واژه‌های فارسی جایگزین واژه های بیگانه شد



به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، دکترمحمود امانی طهرانی اظهار کرد: همة شما در کتاب‌های درسی زیست‌شناسی با واژه‌های فارسی کاسبرگ، گلبرگ، جام‌گل، پرچم، آوند، هاگ و هاگدان و نظایر آن ها آشنا هستید و آن ها را به‌ راحتی به کار می‌برید.

وی افزود: روزی که این واژه‌ها به جای واژه های خارجی، یعنی به جای سپال، پتال، کالیکس، اِستامِن، وِسِل، اسپور و اسپورانژیوم، پیشنهاد شدند، استفاده از آنها برای کسانی که به آن لغات خارجی عادت کرده بودند دشوار بود، اما امروز همه بدون کم‌ترین دشواری از آنها استفاده می‌کنند.

مدیرکل دفتر تالیف کتب ابتدائی و متوسطه نظری تصریح کرد: هشتاد سال قبل این واژه‌ها به همت استادانی مانند شادروان حسین گل‌گلاب ساخته و پیشنهاد شد. امروز نیز استادانی دانشمند و با تجربه مانند دکتر حسن ابراهیم‌زاده، مرحوم دکتر حسن دیانت‌نژاد، دکتر محمود کرمی، دکتر پروین رستمی، دکتر شایسته سپهر، دکتر علی فرازمند، دکتر سارا غروی، دکتر وحید نیکنام، دکتر ولی‌الله مظفریان، دکتر مرتضی عطری و بسیاری استادان دیگر در کارگروه‌های مختلف واژه‌گزینی زیست‌شناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با بحث و مشورت در صدها جلسه، در کنار اساتید زبان و ادبیات فارسی و نیز متخصصان زبان شناسی برای واژه های جدیدی که در علم زیست‌شناسی پدید آمده معادل‌های فارسی پیشنهاد کرده‌اند. تعدادی از این واژه ها از امسال در کتاب درسی پایة دهم به کار رفته است. شاید استفاده از این واژه‌ها به جای واژه‌های خارجی که ما به آنها عادت داشته‌ایم، در آغاز کار قدری دشوار باشد، اما این دشواری زودگذر است و ایرانیانی که می‌خواهند زبان فارسی زبان علم شود آن را تحمل خواهند کرد. بیان مفاهیم علمی با استفاده از واژه‌های فارسی به فهم بهتر آن مفاهیم کمک خواهد کرد. البته نباید انتظار داشت که افراد غیرمتخصص نیز بتوانند معنی آن واژه‌ها را دریابند، همان‌طور که در زبان انگلیسی هم مردم عادی معنی اصطلاحات علمی تخصصی را که بسیاری از آنها در زبان‌های یونانی و لاتین ریشه دارند نمی‌دانند. برای آنکه با طرز ساخته شدن بعضی از واژه‌های فارسی جدیدی که در این کتاب به جای لغات خارجی آمده اند آشنا شوید، توجه شما را به توضیح مختصری دربارة آنها  جلب می‌کنیم.

1) هم‌ایستایی = هومئوستازی: این واژه از هومئو به معنی هم یا همان و ستازی به معنی وضعیت ثابت و ایستا ساخته شده و به معنی تمایل به حفظ تعادل و ثبات و پایداری وضعیت طبیعی بدن است.

2) راکیزه = میتوکندری: این واژه از دو جزء راک به معنی رشته و نخ (در برابر «میتو» یونانی) و  ‌ایزه، پسوند تصغیر و شباهت ساخته شده است.

3) بَنداره = اسفنکتر: بندار صفت فاعلی از بند آوردن است که با پسوند ‌ ه  اسم‌ساز ترکیب شده است، در معنی بندآورنده.

4) لیزابه = موکوز ، تنابه = لنف: در این دو واژه جزء ترکیبی آبه به مایع بودن دلالت می‌کند و لیزابه به معنی مایع لزج و تنابه به معنی مایع منتشر در سراسر بدن (تَن) است.

5) بسپار = پلیمر، تکپار = مونومر: مِر به معنی پاره و قطعه ، پلی به معنی تعداد زیاد و مونو به معنی تک است. در برابر پلی، بس به معنی بسیار انتخاب شده و با پار صورت کوتاه‌شدة پاره، بسپار و تکپار ساخته شده است. این شیوه در مورد تمامی ترکیباتی که با خوشه‌واژة بسپار مرتبط هستند به کار گرفته شده و تعداد زیادی واژه با همین الگو ساخته شده است که در مهندسیِ بسپار کاربرد فراوان دارند. خوشبختانه لفظ بسپار در این حوزة علمی جا افتاده و نشریاتی نیز با همین عنوان منتشر شده و در صنعت نیز به کار رفته است.

6) آب‌کافت = هیدرولیز، برق‌کاف = الکترولیت، کافنده‌تن = لیزوزوم: در این سه اصطلاح لیز و لیت به عنوان جزئی از واژه آمده که در برابر آنها کافت یا کاف به کار رفته و با کلمات آب ، برق و تن ترکیب شده است. کاف یا کافت از کافتن به معنی شکافتن است و با تسامح به معنی تجزیه به کار رفته است.

7) پادزیست = آنتی‌بیوتک، زیست‌یار = پروبیوتیک: در هر دو اصطلاح خارجی، بیو به معنی زیست است، در یکی با پاد به معنی ضد (در برابر آنتی) و در دیگری با یار به معنی همراه و کمک‌کننده (در برابر پرو) ساخته شده است.

8) کُریچه = واکوئول: کُریچه ترکیبی از کُره و ‌ایچه به معنی کرة کوچک است. ایچه گونة دیگر چه و ایزه است.

9) بَرچاکنای = اپی‌گلوت: چاکنای از گذشته به معنی شکاف میان تارهای صوتی حنجره در زبان فارسی به کار رفته است. اپی‌گلوت دریچه‌ای است که ورودی حنجره را می‌پوشاند. به همین دلیل، در برابر جزء اپی از بَر به معنی بالا و رو استفاده شده و بَرچاکنای ساخته شده است.

10) لَپ = لوب: لوب یعنی بخش یا قطعه و لَپ یا لَپه نیز به همین معنی در زبان فارسی به کار می‌رود.

11) نایدیس = تراشه (تراکئیدسپردیس = تیروئید: دیس پسوند شباهت است و بر هم‌شکلی دو چیز دلالت می‌کند. در این دو لفظ، یکی به شکل نای و دیگری به شکل سپر در نظر گرفته شده است.

12) اکلیلی = کرونر: اکلیل به معنی تاج است و اکلیلی یعنی تاجی‌شکل که ترجمة تحت‌اللفظی کرونر است.

13) الکتروقلب‌نگاری = الکتروکاردیوگرافی (و واژه‌های وابسته به آن): در اصطلاحات علمی، در برابر برخی وندهای زبان‌های لاتین به دلیل کاربرد وسیع و معانی مختلفی که پیدا کرده‌اند، معادلی در نظر گرفته نشده و همان وند در واژه‌های علمی فارسی قرض گرفته شده است. در اینجا پیشوند الکترو با قلب‌نگاری، قلب‌نگاره، قلب‌نگار ترکیب شده است.

14) عصب هم‌حس، هم‌حس = عصب سمپاتیک؛ عصب پادهم‌حس، پادهم‌حس = عصب پاراسمپاتیک: این معادل ترجمة لفظ به لفظ از اصطلاح بیگانه است. سمپاتیک از دو جزء sym- و patic ساخته شده که جزء اول به معنی هم و جزء دوم به معنی احساس است. عصب پاراسمپاتیک نیز چون معمولا" برعکس عصب هم‌حس عمل می‌کند عصب پادهم‌حس نام‌گذاری شده است.

15) خون‌بهر = هماتوکریت: در این ترکیب بهر به معنی بهره و نسبت است و به نسبت حجم گویچه‌های قرمز به کل حجم خون دلالت دارد.

16) گُردیزه = نفرون: این واژه ترکیبی از گُرده (کلیه) و پسوند تصغیر ‌ا‌یزه، و به معنی کوچک‌ترین واحد ساختاری کلیه است.

17) دگرگشت، سوخت‌وساز = متابولیسم: دگرگشت به معنی دگرگون شدن و تغییر است و براساس تعریف علمی به مجموعة تغییرات ترکیبی (فراگشت = آنابولیسم) و تخریبی (فروگشت = کاتابولیسم) موجودات زنده اطلاق می‌شود.

18) زیرنَهَنج = هیپوتالاموس: در گیاه‌شناسی نهنج در برابر تالاموس (مترادف با receptacle) متداول شده است. از ترکیب این واژه (با توسعه معنایی و انتقال آن به حوزة جانوری) با هیپو به معنی زیر، زیرنهنج ساخته شده است.

19) پاداُکسنده = آنتی‌اکسیدان: در برابر اکسیداسیون از مصدر برساختة اُکسیدن، اُکسایش ساخته شده و در برابر مشتقات آن اُکسنده ، اُکسیده و مانند آنها در نظر گرفته شده است. در برابر آنتی نیز پاد به معنی ضد به کار رفته و پاداُکسنده ساخته شده است.

20) دیسه = پلاست: دیسه از مصدر دیسیدن به معنی شکل دادن و ساختن به قیاس با ریشه یونانی واژة پلاست ساخته شده است و بر سازه یا اندامک دلالت می‌کند. با این واژه ترکیباتی مانند رنگ‌دیسه، سبزدیسه. نشادیسه (نشا = نشاسته) ساخته شده است.

21) نرم‌آکَنه = پارانشیم ؛ چسب‌آکَنه = کلانشیم؛ سخت‌آکَنه = اسکرانشیم؛ در ترکیب هر سه اصطلاح chyma به معنی آکنده و پُرشده آمده که در اینجا به معنی بافتی با ویژگی خاص به کار رفته است (بافت نرم، بافت چسب‌‌مانند، بافت سخت).

22) سَرلاد = مریستم (و واژه‌های مرتبط): لاد به معنی دیوار و چینه است. در اینجا از استعارة دیوار، که هم در عرض و هم در طول قابل گسترش است، برای گیاه استفاده شده که رشد طولی و عرضی دارد. 23) فام‌تن = کروموزوم؛ کافنده‌تن = لیزوزوم: در مقابل پسوند زوم که در لاتین به معنی تن و بدن است و مجازاً به معنی جسم به کار رفته است، از معادل فارسی تن برای نامیدن اندامک‌های موجود در میان‌یاخته (سیتوپلاسم) استفاده شده است.

1
امتیاز: 1 (1 رای)

نظرات

با سپاسِ فراوان از این کارِ ارزشمندِ سازمانِ پژوهش و برنامه ریزی من سه نکته در این نوشتار دیدم که بسیار پسندیدم 1- تلاش برایِ برابرسازیِ وندهایِ لاتین و توضیحِ آنها برایِ دانش آموزان که می تواند توانِ واژه سازی و زایایی زبانِ فارسی را بالا ببرد. برایِ مثال اگر که واژه یِ نایدیس جا نیفتد همینکه پسوندِ دیس زنده شود راه را برایِ ساختِ درکِ واژه هایی چون ترادیس به جاِ transform و از این دست باز می کند. 2- اینکه برایِ برابرسازیِ وندها و ریشه هایِ علمی از برابرهایِ ایرانی بهره برده اند 3- تلاشِ فرهنگستانِ اول و آن روانشادانِ به اینجا رسیده که امروز ما می توانیم با اشاره به جا افتادنِ واژگانی چون کاسبرگ و گلبرگ دیگران را به جا افتادنِ این نوواژگان امیدوار کنیم. فراموش نکنیم که زبانِ آلمان (زبانِ فلسفه و یکی از توانمندترین زبانهایِ دانشیِ جهان) زمانی نه چندان دور (شاید 200 سالِ پیش) از مهندسی و ترکیبِ چند لهجه یِ بومی که مانندِ لری و لکی و گیلکی خودمان بودند ساخته شد و چه تحقیرها و ریشخندها که از لاتین زبانان و فرانسه زبانان نثارِ دانشمندان و دست اندر کارانِ این کار نگردید. پس خواهش می کنم به کارِ ارزشمندِ خود ادامه دهید نکته یِ بعدی این است که نیاکانِ ما روزی با وارد کردنِ واژگانِ فراوانی از زبانِ عربی تلاش در علمی کردنِ زبانِ فارسی داشتند. غافل از اینکه دستگاهِ واژه سازیِ فارسی را می کشند و روزی زبانِ عربی که دانستنِ واژه هایش مایه یِ مباهات و تفاخر بود از سروری افتاد و جایش را به فرانسه و کمی بعد به انگلیسی داد و انبوهِ واژگانِ ناگوارده یِ آن هنوز بر گرده یِ زبانِ فارسی سنگینی می کند. این رخدادِ نامیمون بارِ دیگر با انگلیسی رخ خواهد داد. تا سالِ2040 جهانِ چینی زبان از نظرِ حجمِ اقتصادی و به دنبالِ آن از نظرِ نظامی و علمی از جهانِ انگلیسی زبان پیش خواهد افتاد. خیلی زود نرم افزارهایِ انگلیسی جایِ خود را به چینی خواهند داد. دور نیست آن روز که دیگر زبانِ اولِ علم زبانِ انگلیسی نباشد و انبوهِ واژگانش سربارِ فارسی شوند. پس بگذارید دستِ کم در یک زمینه به جایِ وارداتِ کمرشکن رویِ پایِ خودمان بایستیم چون در آن صورت اهمیتی ندارد جهانِ علمی بگوید آنتی بیوتیک یا چسنی یا کره ای اش را بگوید چون ما خودمان واژه داریم. پادزیست و به آن ترجمه اش می کنیم. برایِ فرهنگستان و وزارتخانه یِ علمی و آموزشی هم یک پیشنهاد دارم؛ هم اکنون درسی در دانشگاه ارائه می شود با نامِ زبان و ادبیاتِ فارسیِ عمومی که همه یِ رشته ها باید بگذرانند. فرهنگستان هم سندی دارد با نامِ روشِ واژه گزینی . می توان به جایِ درسِ ذکرشده 2 واحد روشِ واژه گزینی و واژه سازیِ دانشی را با همان استادها و همان منابع مالی ارئه کرد. فرض کنید که در هر کلاس درس پنج نفر روحیه یِ پژوهشِ واقعی داشه باشند. و فرض کنید که از هر پنج نفر یکی شیفته یِ روشِ واژه سازیِ فارسی شود. یکی در رشته یِ فیزیک، یکی در زیست شناسی و یکی در مجسمه سازی. پس از چند سال انبوهی افرادِ متخصص در رشته هایِ مختلف در کارخانه ها و بیمارستانها خواهیم داشت که اگر هم به واژه سازی دست نزنند دستکم برایش ارزش قایل خواهند بود. انبوهی از روح هایِ آزاده که در میانِ کمبودِ بودجه ها و نفراتِ فرهنگستان پشتِ این نهادِ ملی را خواهند گرفت. سخن کوتاه دستِ همه یِ این استادانِ میهن دوست و فرزانه را دورادور می بوسم. و من اللّه توفیق.

سلام و خسته نباشید بسیار کار پسندیده و به جایی بود. بسیاری از کشورهای پیشرفته از واژگان مربوط به زبان خود برای گفتگوهای علمی استفاده می کنند. مردم بسیاری از کشورهای جهان مانند چین، ژاپن، آلمان، فرانسه و... برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان خود بسیار تلاش می کنند و به آن افتخار میکنند امیدوارم ما هم ارزش زبان و فرهنگ خود را بدانیم.

کلمات استفاده شده بسیار سخت و غیر قابل فهم است

دوست عزیز، هر کاری اولش سخته. مخصوصا اگر فرد زمینه های آشنایی قبلی هم داشته باشد، کار را سخت تر می کند. ولی دانش آموزانی که برای اولین بار با یک واژه روبرو می شوند با چند بار تکرار آن را یاد می گیرند و درونی می کنند و مسلما اگر این واژه برگرفته از فرهنگ و آداب و رسوم ملی باشد، قطعا ارتباط با آن آسان تر است تا یک واژه فرنگی. بخاطر داشته باشید که دانش آموزان مثل من و شما با کلمات بیگانه آشنا نیستند که مجبور باشند آن را از صفحه ذهنشان پاک کنند.

با سلام خدمت شما به نظر من اين كار كاملا نابجا و غلط مي باشد بخاطر اينكه اينها زبان بين المللي هستند و نمي توان تغير داد من الان خودم اينا رو ميخونم و هم اصليشو نوشته و هم فارسيشو الان ادم قاطي ميكنه الان شما نمي خونين نميدونين كي به كيه

به نظر من کار اصلا مناسبی نبود زبان انگلیسی یک زبان بین المللی است و شاید تا دانشگاه بشود از انها استفاده کرد اما اگر دربرابر افرادی از کشور های دیگر قرار بگیرند نمیتوان استفاده کرد و کار سخت میشود

هم میهن گرامی این کار بسیار خوبه زیرا باعث پاک سازی زبان فارسی از واژه های بیگانه فرنگی تازی و ترکی میشه

این اقدام از وحشتناک ترین کارها و بزرگترین ظلم در حق زیست شناسی و زبان فارسی است چرا که در انتخاب این واژه ها زیباشناسی کلمات در نظر گرفته نشده و فقط باعث دلزدگی دانش آموزان از زبان فارسی می شود. انتخاب واژه «ویرایش» از طرف فرهنگستان به جایی واژه «ادیت» درخور تحصین است. چون واژه زیبا و کارآمدی است. ولی انتخاب این واژه ها در کتاب زیست شناسی کاری در جهت از بین بردن وقت و پول بیت المال بوده و بس. دوستان ما در فرهنگستان فقط معادل سازی کردن! تکلیف این دانش آموزان در دانشگاه چی می شه؟؟؟؟؟

به نظرم معادلسازی خوبه ولی نه در اختراعات و اکتشافات دیگران هر کسی حق داره اسم دلخواهشو رو اختراع یا اکتشافش بزاره و همه باید به اون نام انتخابی احترام بزارن و از همون نام استفاده کنن این مثله این میمونه که ما بیایم برای کشف کریستف کلمب که آمریکا بود واژه ی معادل پیدا کنیم.

از زحمات بی شایبه ی شما عزیزان پارسی دوست بسیار. سپاسگزارم و به امید. روزی هستم که نه تنها زبان شیرین پارسی پاک و رها از. هر. گونه کلمات عربی، ترکی ، انگلیسی و فرانسوی شود. و واژگانی زیبا جایگزین شوند و باز. هم ایکاش در زبان گفتاری هم بتونیم شاهد جایگزینهایی بشویم و هر. روز از طریق برنامه های تلویزیون و کتابهای درسی کلمات ناب فارسی در. گوش و زبانمان اهنگین شود. چرا نه ، درود. به جای سلام و بدرود. به جای خدا حافظ . با سپاس

ارسال نظر

Image CAPTCHA