برنامه درسی به رنگ خدا/برنامۀ درسی را باید طرح تربیت نامید



عضو هیئت علمی دانشگاه

 برنامۀ درسی را باید طرح تربیت نامید که برای کمک به رشد همه‎جانبه متربّی تدارک دیده می‌شود. این طرح و نقشۀ تربیت مطابق باورهای فلسفی طراحانش، وضع متفاوت و گاهی متضاد به خود می‌گیرد. بدیهی است هر قدر نگرش فلسفی و رویکرد یک طراح برنامۀ درسی به ساحت‌های حقیقی وجود انسان نزدیک‌تر باشد به همان اندازه، مقبول‌تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. در نقطه مقابل هر قدر برنامه‌های درسی سست بنیان باشند و یا به‌دلیل شیفتگی به یک نظریه و یا یک نظریه‌پرداز به اسیری برده شود، قابلیت خود را از دست خواهد داد. برخی نظریه‌های برنامه‌ درسی آن‌چنان به یک مکتب خاص فلسفی و یا روانشناسی قفل شده‌اند که با کمتر کلیدی باز می‌شوند و تصوّر می‌کنند حقیقت همان است که آن مکتب معرفی می‎کند.

برخی دیگر متأثر از جامعه‌شناسی هستند و با اثرپذیری از یک یا چند مکتب در جامعه‎شناسی در عرصه برنامۀ درسی به تحلیل و تفسیر پرداخته‎اند. برخی دیگر از ایدئولوژی سیاسی خود اثر پذیرفته‌اند و مشابه یک تحلیلگر سیاسی در خصوص برنامۀ درسی سخن گفته‌اند. کسان دیگر از هنر وزیبایی شناسی الهام گرفته‌اند و برنامۀ درسی را از این بُعد تبیین نموده‎اند و به‌همین ترتیب دیدگاه‌های مختلفی را می‌توان معرفی کرد که گاهی فراتر از تفاوت، بلکه با یکدیگر تضاد دارند و شاهد یک نبرد ایدوئولوژیک بین آن‌ها هستیم. این نبرد شبیه نبردهای معمولی بین انسانهاست  و همان ویژگی‌ها را دارد. هر نبردی با یک علتی آغاز می‌شود. نبرد ایدئولوژی برنامۀ درسی نیز به‌خاطر یک علت مهم، یعنی نگرش‌های اساسی به انسان و تربیت به وقوع می‌پیوندد.

ممکن است در این میان اغراض دیگر نیز دخالت کند. ولی غرض و علت عمدۀ نزاع‎های ایدئولوژیک اساس فکری آن ایدوئولوژی‌هاست. به‌عنوان مثال به گونه فکری یک ایدئولوژی که کودک را ارزشمند تلقی نمی‌کند و صرفاً وسیله‌ای می‎داند که امر دیگر محقق شود، یا یک ایدئولوژی دیگر که کانون توجّهش، به کودک است و او را باارزش می‌داند و معتقد است همه چیز باید در خدمت او باشد، بر این اساس می توان گفت ستیز بر سر باورهاست.  هیچ نظریه‎پردازی نمی‎تواند خود را از باورها و اعتقادات زیربنایی‎اش منفک سازد و سپس به نظریه‎پردازی اقدام کند. این را باید جزء محالات به حساب آورد. چون انسان یکپارچه است و هر جا می‎رود و هر کاری می‎کند با یکپارچگی وجودش اقدام می کند.

چگونه ممکن است که یک نظریه‎پرداز "متا له" نظریه‌ای با صبغه دیگر ارائه دهد و یک نظریه‌پرداز معتقد به اله‎های مختلف "برنامۀ درسی به رنگ خدا" طراحی کند؟ برنامۀ درسی به رنگ خدا مورد توجه کسانی است که رنگ خدا را بالاترین و زیباترین رنگ هستی می‌دانند و مایل هستند که همین رنگ همه جا را فراگیرد. می‎توان از رنگ‌های مختلف در برنامۀ درسی سخن گفت. رنگ جامعه، رنگ فرد، رنگ هنر، رنگ تعصّبات نژادی، رنگ دیسیپلین‌ها و غیره. هر یک از این‌ها مخالفان و موافقانی دارند که به نوبه خود باعث حرکت علمی و پیدایش چالش‌های فکری در مطالعات برنامۀ درسی شده است. همه این طرز فکرها و رویکردها به‌عنوان تلاش‌های بشری، برای یافتن حقیقت قابل احترام هستند.

ولی هیچ‌کدام به‎تنهایی قابل تبعیت نمی‎باشند. سخن بر سر این است که کودک به عنوان بنده بالقوه خداوندو با سرمایۀ فطری مختلف با کدام برنامه تربیتی باید پرورش پیدا کند؟ آیا طرح‌هایی که یک‎بعدی هستند و سرشت کودک را  نشناخته‎اند می‎توانند نقشۀ راه بدهند؟ این سخن هرگز به معنای قدرنشناسی نظریه‌های مختلف نیست؛ بلکه به معنای این است که ما هم موقعیت خود را به خوبی بشناسیم و هممختصات اندیشه سایر دیدگاه ها  را به درستی درک کنیم .وقتی به این دو معرفت دست یافتیم، به طریق ثواب می‎توانیم اتخاذ تصمیم بکنیم. تا زمانی‎که برنامه های درسی صبغه الهی به خود نگیرند و از تلاطم چند رنگی عبور نکنند، نیل به اهداف و آرمان‎های تربیتی عملی نخواهد شد. البته دفاع از یک رنگ ان هم رنگ خدایی به معنای بی‎توجهی به تفاوتهای فرهنگی و اقلیمی در کشور نیست. همه اذعان داریم که تنوع فرهنگی وجود دارد. ولی باید مراقب باشیم که در دام پلورالیسم فرهنگی گرفتار نشویم. قاطبه مردم ایران مسلمان هستند و "برنامه درسی تسلیم در برابر حق" شایستگی دارد. کودکان و نوجوانان چنین ملتی را تحت چتر تربیتی خود قرار دهد. اگر چنین نباشد بی‎تردید ستم تربیتی به وقوع می‎پیوندد. از انواع ستم‌ها می‌توان سخن گفت. سیستم سیاسی، سیستم اقتصادی و غیره. لکن هیچ‎یک از سیستم‎ها به اندازه ستم تربیتی شکننده نیست. ستم تربیتی استواری شخصیت را می‌شکند و ایستادگی در مقابل باطل را از فرد می‎گیرد. برنامه درسی "منفعل‌پرور" یا "برنامه درسی محصور در تمایلات و غرایز" چگونه می‎تواند عدالت تربیتی به‌عنوان "سفرۀ سفیر پرور" و فطرت‌پرور را تحقّق بخشند و "سفرای فرهنگی و اخلاقی" پرورش دهند؟ هر یک از کودکان یک سفیر هستند که از فطرت سفر می‎کنند و استوار نامه خود را به معلّم تقدیم می‌نمایند. همان‌طور که سفیر یک کشور استوار نامه خود را به عالی‎ترین مقام کشور مقصد تقدیم می‎کند تا به رسمیت شناخته شود، کودک نیز در حقیقت دستور نامه تربیتی را به معلّم تسلیم می‌کند تا شاگرد را با سرمایه فطری‎اش به رسمیت بشناسد. تا زمانی‎که معلم دانش‎آموز را با سرشت الهی‎اش به رسمیت نشناسد، برای پرورش همه‌جانبه او حریص نخواهد بود. اکنون این پرسش اصلی بررسی می‎شود که "برنامه درسی به رنگ خدا" چه ویژگی‌هایی دارد؟ طراحان و مجریان چگونه فردی باید باشندتا قادر باشند چنین بر نامه ای را طراحی کنند واجرای آن را هدایت نمایند /؟

در این مقاله برای تعیین ویژگی‎های برنامه درسی الهام از اسماءالحسنی انتخاب شده است. خداوند اسم‌هایی دارد که هر یک صفتی از صفات پروردگار را در بر دارد. انسان به‌عنوان خلیفه خداوند در زمین، این اسماء را در آغاز خلقت از خدای متعال آموخت و کرامت پیدا کرد. هر فردی برای کسب شایستگی‎های خلافت الهی باید خود را در مسیر فعلیّت یافتن اسماء الهی قرار دهد و در حد وسع، اثر بپذیرد. اثرپذیری هر قدر بالاتر و بیشتر باشد، شایستگی جانشینی افزون می‎شود. بر این اساس تعدادی از اسماءالحسنی ذکر می‌شود و برنامه درسی همسو با آن معرفی می‎گردد.

پرورش ایمان

برنامۀ درسی به رنگ خدا شاگردان را مؤمن به خدا تربیت می‌کند و انان را به آرامش ناشی از ایمان وارد می‌کند. "امان" نامی برای خداوند متعال است اعتبار اینکه همه بندگانش را در آرامش خود وارد می‎کند. عوامل تربیت که شاگرد را تحت تأثیر قرار می‎دهند، باید چنین خصلتی داشته باشند تا بتوانند به ایمان یادگیرنده نسبت به خداوند بیفزایند و باعث امن و آرامش او شوند. باید تصدیق نمود که این رسالت مهم برنامه درسی به سهولت به‎دست نمی‎آید و لوازم زیادی می‌طلبد. ولی در یک جامعه دینی راهی جز این قابل تصور نیست. کار سخت است ولی انجام آن یک ضرورت  تربیتی است.

مراقبت از شاگرد

"اوّاب" نامی برای خداوند متعال است. به اعتبار اینکه خداوند "مراقبت" بسیاری از بندگانش می‎کند. برنامه درسی نیز باید همین ویژگی‎ها را داشته باشد. این مسئولیت برنامه درسی وقتی تحقّق پیدا می‎کند که آموخته‌های ماندگاری در وجود یادگیرنده باقی بگذارد. بدون تردید وقتی شاگردان چیزهایی دریافت کنند که "کنترل درونی" و "انضباط" را در آنان تقویت کند، در حقیقت به مراقبت از او پرداخته است. حافظ اصلی انسان در لحظات حساس زندگی، نوع آموخته‌های اوست. این آموخته‌ها ممکن است به طرق گوناگون به‌دست آمده باشد. یکی از آن‌ها برنامه درسی است که در دنیای معاصر نقش تعیین‎کننده بر روی شاگردان دارد.

برهان محوری

برنامه درسی وقتی زنده است که آمیخته به "برهان" باشد. برهان اسم خدای متعالی است. هر چیزی برای ماندن و نفوذ در محیط پیرامون خود و عمق بخشیدن به معارف خود، به حجت و دلیل قوی محتاج است. هیچ قوه ای‎ بالاتر از خدا نیست. خدا برهان است زیرا که حجت همه چیز است. برنامه درسی هم قرار است ماندگاری بالایی داشته باشد و یادگیرنده حجت قوی را از آن بگیرد. برنامه درسی در صورت برهانی بودن و پرهیز از توهّم، تصّور و حدس و گمان نمی‎تواند چنین ویژگی‎ای داشته باشد. وقتی برنامه درسی با استدلال‌های محکم درآمیخت و استحکام پیدا کرد، افراد را مستحکم پرورش می‎دهد و خیلی بعید است که فردی برهانی باشد ولی خدایی نباشد.

بسط وجودی

"باسط" اسم خداوند است. به‌دلیل اینکه خدای تعالی در همه جا و همه زمان‌ها جریان دارد. چگونه می‎توان برنامه درسی باسط طراحی کرد که در وجود فرد با همه اجزا و عناصرش بسط داشته باشد و در هیچ مکان و زمانی از وجود متربّی فاصله نگیرد؟ "برنامه درسی متصّل" و "برنامه درسی منفصل" را می‎توان مطرح کرد و بار معنایی هر کدام را توضیح داد. برنامه درسی متصّل برنامه‌ای است که آثار آن جزء وجود شاگرد شده است و وحدت یافته است. با او حرف می‎زند، با او رفتار می‎کند و با او زندگی می‌کند. در مقابل برنامه درسی منفصل برنامه درسی میرا و ناپایدار است که عمر اموخته هایش تا جلسه آزمون و امتحان است. پس از انجام ارزشیابی‎های معلّم از وجود یاد گیرنده منفک می‎شود. در حقیقت چنین برنامه درسی، پیوند نخورده بوده بلکه الصاقی بوده است

جمال و زیبایی

"جمیل" نامی برای خداوند است. زیرا که او زیبای مطلق است و همه زیبایی‎های عالم از اوست. انسان نیز طوری خلق شده است که تمایل به جمال و زیبایی دارد. این ویژگی فرصت فطری بسیار باارزشی است که در صورت فعلیت یافتن، بینش و نگرشی زیبابین و بالنده در انسان ایجاد می‌کند. به‎نحوی که همه عناصر و اجزای حیات برای او بهجت‎آور می‌شود. برنامه درسی زیبا برنامه‌ای است که خودش زیباست و زیبایی‌گرایی را در شاگردان تقویت می‌نماید.

اجابت خواسته‌ها

در دعاها می‎خوانیم: "یا مُجیبُ الدعواتٌ " یعنی خدایی که به درخواست‎ها پاسخ می‎دهی. خداوند پاسخ دهنده بخشندۀ درخواستِ درخواست‎کنندگان است. برنامه درسی به رنگ خدا نیز پاسخ دهنده به درخواست‌هاست. نیازهای اصلی عاطفی، شناختی و عملی که به طرق مختلف در شاگردان، بروز و ظهور پیدا می‎کنند، همه جلوه‌های سرشت الهی انسان است که در هر گروه سنی به طریقی و به‎نحوی ظاهر می‌شوند. شایسته است که طرّاحان برنامه درسی به نیازهای متربّی آگاهی داشته باشند و به آن‌ها پاسخ گویند. برخی در قالب مفاهیم و سایر عناصر برنامه و برخی دیگر از طریق عوامل محیطی تأثیرگذار، پاسخ داده می‌شود. بدون شک خانواده به‌عنوان نهاد تأثیرگذار در تامین نیازهای شاگردان، نقش زیادی می‌توانند داشته باشند.

رویکرد حکیمانه

خداوند حکیم کارهایش را با حکمت و تدبیر مطلق انجام می‎دهد و بندگان خود را "از تاریکی‌ها‎ به‎سوی روشنایی بیرون می‎آورد و کسانی که کفر ورزیدند وسر پرست آن‌ها طاغوت می‎باشد، آنان را از روشنایی به‌سوی تاریکی‎ها بیرون می‎آورند" (بقره : 257)

 انسان هر چه از او سر می‎زند باید حکیمانه باشد. حکیمانه بودن انسان به‌طور نسبی است و حکیمانه بودن خداوند به‌طور مطلق است. برنامه درسی از جمله کارهایی است که از سوی انسان‎ها به قصد تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان تدوین می‌شود. این سند تربیت باید با حکمت درآمیزد و شاگردان را حکیمانه پرورش بدهد. ممکن است این سؤال را به ذهن متبادر کند که برنامه درسی حکیمانه چگونه برنامه ای است؟ در این ارتباط چند نکته قابل طرح است. یکی اینکه فرآیند طراحی و تدوین برنامه درسی حکیمانه باشد. کسانی که طراحی می‎کنند به علم و آگاهی تمام و پرهیز از حدس و گمان و وهم و خیال، به این کار اقدام نمایند. به‎عنوان مثال موقع تدوین اهداف، همه عوامل و زمینه های شکل‎دهندۀ هدف را بررسی کنند و با خردورزی به این کار هم اقدام نمایند. صورت مقابل این شیوۀ اقدام، عمل صوری و مقطعی است که به تعجیل و با نیّت‌های غیرعلمی انجام پذیرد. لذا یک وجه برنامه درسی حکیمانه به نحوه تدوین آن مرتبط می‌شود. وجه دیگر این است که مجموعه تصمیمات و محتوا و روش‌های تولید یا پیشنهاد شده، حکیمانه باشد. برهان خالص یکی از معانی جدّی واژه حکمت است. محتوای برنامه باید آمیخته به برهان خالص باشد تا شاگردان با یادگیری آن، رفتار برهانی داشته باشند و در مواجهه با امور زندگی، با دلیل و برهان عمل کنند.

رویکرد حلیمانه

رویکردهایی که ذکر می‌شوند، مانعه الجمع نیستند، بلکه مکمّل یکدیگر هستند و برنامه درسی  را اعتبار وقوت می‌بخشند. خداوند حلیم است به این دلیل که در کارهایش از نا جوانمردی دوری می‎کند. از جمله در مجازات و روی برگرداندن از گنهکاران و قطع نعمت‌هایش از کسانی که شکر نمی‌کنند و از آشکار کردن عیب کسانی که او را دوست نمی‎دارند و آنچه که افراد نادان انجام می‌دهند. 

آیا می‌توان از برنامه درسی حلیم سخن گفت؟ معتقدم پاسخ مثبت است. فرصت‌ها و شرایطی که برای یادگیری آفریده می‌شود، ظرفیت این را دارد که حلم در آن دمیده شود. بیشترین نقش را در این خصوص معلّم می‎تواند ایفا کند. معلم حلیم باشد هم درس حلم را به شاگردان می‎دهد و هم زمینه‌های بهتر برای رشد آنان ایجاد می‎کند. شاگردان به علل مختلف ممکن است نواقصی در رفتار داشته باشد. چنانچه در برابر نواقص آنان، عصبانیت، خشونت و ترشرویی باشد، نه تنها چیزی حل نمی‌شود، بلکه مشکلات تازه‎ای ظاهر می‌گردد. دانش‎آموزانی که به‌دلیل اختلال خانوادگی تعادل خود را از دست داده است، چه چیزی و چه جایی جز برنامه درسی و معلّم می‎تواند مشکلات را کاهش دهد؟ از این نوع مثال‌های برخاسته از واقعیت فراوان هستند که فضای حلیمانه و برنامه درسی صبور می‎طلبد.

حیّ و حیات‎بخش

حیات هر چیزی باطن آن می‎باشد که به‎وسیله آن همه درجاتش استوار می‎گردد و احیایش ایجاد باطنش می‎باشد. پس در تمام درجاتی که باطنش در او ایجاد می‎گردد، او در آن درجه‎ها حیّ می‎باشد و در تمام درجاتی که باطنش ایجاد نمی‎گردد، او در آن درجه‌ها مرده می‎باشد. پس حیّ نام خداوند متعال است به‎خاطر بی‎نیازی‎اش از اینکه باطنی غیر از ذاتش برای او باشد. باطن برنامه درسی چیست؟ آیا می‎توان برای همه برنامه‎ها باطنی یکسان در نظر گرفت؟ اگر چنین چیزی معقول و صحیح است، آن باطن یکسان کدام است؟ ممکن است مطابق فلسفه و نظام ارزشی متبوع، باطن‎های متفاوتی برای برنامه درسی منظور شود. برنامه درسی مبتنی بر فلسفه تربیتی اسلام، وقتی زنده است که شاگردان را به مرتبه‎ای از حیات طیبه برساند. باطن برنامه درسی محیی بودن آن است. اگر برنامه‎ای بتواند یادگیرنده را حیّ و زنده نگه دارد و فطرت او را فعلیت بخشد، برنامه حیّ است. وقتی چنین برنامه‎ای تحقق یافت، به‎تدریج زندگی بالنده می‎شود و به‌سوی اهداف و آرمان‌هایش حرکت می‎کند.

احاطه و خبرگی

هرچند به‌دلیل پیچیدگی و چند لایه بودن شخصیت انسان‎ها احاطه بر آن و کسب خبرگی در همه جوانب رفتاری ممکن نیست؛ ولی حد خبرگی را می‎توان افزایش داد. "برنامه درسی خبیر" برنامه‎ای است که در موضوعات مرتبط با حیات دانش‎آموز تا حدود زیادی باخبر است. طراح برنامه درسی بی‌خبر، برنامه درسی بی‌خبر تهیه می‎کند. چنین برنامه‎ای یادگیرنده را بی‎خبر باقی می‏گذارد. این چه خبری است که این همه اهمیت دارد. خبر از خود، خبر از پیرامون، خبر از مهارت‎های زندگی، خبر از فرصت‎ها و تهدیدها، خبر از گذشته، خبر از آینده و صدها خبر دیگری که هر کدام به ضلعی از اضلاع زندگی انسان ارتباط پیدا می‎کند.

خداوند خبیر است به این خاطر که به تمام موضوعات احاطه دارد. برنامه درسی نیز به‎عنوان مهم‎ترین وسیله تحوّلی دانش‏آموز باید خبرگی داشته باشد تا به خبرگی یادگیرنده بیفزاید. جهت این خبرگی قرب الهی است. زیرا که اصل خبرهای مهم زندگی دست خداوند است.

خلّاقیت و ابداع

"خالق" اسم دیگر خداوند متعال است. خلق همان نازل کردن هر چیز به مراتبش، مرتبه به مرتبه می‎باشد؛ با به فعلیت رساندن تمام مراتبی که دارد. خداوند اَحسنُ الخالقین است. یعنی بهترین آفرینندگان. اوست که می‌آفریند و هر لحظه در حال آفرینش است و هر زمان جهان نو می‌شود. برنامه درسی فرصت وظرفیت خلق‎های جدید را برای شاگرد فراهم می‎کند. اصولاً یکی از شاخص‌های ارزشیابی یک برنامه درسی مطلوب، ظرفیت و قابلیت آن در آفرینندگی است. یادگیرنده به‌عنوان "انسان" توانایی‌های بالایی دارد و تفکر او سرمایه بسیار غنی و قوی وجود اوست. از طریق برنامه است که باید تفکر خلاق تقویت شود و خلق راه‌های نو، راهبرد دائمی تلقی گردد.

ذکر و یادآوری

بین خداوند و بنده‎اش در روز اول پیمانی منعقد شده است و آن این است که بنده جز خدا معبود دیگری را نپرستد و شیطان را پرستش نکند. لکن این پیمان به‌دلیل تسلط دنیا بر رفتار و اعمال انسان‌ها، مورد غفلت قرار می‎گیرد و فراموش می‎کند که عقدی و عهدی با خدا دارد. مخصوصاً شیطان مرتباً سراغ بندگان خدا می‎آید و آنان را از صراط مستقیم دور می‎سازد. خداوند در قرآن کریم به‌طور تشریعی و از طریق فطرت به‌طور تکوینی، متذکّر می‌شود که انسان به خود آید و دچار فراموشی پیمان نشود. برنامه درسی ذاکر، برنامه به یاد آورنده است. هر یک از دروس در صورت تمایل و علاقه طراحان برنامه درسی و معلّمان، ظرفیت این را دارند که ذاکر باشند و شاگردان را به رو به وجه خدا تربیت کنند. یکی از راه‌ها آن است که هر یک از ابعاد و اضلاع عام هستی که در موضوعات گوناگون تدریس توزیع شده است، به‌عنوان آیات الهی معرفی شود نه پدیدۀ صرف و منقطع از ماوراء طبیعت.

رشادت و مقاومت

"رشید" اسم خدای متعال است. به‌دلیل عدم امکان خروجش از استقامت و اعمال دائمی در راه حق. انسان‌ها معمولاً در راه حق لرزان می‎شوند و سختی‎های راه حق آنان را از استقامت و رشادت بازمی‎دارد و گاهی عین صفت باعث پیروزی ظاهری باطل بر حق می‎گردد. تعداد آنانی که رشادت حقیقی داشته باشند و صحنه را خالی نکنند، زیاد نیست. تعلیم و تربیت و برنامه‌های درسی از دو جهت به اسم "رشید" مرتبط می‌شوند. یکی اینکه خود برنامه درسی باید رشید باشد یعنی ارکان وعناصرش امیخته به استقامت و پایداری و محکم طراحی شود و روح تمام برنامه درسی را رشادت تشکیل دهد. دوم اینکه دانش‌آموزان را با روحیۀ استقامت و ایستادگی بار آورد. البته اگر ویژگی نخست تحقق یافت، ویژگی دوم نیز محقّق می‌گردد. ما در نظام تعلیم و تربیت خود نیازمند افرادی هستیم که گام‌های استوار داشته باشند و سست عنصر و متزلزل نباشند.

صدق و راستی

حقیقت صدق (راستی و درستی) عبارت است از راستی و درستی هر چیزی؛ پس راستی و درستی ناطق در خبر دادن صحیح و حقیقتی است و صداقت خبر دربردارنده حقیقت او و واقعیت است. "صادق" اسمی از اسامی خداوند است، به جهت اینکه خداوند به حقیقت و راستی خبر می‎دهد. "برنامه درسی صادق" برنامه‎ای است که اهداف و محتوای آن با حقیقت و راستی همراه باشد. این ویژگی زمانی تحقق می‎یابد که مبانی برنامه درسی به "صدق" استوار باشد. به‌عنوان مثال حقیقت انسان را کدام منبع می‎تواند به طرز صحیح معرفی کند؟ به جز آن قدرتی که انسان را خلق کرده است؟ چنانچه به‌جای استناد به ویژگی‌های وحیانی انسان، به ادعاهای دیگران تکیه کردیم، از حقیقت دور شدیم. در حقیقت منبع راستین است که دانش راستین و نهایتاً برنامه درسی راستین را تضمین می‌نماید. در سایر مبناها نیز همین وضعیت حکم‌فرماست. قضاوت‌هایی که در خصوص معرفت‌شناسی، ارزش‎شناسی، هستی‌شناسی و غیره به عمل می‎آوریم، ممکن است حقیقی باشد و ممکن است غیرحقیقی باشد. اصولاً هر شناختی که با واقعیت‌ها همسوتر باشد، حقیقی‎تر است. کدام منبع حقیقتاً واقع‎نماست؟ یکی از جاهایی که لزوم پرداختن به فلسفه اسلامی را به عنوان مبانی تربیت برنامه درسی نشان  می‎دهد، پاسخ به همین پرسش است. منبع واقع نما کدام است؟ جز خداوند؟ اگر عقلی که به عنوان پیامبر درونی به انسان اعطا شده است، منبعی معتبر است، هر چیزی را که عقل تأیید می‎کند، بخشی از دین است وبخش دیگر نقل است که اعتبار بالایی در معرفت شناسی دارد. وجه دیگر واقع‎نمایی در برنامه درسی را باید در الگوهایی که برای نیازسنجی و تدوین برنامه‌ها به‌کار می‎بریم، جستجو کرد. گاهی برنامه‌ها به‌دلیل عدم ابتناء بر اطلاعات وثیق، نامعتبر و غیرصادق است. اطلاعات ناقص، برنامه درسی ناقص ایجاد می‎کند و اطلاعات ناصحیح نیز، برنامه درسی ناصحیح شکل می‎دهد.

فصل حق و باطل

فصل به معنای حائل بین دو چیز و جدایی بین حق و باطل است. خداوند فاصل است چرا که فقط با معیارهای خداوندی می‎توان دربارۀ حق و باطل امور در زندگی قضاوت کرد. چه چیزی حق است و چه چیزی باطل؟ کدام محتوا حق است و کدام محتوا باطل؟ کدام سخن معلّم حق است و کدام سخن او باطل؟ به‎طور کلی جز خداوند چیزی و کسی فاصل و فارق حق و باطل نمی‎باشد. از برنامه درسی فاصل می‎توان سخن گفت. برنامه‌ای که ایینه "حق و باطل" است. آموزه‌های آن، شاگردان را به سوی حق سوق می‎دهد و آنان را طوری پرورش می‎دهد که در زندگی "حق‎گرا" باشند. نقطه مقابل این برنامه بطالت است.

فرض کنید برنامه درسی این پیام غلط را به دانش‌آموزان القا کند که تنها راه کسب معرفت، تجربه و آزمایش است. چنانچه این پیام در وجود یادگیرنده درونی شود، تفکر پوزیتویستی در او استحکام می‎یابد و با تردید این گونه فردی آمادگی لازم برای پیمودن راه کمال و قرب الهی را نخواهد داشت. چون اندیشه‌اش بر نگرشی باطل متکی است. برنامه درسی دیگری را به ذهن بیاورید که دانش‎آموز و یا دانشجو را تک‎بعدی و تک‎ساحتی بارآورد. تردید نباید کرد که رشد یک‎بعدی باطل است و رشد همه‌جانبه حق است. آیا همه برنامه‌های درسی به این معنایی که شرح داده شد، حق‎گرا هستند؟ چه بسیارند برنامه‌هایی که "سفیر" اردوگاه باطلند و افراد گریزان از حق تربیت می‌کنند.

کرامت و بزرگواری

کرم و کرامت از جمله نام‌های خداوند است به این معنی که نسبت به بندگانش با بخشش و بزرگی برخورد می‌کند و انسان را هم که زیباترین و کامل‌ترین مخلوق اوست، با ویژگی کرامت آفریده است. انسان کرامت ذاتی دارد و تعلیم و تربیت باید به نحوی باشد که کرامت اکتسابی نیز کسب کند و به مراتب عالی‎تر کمالات معنوی برسد. علاوه بر انسان سایر مخلوقات نیز با همین صفت نامیده می‌شوند. مثل: مَلِکٌ کَریمٌ، فرشته کریم؛ رَسولٌ  کَریمٌ، فرستاده کریم؛ رِزقٌ کَریمٌ، رزق کریم؛ کِتابٌ  کَریمٌ، کتاب کریم و قُرآنٌ  کَریمٌ، قرآن کریم.

برنامه درسی کریمانه هم می‎توان وصف کرد. برنامه درسی که به ضرورت‌های تربیتی انسان کریم طراحی شده و به پرورش کرامت در وجود دانش‎آموزان یاری می‎رساند. نقطه مقابل کرامت، لئامت است. ممکن است برنامه درسی لئیم‌پرور باشد و صفات نازیبا را در فرد تقویت کند. در اهمیت برنامه درسی کریمانه همین بس که اگر کرامت تقویت شود، راه برای کسب کمالات دیگر باز می‌شود و اگر لئامت تقویت شود، راه برای کسب رفتارهای زشت و نازیبا باز می‎گردد. قاعدتاً تحلیلی از کرامت تکوینی انسان باید به عمل آید و بر پایه آن قواعدی برای تقویت کرامت اکتسابی پیش‌بینی شود.

جمع‏بندی

برای اسلامی سازی برنامه درسی، طرق مختلفی قابل تصوّر و عمل است که جمله آن‎ها طریق الهام گیری از اسماء الهی است. منطق قوی برای بهره‎گیری از این طریق آن است که انسان مطابق آموزه‎های قرآن جانشین خداوند در زمین است. شرط جانشینی آن است که صفات مطلق و ذاتی خداوند به‌طور نسبی در وجود جانشین او نیز، بروز و ظهور پیدا کند. آنچه که در مباحث عرفانی از آن تجلّی نام برده می‌شود، در این مقاله طریق الهام گرفتن از اسماء الحسنی انتخاب گردید. هرگز ادعا این نیست که همه اسماء الهی و با عمق مفهومی لازم مورد بررسی قرار گرفته‌اند. بلکه هدف ان بوده که مدخلی برای ورود به این بحث بسیار مهم باز شود و در گام‌های بعدی سایر پژوهشگران این حوزه و خود نگارنده زوایای دیگر بحث را مورد کاوش قرار دهند و راه روشن‌تری برای تولید دانش دینی در برنامۀ درسی تنظیم کنند. آنچه که در این مقاله مورد نظر بوده تأملی در برخی اسماء و دریافتی برای جهت‌دهی ارزشی و اعتقادی بوده که تا حدودی تحقق یافت. در این تأمل مفاهیم جدیدی به شرح زیر نمایان شد:

برنامۀ درسی امان                               برنامۀ درسی مجیب                        برنامۀ درسی خبیر

برنامۀ درسی اوّاب                              برنامۀ درسی فاصل                          برنامۀ درسی خلّاق

برنامۀ درسی مبرهن                           برنامۀ درسی حکیم                           برنامۀ درسی ذاکر

برنامۀ درسی باسط                             برنامۀ درسی کریم                           برنامۀ درسی رشید

برنامۀ درسی زیبا                               برنامۀ درسی حیّ                             برنامۀ درسی صادق

با ملاحظۀ این ویژگی‌ها به برنامه درسی ممکن است این پرسش به ذهن متبادر شود که با چه استدلالی اسماء الهی در کنار واژه برنامه درسی قرار گرفته است؟ پاسخ این پرسش محتمل با مطالعه محتوای مقاله و آنچه که در جمع‌بندی طرح شد، به‌دست می‎آید. غرض این است که برنامه درسی یک وسیله تربیت آدمی است. این وسیله بنابه سرشت و ماهیتی که بر خود می‌گیرد، آثار و پیامدهای متفاوت و شاید متضادی می‌تواند داشته باشد. اگر قرار باشد برنامه درسی در جهت و تأثیر کلی خود شاگردان را به قرب الهی نزدیک کند و شایستگی جانشینی خدا را در آن‌ها پرورش دهد، باید به رنگ خدا باشد. باید از اسماء الهی الهام بگیرد و صفاتی را در خود جا دهد تا در این تأثیرگذاری، توفیق الهی را کسب کند. هر قدر برنامه درسی در پیوند خود با این نامهای پاک شایستگی کسب کند، معتبرتر خواهد بود.

 

سطح مقاله: 
علمی پژوهشی
5
امتیاز: 5 (1 رای)
کلیدواژه: 

ارسال نظر

Image CAPTCHA