
دومین نشست ایدهها و اندیشهها در برنامه درسی با عنوان "الگوی طراحی برنامه درسی تلفیقی در دوره ابتدایی بر اساس برنامه درسی ملی" روز سهشنبه 8 بهمن ماه در سالن جلسات سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به نقل از معاونت طراحی و تولید بسته های یادگیری، در این نشست دکتر حسین قاسمپور مقدم رئیس گروه درسی زبان و ادبیات فارسی نتایج یافتههای پژوهشی خود را با نظارت علمی دکتر حسن ملکی معاون طراحی و تولید بستههای یادگیری سازمان پژوهش در حضور کارشناسان و مؤلفان این سازمان ارائه نمود.
پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید، دکتر ملکی ضمن تسلیت سالگرد شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) از حضار تقدیر و تشکر کرد و بیان داشت: بین ایده و اندیشه رابطه معناداری وجود دارد. اندیشیدن منشأ تولید است اگر اندیشه به مرز خلاقیت برسد یعنی خلاقانه باشد آبستن ایدهها میشود ایدهها محصول تفکر خلاق است درواقع اندیشه یعنی خلاقیت و تولید ایده. در این برهه از زمان در کشور به ایدهپردازی نیاز داریم؛ صاحبان ایده، ایدههای خود را مطرح تا از طریق پرورش ایدهها به راههای نوین برسیم. در همه عرصهها از جمله تعلیموتربیت و برنامه درسی به ایدهپردازی و اندیشهورزی نیازمندیم. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما راهی جز قوی شدن نداریم(نقل مضمون)اگر دستگاههای تربیتی بخواهند قوی شوند باید برد پیامهایشان را زیاد کنند»اگر بُرد پیامها میخواهد اضافه شود باید منشأ و خاستگاه و ارسالکننده پیام قوی باشد.
هر قدر بتوانیم از طریق مطالعات فردی، بحثهای گروهی و اینگونه نشستها خود را به مرحله قوت بیشتر برسانیم طبیعتاً در این راستا حرکت میکنیم که مبنای کار ما هم همین است. انشاءالله بتوانیم به طرق مختلف از جمله همین نشستها، هماندیشی کنیم و به همدیگر کمک کنیم تا قوت علمی و فکری بهدست آوریم. در سازمان پژوهش افراد فکور متعددی وجود دارد اگر به آنها فرصت داده شود و تکریم شوند اقدامات بزرگی میتوان با کمک آنها انجام داد. شکر این نعمت استفاده عملی از این سرمایههاست. موضوع این نشست تلفیق است، تلفیق در ادبیات برنامه درسی، هم مهم است و هم پیچیده. پیچیده است یعنی اگر کسی حوصله علمی نداشته باشد ورود به این عرصه خستهکننده خواهد بود. الگوها، مدلها، روشها و دیدگاههای گوناگون درباره تلفیق مطرح شده. مرز بین مدلها و الگوها آنچنان درهمتنیده است که تفکیکش برای ذهن انسان بخصوص ذهن خام آسان نیست. این از ویژگیهای تلفیق و خیلی هم مهم است. همانطور که آدم اسیر میشود، تربیت هم اسارت و آزادی دارد. بعضی عوامل، تربیت را اسیر میکند نه متربی را. گاهی اوقات تربیت با وابستگی افراطی به جامعه اسیر میشود یعنی نگرش افراطی به جامعه اسیرکننده تربیت است یعنی تربیت به وابستگی افراطی به جامعه قفل میشود.
در بعضی دیدگاهها تربیت اسیر دانشآموزیمحوری و شاگردمحوری افراطی است، این نگرش تربیت را اسیر میکند. یکی از عوامل اسیرکننده تربیت هم رشته علمی است که طی قرون و اعصار رشته علمی تربیت را اسیر کرده است. علم خیلی خوب است اما اگر رشته علمی بر فرایند تربیت مسلط شود خوب نیست تلفیق آمده این اسارت را تعدیل کند تلفیق آمده سلطه رشته علمی بر تربیت را تعدیل کند. وجه مشترک الگوها و مدلهای گوناگونی که مطرح شده این است که اگرچه خود علم مقبول است ولی سلطهگری علمی مقبول نیست رشته علمی نباید به سلطهگر تبدیل شود و تربیت را اسیر کند بنابراین میتوان گفت تلفیق آزادیبخش است اگر درست بهکار رود، خوب فهم شود و تربیت را از اسارت رشته علمی آزاد کند.
پس از سخنان مقدماتی دکتر ملکی، دکتر قاسمپور یافتههای پژوهش خود ارائه نمود. ایشان بیان کرد: امروز در اکثر نظامهای آموزشی بهویژه در برنامهریزی درسی، تلفیق یک ضرورت به حساب میآید و از زمانی که مهارتهای زندگی در برنامه درسی مطرح شد این ضرورت بیشتر احساس شد. بر این اساس نیز مطالعاتی در سند برنامه درسی ملی انجام شد و این مطالعات نشان داد مصادیقی از جمله نظام آفرینش سیرورتی پیوسته و بهسوی خدا دارد؛ انسان فطرت الهی دارد که قابلیت یافتن شکوفایی و فراموش شدن دارد؛ هویت انسان برآیند نوعی ارتباط با خویشتن، خدا، خلق و خلقت است؛ انسان هم در مقام نظر و هم در مقام عمل توانایی تحقق دارد و مصادیقی از این قبیل مصادیقی هستند که باید گفت سند مورد استفاده آموزشوپرورش به بحث یکپارچگی اشاره دارد. در بین علمای تعلیموتربیت از جمله جان دیویی موارد زیادی از تلفیق بهکار گرفته شده است هر چند ما خیلی تابع این نظرات نیستیم اما باید از تجربیات جهانی مطلع و آگاه باشیم مطالعاتی که در مورد کشورها داشتهام نیز نشان داد که برنامه درسی تلفیقی خود را بومیسازی کردهاند بنابراین ضرورت دارد ما هم در کشور خود برنامه درسی تلفیقی را بومیسازی کنیم.
این پژوهش نشان داد برخی از صاحبنظران معتقدند که برنامه درسی تلفیقی باعث میشود دانشآموزان مهارتهای علمی را کسب کنند، اطلاعات را سریعتر در ذهن خود بازیابی کنند، یادگیری عمیقتر میشود، روحیه سیستمی، عادات و نگرشهای کارگروهی را بهبود میبخشد، دانشآموزان خود را در سیستم یاددهیـ یادگیری هدایت و مدیریت کنند و در نهایت به نگرش مثبت یادگیرندگان در برنامه درسی تلفیقی منجر میشود.
پس از ارائه یافتههای دکتر قاسمپور و بحث و گفتوگوی حاضرین، دکتر ملکی در جمعبندی مباحث مطرح شده نکاتی را برای تعدیل برخی مسائل مطرح شده بیان کردند. ایشان اظهار داشت:
تلفیق یک واژه عربی و معادل integratin انگلیسی است که برخی آن را با عنوان درهمتنیدگی بهکار میبرند. فهم بنده از تلفیق این است که وقتی از تلفیق و درهمتنیدگی گفتوگو میشود از نظام ارتباطی رشتههای علمی حرف میزنیم، تلفیق یعنی ایجاد ارتباط بین رشتههای علمی بر پایه یک موضوع یا مسئله مشترک. این ارتباط یک طیف است. تلفیق و درهمتنیدگی یک نقطه نیست یک پیوستار است، میزان درآمیختگی در انواع تلفیقها فرق میکند در اصطلاح شدّت و ضعف دارد ولی همه آنها مراتب تلفیق هستند که میزان درآمیختگی آنها بالا و پایین دارد.
اولین مرحله تلفیق؛ تلفیق درونرشتهای است یعنی اینکه در داخل یک ماده درسی که مربوط به یک رشته علمی معین است تلفیق درونی صورت بگیرد به عبارت دیگر مفاهیم، مهارتها، ارزشها، نگرشها طوری در هم بافته شوند که در آن درآمیختگی درونرشتهای دیده شود. هر قدر درون رشتهای بهتر محقق شود میگوییم این رشته ساختار قوی و مستحکمی پیدا کرده است. مرحله دوم تلفیق ارتباط بین دو رشته یا چند رشته آغاز میشود. برقراری ارتباط بین رشتهها و همسایگی آنها نیز مراتب دارد. مراتب آنها از ضعف به شدّت درآمیختگی است یعنی یک طرف ضعف درآمیختگی است در سوی دیگر آن شدّت درآمیختگی که به آن پیوستار درآمیختگی میگویند در سمت راست حد نازل تلفیق در سمت چپ طیف، اوج درآمیختگی است. بهعنوان مثال درس فیزیک و ریاضی میتوانند موازی یکدیگر باشند یعنی حد نازل ارتباط در واقع دو گروه قرار میگذارند فرمولهایی که در فیزیک به آنها احتیاج دارند را در درس ریاضی هم بیاورند و آموزش دهند یا در درس تاریخ و تاریخ ادبیات، زمانی که در تاریخ در مورد سلسله صفوی بحث میشود در همان هفته درخصوص ادبیات سلسله صفوی در درس تاریخ ادبیات بحث شود به این نوع تلفیق موازیسازی میگویند که دو درس به شکلی که گفته شد با هم رابطه برقرار کردند که در برخی جاها هم از آنها بهعنوان حمایتگری متقابل نام برده میشود یعنی فیزیک و ریاضی حمایتگر یکدیگر میشوند این حد نازل برقراری ارتباط است.
مرحله بعد؛ تلفیق چندرشتهای یا multi disiciplinary است که در این مرحله ارتباط قویتر میشود به شکلی که قبل از آنکه دروس با یکدیگر ارتباط برقرار کنند برنامهریزان درسی چند گروه یا حوزه با هم مرتبط میشوند که این نیز مقدمه کار است درواقع تا زمانی که در ذهن تلفیق صورت نگیرد در عین اتفاقی نمیافتد. در تلفیق چندرشتهای استقلال دروس و رشتهها حفظ میشود اما یک موضوع مشترک انتخاب میکنند و با هم هماهنگ میشوند تا هر یک از آنها موضوع مشترک را از منظر خودشان بررسی کنند. مثلاٌ بررسی موضوع آلودگی هوا در درس ریاضی، اقتصاد، هنر و ... که هر یک از آنها آلودگی هوا را از منظر خود بررسی میکند. درواقع هر یک از رشتهها هویت خودشان را حفظ میکنند اما همسایگی میکنند و در سایه یکدیگر زندگی میکنند. چند رشتهای یعنی همسویی و هماهنگی چند رشته در بررسی یک تم و مسئله.
مرحله دیگر؛ تلفیق بینرشتهای یا inter disciplinary است که خیلی اوقات با تلفیق چندرشتهای خلط میشود در بین رشتهای مرز رشتههای علمی فرو میریزند و استقلال خود را از دست میدهند. یک درس تازهای متولد میشود. در این مرحله شدّت درآمیختگی بالاست.
مرحله بعدی؛ تلفیق فرارشتهای یا meta disciplinary است که بلوغ تلفیق میباشد و در آن رشته نوین در سطح آکادمیک تولید میشود. درواقع در این مرحله رشتههای مختلف مورد بررسی قرار میگیرند از وجوه مشترک آنها یک رشته نوین ساخته میشود این مرحله اوج گرفتن، قدری بالاتر از رشته علمی رفتن و رشته نوین ساختن است. در این مرحله بهقدری درآمیختگی بالاست که قابلیت دارد در صحنه علمی حرف تازهای بزند.
وقتی که از تلفیق حرف میزنیم از یک نقطه حرف نمیزنیم بلکه از یک طیفی حرف میزنیم که یک طرف آن درآمیختگی ضعیف و طرف دیگر آن درآمیختگی در اوج است به قدری اوج میگیرد که علم تازهای تولید میشود.
در پایان دکتر ملکی در خصوص ارتباط انواع تلفیق با دورههای تحصیلی است (از پیشدبستان تا دوره دوم متوسطه) اظهار داشت که دوره پیشدبستان دوره رسمی است ولی اجباری نیست در پیشدبستان و دبستان عمدتاً باید تلفیق بینرشتهای کار شود. در پیشدبستان درآمیختگی خیلی بالاست زیرا در آنجا باید زندگی کودک، محور درآمیختگی باشد. دوره اول متوسطه با تلفیق چندرشتهای تناسب زیادی دارد دوره دوم متوسطه که نیمهتخصصی است تلفیق چندرشتهای بعلاوه موازیسازی کاربرد دارد. در این دوره گروهها میتوانند بهراحتی با هم دروس خود را موازی کنند ولی بهعلت عدم ارتباط قوی بین گروهها این نوع تلفیق برقرار نمیشود.
تلفیق در ذهن، تلفیق در گروههای برنامهریزی درسی و تلفیق در دروس، سه مرحله تلفیق است. تا زمانی که در ذهن تلفیق صورت نگیرد مشتری تلفیق نخواهیم شد . بعضیها آنقدر تعصب رشتهای دارند که مرزبان رشته خود میشوند که اینگونه فکر کردن خوب نیست. رشته علمی اهمیت زیادی دارد ولی به یاد داشته باشیم که تلفیق دروس را از اسارت رشته علمی آزاد میکند. علم خوب است ولی تسلط رشته علمی خوب نیست، رشته علمی باید وسیلهای برای تربیت باشد. اگر رشتهای علمی بخواهد مسلط شود نَفَس یادگیرنده را میگیرد و خفهاش میکند بهعنوان مثال عسل چیز خوب و میتوان از آن به تدریج استفاده کرد ولی اگر سرمان را درون عسل فرو ببریم خفه خواهیم شد. بنابراین باید گفت علم خوب است ولی اگر فقط رشته علمی باشد یادگیرنده خفه خواهد شد، تلفیق آمده تا تسلط رشته علمی را تعدیل کند. تمام کسانی که یک بُعدی فکر کردهاند برای تربیت قفس ساختهاند و تربیت را اسیر کردهاند، جامعهگرایی اسارات است. باید کاری کرد تا رشد همهجانبه انسان محقق شود در واقع باید همه خادم فطرت الهی انسان باشند، علم جامعهگرایی، روانشناسی باید خادم آن باشند.
و نکته پایانی این است که الگو هدفگذاری سند برنامه درسی ملی باید در یک مدل تلفیقی جانمایی شود که مبتنی بر فطرت باشد با عنوان الگوی تلفیق فطرتمدار که دارای ویژگیهایی است که باید در این خصوص کار ویژهای انجام شود، درواقع باید ضمن ارزشگذاری به مدلها و الگوهای مطرح شده در کتابها، بومی فکر کنیم و در فکر تولید الگوی بومی فطرتمدار باشیم.
ارسال نظر