
بیزمانی-بیمکانی رخ خواهد داد. باید ببینیم با این تغییرات، مدرسه زنده خواهد ماند؟ برای زنده ماندنش باید چه کار کنیم؟ آموزش و پرورشِ عصر جدید، فاصله خود را از آموزههای دولتمحور و سخت حفظ کرده است.
به گزارش پایگاه خبری رب، نشست «آیندۀ مدرسه»، ۲اردیبهشت۱۳۹۸، در مؤسسۀ رحمان برگزار شد.
اردشیر منصوری و مرتضی نظری در این نشست به این پرسشها پرداختند:
۱. کارکرد مدرسه در جهان امروز چگونه باید باشد؟ آیا مدرسه نقش خود را به درستی ایفا کرده است؟
۲. نقش و کارکرد مدرسه در آینده چگونه خواهد بود؟
گزارشی از این نشست را میخوانید که صفحۀ تختهسفید روزنامۀ شرق، ۸اردیبهشت۱۳۹۸، بازتاب داده است:
اردشیر منصوری، عضو هیئتمدیرۀ انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری:
ردپای نگاه به مدرسه را میتوان در شاعران کلاسیک ایران پی گرفت. سعدی از معدود متفکرانیست که عموما نگاه مثبتی به مدرسه داشته است. برخلاف بیشتر شاعران که آن را مذموم دانستهاند؛ مانند خیام یا حافظ. آیا آینده مدرسه با مدرسه آینده متفاوت است؟ پرسشِ «آینده این امر متعین چه خواهد شد؟ » معطوف به آینده مدرسه است، اما در تعبیر دوم پرسش از چگونگی مدرسه آینده است.
تعبیر نخست، ما را به سمت یک مفروض میبرد. آیا مدرسه دچار مرگ خواهد شد؟ آیا میشود در جهان متحولی که ما در آن هستیم، یک یا دو دهه بعد، چیزی از مدرسه مانده باشد؟ جنس این پرسش، جنس پستمدرنیسم است. اما من چیزی به عنوان پستمدرن نمیبینم؛ آنچه که هست، بصیرتهایی از پست مدرنیته است.
رولان بارت از «مرگ مؤلف» در فهم متن گفت و لیوتار از «مرگ معلم» که در اثر چالش دانش رخ میدهد. آیا مدرسه دچار مرگ خواهد شد؟ نسبت آینده و مدرسه از منظرهای مختلف قابل طرح است: ۱) آنچه که امروز مدرسه میخوانیمش، چه فردایی دارد؟ ۲) مدرسه فردایی که جامعه و دانش و فناوریها در آن پیشرفتهترند، چگونه خواهد بود؟
نگاهِ معطوف به آینده نهاد تعلیم و تربیت یونسکو، مدرسه و نظام آموزش و پرورش را نهادی میداند که باید شخص را با توسعه مجموعه تواناییهای فردی برای کل زندگی آماده کند. سند تعلیم و تربیت یونسکو، بیان میکند که یادگیری برای دانش، انجام دادن، بودن (زیستن) و همزیستی است.
ما دچار فروبستگی ساختار آموزش شدهایم و به یک تغییر پداگوژیک نیازمندیم. هرگونه پیشبینی در ارتباط با مدرسه، مستلزم بررسی بنیادهای فلسفی است که در این باره میتوان به دیدگاههای افلاطون، کانت، مارکس و دیویی پرداخت. متأخرین میگویند تفسیر جهان دیگر بس است، تغییر هستی هم اکنون مسئله ماست.
در ایران ما روی مدارس سرمایهگذاری می کنیم و با مدرسه کسبوکار میکنیم. یکی از سودآورترین کســبوکارها در ایران سرمایه گذاری روی مدرسه است. باشکوهترین و بزرگ ترین سـاختمانهایی کــه مکانی برای مسابقه کسـب مدرک هستند. سرمایهداری مدرسه را قبضه کرده است.
در ایران هم ما با دو مسئله روبهرو هستیم: یکی فلسفی است که چهار نگاه را دربرمیگیرد _سنتگرایی افراطی، مدرنیسم تمامعیار، پیشرفتگرایی ایرانیاسلامی و نوگرایی نقادانه_ و دیگری اجتماعی که سیطره نهاد سیاست بر دیگر نهادها از جمله آموزش و پرورش را دربرمیگیرد.
مرتضی نظری، مدیر کل کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان استان تهران:
وقتی ما از تغییرات صحبت میکنیم، باید جهان جدید را بشناسیم؛ جهانی که رسانهها بر آن سیطره دارند و کل زندگیمان را فراگرفتهاند و محوریت با مصرفکننده است. حال در این جهان، چه تغییرات پارادایمی در آموزش و پرورش ایجاد شده است؟ ۱۰ مورد را میتوان برشمرد:
۱. عبور از یکسانسازی: مدرسه آینده برای تخیل و رویاسازی یادگیرندگان اعتبار خاصی قائل خواهد شد.
۲. عبور از هنجارسازی: یادگیری و آموزش باید یک فرآیند منعطف و دوستداشتنی باشند.
۳. کاهش مداخلهگری حکومت: دولت تنها نقش پشتیبانی دارد و مداخلاتش پیوسته کاهش مییابد. البته کم کردن دخالتها از کار معلم و مدرسه کافی نیسـت و باید معلم و مدیر هم از غنای فکری و مهارت مدیریتی بهرهمند باشند تا بتوان مدرسهای پویا ایجاد کرد
۴. انسانیتر و طبیعیتر شدن روابط مدرسه (تلفیق بازی و آموزش): سرگرمی و تربیت باهم ترکیب میشود؛ چی دوست داری بازی کنی؟ براساس آن مفاهیم را به تو یاد میدهم.
۵. عبور از بوروکراسیهای ملالآور و فرسایشهای عاطفی کارکنان و کنشگران مدرسه: به قول دکتر فراستخواه، مدرسه، ادامه جامعه است، نه ادامه دولت. تامین معیشت معلمان، تامین لشکریان توسعه است.
۶. آموزشِ فردیشده و غیرانبوه: الان تولید انبوه داریم؛ یعنی یک محتوای یکسان به همه آموزش داده میشود که تفاوتهای فردی را نادیده میگیرد.
درواقــع آموزش و پـرورش در ساختمانی در تهران ازسوی چند شورا به نام شورای تألیف، کتابهایی برای ۱۰۶هزار مدرسه و ۱۳میلیون دانشآموز تألیف می کنند و این عجیبترین شکل آموزش است؛ یعنی تولید انبوه برای همه و این یعنی نادیده انگاشتن سیستماتیک تفاوتهای فردی.
۷. عبور از آموزشهای مستقیم: مدارس ما فرصتِ «شدن» را از فرد میگیرند.
۸. معماری نوین و طراحی متفاوت مدارس جدید.
۹. عبور از پیشبینیپذیری: متفاوت فکر کردن را از گیرنده سلب کردهایم و شابلون گذاشتهایم. در کتابهای درسی دائم نوشـته انتظار است دانشآموزان عزیز پس از مطالعه این فصل به این نتایج برســند. شاید دانشآموز پس از خواندن به چیزهای دیگر و متفاوتی برسد؛ اینجاست که به حیطه آزادی حرکت برای یادگیرنده بیشتر باید قائل شد ولی ما متفاوت نگاه کردن را از یادگیرنده گرفتهایم و نتیجه آن ناتوانپروری است.
۱۰. عبور از تصور پناهگاهی نسبت به مدرسه: در حال حاضر نگاه ابزاری و غیرتوسعهای به مدرسه داریم.
بیزمانی-بیمکانی رخ خواهد داد. باید ببینیم با این تغییرات، مدرسه زنده خواهد ماند؟ برای زنده ماندنش باید چه کار کنیم؟ آموزش و پرورشِ عصر جدید، فاصله خود را از آموزههای دولتمحور و سخت حفظ کرده و ما اکنون با نقش اجتماعی مدرسه روبرو هستیم.
ارسال نظر