ریختن است.
دوم معلم به عنوان مسئول و مراقب، معلم مسئول و مراقب فطرت الهی کودک است باید نگهداری کند فقط موظف به تدریس اینها نیست دو ساعت، یک ساعت، یکساعت و نیم تمام شد دیگر وظیفه به اتمام رسید نه حقیقتاً ما اینجا نمیفهمیم این طور باشد معلم شاید رسیدن به این درجه معلمی کار سختی باشد اما حقیقت جز این نیست. معلم به عنوان مسئول و مراقب، مراقب چی؟ مراقب همان فطرتی که هست.
سوم معلم به عنوان پژوهشگر که اشاراتی داشتم معلم باید پژوهشگر باشد چون دائم موانع و مسئله است
معلم به عنوان تربیت کننده و متخصص
چهارم، ببینید اخلاقی بودن، خوب مراقب بودن، پژوهشگر بودن ولی اینها جای این چهارمی را پُر نمیکند معلم باید تربیت کنندة متخصص باشد یعنی در علم تربیت و اصول تربیت صاحب فکر و روش باشد فقط این نیست که اخلاقی باشد اخلاقی بودن جای این را پُر نمیکند اخلاقی بودن در هندسه معلمی جای خاص خودش را دارد و لذا الآن ملاحظه میکنید مثلاً یک معلم دیدگاه فطریگرای توحیدی معلم تسهیلگرا است معلم تسهیلگرا برای آن تعلیم و تربیت پیشرفتگرایی معنا و مفهوم دارد آنجا که اصالت را به کودک میدهند آیا تسهیلگری در اینجا هست بله تسهیلگری داریم ولی معلم تسهیلگر نیست. آیا معلم انتقال دهنده مستقیم اطلاعات است؟ بله هست، اما معلم انتقال دهنده اطلاعات نیست. یعنی نقش اصلیاش نیست. اما به تعبیر برنامة درسی ملی. راهنما و راهبر این 2 کلمه سند ملی است اگر بخواهیم راهنمایی کنیم و راهبری کنیم چرا نگفته راهنما فقط چرا راهبر هم گفته. بخواهد راهنمایی کند و راهبری هم کند باید در بعضی جاها هم نصیحت هم بکند اما معلم فقط اینها نیست معلم کسی است فکور، عامل اخلاق، مسئول و مراقب، پژوهشگر و تربیت کننده متخصص. خیلی در فکر این نباشیم که ظرفیت معلمی را در یک واژه قرار بدهیم یک واژه سخت است من پیدا نکردم بگم چی؟ هر چه آوردم دیدم آن ظرف محدود است نمیتوانیم معلمی را در آن واژه قرار دهیم. والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.
دبیرخانه شورای هماهنگی علمی . تاریخ: 1/12/95
ارسال نظر