گروه اجتماعی - رجانیوز: دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با فرهنگیان حاوی نکات مهمی بود که بعضا برای اولین بار مطرح میشد. دفاع جانانه رهبر انقلاب از آموزش و پرورش دوران چهل ساله انقلاب اسلامی و از سوی دیگر تذکر درباره مزاحمت حجم کتب درسی با شادی و نشاط دانشآموزان در مدارس، باعث شد تا برای گفتگوی بیشتر درباره این محورها به سراغ حجتالاسلام دکتر علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برویم. فعالان حوزه تعلیم و تربیت ایشان را به خوبی میشناسند و «سند برنامه درسی ملی» یکی از مهمترین فعالیتهای تئوریک ایشان در عرصه تحول در آموزش و پرورش بوده است.
اولین سوال را از سند برنامه درسی ملی بپرسیم. درباره این سند که یکی از زیرنظامهای اصلی سند تحول محسوب میشود سوال اصلی این است که در چه حدی منبعث از ارزشها و فلسفهی تعلیم و تربیت انقلاب اسلامی است و در تدوین این سند، چقدر ارزشها و اصول انقلاب و فلسفه حیات مورد قبول جمهوری اسلامی در نظر گرفته شده است؟
سوال بسیار مهمی را مطرح کردید و فکر میکنم خیلی بیشتر از اینها باید در باره برنامه درسی ملی بحث شود. من با این جمله شروع میکنم که به اذعان یکی از چهرههای برجسته دانشگاهی در رشته برنامهریزی درسی، تولید برنامه درسی ملی سرآغاز تولید دانش بومی برنامهریزی درسی در کشور ما بوده است. این نکته بسیار مهمی است و نشان میدهد این برنامه درسی ملی واقعاً تولید دانشی کرده و سندی کاملاً مبتنی بر مبانی دینی و اسلامی خودمان است، به علاوه اقتضائات بومی خودمان و بهرهبرداری از تجربههای علمی و عملی جهانی تا حدی که توانستیم به آنها دست پیدا کنیم.
در زمان تولید برنامه درسی ملی، چهارده کشور در سطح جهان دارای برنامه درسی ملی بودند که ما آنهایی را که مقدور بود پیدا کردیم و توسط دوستان ما در کارگروهها و کمیتههای مختلف علمیِ طرح تدوین برنامه درسی ملی ما مورد توجه قرار گرفت، بنابراین واقعاً در این زمینه تولید علمی صورت گرفته است.
از نظر انطباق بر مبانی اسلامی، به اعتقاد من در مبانی که صد در صد است، چون مبانی را از دیدگاههای حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی و رهبر معظم انقلاب گرفتهایم. از همان آغاز هم کاملاً برای ما روشن بود که این پنج چهره علمی فرهیخته جهان اسلام برای ما منبع دیدگاههایی هستند که در اینجا آمدهاند.
در نگارش و تدوین این سند چه نوآوریهایی مبتنی بر این اندیشهها به وجود آمده است؟
مهمترین بخش برنامه درسی ملی که یک نوآوری معرفتی در عرصه برنامه درسی است، الگوی هدفگذاری است. الگوی هدفگذاری برنامه درسی ملی هیچ سابقهای در هیچ یک از ساختارهای برنامههای درسی ندارد و کاملاً از اسلام گرفته شده است. نکته مهم این است که حدود سیزده چهارده سال قبل که این برنامه درسی ملی تولید میشد، در همان زمان، بحث محور بودن اندیشهورزی و تعقل و تفکر مطرح شد و این نکته را دوستان ما که در کمیته مبانی کار میکردند، به دست آوردند و بر اساس آن تعقل و تفکر، بحث عنصر ایمان مطرح شد و بر اساس این دو عنصر سه عنصر علم، عمل و اخلاق مطرح شدند.
گزارههایی که در آنجا آمدهاند و تکرار نمیکنم، کاملاً نشاندهنده پویایی و روزآمدی و کارآمدی این الگو در عرصه عمل است. یعنی اگر به یک معلم کلاس چند پایه دارای شش دانشآموز در یک منطقه روستایی بگویید ما میخواهیم شما را متفکر و اهل خلاقیت و تعقل بار بیاوریم و بچهها را اهل ارزشهای واقعی و ایمان به خدای متعال، معاد و خودباوری تربیت کنیم؛ میخواهیم بچهها اهل علم و معرفت مبتنی بر تعقل و تفکر تربیت شوند، نه دانش حفظی و علم اقتباسی و تقلیدی. میخواهیم بچهها اهل اخلاق، عمل و تلاش تربیت شوند. با همین چند جمله کوتاه او میداند ما میخواهیم چه کار کنیم.
کارآمدی این برنامه تا این حد است که میتواند آن را در سادهترین سطح کف مدرسه و کف کلاس هم فراتر از تفاوتهای جغرافیایی، قومی، زبانی و حتی مذهبی که در کشور داریم، جریان بدهد و اجرا کند.
به نظر بنده حتی به یک دانشآموز هموطن ارمنی ایرانی هم اگر بگوییم میخواهیم تو را اهل تفکر و تعقل و اندیشهورزی و پرسشگری، اهل ایمان، عمل، اخلاق و علم بار بیاوریم خواهد پذیرفت. اهداف این برنامه بسیار جامع، درست و پیشبرندهای است. در حقیقت برنامه درسی ملی، زمینهساز شکلگیری تعلیم و تربیت و مدرسه پیشرفته تراز انقلاب اسلامی است.
البته بحثهای مفصلی راجع به این سند شده است و انجمن مطالعات برنامههای درسی ایران جلسات مفصلی داشتهاند که در سایتشان هست و اگر مراجعه کنید اطلاعات مفصلتری خواهید گرفت و من پاسخ به این سئوال شما را در همین حد کافی میدانم.
قطعاً یادگیری، نیازمند محتواست. محتوایی که سند برنامه درسی ملی که به قول شما الگوی هدفگذاری جدیدی را ابداع کرده است و بر اساس آن میخواهد حرکت کند، از یک سو نیازمند یکسری محتوا و از سوی دیگر نیازمند مجری، معلم و مدرسه خوب است. اما با اینکه برنامه درسی ملی سند قویای به نظر میرسد و شاید مهمترین زیرنظام سند تحول هم هست، و حتی میشود گفت از خود سند تحول، چفت و بست فکری قویتری هم دارد، در اجرا با موانع متعددی روبروست. راهبرد آموزش و پرورش برای اجرای صحیح برنامه درسی ملی چیست؟
در این سند یازده حوزه تربیت و یادگیری تعریف شده است که این حوزههای یادگیری و تربیت بر اساس اقتضائات امروز نظامهای آموزشی، نیاز دانشآموزان و راهبردهایی که از دلالتهای منبعث از مبانی سند برمیخیزند، طراحی شدهاند. این یازده حوزه تربیت و یادگیری بهگونهای همان شش ساحت مذکور در سند تحول را پوشش میدهند. اینها ظروفی هستند که باید محتوایمان را بر اساس آنها انتخاب کنیم.
مثلاً در حوزه یادگیری ادبیات فارسی به محتوا نیاز داریم. این محتوا از کجا باید بیاید؟ در اینجا کار بسیار خوبی انجام شده است. یعنی معلوم است که ما در حوزه تربیت و یادگیری اولاً بایستی جهتگیریهای سایر حوزههای تربیت را مورد ملاحظه قرار بدهیم. یعنی متونی که در اینجا میآوریم متونی باشند که در آنها سبک زندگی، خانواده، حکمت و تفکر، قرآن و معارف، مطالبات اجتماعی و اندیشه اجتماعی و سیاسی و خلاقیت مواجهه با مسائل جهان دیده شوند. بخشی از این مباحث در متون کهن ما وجود دارند که در آنها آموزههای عرفانی، اخلاقی، معنوی و اجتماعی در آنها هستند. بخشی هم از متونی میآیند که مؤلفین ما خودشان تألیف میکنند. بخشی هم از متون، اشعار و منابعی که امروز در اختیار ما هستند.
هر مقدار از آنچه که تولید شده است غنیتر باشد، انتخاب ما خود به خود بهتر میشود. از همین جا خیلی زود متوجه میشویم که مواد اولیه تولید محتوا واقعاً به عهده ما نیست. یعنی در کل عرصه علمی و فکری جامعه امروز ما و کلاً جامعه بشری هر مقدار دانش معتبر و قابل استفاده برای ما تولید شده باشد، همانها را میتوانیم در این کتابهای درسی بیاوریم، در جاهایی ممکن است بعضی از مؤلفین کتابهای درسی، خودشان در تولید دانش هم صاحبنظر باشند، ولی این موضوع خیلی کم تحقق مییابد.
به همین دلیل همان طور که اشاره کردید ما باید محتوا را از آنجا بگیریم، ولی مهم این است که این محتوا در این ظروف متناسب با آن رویکردها انتخاب میشود. مثلاً در عرصه علوم تجربی ما دو رویکرد کلان داریم. آقای دکتر گلشنی سالهاست دارد این حرف را میزند. یک رویکرد کلانِ نگاه الحادی در علوم تجربی و یک رویکرد کلان با نگاه الهی و توحیدی. بدیهی است ما باید همان نگاه الهی و توحیدی را بگیریم و در کتابهایمان متبلور باشد.
اینکه آیا تا کنون چنین اتفاقی بهطور کامل افتاده است یا نه، نمیتوانم بگویم بهطور کامل اتفاق افتاده است و اتفاقاً امروز ما درصدد همین هستیم که بتوانیم در یک تلاش علمی متقن، مستند و معتبر و مشارکت واقعی در سطح نخبگان و توانمندیهای جامعهمان این کار را هر چه بهتر انجام بدهیم. البته هر چه بهتر انجام بدهیم، باز هم جای کار بیشتری وجود خواهد داشت. این از بحث محتوا.
و اما بحث مجری خوب بسیار مهم است. اولین شرط برای مجری خوب که در درجه اول مدیر مدرسه و سپس معلمین، کارشناسان، سیاستگذاران آموزش و پرورش، برنامهریزان، مدیران میانی و مدیران عالی که مجموعه مجریان را تشکیل میدهند، باید فهم درستی از برنامه درسی ملی داشته باشند تا بتوانند به ما کمک کنند. این فهم تا حدودی معتبر است. در حقیقت امروز در بدنه آموزش و پرورش هم این متن، متن معتبری است و همه درصدد چنین فهمی هستند و تلاش زیادی هم انجام شده است، ولی هر چه ما غور و تأمل بیشتری در این متن داشته باشیم، به نظر من نگاه و نگرش بیشتری شکل خواهد گرفت. مستلزم سازماندهی مناسبی است که تا حد زیادی در آموزش و پرورش وجود دارد.
ما دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی داریم که باید مجریان خوبی را تربیت کنند. آنها به این اسناد کاملاً معتقدند و خود را ملتزم میدانند. ما نیازمند روشها و تکنولوژی و فناوری انتقال این مفاهیم هستیم. فناوری انتقال این مفاهیم مقولهای است که بهتدریج و در اثر تجربههای متراکمی که در این زمینه شکل گرفتهاند حاصل میشود. در این زمینه هم خوشبختانه کارهای خیلی خوبی انجام شدهاند. بنابراین ما در مسیر قرار داریم، ولی اینکه در این مسیر تا چه حد سازماندهی لازم و عمیق شکل و به قول شما با چفت و بستهای محکم شکل گرفته، یک مطلب است و چه مقدار آن فهم عمیق نسبت به این سند در ردههای مختلف کسانی که باید آن را اجرا کنند اتفاق افتاده است، مطلب دیگری است و اینکه ما چه مقدار به بسترسازیهای عینی در این زمینه پرداختهایم، یعنی از نظر منابع و امکاناتی که بتوانیم به خیل عظیم فرهنگیان و سیاستگذاران و برنامهریزان در این مسیر کمک کنیم که به یک فهم عمیق برسند، اینها جزو اهدافی هستند که باید روی آنها متمرکز شویم و امیدواریم بتوانیم این تمرکز را پیدا کنیم.
حتما قبول دارید که این محتواها فقط بخشی و سطحی از آموزش و تربیت را محقق میسازند و در فرآیند تعلیم و تربیت فرامتنهائی وجود دارند که شاید آنها رقمزننده نهایی تعلیم و تربیت باشند. از قبیل رسانهها که در حال حاضر دارند تقریباً به رکن تعلیم و تربیت تبدیل میشوند. همه بچههای ما دارند کتب مصوب آموزش و پرورش ما را میخوانند، ولی نهایتاً از آنها کلیپهایی در میآیند که در فضای مجازی میبینیم.
از آنها در نمیآیند. از بیرون مدرسه...
تحمیل شده است.
در مدارس نفوذ کرده است. البته در بعضی از مدارس.
میشود گفت او به جای ما نقشآفرینی کرده و یا شاید زور او بیشتر از ما بوده است. آیا شما اساساً این را میپذیرید که آموزش، تربیت و این مقوله مهم تعلیم و تربیت باید خیلی بیش از اینها روزآمد شود تا بتواند در مقابل پدیدههای جدید حرفی برای گفتن داشته باشد؟
چند مطلب را باید از هم جدا و در مورد آنها بحث کرد. نکته اول این است که ما معتقدیم محتوا صرفاً کتاب درسی نیست. در سازمان پژوهش در کنار کتب درسی، مجلات رشد هم چاپ میشوند. سایت رشد را داریم. جشنواره فیلم رشد را داریم. ابزارهای هنری و فرهنگی جذابی که بتوانند در کنار کتب درسی، آن برنامه درسی ملی را واقعاً حمایت و پشتیبانی کند. اینکه این مجموعهها تا کنون تا چه میزان در انجام وظایفشان موفق بودهاند محل بحث است، ولی تلاش ما بر این است که واقعاً بتوانیم در یک منظومه معنادار و جهتبخش تریف بشوند و در همین زمینه باید دوستان خوشفکر، توانمند، مبتکر، انقلابی و توانا به ما کمک کنند که تا حدی هم داریم از آنها استفاده میکینم. پس به این نکته توجه داریم.
بخشی هم در خود مدرسه شکل میگیرد. نوع ارتباطات مدیر مدرسه و معلمین با دانشآموزان و خانوادهها بخشی از این محتوا را شکل میدهد. ما به آنچه که در دانش برنامهریزی درسی، برنامه درسی پنهان نامیده میشود بیتوجه نیستیم و نکتهای که گفتید کاملاً درست است.
نکته دوم این است که دانشآموزان صرفاً در مدارس تربیت نمیشوند. اگرچه در آموزش و پرورش، مدرسه کانون و بستر تربیت است، ولی بچهها در جامعه تربیت میشوند. اینکه ما تلاش کنیم مدرسه به یک اقتدار تربیتی و معنوی برسد که بتواند در مقابل همه عوامل دیگر سر بلند کند و مؤثر باشد، بسیار مطلوب است و ما هم باید به دنبال این باشیم و هستیم، ولی واقعیت این است که معلمان ما هم در همین جامعه زندگی میکنند و تحت تأثیر همین عوامل پیرامونی قرار میگیرند. اولیای دانشآموزان، مدیران و همه ما داریم در این جامعه زندگی میکنیم و به تعبیر بسیار درست و عمیق رهبر معظم انقلاب، فرهنگ این جامعه هوایی است که همه دارند از آن تنفس میکنند، اما اینکه معلمان ما به درجهای از بلوغ و توانمندی برسند که در حین تنفس از این فرهنگ بتوانند خودشان فیلتری بگذرانند و فرهنگ نامطلوب را جذب نکنند، نکته بسیار مهمی است و بایدر این جهت حرکت کنیم. ما واقعاً در این زمینه موفق هم بودهایم و اگر خوب کار کنیم انشاءالله موفقتر هم خواهیم بود.
مسئله دیگر این است که خود آنها بتوانند با اهداف تربیتی آموزش و پرورش همسویی داشته باشند. یعنی رسانه ملی ما هم در این اندیشه باشد که مخاطبش را اهل تفکر، تعقل، پرسشگر، خلاق، اهل ایمان، خودباوری ملی، خودباوری عمیق تربیت کند. اهل تلاش و اندیشه و کار و فعالیت و اخلاق و اهل علم و معرفت تربیت کند. میدانیم امروز رسانه ملی ما با این جهتگیری زاویه دارد. وقتی رهبر معظم انقلاب به مسئولین رسانهها هشدار میدهند که برنامههای ضد روحیه کار و تلاش فعالیت پخش نکنید، معلوم میشود آنها در این وادی نبودهاند و این آسیب است که نهادهای بالادستی تعلیم و تربیت باید آن را حل کنند. واقعاً از شورایعالی انقلاب فرهنگی این انتظار هست که خودش را هم مخاطب مبانی نظری تحول بنیادین بداند و واقعاً آن را دنبال کند و این گلایهای که همه دوستان ما در آموزش و پرورش از شورایعالی انقلاب فرهنگی و دبیرخانه آن دارند که تا کنون توجه لازم را به مقوله تعلیم و تربیت که نقش مهمی در تحول فرهنگی دارد نداشتهاند.
نکته سوم تلاش دشمنان و تلاش جبهه فرهنگی ضد انقلاب، ضد نظام و ضد ایران برای نفوذ در مدارس ماست. اینکه تا چه حد میتواند نفوذ کند، بستگی به توانمندی ما دارد. حال اینکه در چند مدرسه برنامههائی را اجرا و این گونه القا کردهاند که ما حضور داریم و قویتر از آموزش و پرورش هستیم، واقعاً القائات آنهاست که نباید باور کنیم و خودمان نباید به این القائات دامن بزنیم. در مدارس حقیقتاً اتفاقات بسیار خوبی میافتند. مدارس ما مستقل از نگاهها و دیدگاههای دولتهای ما عمل میکنند و آموزش و پرورش واقعاً یک نهاد مردمی است. مدیر مدرسه اصلاً کاری ندارد که چه کسی رئیسجمهور یا چه کسی وزیر آموزش و پرورش است و کار خودش را انجام میدهد. این نکته بسیار مهمی است و قضاوت ما نباید با پیشداوری روی دولتهای مختلف همراه باشد.
همین آخر هفته در یکی از شهرهای کشور جشنواره حجاب برتر برگزار خواهد شد که یک کار فرهنگی واقعاً خودجوش، آتش به اختیار، یک کار تمیز فرهنگی در یک دبیرستان دولتی در یک منطقه نه چندان برخوردار آن شهر است. من در جریان هستم. خیرین کمک کردهاند. مدیر مدرسه با خلاقیت و ایمانی که دارد کار را دنبال کرده است که در آن جشنواره از معلمان و دانشآموزان دبیرستانی چادری دبیرستان تقدیر و به آنها چادر هدیه داده شود که کار بسیار خوبی است. این کار چقدر در جامعه ما دیده میشود؟
هیچی!
واقعاً هیچی! دانشآموزان بعضی از دبیرستانهای ما خودشان را برای اعتکاف در ماه رمضان آماده میکنند؛ در حالی که اعتکاف در ماه رمضان در هیچ قشری وجود نداشته و دانشآموزان در این زمینه پیشتاز هستند.
در گذشته، دانشآموزان در قالب تشکلهای دانشآموزی بهطور خودجوش کارهای بسیار خوبی انجام دادهاند که بستر این کارها را مدرسه فراهم میکند. بنابراین به تعبیر بنده بدنه آموزش و پرورش و شاکله آن، بسیار سالم و مؤمن است. در دهه 70 تلاش زیادی شد که این شاکله تغییر کند. من دقیقاً در جریان هستم که چه افراد و چهرههایی که حالا هم اکثراً ضد انقلاب و خارجنشین هستند، چه فعالیتهایی کردند. این افراد را به تجمعات معلمان و دانشآموزان میفرستادند که بحثهای سیاسی با جهتگیری غربی و ضد انقلابی را مطرح کنند و واقعاً این کار را هم میکردند. جالب اینجاست که مدیریتهایی هم در آن زمان در آموزش و پرورش از این حرکتها حمایت میکردند و برای آنها بودجه تخصیص میدادند. نتیجه چه شد؟ به نظر بنده نتیجهاش این شد که بدنه آموزش و پرورش در مقابل این نوع تلاشها قویتر شد.
من مطمئن هستم تلاشهایی که در چند هفته اخیر صورت گرفتند و بسیار موذیانه و شیطنتآمیز بودند، در دوره دیگری به هوشیاری بیشتر مدیران و مدارس ما منتهی خواهد شد. دانشآموزان ما غالباً انقلابی و در محلات و مساجد و خانوادههایی هستند که میآیند و در انتخابات رأی میدهند، در راهپیمایی قدس و دیگر مراسم شرکت میکنند. در این فضا آنها قطعاً نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.
ولی وظیفه ما خیلی سنگین است و باید بتوانیم با توانمندسازی مدیریت و مدیران مدارس از اینگونه حوادث پیشگیری کنیم. بنابراین بنا به فرمایش حضرت آقا، آموزش و پرورش ما واقعاً در این چهل سال نسبت به قبل از انقلاب در دورههای مختلف خیلی کار کرده است و حجم زیادی از تلاش و کوشش و جدیت و دغدغهمندی وجود دارد. از معلمین عزیز ما در مدارس گرفته تا مدیران و ستاد تلاش زیادی کردهاند، منتهی به نسبت اهداف ما کافی نیستند.
آموزش و پرورش میتواند برای این اهداف از بیرون از ساختار رسمی خودش کمک بخواهد، در خود سند تحول هم به تعلیم و تربیت غیر رسمی اشاره شده است که به بخش بیرون از آموزش و پرورش مربوط میشود.
به نظر میرسد ما برای کمک به نهاد تعلیم و تربیت کشورمان، علاوه بر سازمان آموزش و پرورش به عنوان یک سازمانی رسمی است، نیاز به نهادها و تشکلهای قوی جانبی هم داریم که در یک منظومه هماهنگ و همسو بتوانند کارآمدی تعلیم و تربیت را ارتقا بدهند. این بحث مفصلی است که الان بازش نمیکنم.
بحثی که حضرت آقا در مورد کارآمدی آموزش و پرورش دوران انقلاب اسلامی مطرح کردند، در نوع خودش بی سابقه بود و شاید خیلی از نیروهای خودی و حزباللهی داخل آموزش و پرورش را شگفتزده کرد، چون ما منتقدین آموزش و پرورش همیشه بر مبنای سخنان حضرت آقا به جنگ مسئولین میرفتیم، ولی دفاعی که ایشان کردند جای تأمل جدی دارد. قطعاً شما هم طعنهها و کنایههایی را که به حیات طیبه و این جنس از مفاهیم مرتبط با تربیت انقلابی زده میشود شنیدهاید که بعضاً از درون سیستم رسمی آموزش و پرورش هم به گوش میرسد. یک تحلیل این است که این صحبت رهبری در برابر جریان و تفکری دارد مطرح میشود که امروز از مرگ مدرسه و مرگ آموزش و پرورش سخن میگوید.
قبل از اینکه حضرت آقا این مطلب را بیان بفرمایند واقعاً دیدگاه خودم همین بوده است و اگر به مصاحبهها و صحبتهای من مراجعه کنید میبینید که من همواره از آموزش و پرورش و آنچه که در بدنه آن اتفاق میافتد دفاع کردهام. در کل در آموزش و پرورش تلاش خوبی دارد میشود که مستند به شواهد زیادی است. کارآمدی مجموعه کارکنان دولت در آموزش و پرورش از سایر بخشها بسیار بیشتر است. یعنی ممکن است که کارمند فلان اداره صبح که سر کارش میآید، هیچ کاری نداشته باشد که انجام بدهد، ولی یک معلم آموزش و پرورش از همان لحظه اولی که وارئ مدرسه میشود باید سر کلاس برود و تا آخرین لحظه درس بدهد و اگر چند دقیقه دیر برسد...
درخانهاش هم کار دارد...
بله به قول شما در خانهاش هم کار دارد. اگر هم چند دقیقه دیر برسد، هم مدیر مدرسه و هم دانشآموزان به او نقد خواند داشت که درست هم هست و رفتارش زیر ذرهبین دانشآموزان و اولیای آنها هست. معلمینی که از تعهد بیشتری برخوردارند دغدغه دائمی بیشتری دارند. آنها باید دائماً مطالعه و فکر کنند. خودِ سر و کله زدن با دانشآموزان در محیط کلاس بسیار کار دشوار است. نمیدانم شما تجربه معلمی داشتهاید یا نه؟ کار مشکلی است. وقتی میگوئیم مدارس و آموزش و پرورش، فقط محصول کار آموزش و پرورش که نیستند. مجموعهای از نیروهای متعهد، متدین و انقلابی با نگاه علمی و متعهد نسبت به کشور و علم و اخلاق واقعاً دارند تلاش میکنند. برآیند این تلاشها در مدرسه است.
پس این تلقی و تذکر آقا واقعاً واقعبینانه و هوشمندانه و در مقابل دو جریان کاملاً راهگشاست. یکی جریانی که سعی میکند مرگ مدرسه را تئوریزه کند. همایش میگذارند، مقاله مینویسند و حرفهای غیرمستند میزنند. چندی قبل یکی از همکاران این نکته را گفت و همان جا این پاسخ را دادم که اساساً بر اساس مبانی نظری ما و نگاه فطرتگرای توحیدی، مدرسه و نهاد مدرسه بهرغم پیشرفت در فضای سایبری و امثالهم هرگز نابود نخواهد شد، به دلیل اینکه انسانها نیاز دارند دور هم جمع شوند و یاد بگیرند. این عامل بسیار مهمی است. نهاد مدرسه هم قبل از اینکه در دوره جدید شکل بگیرد، در تمدن اسلامی وجود داشته و به این معنا میتوان خود پیامبر اکرم(ص) را مؤسس این مدرسه دانست که اصحاب دور هم جمع شوند و تدریس و تعلیم القا بشود. در زمان ائمه(ع) هم نهاد مدرسه ادامه داشته است.
چون مدرسه بودن مدرسه به این است که متعلمین دور هم جمع شوند و چهره به چهره از یک معلم یاد بگیرند که مؤلفه محوری و اصلی مدرسه است و این هرگز نابود نخواهد شد. ممکن است در غرب نابود شود، ولی در جهان اسلام و تمدن اسلامی اتفاقاً مدرسه باید روز به روز قویتر شود. یعنی ما باید نهاد مدرسه را به بقیه اقشار جامعه هم تسری بدهیم. به این معنا مسجد ما یک مدرسه است. یعنی همین که امام جماعت میآید و افرادی برای نماز خواندن دور هم جمع میشوند و بین دو نماز حدیثی خوانده میشود، این یعنی مدرسه. پس ما این مبنای محکم را برای مدرسه داریم و از غرب هم نگرفتهایم و خودمان پای آن ایستادهایم. بنابراین یک مخاطب آقا همینها بودند که با غرضورزیهایی این مسئله را مطرح میکنند.
جریان و طیف دیگری هم هستند که نمیخواهم بگویم خیلی گستردهاند. اینها غالباً افراد کجسلیقهای هستند و بیانصافی و دائماً مطالباتی را مطرح میکنند که القای ناکارآمدی مدرسه در نظام جمهوری اسلامی است. مثلاً دائماً سئوال میکنند که آیا مدارس ما توانستهاند بچههای باادب تربیت کنند؟ آیا توانستهاند بچههای قرآنخوان را تربیت کنند؟ آیا توانستهاند بچههای ما را در زمینه یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی توانمند کنند؟ آیا توانستهاند تعلق خاطر هویتی را در بچهها ایجاد کنند؟ این سئوالات در جای خودشان درست هم هستند، اما به نوعی در جامعه ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش ما را القا میکنند و خود به خود در خانوادهها یاس و تردید ایجاد میشود که به آن جریان غرضورز کمک خواهد کرد.
اینها دو لبه یک قیچی هستند که هر دو نهاد مدرسه در نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دادهاند.
مطلبی که باید گفت که بیان دیگری از نکته اصلی آقاست، این است که بهرغم همه کاستیها و فاصلههایی که با اهداف خودمان داریم، ولی اولاً آموزش و پرورش ما در کل و در جریان رسمی مدیریت خودش در این جهت حرکت کرده است و در بدنه هم تلاشهای مفید و مؤثری صورت گرفتهاند. اما بایستی با تقویت جایگاه و اعتبار آموزش و پرورش کمک کنیم تا این مسیر بتواند قویتر طی شود و به جای حرف زدن عمل کنیم. همین که فردی بیاید و مدرسهای را راهاندازی کند که بتواند صد نفر دانشآموز را در فضای عقلانی، ایمانی، اخلاقی، عملی و علمی بهتری نسبت به میانگین وضع موجود تربیت کند، باید به او دست مریزاد گفت. بسمالله! این گوی و این میدان.
حضرت آقا در دیدار اخیر در باره شادی و نشاط بچهها در مدارس و تلویحاً راجع به حجم کتب درسی مطالبی را فرمودند. به نظر میرسد با توجه به استراتژیای که شما بارها تحت عنوان بوم یا برنامه ویژه مدارس اعلام کردهاید، میشود مقداری به این سمت حرکت کرد و برنامه درسی منعطفتری داشت. منتهی ساختار آموزش و پرورش همچنان در مقابل این ایده مقاومت میکند. این نوع نگاهها مشکلاتی را ایجاد میکنند و به نظر میرسد اهتمام جدیتری در این زمینه لازم است.
حرف بسیار درستی است. البته بوم یکی از روشهائی است که ما باید دنبال کنیم و روش بسیار خوبی هم بوده و هر چند در زمان بنده هم شکل نگرفته است، از آن دفاع میکنم. این از شهریور پارسال ابلاغ شده. بنده در دی ماه به این سازمان آمدم و متوجه این مسئله شدم و از همان روز اول مدافع بودم و در سازمان پژوهش با همکاری دوستان سعی کردیم موانع آن را برطرف و زمینههای اجرای آن را فراهمتر کنیم. اخیراً به دستور آقای وزیر در سازمان پژوهش برای این طرح یک شورای راهبری شکل گرفته تا بتواند آن نگاهها را جلو ببرد.
به جای اینکه بگوییم مقاومت میشود، بهتر است بگوییم آن توانمندی و فهم عمیق از این برنامه هنوز به اندازه کافی شکل نگرفته است. اولین کار ما همین فرهنگسازی است که باید اقداماتی را انجام بدهیم. دوستان دارند برای تابستان آینده دورههای آموزشی برای مدیران را طراحی میکنند. راهنمای بوم دارد بازتألیف میشود که به زبان سادهتری بتواند برای مدیران و معلمان مشخص کند که چه کار باید بکنند.
اینجا هم باز میتوانند از تشکلهای بیرونی کمک بگیرند.
در مجموع باید مراکزی هم در بیرون از آموزش و پرورش باشند که بخشی از بار بوم را به عهده بگیرند. یعنی بوم بستری است که بخشی از آن را خود مدرسه، مدیران، معلمان و مربیان مدرسه میتوانند تأمین کنند. یک بخشی را هم باید از بیرون دستگاههائی که میخواهند به آموزش و پرورش کمک کنند، طراحی کنند و بستههای زیبا، جذاب و پاسخگو را متناسب با نیاز دانشآموزان و توأم با نشاط واقعی برای ایجاد انگیزه و روحیه تلاش و کار و امیدواری باید انجام بشوند.
امیدواریم بتوانیم این کار را انجام بدهیم. در خود سازمان جلسات متعددی برایاین کار تشکیل شده و میشود. بعضی از معاونین عهدهدار انجام این کار شدهاند. کارگروههایی هم از بیرون دارند برای انجام این کار کمک میکنند و انشاءالله بوم سرنوشت خوبی خواهد داشت. خود بنده کاملاً به این طرح معتقدم و بر این باور هستم که باید در زمانبندی مناسبی تعمیم و توسعه پیدا کند تا انشاءالله بتوانیم هر چه بیشتر به آموزش و پرورش مطلوب نزدیک شویم.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.
نظرات
استحاله فرجام طرح های مضطرب
ارسال نظر